| کد مطلب: ۷۸۷۸
دگردیسی واقعیت، الزامی برای درام

دگردیسی واقعیت، الزامی برای درام

نقد فیلم کت چرمی

نقد فیلم کت چرمی

farahani

محمدجواد فراهانی

منتقد فیلم

«کت چرمی»، اولین ساخته بلند حسین میرزامحمدی، نشان‌دهنده‌ی ادامه‌ی دغدغه‌های این فیلمساز در مسیر فیلم‌‌های کوتاه‌اش است. او در «نام‌مرده» نیز دغدغه نسل کودک و نوجوان را داشت و ماجرا پیرامون یک مرکز نگهداری از کودکان بی‌سرپرست می‌چرخید. در اینجا او مجددا دست‌به‌کار شده و فیلم‌نامه‌اش را برپایه‌ی بهره‌کشی از دختران نوجوان نوشته است. داستانِ «کت‌چرمی» بسیار شبیه ماجرایی در واقعیت است. همان باند معروف به هدایتِ الکس که به سوءاستفاده از دختران نوجوان و جوان متهم بود. حال اینکه میرزامحمدی تاچه‌اندازه تحت‌تأثیر این ماجرای واقعی بوده، امری قابل بررسی است. فیلمساز می‌تواند خودآگاه و ناخودآگاه تحت‌تأثیر موضوعی قرار بگیرد و در شکل خودآگاه به اقتباس از ماجرای واقعی دست بزند. هرچند بنا به قولی مشهور، دیگر داستانی در جهان نیست که اقتباس نباشد. ازاین‌منظر فیلم‌ساز وقتی سوژه‌ای را از واقعیت می‌گیرد به چند روش می‌تواند آن را به درام تبدیل کند. یا به عین ماجرا وفادار می‌ماند و اصطلاحا از اقتباسی وفادار بهره می‌گیرد یا در حالت دیگر تنها به بخش‌هایی از سوژه اصلی توجه نشان می‌دهد و دست به بازنمایی می‌زند. ازاین‌رو خطری پیش‌روی سازندگان است و این‌خطر ممکن است آنها را در درام‌پردازی دچار مشکل کند. در هر دو شکلِ ارجاعِ به بیرون، توجه به این مسئله اساسی است که فیلمساز حتی در اقتباس وفادارانه نیز باید به دگردیسی واقعیت روی بیاورد و نگاه و موضع خودش را به موضوع اصلی پیوند بزند تا به‌این‌ترتیب مضمونی فیلمیک نتیجه شود. درغیر این‌‌صورت، خروجی نهاییِ اثر نه قدرت تأثیرگذاری خواهد داشت، نه بیان‌کننده دغدغه‌ی فیلمساز به‌شکلی سینمایی است. در بهترین حالت تکرار مکررات بیرونی و آن‌چیزی است که مخاطب ازطریق اخبار و روزنامه‌ها شنیده است؛ چیزی شبیه فیلم «عنکبوت». البته درست است که محدودیت‌ها می‌تواند مضمون برسازنده فیلمساز را مغشوش کرده یا به‌کلی تیشه به ریشه‌اش بزند اما همین مسئله نیز به‌خودی‌خود با عدم‌موضع‌گیری متفاوت است. مثلا در فیلمی نظیر «عنکبوت»، وقتی ماجرا از واقعیت اقتباس می‌شود، می‌بینیم که رویدادها به‌شکلی عاریت‌گون صرفا از واقعیت به جهان فیلم آمده‌اند و کلیت مضمون مخدوش شده است. در «کت چرمی» فیلم‌ساز به دام چنین معضلی نمی‌افتد و حتی اگر قائل باشیم که اقتباسی از جهان بیرون است و نویسنده در این بازنماییِ فیلمیک تعمد داشته، نکته مهم دگرگونه‌بودن ساختار و زاویه‌دید است چراکه اساسا سازندگان به روایت‌پردازی و زاویه‌دید بدیع‌تری نسبت به واقعیت ماجرا روی آورده‌اند. در فیلم آن‌‌چیزی که می‌خواهد حقیقت را از دل واقعیت بیرون بکشد، نه به‌واسطه‌ی رفیعی در مقام آنتاگونیست بلکه ازطریق عیسی فرهمند، کارمند بهزیستی است. شاید هرکس می‌خواست این‌فیلم را بسازد ابتدا سراغ رفیعی می‌رفت و سعی می‌کرد به جوانب مختلف شخصیتی‌اش بپردازد و چگونگی سوءاستفاده او از دختران را روایت می‌کرد. «کت چرمی» اما مسیر دیگری می‌رود، عیسی فرهمند را انتخاب می‌کند تا مخاطب ازطریق همدلی با او پی به حقیقت ببرد. ابعاد ماجرا آنقدر بزرگ است و مسئله آنقدر حیاتی است که ازنظر فیلمساز چاره کار به‌دست یک‌شخص عادی و پیرو قانون مثل صالحی (صابر ابر) حل نمی‌شود، بلکه به روحیه‌ای آنارشی‌گون آنطور که عیسی از آن بهره‌مند است، نیاز است. این تقابل میان محافظه‌کاری و عمل‌گرایی از همان صحنه‌ی ابتدایی خود را نشان می‌دهد و تا پایان ادامه پیدا می‌کند. در این صحنه عیسی بدون اینکه از مافوق خود دستوری گرفته باشد، برای نجات جان یک‌مددکار از خانه‌ای در جنوب‌شهر دست به عمل می‌زند و به‌‌رغم مجروحیت، کارش را با موفقیت انجام می‌دهد و درنهایت توبیخ می‌شود. این ماجرا به‌عنوان یک رویداد فرعی درجهت شخصیت‌پردازی عیسی قابل‌قبول است و مخاطب را برای داستان اصلی آماده می‌کند. اما آن تضاد اصلی که پیش‌تر گفته شد چرا در ادامه نمی‌تواند قطب‌های کشمکش را به‌شکل فعال‌تری پیش براند؟ بعد از اینکه حادثه محرک اتفاق می‌افتد، معلوم نمی‌شود چرا به‌یکباره عیسی برای دختر دلسوزی می‌کند؟ در اینجا باید گفت «کت چرمی» هرچقدر در شکل‌دهی به پیرنگ بیرونی و اتفاقات زنجیروار یک درام جناییِ پلیسی موفق عمل می‌کند، در نمایش خواسته‌های درونی و نیازهای کاراکتر ناتوان است. اما برگردیم به سوال؛ آیا این نوع دلسوزی به‌خاطر مشابهتی است که دختر نوجوان با دختر عیسی دارد؟ اگر پاسخ این است پس چرا فیلم‌نامه از ارائه اطلاعاتی که مربوط به شباهت‌های این دو دختر باشد سر باز می‌زند؟ بااین‌حال «کت چرمی» موفق می‌شود داستان خود را در بطن یک پلات جسمی (فیزیکی)‌ به‌خوبی سامان دهد و کشمکش‌های بیرونی جذابی خلق کند اما در تصویرکردن پلات درونی همچون بسیاری دیگر از فیلم‌نامه‌های ایرانی ضعف دارد. غافلگیری‌های متعدد هم بارها به کمک فیلم می‌آیند و به جذابیت اثر کمک می‌کنند. همچنین فیلم از این امتیاز ویژه برخوردار است که مهم‌ترین وجه یک اتفاق بیرونی ـ در اینجا رئیس باند ـ‌ را حذف کند و در ارائه یک درام پلیسی تا حد زیادی موفق باشد. در پایان این نوشته شاید بهتر باشد به پایان فیلم هم اشاره‌ای شود. آیا این میزان تلخی آمیخته با رویدادها می‌تواند به‌شکلی منطقی چنین پایان خوشی را رقم بزند؟ بارها در فیلم‌های اینچنینی دیده‌ایم که اگر یک‌ سر ماجرا ختم‌به‌خیر می‌شود، سوی‌دیگر با ناکامی همراه است مثل به‌قتل‌رسیدن یک شخصیت مهم.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار