| کد مطلب: ۱۲۰۳۰

ارزیابی کارشناسان از چشم انداز افزایش تنش در خاورمیانه

باز هم خاورمیانه و باز هم التهاب، آتش و صدای شیپور جنگ. منطقه در روزهای ناآرام به سر می‌برد. از هفتم اکتبر و عملیات طوفان‌الاقصی، فصل جدیدی از تحولات آغاز شده که نمی‌شود برای آن پایان مشخصی را تصور کرد. پس از آغاز جنگ در غزه، انتظار می‌رفت که با توجه به سوابق درگیری‌های پیشین در این منطقه، دو طرف به یک آتش‌بس دائم دست پیدا کنند اما حالا با گذشت بیش از ۱۰۰ روز از درگیری، قتل‌عام بیش از ۲۵ هزار نفر و ویرانی بخش عظیمی از غزه، جنگ هنوز ادامه دارد. تنش در حاشیه مدیترانه نه‌تنها بالا گرفته بلکه شعله‌هایی از آن به دیگر نقاط خاورمیانه نیز سرایت کرده است؛ شعله‌هایی که هنوز پراکنده هستند و به یک آتش فراگیر تبدیل نشده‌اند.  تحولات اخیر، بازیگران مختلفی دارد. ایران و گروه‌های موسوم به جبهه مقاومت در یک طرف آن قرار دارند؛ اسرائیل، آمریکا و بعضی کشورهای غربی در سمت دیگر ایستاده‌اند. درگیری نیز میان طرفین تقسیم شده و هر کدام سهمی دارند. حزب‌‌الله از شمال سرزمین‌های اشغالی، عملیات‌های محدودی را علیه پایگاه‌های اسرائیل انجام می‌دهد. یمنی‌ها راه ترانزیت سوخت و کالا به مقصد اسرائیل را مسدود کرده‌اند. آمریکا و انگلیس یمن را مورد حمله قرار می‌دهند. ایران یک حمله تروریستی در سالگرد شهید سلیمانی را پشت سر گذاشته و ۳ عملیات موشکی در اقلیم کردستان، سوریه و پاکستان انجام داده است. روز گذشته نیز بحران منطقه به مرحله دیگری وارد شد. صبح دیروز، اسرائیل یک عملیات ترور در دمشق انجام داد و ۵ مستشار ایرانی را به شهادت رساند. درحالی‌که ابتدای دی‌ماه نیز مسئول پشتیبانی جبهه مقاومت – سیدرضی موسوی – را در دمشق ترور کرده بود. شب گذشته نیز سنگین‌ترین عملیات علیه پایگاه عین‌الاسد در عراق توسط نیروهای مقاومت اسلامی انجام شد. این عملیات را سنگین‌ترین حمله به عین‌الاسد نامیده‌اند چراکه تا پیش از این، تمام حملات راکتی به این پایگاه محدود بود و خسارت مالی و جانی خاصی بر جای نمی‌گذاشت. اما اخبار حاکی از این است که در حمله شب گذشته، نه‌تنها به تجهیزات ارتش آمریکا آسیب‌های جدی وارد شده، بلکه تعدادی از سربازان ارتش آن کشور نیز مجروح شده‌اند. برخی معتقدند، عملیات دیشب عین‌الاسد پاسخی به ترور ۵ مستشار ایران در سوریه بوده است. این کنش و واکنش‌ها، خاورمیانه ملتهب را بار دیگر در مرز آتش قرار داده است.  برای بررسی تنش‌های اخیر در منطقه، با دو نفر از تحلیل‌گران امور خاورمیانه گفت‌وگو کردیم.

 

کنش‌ها و واکنش‌ها در منطقه منجر به جنگ جدید نمی‌شود

صابر ‌گل‌عنبری، تحلیلگر خاورمیانه درباره علت ادامه‌دار شدن جنگ میان غزه و اسرائیل و اثر آن بر افزایش تنش‌ها بر خاورمیانه‌، به هم‌میهن ‌گفت: «علت مشخص است، زیرا هنوز اسرائیل به اهدافش در این جنگ نرسیده و همین خود باعث تبدیل شدن این جنگ به طولانی‌تر شدن جنگ در تاریخ اسرائیل شده است. جنگی که برای اسرائیل حیثیتی است اما اهدافی که تعیین شده با گذشت بیش از 104 روز هنوز محقق نشده است تا اتفاق تاریخی هفتم اکتبر برای اسرائیل جبران شود. در واقع نوار غزه هم با طولانی‌تر شدن و فرسایشی شدن جنگ بدون تحقق اهداف یعنی نابودی حماس و ساختار نظامی آن و همچنین آزادی اُسرا با وجود همه این کشتارها و تخریب‌های بی‌سابقه، در حال تبدیل شدن به باتلاقی برای اسرائیل است. از یک طرف، اسرائیل توقف جنگ در این نقطه را به نفع خود نمی‌داند و از طرف دیگر نیز با تداوم جنگ به گفته خود مقامات سابق امنیتی و سیاسی و حتی بعضاً برخی اعضای کابینه جنگ، تضمینی نیست که این اهداف در آینده محقق شود.»  او ادامه داد: «واقعیت هم این است که اسرائیل راهبردی برای خروج از جنگ غزه در این وضعیت ندارد و در کنار آن نیز اعتراضات در داخل اسرائیل علیه دولت نتانیاهو بالا گرفته است و رفته‌رفته اهداف اعتراضات فراتر از آزادی اُسرا رفته و رنگ و بوی سیاسی پیدا کرده و خواستار استعفای نتانیاهو هستند. در چنین وضعیتی، همزمان تنش مرتبط با جنگ در غزه در سطح منطقه بالا گرفته است؛ هم اسرائیل به حملات خود در سوریه افزوده است و هم متحدان ایران در یمن و بعضاً عراق، بر شدت حملات افزوده‌‌اند. در واقع، یکی از عوامل تشدید حملات اسرائیل در منطقه را می‌توان تنگنایی دانست که در جبهه غزه با آن مواجه است. همچنین اسرائیل در این شرایط پرتنش فرصت را برای تغییر معادله در سوریه از پیگیری و تحقق اهدافی در این منطقه مناسب می‌داند و می‌توان گفت که به‌دنبال دشوار کردن حضور نظامی برای ایران در این منطقه و به نوعی پایان دادن به آن است.»  این کارشناس معتقد است، افزایش تنش‌ها در سطح منطقه هنوز کنترل شده است و طرف‌های مختلف در این چارچوب اقدامات خود را شدت بخشیده‌اند و این به‌معنای وجود تصمیمی برای گسترش جنگ به منطقه نیست؛ هرچند ممکن است تحولات میدانی در جایی به نقطه جوش برسد و وضعیتی را بر تصمیم‌گیران تحمیل کند. گل‌عنبری درباره راهبرد ایران در شرایط کنونی خاورمیانه، گفت: «راهبرد ایران در این جنگ و تنش‌ها عدم ورود مستقیم است اما اسرائیل با حمله به اهداف ایرانی در سوریه مستقیماً عمل می‌کند و اینجا به نظر می‌رسد که اسرائیلی‌ها با درک این راهبرد تهران و برخی معذوریت‌ها برای پاسخ مستقیم و در سایه فقدان بازدارندگی در جبهه سوریه، سیاست حملات مستمر خود را در این منطقه ادامه می‌دهند و در این چارچوب به‌نوعی حضور نظامی ایران در سوریه را نشانه رفته‌اند. در حقیقت به نظر می‌رسد که مهم‌ترین هدف اسرائیل در حاشیه جنگ غزه، تضعیف و یا پایان دادن به حضور نظامی ایران در سوریه از طریق پرهزینه کردن این حضور است. در این میان اما موضع روس‌ها در قبال تشدید حملات اسرائیل در سوریه جای سوال بزرگی است. با وجود اینکه آسمان سوریه در اختیار آنهاست، اما در کل در قبال این حملات اسرائیل بی‌تفاوت هستند و تداوم همین موضِع را اگر یک نوع تبانی ندانیم، دست‌کم یک نوع چراغ سبز است. به هر حال، روس‌ها به حضور ایران در سوریه به‌عنوان یک رقیب می‌نگرند و بدشان نمی‌آید که عرصه سوریه برای آنها بدون رقیب بماند.»

در کنار آن نیز موضِع خود دولت سوریه در قبال این حملات قابل تأمل است. البته اساساً دمشق در جنگ کنونی غزه که هم برای اسرائیل و متحدانش و هم محور ایران حیثیتی است، حضور خاصی ندارد. البته منظور این نیست که سوریه وارد این جنگ شود که اساساً با شرایط کنونی این کشور میسر نیست، بلکه مقصود این است که حتی در عرصه دیپلماتیک و موضع‌گیری‌ها نیز تحرک خاصی نداشته و مواضع طرف‌هایی که عضو محور مقاومت محسوب نمی‌شوند، بهتر از آن بوده است. همین رفتار هم در همین قضایای ترور فرماندهان ایرانی نیز مشهود است.

اگر دنبال ربط حملات دیروز اسرائیل به حملات موشکی اخیر ایران به منطقه‌ای در ادلب سوریه باشیم، واقعیت این است که این موشک‌ها از نقطه‌ای در جنوب غربی کشور با برد حدود 1200 کیلومتر به سوریه شلیک شد و این بلندترین برد حملات موشکی ایران بود؛ درحالی‌که امکان شلیک از نقطه نزدیک‌تری در کرمانشاه هم وجود داشت. از این رو، گفته شد یکی از اهداف و پیام‌های این حملات، این بوده است که ایران به اسرائیل اعلام کند، توانایی کافی برای حمله مستقیم به آن را دارد و گویا تهران خواسته است که از این طریق یک پیام بازدارنده هم به تل‌آویو بفرستد. اما اسرائیلی‌ها احتمالاً با حملات و ترورهای دیروز خود در قلب دمشق خواسته‌اند بی‌توجهی خود به پیام حملات موشکی ایران به ادلب سوریه را نشان دهند.

او در پاسخ به این پرسش که تهدیدهای اسرائیل مبنی بر حمله به ایران را تا چه حد باید جدی گرفت؟ تصریح کرد: «در پاسخ به این پرسش باید بگویم که حمله اسرائیل به ایران حداقل در این شرایط بسیار بعید است. اسرائیل از عمق راهبردی سرزمینی زیادی برخوردار نیست که همزمان در چند جبهه بجنگد. از این رو اگر در اسرائیل تصمیمی برای شعله‌ور کردن جنگی دیگر فراتر از جنگ غزه وجود داشت، در وهله اول این جنگ را با حزب‌الله لبنان انجام می‌دادند اما می‌بینید که در این جبهه با وجود شدت گرفتن حملات دو طرف، اسرائیل همچنان محتاطانه عمل می‌کند و از راه انداختن یک جنگ در این جبهه پرهیز می‌کند. در چنین وضعیتی به طریق اولی به دنبال جنگ با ایران نیست اما ترورها و حملاتی که در سوریه انجام می‌دهد، برخلاف برخی تحلیل‌ها معتقدم که بیشتر از اینجا نشأت می‌گیرد که اسرائیل معتقد است، این اتفاقات منجر به یک جنگ نمی‌شود.» این تحلیلگر مسائل خاورمیانه درباره نقش میانجیگری برخی از کشورهای اعراب میان کاهش تنش میان ایران و آمریکا، اظهار کرد: «واقعیت این است که فعلاً میانجیگری‌ها برای کاهش تنش در سطح منطقه موفقیت‌آمیز نبوده است. به این علت که از یک سو ایران و متحدانش توقف حملات خود به اهداف آمریکایی و اسرائیلی را منوط به توقف جنگ در غزه کرده‌اند و از طرف دیگر نیز اسرائیل فعلاً در سایه محقق نشدن اهداف جنگ تا این لحظه، تصمیمی برای توقف این جنگ ندارد. اما در این میان به نظر می‌رسد که آمریکا طرحی را دنبال می‌کند که جنگ غزه در قبال عادی‌سازی روابط میان اسرائیل و عربستان متوقف شود. هرچند گفته می‌شود که این مسئله در چارچوب طرحی کلان و بنیادین برای حل‌وفصل بحران فلسطین دنبال می‌شود اما به نظر می‌رسد که دو رکن اساسی این طرح توقف جنگ و همزمان با آن برقراری روابط میان اسرائیل و عربستان است.»  به نظر می‌رسد که طرح مسئله عادی‌سازی روابط در این شرایط با هدف خلق نوعی پیروزی سیاسی برای اسرائیل در سایه دشواری و به گفته برخی منابع آمریکایی و اسرائیلی، امکان‌پذیر نبودن تحقق اهداف جنگ در نوار غزه است که به‌نوعی، هم تا حدودی جبران‌کننده هفتم اکتبر باشد و هم عدم تحقق اهداف تا پایان جنگ. اما عادی‌سازی روابط در این شرایط دست‌کم یک شوک روانی نیز به طرف فلسطینی وارد می‌کند.

او درباره حملات شب گذشته به عین‌الاسد نیز گفت: «حملات سنگین دیشب به عین‌الاسد را که می‌توان یکی از شدیدترین حملات به این پایگاه آمریکایی دانست، حتی می‌توان واکنش غیرمستقیم ایران از جانب متحدان عراقی خود به حملات اسرائیل در سوریه دانست. به این معنا که ایران با حفظ همان راهبرد عدم ورود مستقیم به تنش، تلاش می‌کند از این طریق، آمریکا را تحت الزامات معذوریت‌ها و محدودیت‌های این کشور برای ورود به یک جنگ منطقه‌ای تحت فشار قرار دهد تا واشنگتن نیز به اسرائیل برای توقف حملاتش در سوریه و همچنین پایان جنگ غزه فشار بیاورد. در این میان، احتمالاً آمریکا در ساعات و روزهای آتی حملاتی را به گروه‌های عراقی نزدیک به ایران در پاسخ به حملات به عین‌الاسد انجام دهد، اما بعید است که کنشِ واکنش‌ها سطح تنش را تا حد شعله‌ور شدن جنگ در منطقه بالا ببرد.»

 

جنگ نخواهد شد

جعفر قنادباشی، کارشناس مسائل خاورمیانه، در پاسخ به این سوال که آیا جنگ قابلیت گسترش به تمام خاورمیانه را دارد؟ به خبرنگار هم‌میهن گفت: «آنچه امروز در منطقه جریان دارد، یک نبرد بزرگ ترکیبی است؛ جنگ نظامی در غزه، جنوب لبنان و یمن، جنگ تجاری - اقتصادی در دریای سرخ که یمنی‌ها در آنجا فعال هستند و همچنین یک جنگ در لایه اطلاعاتی و امنیتی. لایه اطلاعاتی جنگ را می‌توانیم به نوعی قطع دستان یکدیگر در مناطق مختلف بدانیم که خود را به صورت ترور مستشاران و چهره‌های مؤثر گروه‌های نیابتی نشان می‌دهد. مثل آنچه در هدف قرار دادن اقلیم کردستان و ادلب از این سو و ترورهای اسرائیل در دمشق دیدیم. همه این‌ها بخشی از یک جنگ ترکیبی محسوب می‌شود که فعلاً ادامه پیدا کرده و تنها در یک جبهه نیست. این جنگ قابلیت گسترش به معنای عام آن ندارد. زیرا هیچ‌کدام از طرف‌های منطقه نه انگیزه‌ای برای جنگ دارند و نه خواستار گسترش آن هستند. فقط اسرائیل از این جنگ گسترده سود می‌برد و همه طرف‌ها زیان می‌کنند اما در نقطه مقابل، اینکه مجموعه این تنش‌ها پایان بگیرد و به مرحله صلح و آتش‌بس برسد نیز افقی دیده نمی‌شود. هیچ‌کدام از دو طرف درگیری علاقه و قابلیت حرکت به سمت صلح را ندارند. حتی آتش‌بس را نیز نمی‌پذیرند. جنگ تمام‌عیار نخواهد شد، صلح کامل نیز اتفاق نمی‌افتد.» این کارشناس مسائل منطقه با اشاره به آینده مورد نظر منطقه، اضافه کرد: «تنها گزینه‌ای که باقی می‌ماند یک جنگ با شدت کم اما طولانی‌مدت است. آنچه با طوفان‌الاقصی اتفاق افتاد، دامنه گسترده‌ای در منطقه پیدا نکرد. فقط رژیم صهیونیستی ممکن است خطوط قرمز را رد کند که به واکنش طرف‌های دیگر منجر شود. در غیر این صورت، هیچ‌یک از بازیگران به سمت کلید زدن جنگ نخواهند رفت چون سودی در آغاز جنگ ندارند. به تحرکات آمریکایی‌ها دقت کنید. وقتی علیه یمن عملیات می‌کنند، بسیار محدود است. از سمت جبهه مقاومت، حزب‌الله و حشدالشعبی نیز بسیار سنجیده عمل کردند. به همین دلیل است که معتقدم درگیری‌ها تداوم خواهد داشت اما شدت نخواهد گرفت.»  او درباره میانجیگری‌های برخی از کشورهای اعراب برای کنترل تنش‌ها میان تهران و واشنگتن، گفت: «این میانجیگری‌ها جنبه تبلیغاتی دارند، اصل موضوع میانجیگری‌ها زمانی رخ می‌دهد که تلاش شود مواضع دو کشور به هم نزدیک شود. کشورهای اعراب و اسرائیل به جد به دنبال شعله‌ور کردن آتش میان ایران و آمریکا هستند. کشورهای اعراب برای ممانعت از جنگ میان ایران و آمریکا نقش‌آفرینی ندارند و تنها اظهاراتی بیان می‌شود.» او با بیان اینکه یکی از دلایلی که عربستان روابط خود را با ایران بعد از چند سال حسنه کرد، پیش‌بینی این کشور برای ایجاد تنش در منطقه بود، تصریح کرد: «ایران و آمریکا نسبت به یکدیگر بسیار سنجیده عمل می‌کنند. آمریکا و اسرائیل به‌خوبی می‌داند که زیان‌های جنگ بسیار خواهد بود. در حقیقت سیاست هر دو طرف سیاست بازدارندگی است زیرا ایجاد هرگونه تنش جدی میان ایران و آمریکا می‌تواند تخریب‌های زیادی را ایجاد کند. البته معتقدم در صورت بروز جنگ میان ایران با آمریکا و اسرائیل با ایران به دلیل شرایط جغرافیایی، جمعیت و تاسیسات اقتصادی‌، آسیب کمتری خواهد دید.» این تحلیلگر معتقد است، تجربه اثبات کرده است که جنگی صورت نخواهد گرفت زیرا طرفین در این باره بسیار سنجیده عمل کرده‌اند.

دیدگاه

ویژه تیتر یک
  • نشست فصلی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، روز گذشته در وین آغاز به کار کرد. پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی تروئیکای…

  • هرچند تعبیر دوشنبه‌های ملاقاتی و سه‌شنبه‌های نظارتی و چهارشنبه‌های درایتی به طعنه به کار رفته اما اتفاقاً شاهد…

  • نمایندگان مجلس با تقاضای یک فوریت بررسی لایحه «اصلاح قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» با ۳۸ رأی موافق، ۲۰۷ رأی…

آخرین اخبار