حماس پس از سنوار
سال 1948 محمود النقراشی پاشا، نخستوزیر مصر گام بزرگی برداشت و فعالیتهای اخوانالمسلمین را ممنوع کرد. او بر این باور بود که اگر این گروه منحل شود، ثبات به مصر بازمیگردد.
سال ۱۹۴۸ محمود النقراشی پاشا، نخستوزیر مصر گام بزرگی برداشت و فعالیتهای اخوانالمسلمین را ممنوع کرد. او بر این باور بود که اگر این گروه منحل شود، ثبات به مصر بازمیگردد. ۳ سال پیش از این اقدام، اخوانالمسلمین نقش پیشرویی در راهاندازی شورش، اعتصاب و خشونت از جمله ترور نخستوزیر و وزیر دارایی پیشین داشت.
با این حال ممنوعیت فعالیت اخوانالمسلمین خشونت بیشتری تولید کرد. اعضای اصلی اخوانالمسلمین که از رهبر خود، استاد حسن بنا، دور افتاده بودند، کنترل امورات را بهدست گرفتند و اقدامات خشونتبار و ترور النقراشی را رقم زدند. دولت با زندانی کردن هزاران نفر از اعضای اخوانالمسلمین واکنش نشان داد و در فوریه ۱۹۴۹، بنا در آنچه کشتار از سوی دولت تصور میشد، ترور شد. تقریباً ۷۵ سال بعد، دولت مصر همچنان تلاش میکند این گروه را سرکوب کند.
عبارت «نمیتوانید ایده را بکشید» کلیشهای شده که منطقی هم هست اما نکته مهمتری وجود دارد: بهسختی میتوان مشکلات جنبش مقاومت را با کشتار آنها حل کرد. افرادی که متعهدند، این پیام را دریافت نمیکنند، بلکه تلاشهایشان را دو برابر میکنند. اسرائیلیها ممکن است فعلاً ترور سنوار را جشن بگیرند اما واقعیت بهزودی خود را نشان خواهد داد.
آیا خلیل الوزیر را بهیاد دارید؟ عباسالموسوی را چطور؟ فتحی شقاقی را چطور؟ احمد یاسین؟ آنها دشمنان گذشته اسرائیل بودند. نام جنگ خلیل الوزیر، ابو جهاد بود و او در کنار یاسر عرفات، شاخه نظامی فتح را هدایت کردند؛ نیرویی که در نهایت جذب سازمان آزادیبخش فلسطین شد. شقاقی پزشکی که جهاد اسلامی فلسطینی را هدایت میکرد، موسوی پیش از سیدحسن نصرالله رهبر حزبالله بود و احمد یاسین پس از آنکه شاخه فلسطینی اخوانالمسلمین این گروه را در اواخر سالهای ۱۹۸۰ تشکیل داد، رهبری گروه حماس را برعهده گرفت.
تمام این افراد کشته شدهاند، یا در عملیات اطلاعاتی یا نظامی یکی پس از دیگری ترور شدند که به اسطورهسازی از نهادهای اطلاعاتی کمک میکند. با این حال، به همان اندازه که اسرائیلیها در مبارزه چنددههای خود با تروریسم در انتقام خون مهارت پیدا کردهاند اما هرگز نتوانستهاند به مقاومت خشونتآمیز پایان دهند.
حالا شاخه نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین باقی مانده که نقش خونباری را در انتفاضه دوم بازی کرد. سال ۱۹۹۲، پس از آنکه اسرائیلیها موسوی را کشتند، نصرالله توانست حزبالله را به یکی از بازیگران غیردولتی بهشدت مسلحی در جهان تبدیل کند. چند هفته پس از ترور نصرالله و فرماندهان حزبالله از سوی اسرائیل، این گروه جریان بیپایانی از موشکها را به سمت اسرائیل پرتاب کرده است.
سال ۱۹۹۵، شقاقی مقابل هتلی در مالتا با ضرب ۵ گلوله ترور شد اما دههها بعد، جهاد اسلامی با بمبگذاران انتحاری و پرتاب موشک از غزه، اسرائیلیها را مورد هدف قرار میدهند. یاسین همانند نصرالله در حمله هوایی ترور شد. مرگ خشونتبار او هیچوقت جانشینانش را وادار نکرد که درباره استراتژی خود بازبینی کنند. چرا ترور سنوار باید متفاوت باشد؟ ممکن است فکر کنید که ترور سنوار بالاخره پشتوانه حماس را از بین میبرد.
ارتش اسرائیل ماههاست جنگجویان حماس را مورد ضرب و شتم و حمله قرار میدهد. باوری در میان برخی از تحلیلگران و مقامات در آمریکا وجود دارد که زمانی صلح امکانپذیر است که حماس کاملاً شکست بخورد. آیا با ترور سنوار به این لحظه نزدیکتر شدهایم؟
این همان امیدواری است که در بیاینه جو بایدن درباره سنوار دیده شد اما زمانی که صحبت از ایمان و اعتقاد میشود افرادی که به آن متوسل شدهاند معمولاً جزئیات مهم و ناراحتکننده را در نظر نمیگیرند. این احتمال وجود دارد که اعضای بدون رهبر حماس شبیه زرادخانه مخفیانه اخوانالمسلمین عمل کند. خشمگین و آسیبدیده، آنها به مبارزه خود ادامه خواهند داد و از دشمنان خود انتقام خواهند گرفت. مقاومت بالاخره بیهوده نیست. جزء مهمی از هویت است. سنوار هم معتقد بود که ترور خشونتبارش الهامبخش مقاومت بیشتری خواهد بود.