گفتوگوی مکتوب با احسان سلطانی درباره اهمیت و جایگاه زویا زاکاریان
گزیدهنویسی به سبک بیسبکی
فرزاد نعمتی: «پاکت بیتمبروتاریخ» نامی است که روی کتابی که از مصاحبه مفصل احسان سلطانی با زویا زاکاریان و گزیدهای از ترانههای ترانهسرای معروف ایرانی تشکیل شده، نهاده شده است. کتاب با مصاحبه کتبی سلطانی و زاکاریان آغاز میشود؛ مصاحبهای که گاه به برخی جزئیات زندگی هنری زاکاریان معطوف است و گاه به مناظرهای درباره موضوعاتی چون مفهوم و طلایهداران ترانه نوین ایران، نسبت ترانه و ترانهسرا با سیاست و سیاستمداران، کیفیت همکاری خوانندگان مشهور با ترانهسرایان جوان ایران و... میماند و در ادامه ترانههای برگزیده زاکاریان را رونمایی میکند. در ادامه بخشی از مصاحبه کتبی 10سال قبل من با احسان سلطانی، ترانهسرا و منتقد ترانه را بخوانید.
میان آثار این بهترین ترانهسرای زن ایرانی با آثار سایر ترانهسرایان مطرح ازجمله با آن مثلث معروف (قنبری، سرفراز و جنتی عطایی) چه فاصلهای وجود دارد؟ میتوان به افزودن نام زاکاریان به آن مثلث و تبدیلش به مربع ترانه نوین اندیشید یا نه، از لحاظ کمّی و کیفی فاصله آنقدر هست که مردان و زنان ترانهسرای ایرانی را باید در دو سطح و لیگ متفاوت مقایسه کرد و بر همین اساس هم زویا زاکاریان را اینگونه توصیف کرد: «بهترین ترانهسرای زن ایرانزمین.»
این امر نسبی است و بستگی به فیلتر ما دارد. میتوان ترانهسرایان را بهگونهای دستهبندی کرد که یک مثلث برتر از دیگران داشته باشیم. میتوان زویا زاکاریان را هم به این جمع افزود و بهقول شما با مربع ترانهی نوین مواجه بود. میتوان به سمت اضلاع بیشتر رفت یا حتی میتوان با همان مثلث هم موافق نبود و مثلاً یکی از آن سه را برتر از دو نفر دیگر دانست. کمااینکه بهزعم من نیز میان آن سه نفر فاصلههایی هست.
کارنامهی کاری زویا زاکاریان نقاط روشن بسیاری دارد. یکی از آنها، گزیدهکاری و احترام به کارنامهی خود است. تعداد ترانههای او در طول بیش از 40 سال فعالیت، کمتر از تعداد ترانههایی است که برخی از ترانهسرایان دارای خط تولید ترانه طی سه، چهار سال روانهی بازار میکنند. منظور بنده این نیست که کیفیت همهی ترانههای زویا زاکاریان بالاست. اما تعداد اندک ترانههای زویا زاکاریان این پیام روشن را میتواند به ما منتقل میکند که او حتیالمقدور حاضر به انتشار هر ترانهای و همکاری با هر فردی نشده است. وگرنه نوشتن مقادیر معتنابهی ترانهی سطحی، تکراری و کسب درآمد از این طریق، نباید برای او کار دشواری باشد. این گزیدهنویسی در مورد همقطاران زویا زاکاریان نیز صادق است. اردلان سرفراز، ایرج جنتیعطایی و شهیار قنبری نیز در طول بیش از چهار دهه فعالیت، تعداد ترانههایشان بسیار کمتر از ترانههایی است که انبوهسرایان در طول یکسوم این زمان روانهی «بازار کسبوکار» کردهاند.
شاید باورش برایتان دشوار باشد اما برخی از این ترانهسرایان سالانه چندده ترانهی منتشرشده دارند که از نظر فضاسازی و کیفیت، گویی با استفاده از کاربن نوشته شدهاند. نتیجتاً در بررسی کارنامهی چهار ترانهسرای مذکور، مسئلهی احترام قائل بودن برای مخاطب و به تعبیر عامیانه، آب نبستن به کارنامهی هنریشان، نباید از نظر دور بماند. نکتهی جالبتوجه دیگر در کارنامهی زویا زاکاریان، تنوع آثار اوست. به زحمت میتوان ترانههایی را در میان آثار او یافت که فضایی تکراری داشته باشند. ازاینمنظر او از همقطاران خود نیز پیش است، چه برسد به انبوهنویسان. این مسئلهای است که بهگمانم در میان اهل فن مغفول مانده است. بررسی تنوع آثار زویا زاکاریان، به نتایج جالبتوجهی منجر میشود.
نقطهی روشن دیگر، مداومت زویا زاکاریان در ارائهی ترانههای دارای ارزش هنری است. او ازاینحیث با ترانهسرایانی که در طول سالیان، بهصورت جستهگریخته و دیرادیر ترانههایی قابل دفاع نوشتهاند، متفاوت است.
باتوجه به آنچه گفته شد، شخصاً ترجیح میدم همواره در کنار نام آن سه ترانهسرا از زویا زاکاریان نیز نام ببرم. اما همانگونه که عرض کردم، میتوان به شیوههای دیگری هم این دستهبندی را انجام داد.
*در جایی از مصاحبه به «سبک بیسبکی» زویا زاکاریان اشاره کردهاید. ترانهسرایان سبکدار ایرانی کدامند؟ و دیگر ترانهسرایان بدون سبکی را که نظیر زاکاریان در آفرینش هنری موفق باشند چه کسانی میدانید؟
در ابتدا ضروری است اشاره شود که وجود سبک در آثار هنری فینفسه مزیت یا ضعف بهشمار نمیآید. وجود ویژگیهای مشترک در اغلب آثار یک هنرمند، او را دارای سبک میکند. حضور این ویژگیهای مشترک، اگر به زیبایی آثار کمک کند، آنگاه این سبکمندی، مثبت تلقی خواهد شد؛ اما اگر آثار را به کلیشه تنزل دهد و از زیبایی دور کند، آن هنرمند از سبکمندی لطمه خواهد دید. در ضمن اصطلاح «سبک بیسبکی»، اشاره به انتخاب آگاهانهی بیسبکی دارد. وگرنه بسیاری از ترانهسرایان ناآگاهانه فاقد سبک هستند و اساساً سطح ترانهسراییشان پایینتر از آن است که مسئلهی بیسبکی در باب آن موضوعیت پیدا کند.
ایرج جنتیعطایی و شهیار قنبری دارای سبک هستند و اغلب با گوش سپردن به ترانههایشان میتوان دریافت که این ترانهها متعلق به ایشان هستند. در میان ترانهسرایان جوانتر، افرادی همچون یغما گلرویی –بهویژه در ترانههای متأخرش- و روزبه بمانی دارای سبک هستند.
ناگفته نماند که گاه مسئلهی تقلید از سبکها نیز مطرح میشود. شاید بیشترین تقلید از ایرج جنتیعطایی را بابک صحرایی انجام داده باشد. بهعنوان مثال، به ترانهی «گُل مینا»ی بابک صحرایی مراجعه کنید که به کولاژی از برخی از تصاویر ترانههای «پل»، «خاتون» و «گُلِ بیتا»ی ایرج جنتیعطایی میماند و حتی میتوان آن را ذیل مبحث سرقت ادبی بررسی کرد. برای روشنتر شدن مطلب، در این ترانه به تکههایی نظیر «نشد قسمت کنیم تنهاییمونُ»، «کسی جز تو به فکرِ بغضِ من نیست»، «تو معصومی مثِ اندوهِ بارون / مثِ تنهاییِ یک معبدِ دور» و «که شب اینجا شبِ عاشق شدن نیست» توجه بفرمایید. ترانهی «دعوت» روزبه بمانی (با مطلع «منُ با بوسه دعوت کن به آغوشی که رؤیامه -که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه-!») نمونهی دیگری از تقلید از سبک ایرج جنتی عطایی است. ازسویدیگر سبک بمانی، خود مورد تقلید بسیاری از ترانهسرایان نوجوان و جوان قرار گرفته است. فراموش نکنیم که یکی از آفات صاحب سبک بودن این است که ممکن است چندین و چند ترانهسرای دیگر نیز کموبیش به تقلید از آن سبک بپردازند و در این صورت دور نیست که آن سبک جذابیت خود را از دست بدهد و کسالتبار شود و این اتفاقی است که در عمل، تا حد زیادی در مورد سبک روزبه بمانی پس از اینکه برخی ترانهسرایان عمدتاً تازهکار از سبک او تأثیر پذیرفتهاند، افتاده است.
در باب بخش دوم پرسشتان باید عنوان کنم که اردلان سرفراز ازاینمنظر جایگاهی بینابینی دارد. نه مانند شهیار قنبری و ایرج جنتیعطایی سبک ملموس و متمایزی دارد، نه همچون زویا زاکاریان فاقد سبک است.