| کد مطلب: ۲۶۷۴۷

چرا گفت‏ وگوهای منطقه‏ ای برای ایران یک الزام است؟

منطقه همسو و یک‏صدا

درحالی وزیر خارجه جمهوری اسلامی به‌تازگی در سفر به عربستان سعودی تاکید کرد که گفت‌وگوهای منطقه‌ای نه یک انتخاب، بلکه یک الزام است که به نظر می‌رسد بعد از مدت‌ها زمینه گفت‌وگوهای جامع منطقه‌ای میان ایران و همسایگان عربی‌اش فراهم شده‌است.

منطقه همسو و یک‏صدا

درحالی وزیر خارجه جمهوری اسلامی به‌تازگی در سفر به عربستان سعودی تاکید کرد که گفت‌وگوهای منطقه‌ای نه یک انتخاب، بلکه یک الزام است که به نظر می‌رسد بعد از مدت‌ها زمینه گفت‌وگوهای جامع منطقه‌ای میان ایران و همسایگان عربی‌اش فراهم شده‌است. در طول هفته‌ها و ماه‌های اخیر، سیدعباس عراقچی چندین سفر به کشورهای منطقه‌ای داشته‌است که برخی از این سفرها نخستین سفر در چندین سال گذشته محسوب می‌شدند.

برخی اقدام‌های دیپلماتیک اخیر در دولت چهاردهم، استمرار تلاش‌های دولت پیش برای بهبود روابط در منطقه است که از جمله می‌توان به استمرار فرآیند عادی‌سازی روابط با مصر و بهبود روابط با عربستان سعودی اشاره کرد. دو دولت پیشین هم تلاش‌های زیادی برای ایجاد یک فرآیند گفت‌وگوی منطقه‌ای انجام دادند، اما واقعیت این است که در رسیدن به اهداف خود موفق نبودند اما در بحث‌های منطقه‌ای تحولاتی رخ داده‌است که امکان گفت‌وگوهای منطقه‌ای را افزایش می‌دهد. زمینه‌سازی برای گفت‌وگوهای منطقه‌ای لوازم و ضرورت‌هایی دارد که در دو دولت قبلی، به‌رغم برخی شعارها و تلاش‌هایی که از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران انجام شد، امکان آن فراهم نشد.

یکی از پیش‌زمینه‌های گفت‌وگو این است که طرف‌های منطقه‌ای به جایگاه و وضعیت یکدیگر احترام بگذارند و وضعیت جاری را بپذیرند. وضعیت جاری ممکن است که برای همه طرف‌ها مطلوب نباشد، اما زمانی که طرف‌ها احساس کنند طرف مقابل خواستار تغییر وضعیت به شکلی است که موجودیت آنها را تهدید می‌کند، حاضر به تعامل و گفت‌وگوی موثر و نتیجه‌بخش نخواهند شد.

زمینه دیگری که برای گفت‌وگو مورد نیاز است، آمادگی برای شنیدن نظرهای طرف مقابل در گفت‌وگوها است. ایران قرار نیست که صرفاً دیدگاه‌ها و نظرات خودش را در منطقه دنبال کند و برای ایجاد تعامل و همکاری با شرکای بالقوه و رقبایش در منطقه، مجبور است که نظرات و خواسته‌های آنان را نیز در نظر بگیرد. نکته سوم این است که در شرایط کنونی، وضعیت منطقه به شکل روزافزونی رو به وخامت بیشتر می‌گذارد و همه طرف‌ها ضرورت تعامل و همکاری برای جلوگیری از وخامت بیشتر اوضاع و حرکت به سمت بهبود شرایط را احساس می‌کنند.

اگر این سه اصل اساسی را یعنی پذیرش وضعیت موجود (Status quo)، آمادگی برای شنیدن نظر طرف‌های دیگر و ضرورت جلوگیری از وخامت بیشتر اوضاع، بپذیریم آنگاه زمینه برای گفت‌وگوهای جامع منطقه‌ای، به‌ویژه میان ایران و کشورهای عربی فراهم می‌شود.

من احساس می‌کنم که در دو دولت گذشته، به دلیل ناتوانی در تامین این زمینه‌ها، دولت‌های ایران از رسیدن به هدف خود برای گفت‌وگوهای جامع منطقه‌ای، چه به شکلی که در دولت دوازدهم در قالب سازوکار امنیتی مشترک و پیمان‌های عدم تعرض مطرح می‌شد و چه به شکلی که در دولت سیزدهم در قالب سیاست همسایگی مطرح می‌شد، ناتوان بودند.

اراده جمعی

مجموعه‌ای از عوامل باعث شده‌است که در شرایط کنونی تعداد بیشتری از کشورهای منطقه به گفت‌وگو و همکاری مشترک در منطقه علاقه مضاعف نشان دهند. منطقه خاورمیانه از ابتدای قرن ۲۱ به صورت مستمر دچار بحران‌های متوالی بوده‌است. سال ۲۰۰۳ با حمله آمریکا به عراق و تنش‌های متعاقب آن، خیزش‌های بهار عربی و سرایت آن به سراسر جهان عرب، ظهور داعش، دوران کرونا و پس از آن نیز جنگ غزه دائماً منطقه را به خود مشغول کرده‌ بود.

استمرار این وضعیت برای هیچ‌یک از کشورهای منطقه دیگر قابل تحمل نیست. خاورمیانه دیگر ظرفیت بحران‌های جدید را ندارد و بسیاری از کشورهای منطقه به این نتیجه رسیده‌اند که باید شرایط آرامی برای رشد و توسعه در منطقه ایجاد شود و از افزایش تنش‌ها و تکرار وضعیت گذشته اجتناب شود.

علاوه بر این باید توجه داشت که استمرار بیش از یک سال جنگ در غزه و سرایت آن به لبنان و دو بار رویارویی مستقیم میان ایران و اسرائیل، زمینه‌های تشدید تنش را در منطقه بسیار افزایش داده‌است و خاورمیانه را بر لبه پرتگاه قرار داده‌است. مسئله نگران‌کننده‌تر این است که در واکنش به این اوضاع ما روزبه‌روز صداهای بیشتری را در داخل کشور می‌شنویم که از تغییر دکترین هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران سخن می‌گویند.

اظهارات این‌چنینی دیگر فقط از برخی گروه‌های تندرو و حاشیه‌ای یا جناح‌ها و گروه‌های با اغراض و نیت‌های خاص شنیده نمی‌شود، بلکه افرادی که دارای مناصب راهبردی و اثرگذار در کشور هستند نیز چنین اظهاراتی را مطرح کرده‌اند. اگر چنین تحولی عملی شود، وضعیت خاورمیانه به صورت غیرقابل بازگشتی از کنترل خارج خواهد شد و رقابت تسلیحاتی سراسر منطقه را فرا می‌گیرد؛ آن هم در منطقه‌ای که در شرایط بحرانی، طرف‌ها تردیدی در استفاده از سلاح از خود نشان نمی‌دهند.

علاوه بر این، حضور گروه‌های قدرتمند غیردولتی، نگرانی‌ها در مورد اشاعه تسلیحات هسته‌ای را در منطقه به شکل چشمگیری افزایش داده‌است. قرار گرفتن منطقه در لبه پرتگاه جنگ منطقه‌ای و تهدید رقابت تسلیحاتی و اشاعه هسته‌ای، مسئله‌ای است که باعث می‌شود همانطور که وزیر امور خارجه ایران تاکید کرد، گفت‌وگوهای منطقه‌ای نه یک انتخاب، بلکه یک الزام و ضرورت ناگزیر باشد.

سومین مسئله این است که جنگ غزه در یک سال گذشته نشان داده‌ که اگر قرار است جلوی وخامت بیشتر اوضاع در منطقه گرفته‌شود و راهکاری برای شرایط کنونی پیدا شود، ضروری است که در مورد راه‌حل مسئله فلسطین صدایی واحد از منطقه شنیده شود. پذیرش راهکار دودولتی یا دست‌کم اجتناب از ممانعت و مخالفت در مقابل آن، به نفع همه طرف‌ها در منطقه در شرایط کنونی است. چنین تحولی در رویکرد جمهوری اسلامی ایران، عملاً می‌تواند ایران را وارد همکاری با دیگر کشورهای عربی کند، بحران را از ایران دور کند و مانع اصلی در مقابل صلح، گفت‌وگو و تعامل در منطقه را به جهانیان معرفی کند.

دیپلماسی بهترین انتخاب است

تاکید بر ضرورت گفت‌وگوهای منطقه‌ای، فرآیندی است که از دوران وزارت محمدجواد ظریف آغاز شد. ایده محوری این رویکرد اشاره به این واقعیت است که گفت‌وگو و دیپلماسی، سازنده‌تر از دیگر روش‌ها است. آنچه در ۱۳ ماه گذشته در منطقه رخ داد، به همگان نشان داد که انتخاب فرآیندهای غیردیپلماتیک چه نتایج فاجعه‌باری در پی دارد و چه عواقبی را بر جای گذاشته‌است. کشورهای غربی می‌توانند مشاهده کنند که در ۶ سال گذشته کنار گذاشتن برجام و امتناع یا بن‌بست دیپلماسی چقدر وضعیت منطقه را وخیم‌تر کرده‌است و چه چشم‌انداز خطرناکی را در منطقه بر جای گذاشته‌است.

یکی از عوامل شکست برجام

آنچه امروز سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در مورد «الزام» گفت‌وگوهای منطقه‌ای مطرح می‌کند، یادآور اظهاراتی است که در دوران مذاکرات برجام از سوی طرف‌های خارجی در مورد لزوم گفت‌وگوهای منطقه‌ای و حل و فصل مسائل منطقه‌ای بیان می‌شد. زمانی که برجام امضا شد، انتظار می‌رفت که جمهوری اسلامی ایران پس از توافق در مورد برنامه هسته‌ای وارد مذاکره در مورد چند موضوع دیگر که به عنوان مسائل باقی مانده میان ایران و کشورهای جهان محسوب می‌شد، وارد گفت‌وگو شود تا بدین ترتیب بتواند در یک چارچوب عادی‌سازی جامع، برجام و رفع تحریم‌ها را حفظ کند.

تجربه یک دهه گذشته نشان داد که بدون وارد شدن به موضوع مذاکرات منطقه‌ای و بدون برطرف کردن نگرانی‌های بالقوه در مورد برنامه دفاعی ایران، امکان حفظ برجام و تثبیت مرتفع شدن تحریم‌ها وجود ندارد. اشاره به گفت‌وگوهای منطقه‌ای و دفاعی به معنای تایید اظهارات مقام‌های آمریکایی و غربی نیست. تردیدی وجود ندارد که اصل برنامه دفاعی و موشکی ایران، به‌هیچ‌عنوان قابل مذاکره و معامله نیست.

ایران همانند هر کشور دیگری حق دارد که از برنامه‌های دفاعی متعارف از جمله برنامه موشکی بهره‌مند باشد. در عین حال این نکته که ایران بارها مورد تاکید قرار داده‌بود که گفت‌وگوهای منطقه‌ای، مسئله‌ای مربوط به کشورهای منطقه است و نباید دولت‌های فرامنطقه‌ای در آن دخالت کنند، موضعی منطقی محسوب می‌شد. اما مسئله این است که حتی برنامه دفاعی متعارف یک کشور نیز می‌تواند نگرانی‌هایی را برای کشورهای پیرامونی ایجاد کند.

یکی از مسئولیت‌های دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی کشور برطرف کردن چنین نگرانی‌هایی است. ایران باید برای همسایگان نزدیک و دور خود به صورت اقناعی روشن می‌کرد که برنامه دفاعی ایران دقیقاً با هدف خنثی کردن چه تهدیدهایی ایجاد شده‌است و سقف توسعه این برنامه، از جمله برد موشک‌های تولیدشده توسط ایران دقیقاً چقدر است.

شاید در خارج از ایران عده‌ای انتظار داشته‌باشند که ایران برنامه‌های دفاعی خود را متوقف کند، اما خواسته منطقی مذاکرات اقناعی در مورد نوع تهدیدها و سقف و ابعاد توسعه برنامه دفاعی ایران، از جمله مطالبات با درخواست توقف یا کنار گذاشتن برنامه دفاعی ایران، یکی نیست.

در دوران برجام، چون زمینه لازم برای گفت‌وگوهای موازی در مورد دیگر نگرانی‌های کشورهای پیرامونی ایجاد نشد، حفظ برجام با مشکل مواجه شد. در شرایطی که کشورهای همسایه ما می‌توانستند مدافع حفظ برجام باشند، مشاهده کردیم که برخی از کشورهای عربی همسایه، نه‌تنها از حفظ برجام حمایت نکردند، بلکه برای خروج دولت ترامپ از این توافق لابی کردند و از شکست آن استقبال کردند.

امروز هم همین شرایط برقرار است. ایران باید استراتژی مشخصی برای گفت‌وگوهای جامع شامل اقناع همسایگان نزدیک و دور در مورد برنامه دفاعی ایران، گفت‌وگوهای منطقه‌ای با هدف کاهش تنش در منطقه و ایجاد سازوکارهای همکاری و همچنین گفت‌وگوهای هسته‌ای با هدف برطرف کردن نگرانی‌های قدرت‌های جهانی را به صورت موازی و همزمان پیش ببرد.

ضرورت حل و فصل مسئله اوکراین

امروز علاوه بر سه موضوع ذکرشده، مسائل تازه‌ای هم به اختلاف‌های ایران و برخی کشورهای جهان اضافه شده‌اند. از جمله این موارد، موضوع جنگ اوکراین است که یکی از نگرانی‌های جدی و مهم دولت‌های اروپایی محسوب می‌شود. دولت‌های اروپایی که حمله روسیه به اوکراین را به عنوان تهدید بزرگ امنیتی علیه خود تلقی می‌کنند، مدعی هستند که جمهوری اسلامی ایران در این جنگ از روسیه حمایت می‌کند و با حمایت‌های خود زمینه تفوق نظامی روسیه را در جنگ اوکراین ایجاد کرده‌است. مسئله اوکراین هم از جمله مسائلی است که باید در کنار سه مسئله ذکرشده بالا در چارچوب گفت‌وگوها با طرف‌های دیگر قرار بگیرد و راه‌حلی برای برطرف کردن نگرانی‌های طرف‌های اروپایی یافت شود.

در دو سال و اندی که از جنگ اوکراین می‌گذرد ما مشاهده کرده‌ایم که جنگ اوکراین نتوانسته‌است به شکل چشمگیری جایگاه روسیه را در منطقه خاورمیانه بهبود بخشد. یعنی اگر کسانی اینگونه محاسبه می‌کردند که در پی جنگ اوکراین ممکن است تحول عمده‌ای در نظم بین‌المللی به نفع روسیه رخ بدهد، تجربه بیش از دو سال و نیم گذشته نشان داده‌است که این موضوع عملی نشده‌است.

با این حال حتی برای ارتباط با روسیه هم گفت‌وگوهای منطقه‌ای می‌تواند کارگشا باشد، چراکه به‌رغم جنگ اوکراین و اختلاف‌های روسیه با غرب، کشورهای جنوب خلیج‌فارس که متحد غرب محسوب می‌شوند، توانسته‌اند توازن خوبی در رابطه با غرب و روسیه برقرار کنند و حتی می‌توان گفت که بسیار بیشتر از ما در این دوران از رابطه با روسیه منتفع شده‌اند.

دشمنِ دشمنِ من همیشه دوستِ من نیست

یک نظریه توطئه‌اندیشانه وجود دارد که وقتی دو دشمن یک طرف با یکدیگر درگیر می‌شوند، ممکن است که این موضوع به نفع آن طرف باشد، چراکه دو دشمن ظرفیت‌های‌شان را در درگیری با یکدیگر استفاده می‌کنند و ضعیف‌تر می‌شوند. چنین تصوری نیز در مورد وضعیت کشورهای عربی در قبال رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل از سوی برخی تحلیل‌گران مطرح می‌شود. به اعتقاد من چنین دیدگاه توطئه‌اندیشانه‌ای به صورت اخص در مورد وضعیت جاری در منطقه ما چندان معنادار نیست.

نخست به این دلیل که ایران و اسرائیل به لحاظ جغرافیایی از یکدیگر فاصله قابل توجهی دارند و آنچه در میان این دو کشور قرار گرفته‌است، سرزمین‌های کشورهای عربی است. در هر درگیری گسترده میان ایران و اسرائیل، نه‌تنها کشورهایی مانند عراق، سوریه و اردن که مستقیماً در مسیر زد و خورد ایران و اسرائیل قرار دارند از درگیری متاثر خواهند شد، بلکه کشورهای دیگر منطقه هم از این درگیری در امان نخواهند بود.

هر اندازه که جنگ در منطقه گسترده‌تر شود، کشورهای عربی بیشتر آسیب می‌بینند. بنابراین نمی‌توان تصور کرد که این کشورها در گوشه‌ای به عنوان تماشاگر بنشینند و از رویارویی مستقیم ایران و اسرائیل لذت ببرند.

علاوه بر این نباید فراموش کرد که ایران و اسرائیل، هر دو دارای توانمندی‌های هسته‌ای هستند. اسرائیل تسلیحات هسته‌ای در اختیار دارد و در ایران نیز در ماه‌های گذشته شاهد بودیم که مقام‌های ارشد و تاثیرگذار ایرانی تاکید کرده‌اند که اگر شرایطی شکل بگیرد که مخاطره‌ای متوجه موجودیت ایران شود، ایران در دکترین هسته‌ای خود تجدیدنظرخواهد کرد.

هرچند گفته‌می‌شود که تسلیحات هسته‌ای برای استفاده کردن نیستند و ماهیت آنها برای بازدارندگی است، اما کوچکترین احتمال استفاده از تسلیحات هسته‌ای، به اضافه احتمال هدف قرار گرفتن تاسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز، تمامی کشورهای منطقه را نگران می‌کند، چراکه تشعشعات هسته‌ای و رادیواکتیو ناشی از چنین حملاتی می‌تواند آسیب جبران‌ناپذیری نه‌فقط به دو طرف درگیر، بلکه بر کل منطقه برجای بگذارد و حتی بخش‌هایی از منطقه را برای مدت‌ها غیرقابل سکونت کند.

نکته دیگر که وجود دارد، تجربه‌ای است که کشورهای عربی در یک سال و چند ماه گذشته از عملکرد اسرائیل در منطقه به دست آورده‌اند. از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، اسرائیل مشابه زنگی مست تیغ در دست، به جنایات گسترده‌ای دست زده‌است و کشتار گسترده‌ای را در میان فلسطینیان و لبنانی‌ها به راه انداخته‌است.

حتی اگر تصور کنیم که تا پیش از این برخی کشورهای عربی احتمال دوستی با اسرائیل را بررسی می‌کردند، با این وضعیتی که اتفاق افتاده‌است، تا حد زیادی در دیدگاه‌های خود تجدیدنظر کرده‌اند. برای مردم کشورهای عربی جنایاتی که در یک سال و خرده‌ای گذشته در فلسطین و لبنان رخ داده‌است، چه به لحاظ ملی‌گرایی عربی و چه به لحاظ مذهبی و اسلامی، با جمهوری اسلامی ایران در محکومیت اقدام‌های اسرائیل همراهی می‌کنند.

ضرورت پذیرش یا تعهد به عدم ممانعت در مقابل راهکار دودولتی

اما نکته دیگری وجود دارد که به نظر من در چارچوب نظری نگاه به جنگ جاری در منطقه و گفت‌وگوهای منطقه‌ای ایران و کشورهای عربی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مادامی که جمهوری اسلامی ایران راه‌حل دودولتی را نپذیرد که تقریباً یک راهکار اجماعی مورد پذیرش در میان کشورهای همسایه ایران است، امکان همکاری در جزئیات میان ایران و کشورهای عربی در حوزه مسئله فلسطین و اسرائیل وجود ندارد.

پذیرش راهکار دودولتی یا دست‌کم تعهد به عدم ممانعت در مقابل این راهکار، یک پیش‌شرط برای همکاری ایران و کشورهای عربی در مسئله فلسطین محسوب می‌شود. تردیدی نیست که امروز کشورهای عربی در سیاست‌های اعلانی در محکومیت عملکرد اسرائیل، کاملاً با ما همسو هستند. اما اگر روزگاری قرار باشد همکاری منطقه‌ای برای حل مسئله فلسطین و مقابله با جنایات اسرائیل شکل بگیرد، ایران بدون پذیرش راهکار دودولتی نمی‌تواند وارد همکاری با دیگر کشورهای موثر منطقه شود.

کسب و کار جذاب واسطه‌گری

برخی از کشورهای عربی منطقه در سال‌های اخیر با استفاده از فقدان رابطه میان ایران و ایالات متحده آمریکا، توانسته‌اند به عنوان واسطه میان تهران و واشنگتن عمل کنند و از طریق ایفای این نقش هم اعتماد ایران را جلب کرده‌اند و هم جایگاه خود را در سیاست خارجی آمریکا ارتقا داده‌اند. به نظر می‌رسد کشورهای دیگر عربی نیز تمایل داشته‌باشند از این جایگاه برای بالا بردن جایگاه خود در سیاست خارجی آمریکا استفاده کنند. کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی هم می‌توانند به عنوان پیام‌رسان و واسطه میان ایران و غرب فعالیت کنند. با این حال، این موضوع نمی‌تواند جای گفت‌وگوهای مستقیم ایران و غرب را بگیرد.

به دلیل اینکه اختلاف دیدگاه‌های عمیقی میان ایران و دولت‌های غربی و عربی در مورد برخی از مسائل منطقه‌ای وجود دارد، از جمله در مورد مسئله راهکار دودولتی یا حمایت ایران از دولت بشار اسد، در طول سالیان گذشته در نشست‌هایی که در مورد سوریه یا فلسطین برگزار می‌شود، ایران دعوت نمی‌شود. به همین دلیل هم ایران، برای مثال در موضوع سوریه مجبور شد با تعدادی از کشورهای همسوتر مانند ترکیه و روسیه وارد تعامل شود.

در مورد فلسطین با توجه به اجماع نسبی که در جهان در مورد راهکار دودولتی وجود دارد، بعید است شاهد مشارکت دادن ایران در فرآیندهای احتمالی باشیم. زمانی که کرسی ایران در میزهای مذاکراتی که مسائل منطقه را مورد بحث قرار می‌دهند خالی باشد، طرف‌های دیگر حتی اگر مسئولیت رساندن پیام‌های خود را بر عهده دیگر کشورهای منطقه در این مذاکرات بگذارند، باز هم نظرات ایران به درستی منتقل نمی‌شود، چراکه همه کشورها به منافع خود اولویت می‌دهند.

به همین سبب ضروری است که ایران بتواند نظرات خود را تا جایی که می‌تواند به مجموعه کشورهای منطقه نزدیک‌تر کند، تا بتواند در مذاکراتی که مسائل مرتبط با منطقه در آن مطرح می‌شود، مستقیماً حضور داشته‌باشد و نظرات خود را بیان کند. به نظر من این مسئله دوجانبه است، هم طرف غربی باید بپذیرد که در مسائل بین‌المللی نقش ایران را نادیده نگیرد و هم ایران تلاش کند که در برخی مبانی مورد اجماع طرف‌های دیگر را بپذیرد.

هیچ دیپلماتی نیست که معتقد باشد، گفت‌وگو و مذاکره حتی بین دو دشمن ایرادی داشته‌باشد. اینکه طرف‌های متخاصم یا مخالف در دو اتاق جدا از هم بنشینند و طرف‌های ثالث پیام‌ها را جابه‌جا کند، انتقال معنا صورت نمی‌گیرد و مباحثه منجر به نتیجه شکل نمی‌گیرد. اگر واقعاً ایران تمایل دارد که نظراتش اعمال شود، ابتدا خودمان نباید اجازه بدهیم که نظرات‌مان با واسطه منتقل شود. هر واسطه‌ای بدون تردید منافع خودش را دنبال می‌کند و هر اندازه هم امین و قابل اعتماد باشد، نمی‌توان انتظار داشت که یک واسطه دیپلماتیک به خوبی یک ایرانی از منافع ایران در مذاکرات دفاع کند.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار