| کد مطلب: ۱۲۷۴۷

ریسک وقایع کوچک با عواقب خطرناک

۱

 

به نظر من وضعیت جاری میان ایران و آمریکا قابل استمرار نیست، چراکه در غیاب خط مستقیم تماس میان ایران و آمریکا ممکن است حوادثی رخ دهد و دو طرف نتوانند به موقع پیام‌ها و خطوط قرمز خود را به طرف مقابل منتقل کنند. زمانی که دیپلمات‌ها از سر میز بلند شوند، سربازها هستند که سر میز می‌نشینند؛ معنایش این است که در دوران بحران زمانی که دیپلمات‌ها برای گفت‌وگو و انتقال پیام حضور نداشته‌باشند، این سربازها هستند که ابتکار عمل را در دست می‌گیرند. باید در نظر بگیریم که جنگ ادامه سیاست‌ورزی است، جنگ یک مدل دیپلماسی تشدیدشده است که به جای دیپلمات‌ها توسط نظامی‌ها انجام می‌شود. به نظر من این امکان وجود ندارد که دو کشوری که به شدت به یکدیگر بی‌اعتماد هستند، در شرایط بحرانی بدون گفت‌وگو بتوانند بدون مواجهه مستقیم به کار با یکدیگر ادامه دهند.

۲

 

ریسک مواجهه بسیار بالاست. در همین واقعه اخیر که سه سرباز آمریکایی کشته‌شدند در آمریکا جناح‌های سیاسی بسیار به دولت جو بایدن فشار وارد می‌کردند که جواب خیلی محکمی به ایران بدهد. چنین حوادثی هستند که کشورها را در شرایطی قرار می‌دهند که به سمت جنگ میل کنند. مثال بارز چنین وقایعی را می‌توان در واقعه ترور ولیعهد اتریش در ژوئیه ۱۹۱۴ دید، کشورهای اروپایی در شرایط بحران قرار داشتند و یک جرقه خیلی کوچک باعث شد که سه کشور عمده اروپایی در شرایطی قرار بگیرند که راهی جز جنگ جلوی پای آنها قرار نگیرد. کشورهای اروپایی نمی‌خواستند وارد جنگ شوند، اما در پی این ترور مجبور شدند که وارد جنگ شوند. یک اتفاق در سارایوو جنگی را شروع کرد که ۴ سال کل اروپا را درگیر خود کرد و تمام دنیا را تغییر داد. در مورد منطقه خاورمیانه هم چنین شرایطی صدق می‌کند و یک جرقه کوچک می‌تواند جنگی بسیار وسیع‌تر را رقم بزند. فراموش نکنیم که سال ۲۰۲۰ کشته‌شدن یک کارمند قراردادی آمریکا در یکی از پایگاه‌های آمریکا در عراق، زنجیره‌ای از حوادث را رقم زد که به ترور [سردار] سلیمانی رسید که نهایتاً به سرنگونی هواپیمای اوکراینی منجر شد. یعنی یک اتفاق که اصلاً معلوم نبود از ابتدا اراده‌ای برای کشتن فردی در آن وجود داشت، باعث زنجیره‌ای از حوادث شد که به کشته‌شدن ده‌ها نفر انسان بی‌گناه انجامید.

۳

 

مهم‌ترین اقدامی که دو کشور می‌توانند انجام دهند دیالوگ و گفت‌وگو است. در شرایط ایده‌آل چنین گفت‌وگویی باید مستقیم باشد. پیام‌ها از طریق نمایندگی ایران و آمریکا در سازمان ملل متحد و همچنین پیام‌هایی که از طرف کشورهای میانجی منتقل می‌شود، می‌تواند در کاهش تنش نقش داشته‌باشد. هدف اصلی دو کشور باید این باشد که ایران و آمریکا زمانی بتوانند مسائل باقیمانده میان خودشان را حل کنند. گام‌های کوچک باعث می‌شود که مخالفان رابطه ایران و آمریکا جلوی حرکت آنها به سمت برقراری رابطه سنگ بیاندازند. اما اگر تهران و واشنگتن حرکتی کلی برای حل همه مسائل و دگرگونی در رابطه انجام دهند، باعث می‌شود که مخالفان این رابطه نتوانند مانع‌تراشی کنند. نهایتاً به نظر من گفت‌وگو بهترین روش است. دو طرف باید پیام‌های طرف مقابل را جدی بگیرند؛ متاسفانه خیلی وقت‌ها طرف‌های درگیر خطوط قرمز طرف مقابل را درست درک نمی‌کنند و آنها را بلوف سیاسی فرض می‌کنند، در شرایطی که بسیاری مواقع این خطوط قرمز بلوف سیاسی نیستند. جدی گرفتن خطوط قرمز طرف‌های مقابل بسیار اهمیت دارد.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
آخرین اخبار