تحریم انتخابات؛ داستان اسکناس هفت هزار تومانی...
فصل انتخابات که میشود غیر از رقابت در زمین سخت سیاست، شاهد نزاع در میدان واژهها هم هستیم. «تحریم انتخابات» یکی از آن میدانهای مین است که طرفین نزاع سعی میکنند ابتدا در آن گیر نکنند و بعد بخشی از رقبا را به آن سمت هل دهند. غافل از اینکه تا اطلاع ثانوی حکایت تحریم انتخابات داستان اسکناس هفت هزار تومانی است؛ حتی اگر جعل هم شود مضحک و خندهدار است چون اصلاً وجود آن امکان ندارد. چرا؟ توضیح خواهم داد.
سالهاست طیفی از مخالفین و اپوزیسیون جمهوری اسلامی که بیشتر در خارج از ایران ساکن هستند، با استدلالهایی که کلیت آنها نفی کلی ساختار جمهوری اسلامی است، با هر فرآیند انتخابی در چارچوب نظام مخالفند و روی این مخالفت خود اسم تحریم انتخابات را میگذارند؛ اتفاقی که باعث شده هر نسبتی با صندوق رأی در جمهوری اسلامی جز نسبت مشارکت در فرآیند و رأی دادن، تعبیر به تحریم انتخابات شود. چرا؟ چون از ابتدا عدهای به صورت هویتی و تاریخی این عَلَم را برافراشتهاند لاجرم دیگرانی که چون آن طیف نمیاندیشند از ترس یکی شدن با استراتژی آنها تمام تلاششان را مصروف این میکنند که گرد تحریم انتخابات بر دامنشان ننشیند. تحریم انتخابات اما نوعی کنش مدنی است که طی دهههای گذشته جز یک بار که آن هم نصفه و نیمه توسط بخشی از نیروهای منتقد و مخالف داخل کشور تبلیغ شد اصلاً امکان بروز و ظهور نداشته است.
تحریم انتخابات کنش است چون باید به صورت فعالانه و پیگیرانه توسط عدهای تبلیغ و ترویج شود تا بتوانند آزادانه مخالفت خود را ورای درستی یا نادرستی آن دلایل به فرآیند انتخابات ابراز نمایند. این کار مستلزم حداقلی از آزادی بیان و پس از بیان و آزادی در برگزاری اجتماعات است. یک طرفدار تحریم انتخابات باید بتواند آزادانه نظر و دلایلش را برای نفی شرکت در فرآیند انتخابات بیان کند، برای استراتژیاش یارگیری علنی و رسمی داشته باشد یعنی جلسه برگزار کند، ستاد بزند و از تریبونها و رسانههایی که در اختیار دارد بتواند صدایش را به گوش جامعهی هدف خود برساند. در واقعیت اما چیزی که در این سالها با آن طرف بودهایم در نهایت واکنشی بوده به فراهم نبودن حداقلهایی که فرآیند انتخابات به آنها نیاز دارد. پس بهترین تعبیری که میتوان برای این واکنش به کار برد، «عدم مشارکت» است. تنها در سال ۸۴ بود که با یک استراتژی پیچیده و چندلایه به عدهای از نیروهای منتقد داخل کشور که از خاتمی و دولت اصلاحات عبور کرده بودند، اجازه داده شد که در بخشی از فرآیند آن انتخابات کنشگری کنند و ایدهی تحریم انتخابات را با لایهای از طبقهی متوسط مطرح کنند و از آنها یارگیری کنند تا آنچه طراحان آن استراتژی پیچیده و موزاییکی میخواستند محقق شود: عدم حضور بخشی از طبقهی متوسط در انتخابات و بالا آمدن فردی که در شرایط طبیعی شانسی برای انتخاب شدن بهعنوان رئیسجمهور نداشت.
در شرایط بسته سیاستورزی در ایران طی سالهای اخیر تصور فضایی که در آن بخشی از کنشگران سیاسی و اجتماعی به هر دلیل بتوانند در آن آزادانه ایدهی تحریم انتخابات را پیش ببرند، تصوری موهوم و خیالی است. هستهی سخت قدرت حتی امکان تشکلیابی و گسترش تشکیلاتی را بر تشکلهای قانونی موجود سخت و سختتر کرده است و رسانههای جمعی در انحصار گروهی خاص هستند. خردهرسانهها و شبکههای اجتماعی هم زیر ضرب نگاه تحدیدگر هستند و در این فضا یک کنش مدنی خشونتپرهیز مثل تحریم انتخابات اصلاً اجازهای برای بروز و در معرض قضاوت افکار عمومی قرار گرفتن ندارد. کنشی که شاید در میدان عمل حتی شکست هم بخورد اما بازیگردانهای اصلی بازی حتی اجازهی این شکست خوردن را هم نمیدهند.
پس چه بهتر که در این شرایط سیاستورزی حداقلی هر کدام از طرفین نزاع سیاسی به ساحت واژهها بیاحترامی نکنند و نخواهند رقیب را با انگزنی به گوشهی رینگ برانند. در شرایط فعلی آنکه فرآیند انتخابات را عادلانه میداند و کاندیدایی برای شرکت در این فرآیند دارد، در آن مشارکت کرده و آنهایی که این فرآیند را عادلانه نمیدانند یا نتوانستهاند کاندیدایی برای رجوع به رأی مردم داشته باشند، نهایتاً در انتخابات مشارکت نکردهاند. در این فضا در جیب هر کسی اسکناس هفت هزار تومانی دیدید شک نکنید جعلی است...