در یکی از مهمترین پیچهای تاریخ بهسر میبریم که بار دیگر سیاست به متغیری مهم در تغییر حوزه فرهنگ و هنر تبدیل شده و میتواند دیالکتیک دیگری بین آنها برقرار شود. حالا اهالی سینما چشم به چرخه و چرخش قدرت دوختهاند تا رد آن را در وادی حرفهای خود ببینند. برخی به روزنهای امید بستهاند و برخی هم ناامید از تغییری تازهاند. با این حال چشمانداز سینمای ایران را میتوان با نتایج انتخابات جاری ترسیم کرد یا دستکم به بهانه آن به خوانش نسبت سینما و سیاست در وضعیت کنونی پرداخت.
برخی از حرفهایی که درباره فرهنگ، هنر، سینما و رسانه در این مناظره بیان شد، حرفهای قشنگی است. اینکه ما به امنیت فرهنگی نیاز داریم نه فرهنگ امنیتی، اینکه دولت فرهنگی کارگشاست نه فرهنگ دولتی و مدیریت سینما باید به اصناف خانه سینما محول شود و حرفهایی از این دست که زیباست اما لازمه آن استقلال حوزه فرهنگ و هنر از ساحت سیاست بهمعنای کاهش تولیت دولت بر نهادها و مراکز فرهنگی و هنری است.
یکی از ابرچالشهای سینمای ایران که همواره با آن درگیر بودهایم، مسئله سانسور و ممیزی است. ممیزی در سینمای ایران دارای خطوط قرمزی است که بسته به زمان، مکان، اشخاص، حدود و ثغورش دستخوش تغییرات محسوسی است. برخی فیلمسازان همواره کارت بلانش دارند و تقریباً سراغ هر سوژهای بروند، میتوانند اثرشان را بسازند اما گروهی دیگر حتی توان تأییدیه گرفتن برای نام مطلوب فیلمشان را هم ندارند. این ممیزی دردسرساز و بیقاعده قطعاً یکی از دردسرهای بزرگ سینمای ایران است که باید برایش فکری کرد.
مفاهیم فلسفی تنها ترمینولوژی تخصصی رشتههای فلسفی نیست، جهان علوم انسانی و اجتماعی و پارادایمهای گوناگون دانش در این قلمرو وسیع به تکیه بر این مفاهیم برساخته و صورتبندی میشوند و یافتهها و دادههای خود را فهمپذیر میسازند. ازاینرو همه آنهایی که در رشتههای مختلف علوم انسانی و اجتماعی کار میکنند یا به این حوزه علاقهمندند، نیازمند فهم مفاهیم فلسفی هستند تا به درک دقیق و عمیقی از متونی که میخوانند برسند.