ارتباطات تسلی میدهد و راهحل مییابد
نشست «ارتباطات در تلاقی فرهنگ و فناوری» بهبهانه روز جهانی مخابرات و جامعه اطلاعاتی برگزار شده است؛ روزی که میتواند نقطه عزیمت خوبی برای گفتوگو میان وزارت ارتباطات و نهاد دانشگاهی ما در حوزه ارتباطات، فرهنگ و فناوری باشد.

نشست «ارتباطات در تلاقی فرهنگ و فناوری» بهبهانه روز جهانی مخابرات و جامعه اطلاعاتی برگزار شده است؛ روزی که میتواند نقطه عزیمت خوبی برای گفتوگو میان وزارت ارتباطات و نهاد دانشگاهی ما در حوزه ارتباطات، فرهنگ و فناوری باشد. در این مجال کوتاه، صرفاً چند نکته را با شما در میان میگذارم؛ نه بهعنوان سخنرانی، بلکه بیشتر بهعنوان گفتوگویی اولیه برای طرح مسئلهای که به گمانم، در زمانه امروز اهمیت بیشتری یافته است.
در ابتدا میخواهم از چهرههایی یاد کنم که پرچمدار طرح ارتباطات در جامعه نوین ایران بودند: زندهیاد دکتر کاظم معتمدنژاد، پدر علم ارتباطات در ایران، زندهیاد دکتر مجید تهرانیان، بنیانگذار مقوله ارتباطات و توسعه، دکتر علی اسدی از پایهگذاران سنجش و اهتمام به افکار عمومی در کشور و دکتر حمید نطقی بنیانگذار روابط عمومی نوین در ایران. اگر امروز بخواهیم کندوکاوی در گذشته نهچندان دورمان کنیم، به نام این عزیزان میرسیم و نام علم ارتباطات در ایران مدیون تلاش، اندیشهورزی و رنج این بزرگان است. من سخن خاصی ندارم جز اینکه تاکید کنم، بر همان ضرورت خاصی که در کشورمان آغاز شده بود.
ما در یک چرخش پارادایمی در تاریخ ایران ایستادهایم؛ به تعبیر آقای دکتر هاشمی، در موقعیتی جدید قرار داریم که گرچه نباید از گذشته غفلت کرد، اما چارچوب مناسب را هم باید پیدا کرد. بحث من پیرامون اهمیت ارتباطات در میانه دیروز فرهنگیمان و امروز فناورانه ماست. یکی از وجوه دیروز فرهنگی ما، غنای فرهنگی و تمدنی است. ایرانیان در ثبت جهانی، مبدأ و راهاندازنده پست هستند که از اولین ارتباطات جدید است. بعد از آن نیز به دود میرسیم که ایرانیان برای ارتباط برقرار کردن از آن استفاده میکردند تا به زمان اخیر رسیدهایم.
از آن ضرورت فرهنگی قصد ندارم به این اکتفا کنم که در جایجای ایران و مناطق فرهنگی ایران و مقاطع مختلف تاریخی، وضعیتها و مفاهیمی نهفته است که برای هر یک از پژوهشگران، دانشجویان، محققان و اساتید میدانی برای گسترش فعالیتهای جدید ارتباطی است. ایران امروز در شرایط چندان مطلوبی قرار ندارد. ما در وضعیتی هستیم که در بسیاری حوزهها، بهدلیل محدودیتها و تنگناها، وضعیت کشور حتی از سطح چالش منطقه بحران به حد فاجعه رسیده است. اما این بحران یا چالش، آغاز کار است و کمک میکند در روندهایی که تاکنون آموختهایم و بهکار بستهایم، تجدیدنظر کنیم.
زمینه اصلی این پارادایمشیفت که ایران از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی روابط بینالملل با آن مواجه است، فرهنگی است. بسیاری از این بحرانها را باید در بُعد فرهنگی جُست و در قلب فرهنگ، مقوله ارتباطات جای دارد.ارتباطات قدرت همگرایی، همدردی، همدلی، همفکری و همصدایی ایجاد میکند. اجازه بدهید مثالی شخصی بزنم؛ این روزها وقتی از من درباره وضعیت جسمیام میپرسند، پاسخ میدهم که بیماری باعث شده است گفتوگو در خانه ما بیشتر شود؛ از دردهای جسمی شبانه صحبت میکنیم، یکدیگر را تسلی میدهیم و همین همصحبتی، فضای خانه را از درد تهی و بهمعنای زندگی نزدیکتر میکند.
این، جوهره ارتباطات است؛ یکی از مهمترین ویژگیهای ارتباطات این است که تسلی میدهد و راهحل مییابد. در ارتباطات سنتی ما که مبتنی است بر معنا و نهادهای فرهنگی، مسئله فرهنگ و ارتباطات بسیار مشهود است. هماکنون اما در عصر فناورانه حضور پیدا کردهایم که باید با تغییر ابزارها و منطق ارتباطات، بتوانیم فرهنگ را در منطق فناورانه بهکار بگیریم. ما در عصر هوش مصنوعی در اکنون خطیری قرار گرفتهایم که نه گذشته پایدارمان وجود دارد، نه آینده تثبیتشده. در عصر کنونی، ارتباطات را باید با تمام ابعاد واقعیاش بشناسیم و از این خاک، جهان دیگری بسازیم. از این خاک جهان دیگری برای همبستگی بیشتر و توانش ارتباطیمان بسازیم.
ارتباطات باید بتواند زبان مشترکی برای فهممسئله و حلمسئله پیدا کند. ما تصور میکنیم که تحولات فقط میان نسلها فاصله انداخته اما مهمتر این است که میان خودمان و گذشتهمان نیز فاصله افتاده است. هرکدام از ما در نگاه به گذشتهمان، دچار پرسشها و تریدهای مختلفی شدهایم. اینجاست که ارتباطات محل طرح سوالهایی مشترک در آکادمی، دستگاه اجرایی، نهاد مدنی و جامعه است: چطور میتوانیم بر این بحران سرمایه اجتماعی شکلگرفته غلبه کنیم؟ چطور میتوانیم از جامعه فروبسته که هرکس به درون خویش تبعید شده و در درون خودش پرسش مطرح میکند، خارج شویم؟ جامعهای که هرکسی درون اتاقهای پژواکگونهای است که گویا مالک مطلق حقیقت است و همهچیز را میفهمد. ارتباطات کمک میکند که از این دروغ خارج شویم.
به بالا بردن قدرتِ شنیدن فکر کنیم. آنچه من در پس سواد رسانهای میفهمم این است که چطور قدرت شنیدن خود، قدرت نقد کردن و قدرت ساختن معنا را در خودمان بالا ببریم. برای این مهم بازگشت به گذشته کافی نیست. غرقشدن در فناوری هم جواب نمیدهد. ما به تعریف تازهای از نسبت فناوری و سنت نیاز داریم. اینکه فناوری چطور میتواند ابزار همدلی شود، نه انضباط. اینکه چطور به فرصتهای پیش اومده در پروسههای مختلف فعلیت و امکان دهیم. این پرسشی است که میان علوم انسانی و فناوری مطرح شده است.
بهنظر من دروازه پاسخدادن این پرسش، ارتباطات است. اگر بخواهیم این فرصتها به نتیجه برسد، باید بدانیم که ارتباطات ستونفقرات توسعه فرهنگی است و سخنگفتن میان علوم انسانی و فناوری. ارتباطات حوزهای است که بیشتر میتواند فناوری را تفسیر کند و در بستر رسانههای نو، شبکهسازی کند و بین جامعه علم و سیاستگذاری پیوند برقرار سازد. ما در حوزه ارتباطات به یک پرسش معنادار رسیدیم که چطور گفتوگوی عقلانی و کاربردی را به خدمت بگیریم. ما تجربه موفقی در این زمینه داشتهایم. در دولت قبل، در دانشگاه علامه طباطبائی دو خوشه همکاری با نهاد دولت تعریف شد؛ یکی خوشه ارتباطات و دیگری خوشه اقتصاد مالی.
بهویژه در ایام همهگیری کرونا، خوشه ارتباطات بسیار فعال بود و پروژههای قابلتوجهی در حوزه ارتباطات سلامت تعریف شد. یکی از آنها همکاری دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و دانشگاه علامه برای طراحی رشتهای بینرشتهای بهنام «ارتباطات سلامت» بود که متأسفانه با تغییر دولت، نیمهکاره ماند. کرونا نشان داد که حل مسئله کرونا فقط و فقط کار درمانگران نیست، بلکه فناوری در کنار ارتباطات نقش دارد.
در دوران فعلی، دیگر یک جای مشخص بهنام آکادمی وجود ندارد، همانطور که یکجا بهاسم دولت (حاکمیت) هم وجود ندارد. اینها همعرض یکدیگر هستند. در اینجاست که میگویند علوم انسانی در دل فناوری قرار دارد، نه مصرفکننده فناوری. راه روشن ارتباطات را باید ستونفقرات توسعه فرهنگی و گفتوگوی میان نهاد دانشگاه و دستگاههای اجرایی در نظر گرفت.