| کد مطلب: ۲۶۷۵۳

درگیری اعراب و اسرائیل بر اساس اصول صلح ‏ساز اسلامی امکان‏ پذیر است؟

مذاکرات براساس منافع نه مواضع

به گفته مسلمانان حامیان صلح که از رویکردهای صلح‌‏ساز اسلامی استفاده می‏‌کنند، عدالت مسئله اصلی در حل درگیری است.

مذاکرات براساس منافع نه مواضع

قمر الهدا، مشاور ارشد پیشین وزارت خارجه آمریکا در امور جهانی و مذهبی: درگیری تاریخی اعراب و اسرائیل شامل کشورهای متعدد بین‌المللی و همسایه، دولت اسرائیل و مردم فلسطین بوده است. توافقنامه‌های صلح مهم و فراوانی در این دوران امضا شده است. با این حال حمله اسرائیل به نوار غزه در واکنش به حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ حماس، باعث شده تا هزاران فلسطینی از خانه‌های خود فرار کنند، مواد غذایی و مراقبت‌های بهداشتی نایاب شوند و تاکنون بیش از ۱۰۰هزار نفر قربانی داشته باشد. این بحران انسانی باعث شده تا کارشناسان راه‌حل‌های درگیری، به بررسی مجدد امکان برقراری توافقی پایدار میان طرف‌های درگیری بپردازند. 

توافقنامه‌های صلح پیشین

بررسی اجمالی توافقنامه‌های صلح نشان می‌دهد که بازیگران دولتی و غیردولتی که در این درگیری نقش دارند، سابقه‌ای طولانی از مذاکرات و گفت‌وگوهای صلح‌آمیز دارند. پس از جنگ ۱۹۶۷، زمانی که اسرائیل شبه‌جزیره سینا را تصرف کرد، توافقنامه کمپ دیوید جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا (در سال ۱۹۷۹) به انعقاد صلح میان اسرائیل و مصر منجر شد و در نتیجه‌ی آن، نیروهای ارتش و شهروندان اسرائیلی از شبه‌جزیره سینا خارج شدند.

بیل کلینتون در دوران ریاست‌جمهوری خود، سران اردن و اسرائیل را کنار هم جمع کرد تا شاهد امضای معاهده صلح ۱۹۹۴ میان ملک حسین و اسحاق رابین باشد. این توافقنامه نظارت بر اختلافات بر سر آب و اراضی را مشخص ‌کرد و زمینه همکاری گسترده را در زمینه گردشگری و تجارت به‌وجود آورد. این معاهده هر دو طرف را موظف ‌کرد تا از استفاده از قلمرو خود به‌عنوان مکانی برای حملات نظامی از سوی کشور سوم جلوگیری کنند. 

اسرائیل از سال ۱۹۷۰ تا سال ۱۹۹۰، سازمان آزادی‌بخش فلسطین یاسر عرفات را سازمانی تروریستی می‌خواند و حملاتی را علیه اعضای این سازمان در لبنان، تونس و اراضی فلسطینی انجام می‌داد.

با این حال، عرفات این سازمان را به‌سمت پیمان اسلو هدایت کرد. این توافقات موقت میان اسرائیل و سازمان آزادی‌بخش فلسطین یا ساف مذاکرات کلیدی‌ای بودند که منجر به اداره کرانه باختری به‌وسیله تشکیلات خودگردان فلسطین شد. «پیمان اسلو 1» در سال ۱۹۹۳ در واشنگتن دی‌سی امضا شد و «پیمان اسلو ۲»، سال ۱۹۹۵ در طابا واقع در مصر. این دو توافقنامه نمونه‌ای از لحظه‌ای بودند که دولت اسرائیل با حمایت بسیاری از کشورهای بین‌المللی مستقیماً با مقامات فلسطینی مذاکره کردند. 

از سال ۲۰۱۷ کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، عمدتاً به رهبری امارات متحده عربی و کشورهای عرب آفریقای شمالی طبق آنچه توافقنامه‌های آبراهام شناخته می‌شود، به سمت عادی‌سازی روابط خود با اسرائیل پیش رفتند. امارات، بحرین، مراکش و سودان بر روابط مسالمت‌آمیز با اسرائیل توافق کردند تا مراودات تجاری، امنیتی و اطلاعاتی خود را گسترش دهند و در زمینه آموزش، انتقال فناوری، هنر و حفاظت از مسیرهای تجاری روابط بیشتری داشته باشند. 

حملات حماس و پیامدهای آن 

پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و حملات حماس به اسرائیل، جهان همچنان خشم خود را نسبت به یورش نظامی خشونت‌بار اسرائیل و حملات بی‌امان بر غیرنظامیان، سازمان‌های مردم‌نهاد، بیمارستان‌ها و مدارس سازمان ملل و نابودی نهادهای مدنی و مذهبی ابراز می‌کند. مردم اسرائیل علیه جنگ تظاهرات می‌کنند و آزادی گروگان‌ها را فریاد می‌زنند اما در عین حال بنیامین نتانیاهو آخرین دور از شروط مورد توافق حماس را نمی‌پذیرد. کارشناسان می‌گویند رویکردهای مذاکره اغلب متفاوت‌اند که استراتژی‌های پیچیده متضاد در میان ذی‌نفعان را شامل می‌شوند. 

اما سوال کلیدی این است که آیا نسخه سنتی مذاکرات و حل درگیری که بر منافع دولت‌محوری متمرکز است با گروه‌های مقاومت با محوریت دینی مثل حماس پایدار است؟ اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم: آیا هرگونه توافقنامه صلحی که رویکردهای اسلام‌گرایانه به ایجاد صلح و چارچوب اخلاق دینی را نادیده می‌گیرد، می‌تواند موثر باشد؟ 

محدودیت‌های توافقنامه‌ها 

کشورهایی مانند مصر و اردن که با اسرائیل مذاکره کردند و توافقنامه‌های صلح را امضا کردند به‌طور طبیعی بر منافع دولت‌محور متمرکز بودند. آنها می‌خواستند کنترل اراضی ازدست‌رفته را دوباره به‌دست بگیرند و اختلافات بر سر منابع طبیعی را حل کنند و در مقابل، اسرائیل خواستار محافظت از مسیرهای تجاری و کشتی‌هایی بود که از کانال سوئز رفت و آمد می‌کردند.

این کشورها خواستار تشکیل ائتلاف استراتژیک نظامی بودند که به آنها اجازه می‌داد برای مقابله با دشمنان خود از جمله ایران و نیروهای نیابتی‌اش همکاری کنند. از سوی دیگر، توافقنامه‌های ۲۰۱۷ آبراهام، در جایی که تمرکز آن بر اختلافات بر سر اراضی نبود، آینده‌ای جدید شامل روابط عمیق سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی میان اسرائیل و دیگر کشورهای عرب را به‌تصویر می‌کشید. در عوض، همکاری‌های چندجانبه منجر به ایجاد و گسترش بخش‌های جدید سرمایه‌گذاری اقتصادی و همکاری نظامی به‌منظور ایزوله کردن ایران و کاهش نفوذ روسیه در منطقه را در پی داشت. 

با اصرار اسرائیل بر اینکه هدف از حمله به غزه که به «عملیات شمشیرهای آهنین» شناخته می‌شود، از بین بردن حماس به‌عنوان یک سازمان است، متحدان اسرائیل شامل ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و استرالیا ادعا می‌کنند که درگیری در غزه و رنج مردم فلسطین با تسلیم کامل حماس به پایان می‌رسد. با این حال، تمام نهادهای راه‌حل درگیری مثل دفتر حمایت از صلح سازمان ملل و شورای اروپا عملاً خواستار آتش‌بسی پایدار و مذاکراتی غیرمحرمانه برای رسیدن به راه‌حلی طولانی‌مدت شده‌اند. 

دایره گسترده‌تر راه‌حل درگیری و ایجاد صلح، بر این باور است که هدف اصلی تعامل و گفت‌وگو تضمین این رویه است که خشونت محدود شود و اهداف طرفین را از ایده نابودی یکدیگر، به ایده همکاری و گفت‌وگو تبدیل کند. مذاکرات صلح نیازمند توافقی مبنی بر شرکت در مذاکرات با یکی از دشمنان طرفین است که به معنای باز کردن فضا برای کاهش، تعدیل و در نهایت مهار خشونت یا حداقل آغاز تبادل اطلاعات برای برنامه‌ریزی مناسب در مذاکرات صلح باشد. 

زمانی که مقامات دولتی در مذاکرات پشت‌پرده شرکت می‌کنند، از قابلیت باز ماندن و فعال بودن کانال‌های ارتباطی اطمینان حاصل می‌کنند؛ که دلیل دیگری به‌جز دور کردن تفکر خود از چارچوب فعلی خشونت ندارند. این موضوع شاید برای افراد غیرکارشناس بحث‌برانگیز به‌نظر برسد اما کارشناسان حل مناقشه موافق‌اند که تعامل مستقیم با کشورهای متخاصم از تشدید خشونت جلوگیری می‌کند. بنابراین اصرار بر صحبت نکردن با طرف متخاصم یا ترویج کمپین دیپلماسی عمومی برای نابودی آنها نتیجه عکس دارد زیرا هر دو دیدگاه تعهد به حل درگیری را تضعیف می‌کنند. 

مذاکرات جاری کنونی بین اسرائیل و حماس با میانجیگری قطر و مصر همان چارچوبی است که از سوی مقامات دولتی و رهبران تجاری در کتاب معروف «بله گرفتن» حمایت می‌شود. همانطور که راجر فیشر و ویلیام اوری، اساتید دانشگاه در پروژه مذاکره دانشگاه هاروارد برجسته کرده‌اند، اصول اساسی مذاکره شامل ۱. تمرکز بر منافع مشترک، نه مواضع، ۲. جدا کردن مردم از مشکل ۳. ایجاد دستاوردهای تدریجی متقابل (در مقابل تهدید و چماق) و ۴. شناسایی بهترین گزینه جایگزین، برای توافق مورد مذاکره است. این موارد اغلب در اهداف کوتاه‌مدت مذاکره‌کنندگان نهفته‌اند تا به دستاوردی برسند که مورد قبول طرفین باشد. این شیوه‌های اساسی در سطوح پیشرفته جنگ درنظر گرفته نشده‌اند. 

حقیقت این است که این یک رویکرد نامعتبر و غیرقابل تصور است چون ایجاد صلحی که معتبر باشد زمانی که توافقنامه‌ای امضا می‌شود یا زمانی که احزاب سیاسی قادر به برگزاری انتخابات‌اند یا بر سر یک راه‌حل موقت سیاسی توافق کرده‌اند، اتفاق نمی‌افتد. 

صلح پایدار مستلزم رویکرد سیستم‌های همه‌جانبه‌ای است که فاکتورهای فرهنگی، مذهبی، اخلاقی، اجتماعی و قومیتی را در نظر می‌گیرد که می‌توانند مناقشه را متحول کنند؛ فرآیندی که شامل جامعه مدنی و تلاش‌های دولت است. به‌یاد داشته باشیم که حماس به‌عنوان یک سازمان مذهبی-سیاسی، معتقد است که مذهب، نه سکولاریسم، نقشه یک فلسطین آزاد را ترسیم می‌کند.

تفکرها، باورها و موجودیت این گروه اساساً در مقابل فرآیندها و نتایج سکولار قرار دارند. این سازمان در صورتی به مذاکرات پاسخ مثبتی خواهد داشت که در آن از عناصر صلح‌سازی و اصول حل مناقشه اسلامی به‌کار گرفته شود. هم‌اکنون، در هرگونه مذاکره‌ای با حماس عنصر مذهب دیده نمی‌شود و مذاکره‌کنندگان هر مسئله‌ای را که شامل دیپلماسی و حل مناقشه مذهبی باشد در برابر حل درگیری اسرائیل و فلسطین مردود می‌دانند. 

آیا نقشی برای تثبیت صلح اسلامی وجود دارد؟ 

دایره صلح‌سازی و حل مناقشه اسلامی شامل ادبیات گسترده‌ای با اندیشه‌ها و عملکردهای متنوعی روی زمین است؛ از الهیات گرفته تا حقوق، از اخلاق کاربردی تا مطالعات حقوقی و از دیدگاه‌های فمینیستی تا رویکردهای پسااستعماری. برخی فکر می‌کنند صلح‌سازی و حل مناقشه اسلامی با نوشته‌های پژوهشی تاریخی و استدلال علما (پژوهشگران دینی) درباره تئوری‌های جنگ عادلانه و تعاملات صلح‌آمیز، تشریح پارامترهای جنگ و قوانین مخصوص درگیری در طول جنگ و پس از آن قابل حل است. این‌ها را باید تفسیری بر قانون در نظر گرفت نه راهی برای ساخت صلح‌آمیز نظم اجتماعی ایده‌آل. 

اسلام علاوه بر تفاسیر حقوقی تئوری از جنگ عادلانه، دارای ارزش‌های درونی، باورها، دکترین‌ها و شیوه‌هایی است که افراد را برای پیدا کردن راه‌حل‌های صلح‌ساز و خشونت‌پرهیز تشویق می‌کند. برای مثال، برای درگیری‌های میان افراد پارادایم‌های فراوانی برای دنبال کردن مداخلات خشونت‌پرهیز و گفت‌وگو و پیدا کردن یک میانجی یا یکی از اعضای مورد احترام جامعه برای کمک به حل مناقشه وجود دارد. نقش میانجی این است که اطمینان حاصل کند که نارضایتی‌های هر کدام از طرفین به‌اندازه کافی دیده و شنیده شده‌اند و پرونده آنها با بی‌طرفی مورد قضاوت قرار بگیرد. 

حوزه صلح‌سازی اسلامی به پیشبرد ایده‌آل مهم عدم خشونت ادامه می‌دهد. با توجه به بدنه عظیم ادبیات پژوهشی درباره قوانین و محدودیت‌های کشتار در داخل قوانین اسلامی، چایوات ساتها-آناند، پژوهشگر بانفوذ تایلندی و از حامیان صلح‌سازی اسلامی خشونت‌پرهیز تاکید می‌کند که خشونت در اسلام کاملاً غیرقابل قبول است و این رویه مرسوم است که مسلمانان باید از روش‌های غیرخشونت‌آمیز استفاده کنند تا به اهداف عدالت و آشتی برسند.

ساتها-آناند می‌گوید: «اسلام به‌خودی خود خاک حاصلخیزی برای روش‌های خشونت‌پرهیز است چون پتانسیل نافرمانی، نظم و انضباط قوی، مشارکت و مسئولیت اجتماعی، استقامت، ایثار و اعتقاد به اتحاد جامعه مسلمانان و یگانگی نوع بشر را دارد.» 

ساتها-آناند با احیای جنبه‌های خشونت‌پرهیز سنت اسلام، دیدگاه‌های موجود درباره تئوری‌های جنگ عادلانه اسلامی، به‌ویژه استفاده از خشونت دفاعی را به‌چالش می‌کشد. او یکی از پژوهشگران و دین‌ورزان بسیاری است که منتقد مواضع تاریخی و معاصری است که خشونت را توجیه می‌کنند و خواستار چارچوب خشونت‌پرهیز جایگزین هستند. در جهانی که احزاب اسلام‌گرا برای کسب قدرت در دولت تلاش می‌کنند و رادیکالیسم پسااسلام‌گرای داعشی تصورات عمومی را فرا گرفته، واکاوی شیوه‌های اصیل خشونت‌پرهیز در سنت، یک پیشنهاد رادیکال چالش‌برانگیز است. 

در جوامع با اکثریت مسلمان، درکی از درگیری وجود دارد که به توانایی برای تغییر جامعه مرتبط است. رهبران مذهبی مسلمان درگیری را به‌عنوان عضو غیرقابل‌اجتناب زندگی می‌بینند؛ از داستان خلقت به‌عنوان مثالی در درگیری بین خداوند و فرشتگان استفاده می‌کنند. در نسخه اسلامی خلقت، خداوند حضرت آدم را از گِل (مواد زمینی) آفرید و از فرشتگان خواست تا در برابر خلقت جدید او تعظیم کنند.

یکی از فرشته‌ها به‌نام ابلیس از تعظیم امتناع کرد چون معتقد بود این مرد شکل کوچکتری از خلقت است. رهبران مذهبی اغلب به این روایت ارجاع می‌دهند تا استدلال کنند که درگیری همیشه وجود داشته است. با این حال، فرمان و هدف اولیه ایجاد جوامع هماهنگ بدون درگیری است. صلح‌سازان مسلمان همواره این سوال‌ها را مطرح می‌کنند: آیا این کار عدالت را برای قربانیان به‌ارمغان می‌آورد؟ آیا اصول قانون درگیری را از نظر اخلاقی حل می‌کند؟ 

به گفته مسلمانان حامیان صلح که از رویکردهای صلح‌ساز اسلامی استفاده می‌کنند، عدالت مسئله اصلی در حل درگیری است. تا زمانی که طرفین درگیری در حل مشکل مشارکت نکنند و همزمان عدالت را از نهادهای معتبر و متناسب دریافت نکنند، می‌توان انتظار داشت درگیری تا ابد ادامه داشته باشد. در افکار اسلامی، مفهوم و عمل به عدالت با صلح مترادف‌اند. 

نویسنده این مطلب بر برنامه‌های ایجاد صلح در عراق، نیجریه، مراکش، افغانستان و دیگر کشورها نظارت داشته است. این برنامه‌ها بر اساس تئوری تغییر ساخته شده‌اند که اعضای جامعه مدنی شامل جوانان، روزنامه‌نگاران، دانشگاهیان، رهبران مذهبی، پژوهشگران، امامان و دیگران می‌توانند مهارت‌های صلح‌سازی را که ماهیت ایمان اسلامی آنهاست، یاد بگیرند و تقویت کنند. باوجود بی‌ثباتی سیاسی، برنامه‌هایی که بر جوامع کوچک متمرکزند فرآیندی از خودآزمایی، انتقاد سالم از خود و خودتوانمندسازی را ارائه می‌دهند. 

س‍پس به‌رغم پیامدهای مستقیم، می‌توانند به صلح‌سازان جوامع تبدیل شوند. برای مثال، برنامه‌ای وجود دارد که شامل تمرین‌هایی است برای افزایش توانایی شرکت‌کنندگان برای نشان دادن همدلی بیشتر نسبت به دیگرانی که نیاز به حمایت عاطفی دارند. موضوعات کارگاه‌های گسترده صلح‌سازی شامل؛ مهارت‌های گفت‌وگو، اصول و شیوه‌های بخشش، شفقت، عشق، کرامت، تأمل، صبر، همبستگی، خدمت، پذیرش، تحمل و آشتی است. 

جریان‌های صلح‌سازی اسلامی از ابعاد معنوی و دنیوی استفاده می‌کنند تا به‌عنوان الگوی آموزشی برای بازیابی، تضمین مجدد و اجرای مجدد آداب و رسوم ایجاد صلح عمل کنند. این صرفاً یک تمرین آکادمیک نیست.

وقتی که صلح به‌عنوان فقدان درگیری دیده نمی‌شود یا زمانی که به مفاهیم غربی از خشونت ساختاری محدود می‌شود یا زمانی که درک صلح به تعاریف قانونی حقوق‌دانان اسلامی محدود نمی‌شود، متون صلح‌سازی اسلامی ارتباط صریحی میان صلح و متافیزیک، کیهان‌شناسی، سیاست و فرهنگ ایجاد می‌کنند. معلمان مدارس مذهبی اسلامی الهیات صلح را با اعمال صلح درونی و بیرونی توضیح می‌دهند. این متون بر اساس کتاب مقدس، احادیث (سخنان حضرت محمد)، عالمان دینی و فیلسوفان نوشته شده‌اند. 

تلاش‌های اساتید صوفی مانند الغزالی، ابن‌عربی، جعفر صادق، ابو حفص عمر سهروردی یا مولانا برای صلح‌سازی به‌عنوان نمونه مورد استفاده قرار گرفته‌اند. ارزش‌های اسلامی از جمله خشونت‌پرهیزی، شفقت، همکاری، عدالت، بخشش و ایثار از چارچوب صلح‌سازی اسلامی جدا نیستند. اینها فقط موضوعاتی با ارجاعات تاریخی به این شخصیت‌ها نیستند، بلکه معلمان و دانش‌آموزان به‌طور متقابل در کشف مشارکت‌های مربوطه برای درمان دردها و هرج و مرج‌های داخلی و بیرونی مشارکت دارند. آنها به‌دنبال ریشه‌های خشونت، رنج و حل آسیب‌های برجسته و سازگاری نارضایتی‌های موروثی بوده‌اند. 

اصول صلح‌سازی اسلامی و درگیری اعراب و اسرائیل

با وجود دایره حل مناقشه و آلرژی دیپلمات‌های مذاکره‌کننده کنونی نسبت به اصول مذهبی مناقشه به‌سختی می‌توان گفت که آیا چنین اصولی می‌توانند راه‌حلی را برای درگیری اسرائیل و اعراب رقم بزنند یا نه؟ اما آنچه که امتحان نشده را نباید رد کرد. 

صلح‌سازی اسلامی می‌تواند با گسترش تقکر و درک حق حاکمیت اسرائیل به تامین امنیت خود و اهداف حماس برای تشکیل یک کشور فلسطینی مستقل به تفکیک مواضع ثابت دوگانه فعلی کمک کند. در واقع می‌تواند تفکر دوگانه نابود کردن دیگری به‌منظور وجود انحصاری یکی برای جامعه خود را از بین ببرد و شکست‌های سنگین و متعاقب زندگی قطبی‌شده را شناسایی کند. 

عرصه صلح‌سازی، طرفدار تعامل با گروه‌ها و احزابی است که از خشونت و تروریسم به‌عنوان تاکتیک استفاده می‌کنند و بر کشورها فشار می‌آورند تا از استانداردهای بین‌المللی عملیات نظامی پیروی کنند. چالش این است که احزاب قطبی‌شده مثل حماس، دولت اسرائیل و تمام اعضای جامعه مدنی با یکدیگر گفت‌وگو و مناظره کنند و در خواسته‌های خود انعطاف داشته باشند و همچنین تاکتیک‌های خشونت‌آمیز خود را به اصلاحات قابل دسترسی تغییر شکل دهند و همزمان یک فرآیند سیاسی را آغاز کنند که شامل مشارکت گسترده‌تر برای رسیدگی به مشکلات عمیق‌تر جامعه باشد که زیربنای نارضایتی‌های آنهاست. 

اذعان به این موضوع که درگیری اسرائیل و اعراب در سنت‌های مذهبی و معنوی جریان دارد باید در توسعه صلح‌سازی و چارچوب‌های حل مناقشه مورد استفاده قرار بگیرند نه اینکه نادیده گرفته شوند؛ اگر عملی نباشد، عاقلانه است که تمایل برای اعمال و تلقین ارزش‌های ترقی‌خواه نئولیبرال غربی بر اعضای جوامع مدنی با تنوع مذهبی محدود شوند.

چالش‌های صلح‌سازی نیازمند راه‌حل‌های عملی است و پیروان، رهبران مذهبی و سازمان‌های مبتنی بر ایمان، سازمان‌های صلح‌ساز سکولار، محققان، رهبران جوامع و پژوهشگران، ذهنیت انتقادی را نسبت به دیدگاه جدید و بازسازی‌شده‌ای از صلح‌سازی توسعه می‌دهند. تراژدی چندبعدی این درگیری ما را ملزم می‌کند سراغ چارچوب‌ها و رویکردهای ناهنجار برای حل مناقشه نرویم بلکه باید به دنبال تفکر تخیلی جدیدی درباره صلح پایدار بلندمدت باشیم. 

تمام مذاکرات دیپلماتیک و جامعه مدنی باید از نظر راهبردی برای گفت‌وگوهایی طراحی شده باشند که تعهد طولانی‌مدت تمام طرفین درگیر را شامل شوند. برای گفت‌وگوهای تاثیرگذار در جامعه، تمام ذی‌نفعان باید همگام باشند.

احزاب سیاسی، نهادهای مذهبی، جامعه مدنی، رسانه، سازمان‌های جوانان، نهادهای آموزشی، بخش بازرگانی و دولت باید دیدگاه مشترکی نسبت به گفت‌وگو داشته باشند. ذی‌نفعانی مانند حماس، تشکیلات خودگردان فلسطین، اسرائیل و همسایگان عرب نیاز دارند تا به توسعه مکانیسم‌های رسمی و غیررسمی گفت‌وگو متعهد باشند تا تفکر درونی قطبی‌شده خود را خاموش نگه دارند و الگوی جدیدی از همکاری را در نظر بگیرند. 

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار