روایت سیلزدگان
گزارش و تصاویر سارا سبزی خبرنگار اعزامی هممیهن از روستا های بلوچستان
صف خودروها که از قصرقند به روستا میرسد ، مردم جمع میشوند تا ببینند چه کسی ۱۲ روز بعد از سیل به روستایشان سر زده؟ آنها هنوز نمیدانند روستای آنها مقصد این بستهها نیست، نه روستای سیلزدهشان. خورشید غروب کرده و خانههای فروریخته در دل تاریکی پنهان ماندهاند، صبح فردا که آفتاب در «کهن بالا» طلوع میکند، تصویر واضحتر میشود؛ خانههای ترکخورده، باغهای بهگِلنشسته و راههای پرشده از سنگهای رودخانه طغیان کرده. از بالادست روستا و نزدیک کوه، مسیر شسته شده با سیل خودش را بهتر نشان میدهد. روستا تا یکهفته بعد از سیل به هیچ راهی دسترسی نداشت و از چشم همه دور مانده بود. کنار آن ۱۲-۱۰ نفر مردی که روبهروی تنها مغازه روستا ایستادهاند و با نمایندههای فرمانداری و عشایری استان حرف میزنند، مرد جوانی با لباس سفید و دستار بلوچی میگوید، تا امروز - ۱۲ روز بعد از سیل - نه هلالاحمر آمده، نه دولت کمکی فرستاده. فقط مردم دو وانت بادمجان و آب معدنی فرستادند و کمیته هم چند بسته مواد غذایی فرستاد، ولی نه برای همه: «بچهام تالاسمی دارد و تحت پوشش بهزیستی است، اما وقتی نمایندگان کمیته امداد به روستا آمدند، کسی از ما خبری نگرفت. برای این چند خانواده هم پنج کیلو برنج، دو بسته ماکارونی، دو روغن و رب گوجه آوردند.» دو هفته از شروع سیل در بلوچستان گذشته و مسیرها باز شده. دسترسی به آب و برق و جاده به بعضی از روستاها برگشته و از روزهای بحران عبور کردهاند، اما هنوز بعضی از روستاها به شرایط عادی برنگشتهاند. روزهای سخت بعد از سیل برای آنهایی که خانه و زمین کشاورزیشان را از دست دادهاند، آغاز شده. اهالی هنوز نمیدانند برای خانهها و باغهای تخریبشده و زمینهای کشت دیم بدون سیلبند، باید چه کرد؟ چرا هیچکس برای سرکشی نیامده و راههای روستاهای صعبالعبور چه زمانی باز میشود؟ تا اواخر هفته گذشته حداقل ۲۵ روستا در شهرستان قصرقند از امدادرسانی جا ماندند؛ و مثل روستاهای کاجوی شمالی و روستاهای «کهن» که کسی به آنها سر نزد و هنوز مشخص نیست چند روستای دیگر خاموش ماندهاند؟
«کهن» تنها ماند
روستاهای«کهن» از توابع شهرستان تلنگ هستند و با مرکز آن 30 کیلومتر فاصله دارند. همه این 7 روستا در بالادست و دامنه کوه نشستهاند؛ بوریندوک، خوشاب، کلانزه، کهن پایین، کهن بالا، چاتک و سهاکی. هرکدام نام قناتی را گرفتهاند که سالها آب روستا را تامین میکرد و حالا درمجموع 1600 نفر جمعیت دارند، اما فقط یک جاده برایشان ساخته شده و مسیر بعضی از آنها از رودخانه میگذرد. به همین دلیل بعد از سیل هیچکدام راهی به بیرون از روستایشان نداشتند. هر 7 روستا، نزدیک 8 روز بدون برق و آنتن موبایل بودند و از بین آنها فقط نام دو روستا در فهرست روستاهایی قرار گرفت که قرار بود چند بسته کمک دریافت کند؛ «کهن بالا» و «سهاکی». ساعت حدود هفت عصر 18 اسفندماه، یعنی 12 روز بعد از شروع سیل در منطقه، اولین بسته کمکهای غذایی از طرف فرمانداری به «سهاکی» میرسد. مسیر اصلی رسیدن به روستاهای «کهن» بعد از سیل باز شده؛ بخشی از آن آسفالت و بخشی سنگلاخی است که بعد از هربار بارش سنگین، شسته میشود و تغییر مسیر میدهد. قرار است نماینده عشایر استان، بستههای مواد غذایی و پتو را به «کهن بالا» برساند تا یکنفر از اهالی، کار انتقال آنها به «سهاکی» را انجام دهد. سهاکی فعلاً هیچ راه دسترسی به بیرون از روستا ندارد و فقط با پای پیاده میشود به آن تردد کرد. سهم این روستای عشایری از کمکهای دولتی تا آن روز، 25 بسته برای 12 خانواده است. اهالی میگویند، همین بستهها هم قرار است با الاغ به روستا برسد؛ چون هیچکس از مردم سهاکی نمیتواند خودش را به «کهنبالا» برساند. چند خانواده از این روستا سالها پیش کوچ کردهاند و حالا فقط 12 خانوار در کپرهای آن باقی ماندهاند؛ بدون برق و آنتن و با چند ساکن بیشناسنامه.
کسی از ما خبر نداشت
خود اهالی «کهن بالا» که قرار است بستههای امدادی را منتقل کنند، تا آن روز هیچ کمکی از دولت نگرفتهاند. اینجا بزرگترین روستای بخش تلنگ است و حدود 380 خانواده و 1200 نفر جمعیت دارد که بعد از شروع بارشها و آغاز سیل، دیگر هیچ راه دسترسیای به خارج از روستا نداشتند و کسی از آنها خبری نداشت. محمد بلوچ، تنها مغازهدار روستاست که در تمام روزهای محاصره روستا با سیل، آب و غذای مردم از مغازه کوچک او تامین میشد و مردم به هیچچیز دیگر دسترسی نداشتند. او همان نمایندهای است که از طرف فرمانداری انتخاب شده تا کمکها را به دست اهالی «سهاکی» برساند. بلوچ میخواهد تمام خانههای تخریبشده روستا را نشان دهد و تعریف کند که هرکدام حالا چه وضعیتی دارند، خودش با ملای روستا جلوتر میافتد و جلوی تکبهتک خانهها میایستد و توضیح میدهد: «این سرویس بهداشتی را ببین. الان روی دیوارش گچ زدهاند که نریزد. آنیکی را ببین! خانه برادرم است. دیوارش نم گرفته، خودش مریض است، باید برود تهران. صاحب این خانه هم گِل درست کرده که دوباره به در و سقفش بزند.» او میگوید، خانههای روستا از گِل، سنگ و خاک ساخته شده که سیل، گِلها را شست و خانهها فروریخت: «تمام سرویسهای بهداشتی خراب شد، سقف خانهها و دیوارهایشان ریخت. حتی خانههای سیمانی هم نم گرفتند. خانههای اینجا بیشتر از روستاهای دیگر مثل «دیرمان» خراب شده و مردم فقیرتری هم دارد. مثلاً این خانه را نگاه کن! صاحبش همیشه مریض است و حالا اگر یک لایه دیگر از دیوار خانهاش با آب شسته شود، کاملاً فرو میریزد.» و با دست به یکی از خانهها اشاره میکند. او میداند خانههای تخریبشده چقدر سیمان و شن برای بازسازی لازم دارند، اما کسی از اهالی توان تامین آن را ندارد. روبهروی یکی از خانهها میایستد و دیوار پشت آن را نشان میدهد: «پشت این خانه را ببین! کاملاً فروریخته. وقتی یک کامیون ماسه 7 تا 8 میلیون است، کسی اینجا پول ندارد که خانهاش را با ماسه بسازد. به همین دلیل باران که ببارد، خانهاش خراب میشود. بعد از سیل هم چندنفر از اهالی که خانهشان کمی ریزش کرده بود، روی دیوارها سیمان سفید ریختند که بیشتر از آن نریزد و بعداً بازسازی کنند. اگر کسی پول داشته باشد، میتواند خانهاش را تعمیر کند.» کف روستا و نزدیک رودخانه، از تکهسنگهای تیز و صافی که سیل با خودش آورده، پوشیده شده و برخلاف روستاهای دیگر، حتی خبری از خانههای نیمهساخته بنیاد مسکن نیست: «فعلاً خبری از بنیاد مسکن در روستا نیست و اهالی دنبال تهیه ماسه و سیمان میگردند که خودشان خانهها را بازسازی کنند. بعد از سیل 98، بنیاد مسکن فقط پی 3 خانه بسیار کوچک را در روستا ساخت و دیگر خبری از آنها نشد. دنبال کار را هم گرفتیم، ولی نتیجهای نداشت. خانه خودم هم در سیل 98 خراب شد، به بنیاد درخواست دادیم، ولی گفتند دیر آمدید. اگر دوباره فردا باران ببارد، خانهها پر از آب میشود.»
خبری از باغهای انبه و لیمو نیست
«کهن بالا» تا امروز بیشترین خسارت را در میان روستاهای بخش تلنگ دیده است؛ 80 خانه و سرویس بهداشتی در آن ریزش کرده و ساکنانش به خانه دوست و آشنا رفتهاند، اما چادرهای هلالاحمر توزیع نشد، آن هم در روزهایی که دوباره هشدار بارش باران داده شده بود. حامد ستوده، دهیار روستاست. او همراه محمدبلوچ و ملای روستا کنار بستر رودخانه طغیانکرده، میایستد و آن بخشی از سیلبند را که تخریبشده نشان میدهد. دیگر هیچ سیلبندی وجود ندارد، آب از بستر رودخانه رفته و تمام مسیر پر از سنگ است.او میگوید، قبلاً کنار رودخانه نزدیک روستا، سیلبندی با لودر درست شده بود، اما بعد از سیل تخریب شد و حالا مسیر رودخانه به سمت خانهها تغییر کرده؛ اتفاقی بسیار خطرناک که دوباره برای سیل بعدی تخریب ایجاد میکند: «این منطقه کوهستانی است و خانهها از سنگ، خاک و گِل ساخته شدهاند. از بین 320 خانوار روستا، حدود 120 خانواده تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند. 12 روز از سیل گذشته اما هنوز راهی به سمت شهرستان نداریم. مسیر اصلی رسیدن به بخش هم یکهفته بعد از سیل باز شد. بعد از این همه مدت هیچ ارتباطی نداریم؛ نه آنتن ایرانسل، نه همراه اول و حتی نمیشود با کسی تماس گرفت تا اگر لازم شد به ما کمک برسانند. چند نفر از اهالی بیماری تالاسمی دارند و باید هرهفته خون تزریق کنند، اما در این یکهفته که راهها مسدود بود، نتوانستند به بیمارستان بروند. در تمام این روزها اطلاعرسانی درباره وضعیت ما کم بود و کسی برای سرکشی و کمک نیامد، حتی نماینده بنیاد مسکن و هلالاحمر هم نیامد. برق روستا را خود اهالی روستا تعمیر کردند.»
۳ خانه نیمهکاره برای اهالی سیلزده
سال 1400 پی ساختمان 3 خانه از طرف بنیاد مسکن در روستا ساخته شد و قرار بود جایگزین خانههای تخریبشده شود، اما این بنیاد میگوید اعتباری برای تکمیل آن ندارد. قرار بود این خانهها به کسانی تحویل داده شود که بعد از سیل گذشته شرایط وخیمتری پیدا کرده بودند، اما تا امروز هیچ خبری از ادامه ساخت این خانهها نشده. ستوده تعریف میکند: «هرکسی که توانایی مالی داشته، بعد از سیل امسال به دیوارهای خانهاش سیمان زده تا ریزش نکند. کسی هم که توان آن را ندارد، خانه را رها کرده و به خانه فرزند، دوست و همسایه رفته. حالا که دوباره هشدار سیل داده شده، هیچ خانوادهای نمیتواند به جای امنتری منتقل شود. ازطرفدیگر تعداد زیادی سرویس بهداشتی در روستا تخریب شده و احتمال ابتلا به بیماری گوارشی زیاد است. معیشت مردم از راه کشاورزی و دامداری است. باغهای انبه، لیمو و نخلستانها و باغچههای سبزیکاری مردم هم خراب شده است. دام یکی از چوپانها هم در همین سیل از بین رفت. اگر سیلبند ساخته شود، سیل بهسمت باغها نمیرود.»
خانههای رهاشده، ساخته نمیشود
«وقتی باران شروع شد، من و آقای امیری رفتیم بخشداری که ستاد بحران تشکیل دهیم. یک ساعت بعد که برگشتیم وسیله بخریم، دیدم ارتفاع آب بالا آمده. در طول چهار روز، دو بار سیل آمد. وقتی سیل دوم رسید، من یک سر روستا بودم، برادرم سمت دیگر. نزدیک به 9 روز راهی به بیرون روستا نداشتیم. بهدلیل احتمال برقگرفتگی و ریزش، به مردم گفتیم فقط جان خودتان را نجات دهید! نه برقی، نه آنتنی، هیچ!» مقصد بعدی روستای دیرمان بخش تلنگ است. «اکرم» از اهالی همین روستاست و بعد از روزهای سیل همراه با برادرش، برای مردم روستاهای تلنگ از فرمانداری، بخشداری و خیریهها کمک میآوردند. خانه برادرش مدام از مهمان پر و خالی میشود. یک گروه خیریه میرود، یک گروه دیگر میآید و کمکها را تحویل میدهد. اکرم شبانه همه خانههای سیلزده و خاک فرونشسته از سیل را نشان میدهد. کوچههایی که درست در مسیر طغیان رودخانه بودند و زمین آن حدود نیممتر شسته شده، خاکش با آب رفته و لولههای آب آن شکسته است. او تعریف میکند که دو شبانهروز برق روستا قطع بود و آنها هم ارتباطی با بیرون از روستا نداشتند، کسی هم از آنها خبری نداشت: «آب باران نزدیک یکمتر بالا آمده بود. همان موقع سیل، بعضی از خانهها ریزش کرد و چند دام هم تلف شد.» او خانهای را نشان میدهد که دیوارهایش سست شده و احتمالاً به زودی فرو میریزد. صاحبخانه روبهروی اتاق بسیار کوچکش که دیگر امکان سکونت ندارد، در خانه همسایه کناری زندگی میکند: «روبهروی این خانه که سیل چیزی از آن باقی نگذاشته، کنتور برق روی زمین افتاد. خودمان همکاری کردیم، وسایل خانه را بیرون آوردیم و آن کنتور را هم جمع کردیم. نگاه کن! هنوز هم آب هست. صبح روزی که سیل آمد، یکی از اهالی میخواست از خانهاش بیرون بیاید، ولی نمیتوانست در را باز کند. فکر میکرد در را از پشت بستهاند. با برادرش تماس میگیرد و میگوید، در خانه ما را از پشت بستهاند. بعد متوجه میشوند که خانه نشست کرده و درِ آن گیر کرده است.» اکرم میگوید: «مردم از کسانی که لنج داشتند، دو کفکش قرض گرفتند و در عرض 48 ساعت، آب را بیرون بردند. در طول این مدت کمک دولتی زیادی نرسید، فقط پنج یا شش چادر دادند. بچهها قایقی فایبرگلاس درست کرده بودند و با آن جابهجا میشدند. آنقدر مشکلات روستا زیاد است که برای سیلبند بودجه نمیدهند.»
بدون شناسنامه، بدون خانه
درست مثل روستای «کهن بالا»، بنیاد مسکن بعد از سیل سال 98 هم برای این روستا پی چند خانه را ساخت، اما هرگز تکمیل نشد. کنار خانههای فروریخته و آسیبدیده، خانههای ناتمام بنیاد مسکن قرار گرفته که بیاستفاده مانده و صاحبش نمیتواند آن را تکمیل کند. اهالی میگویند، اگر همین خانهها تکمیل و آب، برق و گازش وصل شود، مردم میتوانند در آنها زندگی کنند و دیگر نیازی به ساخت خانه جدید نیست. از 40 خانه روستا، فقط دو، سه خانه تکمیل شده، چون صاحبش توانایی مالی داشته و توانسته ماسه و سیمان تهیه کند. اکرم میگوید: «بنیاد به پیمانکار پول داده بود و آن هم بعد از مدتی گفت، هزینهها زیاد شده و دیگر امکان ادامه کار وجود ندارد. آن زمان که بنیاد با پیمانکار قرارداد بست، سیمان کیسهای 30 هزار تومان بود، الان به 100 هزار تومان رسید. بنیاد مسکن به کسانی که پیگیر ساخت خانه شدهاند، گفته این خانهها را برای کسی میسازد که قبلاً وامی از بنیاد نگرفته باشند. اگر کسی شناسنامه نداشته باشد، همین خانههای بنیاد هم به او تعلق نمیگیرد. در سیل قبلی این خانوادهها داخل چادر و خانههای خشت و گِلی ماندهاند.» کنار بعضی از خانههای تلنگ، تپه هیزمها روی هم چیده شده. در تمام روزهای سیل، مردم از همین هیزمها برای پختوپز استفاده میکردند. اکرم میگوید در تمام سیستان و بلوچستان، فقط ایرانشهر لولهکشی گاز دارد و باقی از کپسول گاز استفاده میکنند. تا 15 سال پیش تقریباً بخش زیادی از مردم روستا از هیزم استفاده میکردند.
آب شربمان گِلآلود است
صاحب یکی از خانههای کوچک تخریبشده، روبهروی خانهاش چادر زده و همانجا ساکن شده. خانهاش ترکهای سنگینی دارد و کاملاً سست است. خودش کارگر لنج است و فرزندی ندارد: «همسرم را به خانه خواهرش فرستادم و خودم همینجا ماندم. بعد از سیل 98، برای دریافت خانه از بنیاد مسکن، ثبتنام کردم ولی نیمهکاره مانده است.» چند خانه آنطرفتر از کارگر لنج، خانهی زنی دیگر خراب شده که حالا همراه پسرش زندگی میکند. کنار این خانه هم یکی دیگر از خانههای نیمهکاره بنیاد است. صاحبخانه یک بطری آب از یخچال میآورد که نشان دهد آبی که از سد به روستا میرسد، چقدر گِلآلود است: «حتی آبی که از شیر میآید هم به همین رنگ است، گِل دارد.»
آب هدایت نشد، رودخانه طغیان کرد
سیل از رود شمال روستا وارد «دیرمان» شد و در کوچههای باریکش بهسمت جنوب حرکت کرد؛ آب آنقدر بالا آمده بود که قسمتی از زمینهای روستا را شست و با خودش برد. مردم منطقه میدانند که باید خانهها را بالاتر از سطح زمین بسازند تا زمان سیل آب، آسیبی به آنها نرسد، اما همه، توان مالی آن را ندارند. پابهپای اکرم یکی از فعالان اجتماعی منطقه هم در کوچههای دیرمان، خانههای تخریبشده را شناسایی میکند. محمد توحیدلو توضیح میدهد که اگر آب هدایت میشد، سیل به خانهها نمیرسید: «روستاهای سیلزده هیچکدام کانالی برای هدایت سیل ندارند. مثلاً رود کاجو موسمی است و بعد از سیل 1400 باید لایروبی میشد، اگر این کار انجام میشد، همه این آبها در بستر رود میماند و به سیل تبدیل نمیشد. بعد از سیل 1400، برای یکی از روستاها با هزینه یکمیلیارد تومان کنار رودخانهها دایک ایجاد شد، همین روستا امسال خسارتی از سیل ندید. بالای تلنگ، پنج رشتهکوه وجود دارد که بعد از یک بارش طولانی، آب با شدت در میان آنها جریان پیدا میکند. این آب باید هدایت شود.»
اگر پل داشتیم، محاصره نمیشدیم
یکی از دلایل محاصرهشدن بعضی از روستاها ساخته نشدن پل مواصلاتی است. «کوچو» یکی دیگر از روستاهای تلنگ است که 8 روز در محاصره سیل بود. سال 1398 یک پل نیمهکاره در مسیر روستا ساخته شد، اما نیمهکاره ماند. دوهفته پیش و بعد از بارش شدید باران، سیل در محدوده اطراف پل و ورودی کوچو آنقدر بالا آمد که هیچکدام از اهالی امکان خروج از آن را نداشت و اینجا هم یکهفته خاموش ماند. «کوچو» مرتفعترین روستای بخش است و بعد از سیل آب باران، به سمت جنوب آن سرازیر شد و فقط چند خانه سنگی پای کوه تخریب شد. جواد، اهل همین روستاست. با موتورش جلوتر از خودرو حرکت میکند تا آن دو خانه تخریبشده از باران دوهفته پیش را نشان دهد. از کنار این خانهها رودخانه و زمینهای کشاورزی دیم مشخص است. دیوار گچخورده خانه را نشان میدهد و تعریف میکند که بعد از بارش شدید باران، دو روز تمام به برق، اینترنت و آنتن موبایل دسترسی نداشتند و بعد از فروکش کردن آب هم بهسختی و با لندکروز میشود از آن خارج شد. بعضی از روستاها هم مانند «نوهانی بازار» هنوز راه دسترسی ندارند: «آب که خشک شد، مسیری برای رد شدن جرثقیل نبود، خودمان مجبور شدیم تیرهای برق افتاده روی زمین را جابهجا کنیم. خانه خودمان روی کوه بود و نگران نبودیم که آب بالا بیاید، ولی خانه دو نفر از آشنایانمان که پای کوه است، ریخته.» او خانههایی را نشان میدهد که با سنگ و گِل ساخته شده و همان شب تخلیه شدند. بعد از پایان بارش هم روی دیوارها گچ زدند تا دیوارهای خانه نریزد و وسایل آن را خارج کنند. راههای دسترسی به روستا با کوچکترین بارندگی قطع میشود و کسی نمیداند برای سیل احتمالی بعدی، باید به کجا برود: «پسفردا دوباره سیل شروع میشود و نگرانیم. حتی نمیتوانیم تا بخش برویم. چون اگر باران شروع شود، نمیتوانیم به خانه برسیم. مجبوریم همینجا بمانیم.» یکی از معتمدان محلی تلنگ میگوید که اگر 10 دهنه پل داشتیم مردم به این شدت گرفتار سیل نمیشدند: «فعلاً مهمترین نیاز بخش تلنگ، بازسازی زیرساختهاست؛ راههای مواصلاتی، بندسارها و زمینهای کشاورزی آسیب دیدند. زمینها آبگیری شده و آماده کشت بودند، اما همه آنها در سیل نابود شد. خانهها هم در بعضی از روستاها در پاییندست نشست کرده و دیگر قابل سکونت نیستند؛ یا باید تخریب شوند یا بازسازی. به همین دلیل بنیاد مسکن و نهادهای حمایتی باید ورود کنند و سهمیه مسکن مقاوم روستایی را افزایش دهند؛ چون خانههای سنتی با کوچکترین سیل، آسیب میبینند.»
محصولی برای کشت دیم نداریم
چند کیلومتر دورتر از کوچو، روستای «روستای شدیگ» است و همان اتفاقاتی را پشت سر گذاشته که «کهنبالا» و «دیرمان» تجربه کردند. این روستا متعلق به بخش کوچو است و مثل باقی روستاها، روزها در محاصره آب بود و کسی به آنها سرکشی نکرد. خانههای این روستا هم ترک خورده، سقفها ریزش کرده و سرویسهای بهداشتی تخریب شده است. بعد از سیل، اهالی نمیدانند با زمینهای کشت در معرض آسیب چه کنند؟ خالد هوتی، دهیار روستاست: «بخش زیادی از مردم منطقه کشاورزند و ذرت و ماش میکارند. کشت دیم نیاز به جمعشدن آب در میان مزرعه دارد، اما الان که بندسارهای خاکی زمینهای کشاورزی از بین رفته، کشت هم در معرض آسیب قرار گرفته. ترمیم این بندسارها به بولدوزر نیاز دارد که کشاورزان هم به آن دسترسی ندارند. الان فصل کشت است و کشاورزها باید کارشان را آغاز میکردند، ولی با این شرایط احتمالاً برای سال آینده محصولی ندارند.» یکی دیگر از ساکنان روستای شدیگ که دیوارهای خانهاش در آستانه تخریب است، میگوید که کنار خانهاش یکخانه نیمهکاره از بنیاد مسکن ساخته شده و دولت به آنها گفته بود، وامی برای تکمیل خانه در اختیارشان میگذارد: «برای بار سوم برای تکمیل این خانه پیگیری کردیم، اما هنوز پاسخ روشنی ندادهاند. اگر این خانهها تکمیل شود، مشکل خانههای آسیبدیده از سیل هم برطرف میشود و دیگر نیازی به خانههای کاهگلی نداریم.»
روال ناهماهنگ امدادرسانی
بعد از سیل بسیاری از روستاها، کمکی از طرف هلالاحمر و سایر نهادهای دولتی دریافت نکردند و کمکهای مردمی پراکنده هم بدون نیازسنجی منطقه انجام شد. شاهد آن سرازیر شدن کمکها به سمت دشتیاری و نرسیدن کمک و بیخبری از روستاهای صعبالعبور بود. بعد از باز شدن راهها، بخشداریها و فرمانداری قصرقند تلاش کردند کمکهای مردمی را با هماهنگی بیشتری به منطقه بفرستند، اما باز هم این روند ناهماهنگ وجود داشت. محمد توحیدلو، فعال اجتماعی حاضر در سیستان و بلوچستان که در جریان امدادرسانی به روستاها قرار دارد، درباره دلایل ناهماهنگی بین دستگاهها در جریان امدادرسانی سیل اخیر توضیح میدهد: «یکی از دلایلی که باعث ناهماهنگی در توزیع کمکها میشود، طایفهایبودن منطقه و نداشتن آمار درباره کمکهای توزیعشده است. خیریهها هم جایی برای سازماندهی ندارند تا به آنها توضیح دهند چه بخشها و کمکهایی در اولویت قرار دارند. الان در منطقه دشتیاری آنقدر کمکهای مردم رسیده که شاید اندازه یکسال آنها را پاسخ دهد، اما به بعضی از روستاهای دوردست و عشایری، کمکی نرسیده است. ازطرفدیگر یک بازیگر معروف میگوید، این مردم برنج ندارند، بعد از آن از بار برنج از نقاط مختلف سرازیر میشود، درحالیکه ممکن است به آرد، برنج و روغن هم نیاز داشته باشند.» او ادامه میدهد: «مدیریتی روی خیریهها نیست و آنها هم در مقابل به دستگاههای دولتی بیاعتمادند و حاضر نیستند از آنها کمک بگیرند تا اقلام را به آن مناطق برسانند. ازطرفدیگر آنها نمیخواهند با هم مشارکت کنند. همه این موارد باعث افراط و تفریط میشود. مثلاً در نقاطی که در اخبار از آنها یاد میشود، موج کمکها به آنجا میرسد، ولی بعضی از روستاها مثل فنوج و نیکشهر هم که بعد از سیل خسارت زیادی دیدهاند، نامشان کمتر شنیده میشود. در چند روز اول بالگرد به هیچ منطقهای نرفت و وقتی همه راهها باز شد، بالگرد فرستادند. همه این موارد بهدلیل نداشتن مدیریت یکپارچه در این استان است. مثلاً هلالاحمر از روز اول کمکرسانی را شروع کرد، اما امکانات و تجهیزات در روزهای اول وجود نداشت و عملاً بعد از باز شدن راهها امدادرسانی آغاز شد.»