مسئلهی ما و «آن دیگری» / درباره فیلم علت مرگ: نامعلوم
فیلم «علت مرگ: نامعلوم»، ساختهی علی زرنگار که خودش به دلایل نامعلومی چهار سال توقیف و از فرصت دیدهشدن دور مانده بود، سرانجام هفتهی گذشته به اکران عمومی رسید و این فرصت را در اختیار بینندگان قرار داد که ساعتی، به تماشای یک فیلم خوشساخت با یک فیلمنامهی خوب بنشینند!
فیلم «علت مرگ: نامعلوم»، ساختهی علی زرنگار که خودش به دلایل نامعلومی چهار سال توقیف و از فرصت دیدهشدن دور مانده بود، سرانجام هفتهی گذشته به اکران عمومی رسید و این فرصت را در اختیار بینندگان قرار داد که ساعتی، به تماشای یک فیلم خوشساخت با یک فیلمنامهی خوب بنشینند! شخصیتهای فیلم که هرکدام دارای جهانی از گرفتاریها و داستانها هستند، سوار بر ونی فرسوده و در آستانهی فروپاشی، همسفر یک جابهجایی بینشهری شدهاند و در مواجهه با مسئلهای که در حین سفر برای یکی از مسافران پیش میآید، بارها در موقعیت تصمیمگیریهای اخلاقی قرار میگیرند.
هربار کسی، دیگری را به منازعه میکشد، هربار کسی تکهای از آنچه دیگری میخواهد بگوید و شرموحیا مانع گفتناش شده را به زبان میآورد. تکراری که به گفتهی کارگردان فیلم، بستر پیوستهی زندگی واقعی در مواجهه با «خودکشی اخلاقی» است. بخش بزرگی از این جمعِ گسسته و بیارتباط، درنهایت در نقطهای به یک اشتراک میرسد، اشتراکی که شاید بینندهی فیلم بارها و بارها پیش از تصمیم جمعی آنان، به آن رسیده بود و انتظارش را میکشید.
موقعیت این تصمیم بهظاهر بدیهی، با جدا کردن «آن دیگری» از هویت جمعی آغاز میشود، جایی که بهمرور شخصیت آن فرد از مسافری که کنار دست دیگری نشسته بود به هویتی دورتر، پرمسئله و با برچسبهای پیدرپی تبدیل میشود که نتیجهی اخلاقیِ جمعی را به انجام کاری خلاف مسیر روشن اخلاق میکشاند. درواقع تعریف جدیدی از اخلاق، مورد توافق آن جمع، شکل میگیرد و از سمت بیننده هم پذیرفته شده است.
مسیر مواجههی مسافران به مسئله و رسیدن آنان به تصمیم، بیننده را پیوسته و گامبهگام شخصیتها و روایت میکشد و در لحظهی پایانی غافلگیرش میکند. جایی که سیلی محکمی به تمام تصمیمهای گرفته شده میزند و مواجهه با این استیصال که چه باید کرد؟! دیدن این فیلم بهانهای شد برای گفتوگو دربارهی چیزی که در این سالهای اخیر بیش از همه مرا آزرده، حیرتزده کرده، بهواسطهی آن غمگین یا خشمگین شدم و آن نظارهی پیوستهی تقابلها بوده؛ خواه موضوعی اجتماعی یا سیاسی، یا موضوعی برخواسته از سادهترین انتخابهای فردی. در هر فرصتی که دست داده جبههی ما و آن دیگری را ساختیم و به هم تاختیم! و فراموش کردیم که «آن دیگری» هم یکی از خود ماست.
نیازی به مثال نیست که هرکدام از مرور روزمرهمان در شبکههای اجتماعی و دعواهای جاری در آنها میتوانیم انبوهی از این لحظههای نزاع را بهیاد بیاوریم. چهبسا که خود هم یکی از قربانیان این دعواها بوده باشیم! آنچه در روایت جمعی اجتماعیمان با روایت فیلم «علت مرگ: نامعلوم» یکسان است، هویتزدایی انسانی است که بهازای حذف این رابطهی انسانی، هر پرخاشگری و بیحرمتی را روا میداریم. به مانند اتفاق فیلم، زمانیکه «آن دیگری» از هویت انسانی فاصله میگیرد، کسی میشود که نمیشناسیماش، پیوسته دلایلی پیدا میکنیم که به او مشکوک باشیم، هر دادهای هم که کسب کنیم به سمت سیاهتر دیدن او و ماهیتاش میرانیم و این موقعیت همان ورطهی خطرناک تصمیمهایی میشود که ما را وادار به «خودکشی اخلاقی» میکند.
موقعیت بیامکان بازیگر فیلم در داشتن هرگونه واکنشی به آنچه جریان دارد هم به ساخت قربانیهای اجتماعیمان بیشباهت نیست. تصمیم گرفتن و نادیده انگاشتن کسی که گوشهی رینگ افتاده و توانی برای دفاع ندارد. درد آنجاست که گویی قرار دادن هر طیفی در دستهی محق به موضوع، در کنار انسانزدایی از طرف مقابل این خودکشی اخلاقی را جزو روند روزانهمان کرده است. و غمانگیز آنکه مانند پایان فیلم «علت مرگ نامعلوم» مشخص میشود همه در یکسو ایستادهایم، همه از یک قبیلهی همدردیم با نزاعی بیثمر و همگی بازنده در آن نزاع.