| کد مطلب: ۱۷۶۱۸

گفت‌وگو با محمدرضا جوادی‌یگانه درباره نحوه مواجهه روشنفکران ایرانی با انتخابات ۱۴۰۳

فشار فالوئرها روشنفکران را محتاط کرده است

فشار فالوئرها روشنفکران را محتاط کرده است

با محمدرضا جوادی‌یگانه، عضو هیئت‌علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران به گفت‌و‌گو نشستیم و از او درباره چرایی مشارکت و اعلام موضع کمرنگ روشنفکران و نقش مخاطبان و فالوئرهای مجازی روشنفکران در این اتفاق پرسیدیم.

در روزهای اخیر برخی از روشنفکران ایرانی چون محمدمجتهد شبستری، مراد ثقفی و محسن رنانی به عرصه انتخابات ورود کرده‌اند و از حمایت خود از مسعود پزشکیان دفاع کرده‌اند. با این همه مقایسه موج حمایت‌های روشنفکران از نامزدهای انتخاباتی فاصله‌ای معنادار با انتخابات ریاست‌جمهوری پیش از سال ۱۴۰۰ دارد؛ چنانکه چند روز پیش علی ربیعی در یادداشتی در همین زمینه نوشت: «از تمام نخبگان فرهنگی، هنری، اجتماعی، سیاسی انتظار می‌رود بر سیاق وظیفه روشنفکری، مارپیچ سکوت را شکسته و کار درست را در زمان درست انجام دهند»؛ درخواستی که هنوز چندان اجابت نشده است. در این زمینه با محمدرضا جوادی‌یگانه، عضو هیئت‌علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران به گفت‌و‌گو نشستیم و از او درباره چرایی مشارکت و اعلام موضع کمرنگ روشنفکران و نقش مخاطبان و فالوئرهای مجازی روشنفکران در این اتفاق پرسیدیم.

*‌به نظر می‌رسد نسبت به ادوار پیشین انتخابات، در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ روشنفکران کمتر به ابراز نظر، چه سلبی و چه ایجابی پرداخته‌اند. با این ارزیابی موافق هستید؟ اگر آری، چه علل و دلایلی را در این امر دخیل می‌دانید؟

روشنفکران از نویسندگان، متفکران و اساتید دانشگاه متمایز هستند و آن دسته‌ای از اصحاب علم و فرهنگ را که در عرصه عمومی حضور دارند، می‌توان روشنفکر نامید. وضعیت فعلی فقط این نیست که مشارکت سیاسی روشنفکران کم شده است. مسئله این است که اصولاً در کل جامعه امکان رأی‌ دادن کم شده است. اگر مشارکت سیاسی را با رأی دادن یکی نگیریم بلکه سکوت در برابر انتخابات یا عدم مشارکت را هم کنشی سیاسی در نظر داشته باشیم، می‌توان خود این سکوت را تحلیل کرد. در هر حال جامعه ایران بعد از 1396 تغییرات عدیده‌ای را  پشت سر گذاشت.

در آن سال مشارکت عمده روشنفکران و سلبریتی‌ها را در انتخابات شاهد بودیم. بعد از آن،  وقایع اعتراضی سال‌های 1396، 1398 و 1401 رخ داد و باعث شد که نوعی بازاندیشی درباره امکان تحقق اهداف از طریق انتخابات یا مشارکت در سیستم سیاسی اتفاق بیفتد. از آنجایی که پاسخ روشنی در این بازاندیشی به دست نیامده است یا پاسخ‌ها بسیار متفاوت و متناقض هستند، برخی امروز از شرکت و حضور در انتخابات صحبت می‌کنند و برخی دیگر ساکت هستند. دسته‌ای نیز به‌صراحت می‌گویند رأی نمی‌دهند. منظورم این است که فضای سیاسی مبهم است و به همین دلیل فضای روشنفکری هم نسبت به انتخابات ابهام دارد.

*‌یکی از تصاویری که از روشنفکران در جوامعی چون جامعه ما وجود داشته است، بر نقش پیشروی این گروه در تحولات سیاسی و اجتماعی انگشت تاکید می‌گذارد و در انتخابات پیشین هم حضور و ابراز نظر روشنفکران یا حمایت آنها از نامزدی خاص، بازتابی جدی در جامعه نخبگان ایران داشت. در این فرآیند روشنفکران مرجعیتی داشتند و گویی به جامعه خط می‌دادند. اینک اما برخی معتقدند یکی از علل سکوت روشنفکران در برهه کنونی برای همراهی با اقشار ناراضی جامعه است. با این تحلیل موافقید؟

برخی افراد هستند که فضای سیاسی را تحلیل می‌کنند، درباره وضعیت موجود نظریاتی دارند و برای نمونه درباره مناظره‌های انتخاباتی سخنانی می‌گویند. این‌ها البته عده معدودی نیز هستند و لزوماً به‌عنوان سلبریتی فکری یا روشنفکر شناخته نمی‌شوند. به‌نظرم غیر از نظریه‌پردازان که در پی تحلیل و تبین وضع موجود هستند، برخی از کسانی که در فضای عمومی حضور دارند، بیشتر ترجمان و واسطه میان اندیشه‌ها و مخاطبان‌شان هستند. این گروه مخاطبان زیادی هم دارند و بیشتر نیز متاثر از جامعه هستند و موج جامعه آنها را همراه می‌کند. این گروه معطوف به مخاطبان‌شان عمل می‌کنند، لذا الان که مخاطبان آنها تمایل به رأی ‌دادن ندارند، آنها نیز رأی نمی‌دهند.

بنابراین فضایی که در جامعه روشنفکری ایران در حال شکل‌گرفتن است، مقداری متاثر از تمایلات مخاطبان است نه متاثر از نظرات روشنفکر. به این تعامل باید توجه کرد. بخشی از جامعه ایران قانع نشده است که رأی بدهد و به همین دلیل روشنفکران نیز در ابراز نظر احتیاط می‌کنند زیرا باید نظری خلاف آمد عادت و خلاف عرف بدهند. بخشی از عرف الان موافق رأی دادن نیست و برای رأی دادن دلیلی پیدا نمی‌کند. با این تفاسیر در سوال شما این موضوع مطرح شد که قبلاً روشنفکران عرصه سیاسی را می‌ساختند اما اینک باید گفت فشار اجتماعی هم به اندازه صاحبنظران در ساختن عرصه مؤثر است. به همین دلیل اینک رأی دادن گاه عملی شرمسارانه حساب می‌شود. بسیاری از آدم‌ها رأی می‌دهند، اما نمی‌توانند از رأی خود دفاع کنند. به همین دلیل ترجیح می‌دهند در فضای عمومی صحبت نکنند. در این چند روز البته مقداری فضا تغییر کرده است، اما هنوز هم به آن فضای سال 1396 و قبل از آن نرسیده‌ایم.      

*‌وضعیت نوین پیش‌آمده که تعاملی میان روشنفکر و مخاطبانش را موجب شده است، چه فواید و معایبی دارد؟

جایی مرحوم مطهری درباره رابطه روحانیت شیعه با مردم از این سخن می‌گفت که آنها چون به مردم متکی هستند، نمی‌توانند در برابر مردم بایستند. به‌طور تاریخی روشنفکران ایرانی بر حکومت تعریف شده‌اند، نه در حکومت. روشنفکران خود را روبه‌روی حکومت مستقر تعریف کرده‌اند و به همین  دلیل هم عموماً از کسی حمایت می‌کنند که دورترین موضع را از وضع موجود و نظم مستقر داشته باشد. بخشی دیگر از ماجرا اما این است که الان ارتباط روشنفکران با مردم از طریق رسانه‌های مردم‌محور مانند اینستاگرام، تلگرام، یوتیوب و... است.

این وضعیت به نقطه قوت جامعه روشنفکری بدل شده، چون آنها به‌طور مستقل از رسانه‌های دولتی هم می‌توانند زیست فکری داشته باشند و لزومی ندارد نظرات دولت‌پسندی ابراز کنند. هم‌زمان اما روشنفکران با این مشکل هم مواجه شده‌اند که نمی‌توانند مخالف جو اجتماعی مورد تمایل مردم صحبت کنند. اینک‌هم چون جو شایع این است که مردم رأی نمی‌دهند یا می‌گویند نباید رأی داد، روشنفکران هم موضع نمی‌گیرند. البته این بحث مثال‌های نقض متعددی هم دارد و خیلی از روشنفکران هم موضع گرفته‌اند، اما معمولاً یکی از دلایلی که روشنفکران سلبریتی که مخاطبان بسیار زیادی دارند، موضع نمی‌گیرند این است که نقطه قوت خود یعنی مخاطبان‌شان را از دست ندهند. اینگونه نقطه قوت به نوعی به نقطه ضعف بدل می‌شود.

*‌پس این تعامل شاید به عوام‌زدگی هم منجر شود.

عوام‌زدگی نیست. برچسب را کمرنگ کنیم و بگوییم برای روشنفکران تحت‌تاثیر حالت عمومی جامعه که معلوم هم نیست چقدر واقعی باشد اما به هر حال رواج دارد، دشوار است که نظر مخالف بدهند. نظر مخالف حکومت دادن آسان است اما نظر مخالف انبوه مخاطبان یا به‌قول علما، «صف نعال» دادن خیلی دشواری دارد و به همین دلیل روشنفکران هم می‌کوشند دیرتر و مبهم‌تر موضع بگیرند و صبر کنند تا فضای اجتماعی شکل بگیرد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی