| کد مطلب: ۵۹۷۰۶

محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی: نقدهای جبهه پایداری پوشش سیاسی با ادبیات اقتصادی است

محمد عطریانفر، فعال سیاسی اصلاح‌طلب با انتقاد از مواضع اخیر جبهه پایداری علیه عملکرد اقتصادی دولت چهاردهم، تأکید کرد که این جریان فاقد صلاحیت حرفه‌ای در حوزه اقتصاد است و نقدهایش بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت‌های اقتصادی باشد، پوششی سیاسی و ابزاری برای فشار و زمینه‌سازی انتخاباتی است.

محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی: نقدهای جبهه پایداری پوشش سیاسی با ادبیات اقتصادی است

محمد عطریانفر، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفت‌وگو با هم‌میهن با انتقاد از مواضع اخیر جبهه پایداری علیه عملکرد اقتصادی دولت چهاردهم، تأکید کرد که این جریان فاقد صلاحیت حرفه‌ای در حوزه اقتصاد است و نقدهایش بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت‌های اقتصادی باشد، پوششی سیاسی و ابزاری برای فشار و زمینه‌سازی انتخاباتی است. او معتقد است ریشه اصلی بحران‌های اقتصادی کشور در بن‌بست‌های سیاست خارجی و تداوم تحریم‌هاست و نمی‌توان مشکلات انباشته تاریخی را به حساب دولت پزشکیان نوشت.

*‌نظر شما درباره انتقاد جبهه پایداری از عملکرد اقتصادی دولت چیست؟ مثلاً اینکه رشد نرخ ارز از 16 درصد به 120 درصد رسیده، و اینکه این افزایش‌ها را محصول جنگ نمی‌دانند و ناشی از تصمیمات اشتباه دولت می‌دانند. آیا نقدها مبتنی بر واقعیت‌های اقتصادی است یا جنبه سیاسی و ایدئولوژیک دارد؟ 

جبهه پایداری اگرچه مجموعه‌ای از نیروهای واجد گفتمان سیاسی افراطی هستند و حق حیات سیاسی نیز دارند، اما تجربه تاریخی نشان داده است در مواردی که حامیان این تفکر در موقعیت قدرت و مدیریت اجتماعی و اداره کشور بودند، فاقد صلاحیت حرفه‌ای کافی  برای اداره کشور بوده‌اند. اگر در مباحث اجتماعی، فرهنگی و تا حدودی سیاسی می‌توانند اظهارنظر کنند، اما در مباحث اقتصادی، هیچ توانمندی و ظرفیت انسانی قابلی که مورد شناخت جامعه خبرگان و نیروهای نخبه اقتصادی باشد ندارند. تا جایی هم که در قدرت بودند، با شکست مواجه شدند. در گام اول نمی‌توان پذیرفت نامه‌هایی که از منظر نقد اقتصادی زده‌اند، چندان واجد استدلال کافی برای ارائه یک نظریه انتقادی به دولت باشد. طبیعتاً در پوشش دیدگاه‌های سیاسی با ابزار و ادبیات اقتصادی دولت را مورد هجوم قرار می‌دهند. 

از سوی دیگر، دولت فعلی وارث دولت آقای رئیسی است که گفتمان سیاسی جبهه پایداری از مدافعین سرسخت ایشان بودند. اگرچه نمی‌توانیم بگوییم مسائل و مشکلاتی که پزشکیان وارث آن است، همه ناشی از دولت آقای رئیسی است، اما با یک داوری درست، اساس و پایه مشکلات اقتصادی ایران و مدیریت اداره کشور ناشی از بن‌بست‌ها و بحران‌هایی است که پیامد برون‌رفت مباحث استراتژیک ما در حوزه سیاست خارجی و موضوع برجام و ادامه تحریم است. هرچند که نقش مدیران دولت سیزدهم هم تا حدودی بی‌تاثیر نبود. جبهه پایداری نمی‌تواند تمامی این گرفتاری‌ها را ناشی از مدیریت یک سال و نیمه آقای پزشکیان بداند و هیچ ادبیات کلان‌نگری این را نمی‌پذیرد. البته باید در مقام نقد دولت نیز باشیم و از جانب انصاف نقد کنیم. 

علاوه بر این، به نکته دیگری که باید توجه کرد این است که اگر این موضع‌گیری ناشی از فشار نیروهای جبهه پایداری در بیرون از مجلس باشد، قابل توجه است، اما چطور می‎‌توان پذیرفت نمایندگان مجلس از این جریان که در تدوین برنامه و در جزئیات لوایح دولت دخالت می‌کنند و دولت را مورد نقد و انتقاد قرار می‌دهند و در واقع شریک برنامه‌های دولت هستند، حالا در مقام نقد نیز هستند. باید پذیرفت نقد مجریان قوانین یک سرفصل و نقد برنامه‌ای که دولت ارائه می‌کند سرفصل دیگری است و نقد برنامه‌ای که مورد اصلاح نمایندگان قرار گرفته است نیز مسئله دیگری است. از طرفی باید دید چه میزان از این نقدها به سیاست خارجی فعلی و تحریم و برجام باز می‌گردد. همچنین باید توجه کرد هر دولت دیگری هم که بر سر کار باشد این گرفتاری‌ها را دارد، اینکه فرایند تاریخی مشکلات چند سرفصله را به گردن مجریان دولت پزشکیان بیاندازیم دور از انصاف و جوانمردی است. 

*‌با توجه به دیدگاه وفاق دولت، جبهه پایداری با توجه به اینکه یک جریان تندرو رقیب است، چه دیدگاهی داشته است؟ آیا تعامل لازم را با دولت برقرار کرده است؟

وقتی دولت آقای پزشکیان سخن از وفاق بر زبان دارد، همگرایی و توافق نیروهای مقتدر سیاسی را مدنظر دارد. پدیده‌ای به نام نظریات افراطی که برخی از تندروها آن را نمایندگی می‌کنند در چارچوب توافقات و نظریه وفاق آقای رئیس‌جمهور نمی‌گنجند. اساساً نیروهای تندرو، یعنی کسانی که خود را قبول دارند و دیگران را قبول ندارند. کسی که هیچ کس جز خود را قبول ندارد، چطور می‌تواند در چارچوب وفاق با یک مجموعه سیاسی دیگر ظرفیت‌سازی مشترک فراهم کند؟ دولت چهاردهم نیز توقعی برای همراهی جبهه پایداری ندارد، چراکه اساس فلسفه وجودی نظریات تند این است که همیشه مچ‌گیری کنند و نگاه دگم داشته باشند و با مجموعه بر سر کار مخالفت داشته باشند. این جریان‌ها زبان مفاهمه ندارند و تنها توقعی که دولت می‌تواند از این جریان‌ها داشته باشد این است که «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان.» 

*‌نامه با ادعای «نقد گذشته از سر دلسوزی» منتشر شده اما راهکار مشخصی ارائه نکرده است. آیا می‌توان گفت این نامه ابزاری برای فشار سیاسی بر دولت است و نظر شما درباره این ادبیات که می‌گوید از سر دلسوزی نقد می‌کنیم اما راهکاری هم ارائه نمی‌دهیم چیست؟

به صرف اینکه یک گروه با ادبیاتی که اسیر واژگان است، بگویند نقد دلسوزانه داریم که کافی نیست و اینگونه نمی‎‌‎‎توانند حقانیت خود را ابراز کنند. اصلاً فرض را بر این بگیریم که قصد خیر دارند، چه لزومی دارد که با این عبارت در نامه آن را ذکر کنند؟ از سوی دیگر مگر اعضای این جریان در مجلس حضور ‌ندارند و در مقام تصویب لایحه دولت نیستند؟ همه منویات خود را در زمان تصویب بودجه مطرح کنند، این کاری است که در گذشته نیز انجام دادند و دولت را با بحران هم مواجه کردند. خواسته‌های خود و پیشنهادات خود را از طریق نمایندگان مجلس پیش ببرند نه اینکه یقه رئیس‌جمهور را بگیرند. 

اما نکته مهمتر، این است که در آستانه انتخابات شوراها و مجلس، با این نامه در حال زمینه‌سازی تبلیغات در حوزه انتخاباتی هستند و این زمینه‌سازی معطوف به نوعی عوام‌فریبی است تا به مخاطبان خود این پیام را منتقل کنند که ما از منافع شما دفاع کردیم.

*‌جبهه پایداری به عنوان یکی از جریان‌های رقیب دولت و از جمله اصولگرایان تندرو شناخته می‎شود. به نظر شما و با توجه به فعالیت‎های این تشکل در مجلس و فضای سیاسی و همین بیانیه‌‎ها نوع نگاه این تشکل به دولت و نسبتش با برنامه‎های آن چگونه است؟

این افراد زمانی راضی می‌شوند که تمامی مناصب قدرت اجرایی را در اختیار بگیرند و هیچ مشارکتی توسط دیگران را نیز به رسمیت نمی‌شناسند و در مقطعی که به قدرت برسند نیز منتقدین خود را سرکوب می‌کنند. به‌طور کلی نمی‌توان از این جریان انتظار داشت که اظهارنظرهای آنها به نفع دولت و ملت است. 

*‌قلم این نامه و بیانیه‌‎ها و نامه‌های مشابه آن در دولت چهاردهم به نوعی با زبانی تند و گزنده و تخطئه‌کننده بوده است؛ هرچند که خودشان اینها را از سر دلسوزی می‎دانند، دولت در قبال چنین نگاه سیاسی و چنین تشکلی چه باید بکند؟

اولاً باید بخش رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی دولت تقویت شود و معطل و منتظر پاسخگویی به این گروه‌ها نباشد چراکه دولت مدافع نظریه‌پردازی حوزه اعتدال است و این گروه افراطی هستند. ثانیاً دولت نباید وقت خود را صرف این کند که پاسخگوی نقدهایی باشد که فاقد نقدهای درست هستند. هرچند دولت بدون توجه به این اظهارات، در عین این که نباید برایش مهم باشد، باید در مقام کنترل تندروی‌ها اقداماتی در درون مجلس انجام دهد. از سوی دیگر در برابر افکار عمومی نیز نباید هیچ واکنشی به آنها داشته باشد اما باید جامعه مخاطب ایرانی را از شرایط موجود کشور مطلع کند و ضرورت توجیه جامعه را در نظر داشته باشد که باید با تبعیض و فساد مبارزه کند و باید آن را در نظر بگیرد و زبان اقناع را با جامعه باز کند. 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

مطالب ویژه
دیدگاه

ویژه سیاست
آخرین اخبار