بازدارندگی ضعیف آمریکا در مقابل ایران
آنچه در این ستون میخوانید، دیدگاههای رسانههای خارجی است که صرفا جهت اطلاعرسانی منتشر میشود و این دیدگاهها موضع روزنامه «هممیهن» نیست.
حملات حوثیهای یمن در هفتههای اخیر به کشتیهایی که از تنگه بابالمندب میگذرند، درخواستها در واشنگتن را برای پاسخ نظامی قهرآمیز کاخ سفید به گروههای مورد حمایت ایران و حتی خود ایران افزایش داده است. برخی مقامات وزارت دفاع و همچنین افسران ارشد ارتش ایالات متحده در مورد آنچه که به نظر آنها واکنش نسبتاً محتاطانه ایالات متحده به حملات حوثیها است، ابراز نگرانی کردهاند.
اخیراً سناتور تام کاتن خواستار «تلافی گسترده» علیه نیروهای ایرانی در عراق و سوریه شده است و تیم اسکات، نامزد ریاستجمهوری، در جریان مناظرههای جمهوریخواهان از «حمله به ایران، نهفقط به انبارها در سوریه» حمایت کرده است. درست است که حمایتهای ایران از حوثیها و برخی از گروههای شبهنظامی در منطقه آنها را قادر ساخته تا حملات پیچیدهای را علیه پرسنل و منافع آمریکا در عراق، سوریه، دریای سرخ و جاهای دیگر انجام دهند اما درخواستها برای پاسخ به ایران نشان میدهد که بازدارندگی ایالات متحده بهطرز تأسفباری ناکافی و در واقع ضعیف شده است. منافع اصلی آمریکا در خاورمیانه با حفظ آزادی تجارت و دریانوردی در منطقهای تامین میشود که مملو از منابع طبیعی استراتژیک و نقاط حیاتی ترانزیت کشتیرانی و تجارت جهانی است. حملات حوثیها این منافع اصلی را به چالش کشیده است. تهدید حوثیها را باید جدی گرفت، اما نیازی به وحشت یا واکنش بیش از حد نیست. تهران گهگاه تهدید به بستن تنگه هرمز میکند که 21 درصد نفت خام جهان از آن عبور میکند، اما چنین اقدامی منافع اقتصادی خودش را هم تضعیف کرده و به روابطش با شرکای مهمی مانند چین آسیب میرساند. طی سالها، ایران در تلاشهای خود برای تضعیف منافع ایالات متحده در سراسر منطقه بهخوبی عمل کرده است. نیروهای حوثی بر بسیاری از مناطق شمال یمن و دیگر مراکز بزرگ جمعیتی کنترل دارند. در عراق، شبهنظامیان شیعه سیاست و منابع را کنترل میکنند. در سوریه، حکومت اسد اساساً در مدار ایران است و در لبنان و فلسطین، حزبالله و حماس مستقیماً با اسرائیل درگیر میشوند. ایران همچنین شرکای کلیدی ایالات متحده را تحت فشار قرار داده است. هم سعودیها و هم اماراتیها بهدنبال این بودهاند که از طریق توافقهای عادیسازی، تهران را راضی کنند. سابقه خشونت ایران علیه نیروهای آمریکایی نیز قابل توجه است. سرانجام، ایران توانسته است حملات حماس در 7 اکتبر، که خاورمیانه را دگرگون کرده، توافق عادیسازی با میانجیگری آمریکا بین عربستان سعودی و اسرائیل را از مسیر خارج کند. با این حال منافع اصلی واشنگتن در خاورمیانه آسیب جدی نمیبیند. ایران نتوانسته واشنگتن را از هیچیک از شرکای عرب خود جدا کند. تنش بین آنها واقعی است، اما با وجود همه نگرانیها و شکایات ریاض یا ابوظبی در مورد سیاست ایالات متحده، هر دو خواهان بهبود روابط با واشنگتن هستند نه قطع روابط. ایران نیز به هژمونی منطقهای دست نیافته است. بازدارندگی ایالات متحده، همراه با مقاومت محلی در برابر مدل پیشنهادی تهران، ایران را از تثبیت تسلط منطقهای باز داشته است. هیچکدام از اینها به این معنی نیست که شبه نظامیان منطقهای ایران چندان مهم نیستند. آنها یک مشکل استراتژیک هستند که تنها در صورتی که راهحلی برایشان پیدا نشود، رشد خواهند کرد. اگر ایالات متحده فشار بیشتری بر ایران برای کنترل این نیروها وارد نکند، ممکن است شرکای منطقهای آمریکا از واشنگتن فاصله بگیرند و یا اقداماتی را دنبال کنند که به ضرر منافع ایالات متحده است. ضعف ایالات متحده میتواند اسرائیل را نیز در مقابل ایران جری کند و اگر درگیری رخ دهد، آمریکا نیز مجبور به ورود به رویارویی مستقیم با ایران خواهد شد و این دقیقاً همان چیزی است که واشنگتن سعی میکند از آن دوری کند. واشنگتن به تنهایی دانش، ابزار یا تمایلی برای اقدام علیه ایران به تنهایی ندارد. آمریکا مجبور است اعتماد شرکای منطقهای خود را از طریق تضمین امنیت فیزیکی آنها بازیابی کند. یکی دیگر از اهداف آمریکا برقراری صلح بین اسرائیلیهای میانهرو و فلسطینیها است. واشنگتن معتقد است این صلح نتایج فاجعهباری برای ایران خواهد داشت.