| کد مطلب: ۷۷۷۷
پیامدهای مدرن کردن ایران

پیامدهای مدرن کردن ایران

آیا انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در جایگاه تاریخی خود جا به‌جا شده‌اند؟

آیا انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی در جایگاه تاریخی خود جا به‌جا شده‌اند؟

najafzadeh

مهدی نجف‌زاده

عضو هیئت‌علمی دانشگاه فردوسی مشهد

بعد از انتشار کتاب «جابه‌جایی دو انقلاب»، همواره مورد پرسش قرار گرفته‌ام که آیا طرح چنین پرسشی اساساً درست و قابل‌ بررسی است؟ پیش‌از همه‌چیز بهتر است این‌پرسش را یک آرزوی تاریخی به‌حساب آوریم تا دریچه‌ای برای آنچه در جریان 100ساله اخیر در ایران اتفاق افتاده است. به این تعبیر آرزو کنیم ای‌کاش در ایران، انقلاب اسلامی پیش از انقلاب‌مشروطه رخ می‌داد. درآن‌صورت منازعه درازمدتی که بر سر سوژه مدرن در ایران رخ داده، کمتر تلفات داشت و زودتر به سرانجام می‌رسید. درعین‌حال این‌پرسش نوعی نگاه ساختارگرایانه هم به تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران دارد. به‌گمان‌من اگر کارگزاران تحولات ایران طی 120سال اخیر را به‌عنوان تقریرکننده طرحی ازپیش تعیین‌شده بدانیم، ایران در پرانتز میان دو انقلاب اسلامی و مشروطه با یک «پروژه»، نه «پروسه» اجتماعی روبه‌رو بوده است. روشنفکران عصر بیداری، کارگزاران پهلوی و همه دست‌اندرکاران مدرن‌کردن ایران، متولیان این پروژه بوده‌اند؛ پروژه‌ای به‌نام «مدرن‌کردن ایران».
به‌نظر می‌رسد در این‌پروژه تاریخی اشتباهات فاحشی هم رخ داده اما به‌هرحال همچنان در کار نوکردن ایران است. براساس پلتفرم و آئین‌نامه نانوشته این‌پروژه، قرار بود ایران به‌سرعت مدرن شود و از یک جامعه روستایی عقب‌مانده سنتی مذهبی، به کشوری با سیمای سرمایه‌داری و دموکرات بر بستر یک ناسیونالیسم بومی تبدیل شود. براساس این ‌آئین‌نامه قرار بود «استبداد ایرانی» محو شود، «ساختار اجتماعی» ایران تغییر اساسی کند و تغییرات فرهنگی،‌ منجر به جامعه‌ای با تراز جهانی شود. اما چرا چنین نشد؟ به‌گمان‌من در اجرای این آئین‌نامه اجتماعی، اشتباهات فاحشی رخ داد. ابتدا آنکه برای درهم‌شکستن ساختار اجتماعی ایران، روشنفکران پیش‌از هرچیز به «سامانه سیاسی» هجوم بردند و پادشاهی ایران را که براساس یک پیشینه تاریخی بود، از بین بردند. این‌اتفاق، تعادل را در جامعه ایران برد و بدون ساخت و پرداخت سامانه جدید، «ایران از انقلاب مشروطه به‌این‌سو» در یک‌وضعیت عدم‌تعادل قرار گرفت.
در گام دوم، کارگزاران اجتماعی، در پروسه درهم‌شکستن ساختار اجتماعی، جامعه شبکه‌ای ایران را تبدیل به جامعه‌ای توده‌ای کردند. به‌بیانی‌دیگر و در تبیین نهایی، با درهم‌شکستن قدرت زورمندان محلی و اشراف، ضلع سوم جامعه شبکه ایران یعنی «روحانیون» (آنروز) را، سرور بی‌رقیب جامعه‌ توده‌‌ای ایران کردند. در گام سوم منازعه تازه ایجادشده، «عقل» و «شرع» را در یک گفتمان مذهبی سروصورت دادند. به‌نحوی‌که قرار بود از دریچه مذهب و ازطریق آموزه‌های مذهبی، این‌منازعه حل‌وفصل شود. این درحالی‌بود که این‌منازعه اساساً مبنایی بود و از منازعه میان نو و قدیم ناشی می‌شد. بنابراین طی سال‌های بعد از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، روشنفکران و کارگزاران فرهنگی ایران تلاش می‌کردند از دریچه آموزه‌های مذهبی به این‌منازعه پاسخ گویند. ظهور اسلام سیاسی، روشنفکر مذهبی، اصلاحات دینی و... ناشی از همین‌ تلقی کارگزاران اجتماعی ایران بوده است. این‌گفتمان چنان فراخ شد که امکان شکل‌گیری هر گفتمان دیگری را از بین برد و همه گفتمان‌ها و خرده‌گفتمان‌ها را به درون خود کشید.
وقوع انقلاب اسلامی به‌نظر می‌رسید پیروزی این گفتمان بزرگ باشد اما چنین نبود و به‌زودی منازعه بنیادین عقل‌ و شرع یا «شرع» و «عرف» بازتولید شد. فرصت هرگونه پیش‌داوری و داوری درباره آنچه بر فراز جامعه ایران در حال وقوع است، فراهم نیست اما به‌نظر می‌رسد نشانه‌های ظهور گفتمان جدیدی که منازعه گفته‌شده را نه ازطریق حل‌وفصل مذهبی، بلکه ازطریق جابه‌جایی معرفت‌شناسانه این‌دو فراهم می‌کند، وجود دارد. ایران در سال‌های پیش‌رو شاهد گسترش‌یافتگی این‌منازعه خواهد بود. در منازعه جدید، «مذهب» نه داور دعوا بلکه خود یکی از طرفین دعواست.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار