ایران نباید وارد درگیری نظامی با اسرائیل شود
ایران و دیگر متحدان آن از جمله حزبالله لبنان ناخواسته درگیر تحولات بعد از عملیات هفتم اکتبر شدند. چراکه به گواه همه طرفها، عملیات حماس، اقدامی یکجانبه و بدون هماهنگی با دیگر اجزاء محور مقاومت بود.
«چه باید کرد؟» این روزها و در آستانه سالگرد جنگ در غزه و همزمان با تشدید درگیریها میان اسرائیل و حزبالله لبنان، این پرسش بیش از هر زمان دیگری در فضای ایران و متحدان منطقهای آن مطرح میشود. اما پاسخی میتواند راهگشا باشد که شفاف و بیپرده و در عین حال مسئولانه و مبتنی بر توجه به مقدورات و محذورات باشد. هیچ انتخاب و سیاستی، بیهزینه نیست و آنچه وظیفه یک سیاستمدار است، انتخابی است که بیشترین فایده و کمترین هزینه را دارد و در عین حال در زمان مناسب اتخاذ شود.
در پاسخ به این پرسش که چه باید کرد، با صدای بلند و بدون هیچ پردهپوشی باید گفت که ایران نهتنها نباید خود را وارد درگیری نظامی با اسرائیل کند بلکه باید فوراً زمینهای را برای خروج آبرومندانه حزبالله از جنگ اخیر و جلوگیری از آسیب بیشتر به آن فراهم کند و نگذارد غزهای دیگر این بار در لبنان رخ دهد و حزبالله نیز به سرنوشت حماس دچار شود.
باید به دور از شعارزدگی، واقعنگر بود. عملیات هفتم اکتبر حماس علیه اسرائیل، گرچه واکنشی به سالها اشغالگری و محاصره بود و ضربه امنیتی، اطلاعاتی و نظامی بزرگی به اسرائیل وارد کرد اما در عین حال از آنجا که در آن محاسبه درستی از آینده و نوع واکنش وحشیانه اسرائیل نشده بود، زمینهای را ایجاد کرد که هم حماس و گروههای مقاومت فلسطین ضربهای سخت بخورند و هم بیش از ۴۱ هزار فلسطینی در حملات جنایتکارانه اسرائیل، کشته شوند و غزه تبدیل به ویرانه شود.
ایران و دیگر متحدان آن از جمله حزبالله لبنان ناخواسته درگیر تحولات بعد از عملیات هفتم اکتبر شدند. چراکه به گواه همه طرفها، عملیات حماس، اقدامی یکجانبه و بدون هماهنگی با دیگر اجزاء محور مقاومت بود. استراتژی ایران در طول دهههای اخیر، تقابل تدریجی و در یک روند آرام با اسرائیل و پرهیز از تقابل مستقیم با آن بود. عملیات حماس، فرصتی را به اسرائیل داد که با حملات بیسابقه به گروههای مقاومت فلسطینی و لبنانی متحد ایران، به سمت توقف این روند تدریجی علیه خود حرکت کند و این هوشمندی باید وجود داشته باشد که این خسارت، این بار در لبنان و یا حتی خود ایران تکرار نشود.
حزبالله با وجود آنکه به گفته دبیرکل آن، از عملیات هفتم اکتبر اطلاعی نداشت اما از فردای آن عملیات، جبههای را در جنوب لبنان و در دفاع از غزه علیه اسرائیل باز کرد. حزبالله در عین حال که به دنبال درگیر کردن نیروهای اسرائیل بود اما اقداماتش محتاطانه و با هدف پرهیز از جنگ فراگیر بود. اما حکایت آنجاست که نمیشود زیر باران آمد و خیس نشد.
این راهبرد حزبالله، زمانی با چالش روبهرو شد که اسرائیل خواست هر طور شده تکلیف جبهه شمال خود را روشن کند و قدرت بازدارندگی خود را احیا کند و برای این کار به صورت پلهپله درگیری با حزبالله را تشدید کرد و آن را در یک تنگنا قرار داد. حملات تدریجی و هدفمند به پایگاهها و انبارهای تسلیحاتی حزبالله، ترور فرماندهان ارشد نظامی آن از جمله فوادالشکر و ابراهیم عقیل و عملیات امنیتی رعبانگیز انفجار پیجرها و بیسیمها که به اذعان سیدحسن نصرالله بزرگترین ضربه امنیتی به حزبالله بود، استراتژی مرگ با هزار ضربه چاقویی بود که اسرائیل علیه حزبالله در پیش گرفت که ضربات بیسابقهای را به دشمن دیرینه خود وارد کند.
گرچه حزبالله همچنان قدرت ضربه زدن به اسرائیل را دارد اما ضربهپذیری آن نیز بسیار بالا رفته است. ادامه این روند چیزی جز تضعیف بیشتر حزبالله نخواهد بود و پرواضح است که تضعیف حزبالله در کنار حماس، به موقعیت ایران و محور مقاومت هم آسیب خواهد زد.
بحران اخیر در منطقه، راهکار نظامی ندارد. ایران گرچه دشمن اسرائیل است اما نیاز به تعیین محدوده تنش برای مهار آن وجود دارد. جنگ فراگیر با اسرائیل نیاز به توان نظامی و اطلاعاتی بسیار بالایی دارد. هر ضربهای به اسرائیل با ضربه چندبرابری آن مواجه میشود. اشراف اطلاعاتی اسرائیل، قدرت استفاده از ابزارهای نظامی را نیز از محور مقاومت گرفته است. تاکنون هیچیک از عملیاتهای نظامی و موشکی به اسرائیل، بازدارنده نبوده و واکنش گستردهتر اسرائیل را در پی داشته است.
در چنین شرایط دشواری، ایران باید فوراً جلوی ضرر را بگیرد. در درجه نخست، سیاست پرهیز از ورود به درگیری مستقیم با اسرائیل همچنان باید استمرار یابد. این سیاست بیهزینه نیست اما قطعاً بهینهتر از ورود به وضعیت پرابهام جنگ است که آسیبهایش غیرقابل کنترل است. ایران گرچه میتواند به اسرائیل ضرباتی وارد کند اما هیچ تضمینی نیست که ضربات گستردهای را از طرف اسرائیل و حتی آمریکا متحمل نشود.
در شرایطی که با روی کارآمدن دولت وفاق ملی اندک امیدی برای بهبود شرایط اقتصادی و سیاسی ایجاد شده، از بین رفتن زیرساختها در یک جنگ احتمالی، ایران را به دههها قبل بر میگرداند و سرخوردگی ملی نتیجه آن خواهد بود. اساساً هم استراتژی ایران هیچگاه رویارویی مستقیم با اسرائیل نبوده است.
از سوی دیگر ایران باید به سمت ترغیب حزبالله برای پایان دادن به درگیری با اسرائیل و بازگشت ترتیبات امنیتی آن منطقه به قبل از عملیات هفتم اکتبر و در چارچوب قطعنامه ۱۷۰۱ برود. بدیهی است پایان دادن به درگیریها از سوی حزبالله، بهانه را از اسرائیل برای ادامه درگیری در لبنان میگیرد چراکه خود مقامهای اسرائیل نیز تاکید کردهاند که مسئله اصلی نه جنگ فراگیر با لبنان بلکه ایجاد امکان برای بازگشت ساکنان مناطق شمال اسرائیل به خانههای خود است.
حزبالله گرچه با ادامه شرایط کنونی میتواند بازدارندگی اسرائیل را مخدوش کند اما استمرار این وضعیت باعث تضعیف خود و از بین رفتن بیشتر داشتههای اندوخته خود در این سالها میشود. سیاست مسئولانه ایران، باید حمایت از امنیت ملی خود و نیز حفاظت از متحدان خود از جمله حزبالله و کلیت لبنان باشد. مذاکره با آمریکا و فرانسه و کشورهای منطقه، برای پیشبرد طرحی برای پایان دادن به درگیریها در لبنان، باید اولویت جدی دستگاه سیاست خارجی ایران باشد.
همچنان که دکتر پزشکیان در نیویورک هم گفت که نباید گذاشت لبنان تبدیل به غزه دوم شود. باید تا قبل از تشدید درگیریها و ورود زمینی احتمالی اسرائیل به لبنان، ابتکار عمل را در دست گرفت. شجاعت در اقدامات متهورانه و بدون دوراندیشی نیست بلکه شجاعت در اتخاذ تصمیمات سخت اما عقلانی برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر است.