بمان و.../درباره عکسی از مهاجرت
در ایران امروز کمتر کسی پیدا میشود که با واژه مهاجرت درگیر نشده باشد. روزهای زیادی میگذرد که کارد به استخوانت میرسد و هزار چالش و مشکل روی سرت میریزد و تنها راه نجات را در رفتن میبینی.
رفیق روزنامهنگارم با چنان نثر دلنشینی از روزهای تلخ در غربتش نوشته بود که اگر کمی طولانیترش میکرد و یک دستی به سر و روی نوشتهاش میکشید میتوانست کاندیدای جایزه بوکر شود؛ پسر کاربلدی که با هر نوشتهاش در روزنامههای این کشور مو از ماست وزیر و وکیل بیرون میکشید کارش به جایی رسیده که به خاطر سقف بالای سرو یک وعده غذای گرم مجبور است صبح تا شب توی انبارهای بدبو بار خالی کند و تحقیر شود.
در ایران امروز کمتر کسی پیدا میشود که با واژه مهاجرت درگیر نشده باشد. روزهای زیادی میگذرد که کارد به استخوانت میرسد و هزار چالش و مشکل روی سرت میریزد و تنها راه نجات را در رفتن میبینی.
این کارد به استخوان که میگویم بسته به آستانه تحمل آدمهای مختلف متفاوت است. یکی ممکن است با تذکر حجاب کارد به استخوانش برسد و آن دیگری بابت بالا رفتن قیمت دلار و اجارهخانه و آن یکی...
خواننده این ستون اگر خود درگیر مهاجرت نباشد حتماً در روایت قوم و خویش یا دوست و آشنا قصههایی شنیده است. داستانی که اغلب با رویاهایی بزرگ و ویژن روشن آغاز میشود، اما در عمل حکایت دیگری پیدا میکند. این هجرت اگر سر و شکلدار و با اپلای، ویزای کاری، فرصت مطالعاتی و کوفت و زهرمار باشد در بهترین حالت، لحظه خداحافظی در فرودگاه و نگاه پر از اشک و دستان لرزان عزیزان یکی از هزار ترومای روزهای آیندهات میشود.
اگر شکل این ترک وطن قانونی نباشد و مجبور شوی تن و جانت را به دست قاچاقبر بسپاری و در به در کوه و جنگل دریا شوی قصه درامتر هم میشود. اگر شانس یار آن عزیز سفر کرده باشد بالاخره بعد از گذشتن از هفتخوان رستم به کمپی در غربت میرسد.
در مرحله بعد تا مدتها تحقیر و فقر و دوری و نداری را تجربه میکند و بالاخره روزی میرسد که یا اجازه کار میگیرد و یا نانخور دولتی میشود که یا از سر دلسوزی یا رِندی دنیای مدرن به لقمه بخور و نمیری دعوتش میکنند. باقی روزها یا به نداری میگذرد یا تحقیر...
نمیخواهم بیرون گود بنشینم و قصه حسین کرد تعریف کنم اما وقتی چنین قصههایی میشنوم و چنین تصویرهایی میبینم دلم میخواهد بیایم و وسط ماجرا را بگیرم و به آنها که کارد به استخوانشان رسیده بگویم میدانم سخت و تلخ است اما همین جا بمان و.. . بعد رو کنم به آن طرف و...
عکس: رویترز