| کد مطلب: ۱۵۲۴۶

سیمای ردیف‌دان فروتن

اهالی موسیقی در سالروز خاموشی نورالدین رضوی‌سروستانی از او گفتند

سیمای ردیف‌دان فروتن

خلق تصانیفی ماندگار و سالیان‌سال آموختن از نورعلی‌خان برومند و محمود کریمی و کسب چنان تسلطی بر ردیف که شاگردانش در موردش می‌گویند، گویی تمام تحریرهای کهکشان راه‌شیری در ردیف آوازی دوره عالی «نورالدین رضوی‌سروستانی» آمده است، تنها بخشی از کارنامه کاری این خواننده موسیقی کلاسیک ایرانی است.

سال‌ها آموزش، سپس آموختن آن‌چه آموخته بود به دیگران در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و بعد هم انتشار یکی از شنیدنی‌ترین ردیف‌های آوازی به همراه نوازندگی تار داریوش طلایی که نه‌فقط حائز جنبه آموزشی، که اثری گوش‌نواز و شنیداری است هم بخش دیگری از آن‌چه بود که نورالدین رضوی‌سروستانی کرد.

اشاره به همکاری با موریس بژار، هنرمند فرانسوی و اجرا با گروه‌هاى «شیدا»، «مولوى» و «پایور» در داخل کشور و خارج از آن نیز بازگوکننده تمام آن‌چه این هنرمند انجام داد، نیست.

هنرمندی که داریوش طلایی پیش از این در موردش گفته است: «رضوی‌سروستانی انسانی پاک، دلسوخته و مظلوم بود که با اعتقاد جدی به کارش، فعالیت می‌‌کرد و کارهای درخشانی از او باقی مانده است که شاید به‌دلیل طلبگی‌اش و تمرکز بر تدریس به عامه‌ مردم منتقل نشده و آن‌‌طور که باید در این حوزه شناخته‌شده نیست.»

نورالدین رضوی‌سروستانی ۸ اردیبهشت‌ماه ۱۳۷۹ در ۶۵ سالگی درگذشت و یادبودش بهانه‌ای شد تا پای صحبت دوستان، همکاران و شاگردانش بنشینیم. گفت‌وگویی که در آن داوود گنجه‌ای، نوازنده و مدرس پیشکسوت موسیقی کلاسیک ایرانی و از دوستان نزدیک رضوی‌سروستانی، حمیدرضا نوربخش، خواننده موسیقی ایرانی و از فراهم‌کنندگان زمینه بازگشت رضوی‌سروستانی از شیراز به تهران پس از سال‌ها فترت، مسیح افقه، نوازنده چیره‌دست سنتور و از همکاران رضوی‌سروستانی در شیراز، پوریا اخواص، حسین علیشاپور و مجید روزی‌طلب، خوانندگان موسیقی کلاسیک ایرانی و از شاگردان نورالدین رضوی‌سروستانی و فرشید ذاکری، نوازنده و پژوهشگر موسیقی ایرانی همراهی‌مان کردند.

درخشش در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی

نورالدین رضوی‌سروستانی زاده ۲۱ فروردین‌ماه ۱۳۱۴ در سروستان استان فارس، خواننده و مدرس موسیقی کلاسیک ایرانی در اوایل جوانی قاری قرآن بود و در کنار آن چاوش‌خوان کاروان‌های زیارتی شهر سروستان و همین‌ها او را با دنیای موسیقی آشنا کرد و صدای خوش‌اش را در میان مراسم‌های مذهبی و زیارتی مردم مطرح ساخت. آن‌چه در آموزش رضوى‌سروستانی بسیار تأثیرگذار بود آشنایى‌اش با نورعلى‌خان برومند، استاد بزرگِ ردیف‌دان است.

او نخستین درس‌هاى خود را از برومند فراگرفت. همین، یکی از نقاط عطف کارنامه کاری رضوی‌سروستانی را نیز برمی‌سازد؛ تلاش در زمینه حفظ و گسترش شیوه آوازی قدمای موسیقی سنتی ایران و انتقال آن به نسل بعد. نکته‌ای که پیش از هرچیز از آموخته‌های این خواننده موسیقی کلاسیک ایرانی از نورعلی‌خان برومند و حضور او در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی برمی‌آید. رویدادی که داوود گنجه‌ای چنین شرحش می‌دهد.

داوود گنجه‌ای (نوازنده)

داوود گنجه‌ای ضمن اشاره به این‌که بسیار خوشحال است که از دوست صمیمی‌اش، هنرمند شایسته و توانا، استاد موسیقی ایرانی نورالدین رضوی‌سروستانی یاد می‌کند، در مورد سابقه دوستی‌شان می‌گوید: «با گشایش مرکز حفظ و اشاعه موسیقی در سال ۱۳۴۷، دانشجویانی ازجمله من و عبدالمجید کیانی از دانشکده هنر زیبای دانشگاه تهران که زیر نظر نورعلی‌خان برومند تعلیم می‌دیدیم برای آموزش تکمیلی وارد این مرکز شدیم. مرکزی که به همت داریوش صفوت و به دستور رضا قطبی، مدیرعامل وقت رادیو و تلویزیون ملی تاسیس شد و قصد گرد هم آوردن هنرمندان مستعد برای بازگرداندن موسیقی از انحراف را داشت.

با گذشت دو یا سه ماه از پیوستن من و کیانی به این مرکز، شادروان استاد جلال‌ ذوالفنون هم به ما پیوست. ما آن زمان در پی تحقیق و تفحص‌مان در موسیقی هم از اساتید آموزش می‌دیدیم، هم شاگردانی داشتیم و تدریس می‌کردیم. ما گروهی 5-4 نفره شکل داده بودیم تا این‌که روزی دکتر نورعلی‌خان برومند که ما در دانشگاه هم شاگردشان بودیم، نورالدین رضوی‌سروستانی را به ما معرفی کرد و گفت که از او دعوت کرده است تا ببیند با گروه ما چه می‌کند.»

رضوی‌سروستانی قطعه‌ای آواز می‌خواند و دوستی‌اش با داوود گنجه‌ای از همان‌جا آغاز می‌شود. با حضور او گروهی شایسته شکل می‌گیرد که شروع به انجام کارهایی تولیدی و برگزاری کنسرت‌‌هایی آموزشی در داخل و خارج از کشور می‌کنند. کنسرت‌هایی که تقریباً در تمام کشورهای جهان برگزار می‌شوند و سرانجام دو اثر هنری بین‌المللی می‌آفریند.

گنجه‌ای با اشاره به این دو اثر می‌افزاید: «یکی «باله گلستان» برگرفته از گلستان سعدی و در پی تحت‌تاثیر قرار گرفتن موریس بژار از فرهنگ و عرفان ایرانی و دیگری «رنگ فرح» بود. ما به دعوت موریس بژار عازم فرانسه و بلژیک شدیم و چندین‌ماه زیر نظر او به کار پرداختیم تا این آثار به ثمر رسید. آن شعر حضرت مولانا و صدای ملکوتی رضوی‌سروستانی هنوز هم که هنوز است مرا تحت‌تاثیر حال و هوایی معنوی قرار می‌دهد؛ وقتی با آن صدای آسمانی از «حیلت رها کن عاشقا! دیوانه شو، دیوانه شو و اندر دل آتش درآ، پروانه شو، پروانه شو» می‌خواند و این به‌خصوص در اروپا با استقبالی گسترده مواجه شد.

ما شب‌های بسیاری با دوستان عزیزمان که اندک شماری از آن‌ها در قید حیات هستند به برگزاری کنسرت پرداختیم و حاصل همه آن‌ها از رضوی‌سروستانی چیزی جز شرافت و انسانیت در ذهن من به جا نگذاشته است. انسانی بسیار معتقد و متدین به اصول اخلاقی که هم از نظر گفتار، هم کردار و هم پندار کم‌نظیر بود.»‌

حمیدرضا نوربخش (خواننده)

حمیدرضا نوربخش نیز در مورد حضور رضوی‌سروستانی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و آن‌چه از نورعلی‌خان برومند آموخت، می‌گوید: «زنده‌یاد رضوی‌سروستانی از خوانندگان نسل اول مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و از شاگردان برجسته زنده‌یاد نورعلی‌خان برومند، موسیقی‌دان و مدرس طراز ‌اول بود. استادی که با آن‌که خود خواننده نبود، شیوه آوازی مرحوم حسین طاهرزاده را دسته‌بندی کرده و با روشی خاص به شاگردانش آموزش می‌داد.

10325612_656143511107272_5921311945935814873_n

او شاگردانی برجسته در تار و سه‌تار داشت ازجمله زنده‌یاد محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، داریوش طلایی و... و زنده‌یادان محمدرضا شجریان و رضوی‌سروستانی هم از شاگردان آوازش بودند. رضوی‌سروستانی از صدایی گرم و خوش‌طنین برخوردار بود و هم خوب آموزش دیده بود، هم آموخته‌هایش را خوب اجرا می‌کرد. دانشی که در صدای خوب او هم از نظر وسعت، هم از نظر تنالیته نمایان بود.»   

فرشید ذاکری (پژوهشگر موسیقی)

فرشید ذاکری هم با اشاره به این‌که ورود به کلاس مشیرمعظم افشار که از شاگردان استاد بزرگ موسیقی دستگاهی، «درویش‌خان» می‌دانندش، سبب شکوفایی استعداد رضوی‌سروستانی ‌شد، ادامه می‌دهد:‌ «او به تشویق اسماعیل ادیب خوانساری آواز را به‌صورت جدی در تهران دنبال کرد و آشنایی با داوود پیرنیا، مدیر برنامه «گلها» به کلاس‌های مرتضى محجوبى، آهنگساز و نوازنده پیانو، احمد عبادى، نوازنده سه‌تار و پس از آن رضا ورزنده، نوازنده سنتور رساندش و فراگیرى و تمرین موسیقى ایرانى را نزد این استادان مطرح تکمیل کرد.

همکاری با برنامه رادیویى «اشعار عرفانى» نیز در همین دوران اتفاق افتاد. پس از آن  با ارسلان درگاهى، نوازنده سه‌تار آشنا شد و در همین دوران در کلاس اسماعیل مهرتاش، استاد ردیف‌دان به تعلیم آواز و سپس نزد على اکبر شهنازى، ردیف‌دان و نوازنده تار و سلیمان امیرقاسمى، خواننده و ردیف‌دان به تکمیل آموخته‌هاى خود ‌پرداخت.»

ذاکری با اشاره به این‌که با تأسیس «مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران» در سال ۱۳۴۷ رضوی‌سروستانی در آن‌جا به آموختن آواز به سبک طاهرزاده و گوشه‌هاى ردیف آوازى نزد نورعلى‌خان برومند و اجراى برنامه با همراهى نوازندگان آن مرکز پرداخت، می‌افزاید: «او همچنین به هنرجویان آواز آن مرکز تعلیم مى‌داد؛ رضوی‌سروستانی مدتی نیز نزد عبدالله دوامی و محمود کریمی اساتید معتبر آواز دستگاهی به تکمیل دانسته‌های خود پرداخت اما با آن‌که از محضر استادان متعدد بهره برد، همواره خود را بیشتر هنرآموخته مکتب برومند و آشنایى خود با برخى دقایق آواز ایرانى و سبک طاهرزاده را مرهون آموزش‌هاى او مى‌دانست.»

ذاکری همچنین اشاره می‌کند که: «رضوى سروستانى از سال ۱۳۵۲ با همکارى نوازندگان «مرکز حفظ و اشاعه موسیقى ایران» و گروه‌هاى «شیدا»، «مولوى» و «پایور» در داخل کشور و در انگلستان، فرانسه، بلژیک، آمریکا، ژاپن، سوئیس، تونس، آلمان، ایتالیا و مکزیک برنامه‌هایى اجرا کرد. او با موریس بژار، هنرمند مطرح فرانسوی نیز همکارى داشت و اجرای نوازندگان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به خوانندگی رضوی با طراحی باله توسط بژار در سال ۱۹۷۳ در تئاتر مونه بروکسل اجرا ‌شد که بعدها  آلبوم صوتی آن با نام «رِنگ فرح» در ایران منتشر گردید. رضوى در رادیو و تلویزیون هم برنامه‌هاى متعددى اجرا کرد، ازجمله اجراى موسیقى در برنامه رادیویى «برگ سبز» و آلبوم «سروستان» به آهنگسازی جلیل عندلیبی و آلبوم «نوای غربت»، اثری از ملیحه سعیدی از آثار منتشرشده او بعد از انقلاب است.» 

ردیف‌دانی برجسته

ازجمله نقاط عطف کارنامه کاری رضوی‌سروستانی، انتشار یکی از شنیدنی‌ترین ردیف‌های آوازی به همراه نوازندگی تار داریوش طلایی است. حمیدرضا نوربخش که ازجمله پیشنهاددهندگان و هموارکنندگان راه ضبط این ردیف آوازی بوده است؛ ردیفی ارزشمند شامل مجموعه‌ای از آن‌چه رضوی‌سروستانی از نورعلی‌خان برومند و محمود کریمی آموخت، با اشاره به این مجموعه می‌افزاید: «رضوی‌سروستانی در کنار آموختن ردیف طاهرزاده از نورعلی‌خان برومند، نزد زنده‌یاد محمود کریمی هم به آموزش ردیف پرداخت و تسلط‌ا‌ش بر ردیف از همین آموزش‌ها برمی‌آمد. می‌توان گفت تا پیش از ضبط ردیف آوازی دوره عالی نورالدین رضوی‌سروستانی همراه با نوازندگی تار داریوش طلایی، ردیف‌های ضبط‌شده چندان از ویژگی‌های شنیداری برخوردار نبودند و بیشتر در چارچوبی تعلیمی می‌گنجیدند، اما رضوی‌سروستانی با صدای گوش‌نوازش ردیفی را بر جا گذاشت که علاوه بر کارکرد آموزشی از جذابیت شنیداری برخوردار است و به‌عنوان اثری ساز و آوازی شنیدنی است. او اساساً ردیف آوازی دوره عالی را با چنین هدفی ضبط کرد.»  

پوریا اخواص (خواننده)

پوریا اخواص نیز با اشاره به وفاداری رضوی‌سروستانی به ردیف و موسیقی کلاسیک ایرانی به‌عنوان یکی از نکات حائز اهمیت در کار او توضیح می‌دهد: «رضوی‌سروستانی یکی از راویان راستین هنر نورعلی‌خان برومند بود و هم شیوه تدریس، هم آواز و هم نکته‌به‌نکته ردیف را از ایشان آموخت. به عقیده من استاد رضوی‌سروستانی هم در تدریس آواز، هم در ارائه نوع صحیح آوازخوانی به مفهوم واقعی موسیقی کلاسیک ایرانی یکی از زبده‌ترین هنرمندان بودند.

آماده‌سازی ردیف آوازی دوره عالی رضوی‌سروستانی همراه با نوازندگی تار (جواب آواز) داریوش طلایی در اوج کسالت‌ ایشان انجام شد و با این وجود بسیار دقیق و درست انجام شده است. به قول حسین علیشاپور، گویی تمام تحریرهای کهکشان راه‌شیری در ردیف آوازی دوره عالی رضوی‌سروستانی آمده است و برای همین خواندن این ردیف جز با تکرار و گوش‌کردن بسیار میسر نبود و همان حساسیت و وسواسی را می‌طلبید که رضوی‌سروستانی حین تدریس به کار می‌گرفت. نکته‌سنجی و دقت‌نظری که ما را نیز مجاب می‌کرد در آموختن چنین باشیم.»  

مسیح افقه (نوازنده)

مسیح افقه نیز گفت، در این‌که رضوی‌سروستانی ردیف‌دانی بسیار قابل و آگاه به روایت‌های گوناگون از ردیف آوازی بود شکی نیست و ادامه ‌داد: «او به دانش ردیف، ساختار جمله‌بندی، مبانی گوشه‌ها و... کاملاً مسلط بود و عنوان استادی برازنده‌اش. آواز نورالدین سروستانی نکات جالبی داشت که شاید در آواز کمتر آوازخوانی قابل مشاهده باشد.

ازجمله این‌که گویی تعداد تحریرها و نت‌ها را شمارش می‌کرد طوری‌که امکان نداشت هنگام تمرین آواز با نوازنده‌اش قطعه‌ای را متفاوت از جلسه پیشین تمرین بخواند. او کاملاً از این توانایی برخوردار بود که یک آواز را برای چندین و چند مرتبه به یک شیوه اجرا کند بدون آن‌که ذره‌ای از ظرافت‌های آوازی را تغییر دهد یا حذف کند.

درنتیجه عین‌به‌عین آن‌چه در تمرین انجام شده بود در اجرا روی صحنه می‌رفت. رضوی‌سروستانی حافظه شگفت‌انگیز و دقت بسیار بالایی در این زمینه داشت. چیزی که من نمونه‌اش را ندیده بودم. او معتقد بود در ساز و آواز، ساز موظف به پاسخ‌دادن نعل‌به‌نعل است و در این مورد همواره به نظر نورعلی‌خان برومند استناد می‌کرد و از این می‌گفت که او چنین اعتقادی داشته است.»

افقه همچنین با «آوازخوانی صاحب استعداد، کارکرده و استاددیده، آوازخوانی بسیار با دقت که در زمینه تدریس، معلمی بسیار دقیق بود» خواندن رضوی‌سروستانی در توضیح چگونگی گشوده‌شدن باب آشنایی میان‌شان این‌گونه می‌گوید: «آشنایی من با نورالدین رضوی‌سروستانی به‌واسطه یکی از دوستان در زمستان سال ۱۳۶۶اتفاق افتاد و  من به منزل ایشان رفتم. باب آشنایی ما با نوازندگی من بود و ایشان ابراز علاقه‌مندی کرد که با یکدیگر همکاری داشته باشیم.

آن زمان شرایط کشور جنگی بود و من در حال گذراندن آخرین ترم‌های مقطع کارشناسی بودم و باید برای گذراندن دوران سربازی به خارج از شیراز می‌رفتم، اما نورالدین رضوی‌سروستانی شرایطی را فراهم کرد که من در شیراز بمانم و تمرینات‌مان را با گروه ایشان آغاز کنیم. ایشان علاقه‌مند بود آثاری که پیش از این در تهران، برخی با پرویز مشکاتیان و برخی را با رضا شفیعیان و... ضبط کرده بود، بازتنظیم شوند و نخستین کاری که ما انجام دادیم بازتنظیم همین آثار بود.

همکاری جدی ما از مهرماه ۱۳۶۷ آغاز شد و اگرچه پیش از آن هم کنسرت‌های کوچکی در دانشگاه شیراز داشتیم اما این‌بار به همراه برادرم، نوید افقه کنسرت بیات اصفهان مفصلی را برگزار کردیم. ما در ادامه گروهی تشکیل دادیم و نورالدین رضوی‌سروستانی باز هم در دانشگاه شیراز این‌بار به همراه گروه به اجرا پرداخت و متعاقب آن با همان گروه به برگزاری سه‌شب کنسرت در نوا و اصفهان پرداختیم. ما در همین زمان تعدادی ضبط تلویزیونی هم داشتیم که از همان مهرماه ۱۳۶۷ آغاز شد و تا جایی که به خاطر دارم به پنج برنامه ضبط‌شده در صداوسیمای شیراز انجامید.»    

مدرسی مبرز

حساسیت، وسواس، نکته‌سنجی، دقت‌نظر و تکرار و تکرار و تکرار برای ملکه ذهن شدن ازجمله نخستین ویژگی‌هایی است که دانش‌آموختگان دوره‌های تدریس رضوی‌سروستانی به آن اشاره می‌کنند. پوریا اخواص که از سال ۱۳۷۳، به هنگام ۱۳ سالگی برای آموزش نزد استاد رفت، با اشاره‌ای کوتاه به آن دوران درخصوص ویژگی‌های شیوه تدریس رضوی‌سروستانی چنین می‌گوید: «در نخستین ملاقات با ایشان، من به همراه پدرم خدمت‌شان رسیدیم و من آوازی دشتی برای‌شان خواندم که منجر به پذیرفته‌شدنم نزد ایشان شد. آغاز کار ما با یادگیری ردیف بود و از دستگاه شور شروع کردیم.

من تمام نکته‌های آوازی، گوشه‌ها و ردیف‌ها، طرز صحیح تحریرها و زمان استفاده از  آن‌ها را، چگونگی بیان شعر و پیاده‌کردن ملودی روی آن و... را از ایشان آموختم و  یادگیری‌ام از ایشان تا زمان درگذشت‌شان در سال ۱۳۷۹ ادامه داشت. ایشان ذره‌ذره‌ی این نکات را در کنار آموزش ردیف به من گوشزد می‌کردند. یکی از نقاط عطف این آموزش را با خاطره‌ای بیان می‌کنم. خاطرم هست چندسالی که از آموزشم نزد ایشان می‌گذشت یک‌بار پرسیدم، برای حاصل‌شدن پیشرفتی در آوازم چه توصیه‌ای می‌کنند؟ ایشان بلافاصله اشاره کردند که حتماً آموختن سازی را بیاموز. من کمانچه را انتخاب کردم و آموختن‌اش چنان راه آوازخوانی را برایم هموارتر کرد که برای این رهنمود به‌موقع، همواره مدیون‌شان هستم. نکته‌ای که اکنون هنگام تدریس به کارش می‌گیرم و مشاهده می‌کنم که همراهی ساز و آواز، چگونه جغرافیای آواز روی ساز را برای هنرجو روشن‌تر می‌سازد.»

ازجمله نکات جالب‌توجه در روش تدریس رضوی‌سروستانی برای اخواص تکراری بوده که مکرر اتفاق می‌افتاده است و او با ذکر مثالی دراین‌مورد می‌گوید: «به‌عنوان مثال با وجود گذشت چندین جلسه از آغاز دستگاهی مانند دستگاه شور، اگر فرضا به گوشه قَرَچه رسیده بودیم، من فقط گوشه قَرَچه را نمی‌خواندم. از ابتدا می‌خواندم تا به گوشه قَرَچه برسم و بعد درس جدید را بگیرم. این تکرار باعث می‌شد من هرگز درس‌های ایشان را فراموش نکنم. ازجمله دیگر نکات تدریس استاد نور‌الدین رضوی‌سروستانی که برای من نیز در تدریس الهام‌بخش است این‌که در حین آموزش ردیف، صداسازی را هم انجام می‌دادند و این‌گونه نبود که هنرجو فقط به صداسازی بپردازد و از ساختار ردیف بی‌اطلاع باشد.»    

حسین علیشاپور (خواننده)

حسین علیشاپور نیز با اشاره به این‌که رضوی‌سروستانی از منظر او نجیب‌ترین، بی‌غرض‌ترین و درعین‌حال بااخلاق‌ترین موسیقی‌دانی (نه فقط آوازخوان) است که در تمام دوران هنرآموزی خود طی ۳۰ سال گذشته دیده‌ است، می‌گوید: «این ویژگی، ورای تسلط بی‌چون و چرای او در حوزه‌ موسیقی ردیف‌دستگاهی‌ست؛ گو این‌که همه‌ ما می‌دانیم که رضوی‌سروستانی «راوی» ردیف آوازی ا‌ست و از او ردیفی برجای مانده که از جامع‌ترین روایات موجود آواز ایرانی است.»

علیشاپور با اشاره به اولین دیدارش با رضوی‌سروستانی ادامه می‌دهد: «اولین دیدار من با ایشان به سال ۱۳۷۲ بازمی‌گردد که در آن‌موقع هنرجوی نوپای آواز در محضر استاد صدیق تعریف بودم و طی سفری که به شیراز داشتم (در آن سال‌ها در شیراز سکنی داشتند)، خدمت‌شان رفتم. یادم هست بدون این‌که با ایشان هماهنگی‌ کرده باشم سرزده به منزل‌شان رفتم و ایشان به‌محض این‌که فهمیدند بنده شاگرد استاد صدیق تعریف هستم (تعریف، خود زمانی نزد ایشان تلمذ کرده بود)، آن‌چنان مهربانی کرد و مرا مورد تفقد قرار داد که گویی سالیان‌سال است که آشنا و دوست می‌بیندم.

ساعاتی با من که هنرجوی ۱۹ ساله‌ آواز بودم به گفت‌وگو نشست و آواز «تعریف» را ستود و خصوصاً از بیات اصفهانی که او بر غزلی از حافظ در آلبوم «گلگشت» خوانده بسیار تعریف کرد. پس از آن هم قاب خوش‌نویسی‌ای را پشت‌نوشته کرد و به من داد که به رسم هدیه به تعریف برسانم. اما سالیان هنرآموزی من نزد ایشان به سال‌های ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ بازمی‌گردد که در آن سال‌ها به تهران نقل مکان کرده‌ بودند و در میدان ۱۳ آبان، خیابان شهید صراف (اگر اسم خیابان را درست گفته‌ باشم) در منزلی قدیمی ولی باصفا زندگی می‌کردند. بسیار مهربانانه مرا پذیرفتند و این ارتباط استاد و شاگردی ایشان و بنده، یک‌سالی به طول انجامید.»  

او با بیان این‌که متاسفانه موسیقی سنتی ایران زمانی رضوی‌سروستانی را از دست داد که او همچنان در اوج پختگی آواز می‌خواند، ادامه می‌دهد: «اما بیماری گوارشی ایشان که در مراحل پیشرفته و زمانی که کار از کار گذشته بود، تشخیص داده‌ شد، یکی از بزرگمردان آواز را از گلستان هنر ایران‌زمین چید و با خود به دیار باقی برد. استاد رضوی‌سروستانی آن‌چنان که برخاسته از شیراز، مهد فرهنگ و ادب ایران بود، به آن‌جا بازگشت و تا ابد در جوار آرامگاه حافظ آرمیدن گرفت.»  

مجید روزی‌طلب (خواننده)

مجید روزی‌طلب، دیگر شاگرد رضوی‌ سروستانی هم با اشاره به خاطره‌ای از اولین روز حضور در کلاس‌های استاد از معرفت و افتادگی او یاد می‌کند و توضیح می‌دهد: «من پیش از این‌که نورالدین رضوی‌سروستانی را از نزدیک ببینم، صدای‌شان را به طور مرتب از برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی می‌شنیدم و مشتاق بودم از نزدیک هم ملاقات‌شان کنم. ایشان در سال ۱۳۵۸ از تهران به شیراز نقل مکان کردند و در ادامه متوجه شدم که قصد دارند کلاسی دایر کنند.  محل برگزاری تستی که برای حضور در کلاس گرفته می‌شد، مرکز رادیوی قدیم شیراز بود و ۹۵ نفر برای تست صدا آمده بودند.

استاد، تعدادی را برگزیدند و تعدادی را هم برای گروه همخوانی انتخاب کردند. من جزو افرادی بودم که برای آواز انتخاب شدم. خاطرم هست استاد، روز کلاس را مشخص کردند و از برگزیدگان خواستند یک هفته بعد برای حضور در کلاس مراجعه کنند. روز چهارشنبه‌ای بود و کلاس ساعت چهار بعدازظهر آغاز می‌شد. من نیم‌ساعت زودتر از موعد به محل برگزاری کلاس رسیدم. بسیار خوشحال و ذوق‌زده بودم. در، نیمه‌باز بود و هنوز هیچ هنرجویی نیامده بود. نگاهی انداختم و استاد را دیدم که زیر درختی در حیاط، در حال آماده‌سازی کلاس است. دوست داشتم داخل بروم و به استاد کمک کنم، اما کمی صبر کردم، ولی بالاخره داخل رفتم و سلام کردم. استاد نگاهی به من انداخت و خوش‌آمد گفت. من اولین نفری بودم که وارد کلاس استاد رضوی‌سروستانی شدم. نخستین درسی هم که از او گرفتم؛ مرام، معرفت، افتادگی و بزرگواری‌اش بود که از همان لحظه اول روی من تأثیر عمیقی گذاشت.»

استاد پرده‌نشین  

آن دسته از اهالی موسیقی که از وقفه ایجادشده میان فعالیت‌های سال‌های پیش و پس از انقلاب رضوی‌سروستانی می‌گویند کم نیستند. وقفه‌ای که موجب شد این خواننده موسیقی کلاسیک ایرانی آن‌طور که شایسته خدمات و جایگاهش بود قدر نبیند و بر صدر ننشیند. نکته‌ای که داوود گنجه‌ای با خواندن بیتی از حافظ: «امروز که در دستِ توام مرحمتی کن/ فردا که شَوَم خاک چه سود اشکِ ندامت» این‌طور به آن اشاره می‌کند و می‌گوید: «متاسفانه تجلیل از هنرمند غالباً بعد از مرگ او اتفاق می‌افتد و این درحالی‌است که از رضوی‌سروستانی هرچقدر هم در زمان حیاتش تجلیل می‌شد کم بود.»

حمیدرضا نوربخش نیز ضمن اشاره به وقفه رخ‌داده می‌گوید: «آثاری که توسط هنرمندان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی تولید می‌شد در سال‌های پیش از انقلاب عمدتاً در جشن هنر شیراز روی صحنه می‌رفت و تلویزیون آن زمان نیز اقدام به پخش آن‌ها می‌کرد. این هنرمندان عمدتاً این‌گونه شناخته می‌شدند و نورالدین رضوی‌سروستانی نیز در اواخر دهه 50 از همین طریق می‌رفت که شناخته‌شده‌تر شود که انقلاب رخ داد.

با وقوع انقلاب وقفه‌ای در فعالیت‌های موسیقی رخ داد و رضوی‌سروستانی تحت‌تاثیر همین شرایط در شیراز سکنی گزید و آن‌چه انجام می‌داد به تدریس محدود شد تا سال ۱۳۷۰ که در شیراز خدمت‌شان رسیدم و به اصرار به تهران آوردم‌شان و از ایشان خواستم حتی فعالیت‌های آموزشی‌شان را در تهران پی بگیرند و گسترده‌ترش کنند.

من آن‌زمان در کلاس‌های فوق برنامه دانشگاه تهران، آواز تدریس می‌کردم و حتی این کلاس‌ها را به ایشان سپردم و از شاگردانم خواستم از محضرشان بیاموزند. در کنار تمام این اتفاقات باید اشاره کنم که رضوی‌سروستانی شخصیتی محجوب و فروتن داشت و نه‌تنها اهل خودنمایی نبود که هیچ تلاشی هم برای مطرح کردن خود انجام نمی‌داد. مجموع این اتفاقات و ازجمله وقفه‌ای که پس از انقلاب تا دهه ۷۰ در فعالیت‌های ایشان رخ داد موجب شد به‌رغم آن‌که پیش از انقلاب بسیار درخشید، نسل بعد کمتر ایشان را بشناسند.»     

پوریا اخواص نیز ضمن اشاره به این‌که ازجمله نکات حائز اهمیت در مورد شیوه زیست رضوی‌سروستانی، مسلک عارفانه و صفای وجودش بود و این‌که به قول خودش همواره علی‌وار می‌زیست، ادامه می‌دهد: «این نکته‌ در آواز استاد هم پیدا بود. استاد از قیل‌وقال به دور بود و معلمی دقیق بودن بیش از هر چیز دیگری برایش اهمیت داشت.

معلم بودن برای یک بازه زمانی طولانی اگرچه ممکن است هنرمند را از عرصه تماشای عموم دور سازد اما رضوی‌سروستانی نقش‌ خود را در هنر موسیقی به‌عنوان معلم بسیار دقیق و درست ایفا کرد. رضوی‌سروستانی همه عمرش را برای حفظ و اشاعه موسیقی کلاسیک ایرانی صرف کرد و اگر اوضاع و احوال ما این‌گونه نبود معلمان درجه یک موسیقی چون استاد رضوی‌سروستانی ‌باید از جایگاه رفیع‌تری برخوردار باشند که متاسفانه به‌دلیل کم‌توجهی‌ها و مشکلات موجود چنین نیست.»  

فرشید ذاکری هم با اشاره به این‌که ترمینولوژی رفتاری هنرمندان موسیقی دستگاهی که دل در گرو سنت‌های گذشته دارند تحت‌تاثیر آداب هنرمندان دوران قاجار تعبیر و تفسیر می‌شود، می‌افزاید: «هنرمندان موسیقی دوران قاجار که سردمداران ردیف‌دستگاهی هستند آدابی درویش‌گونه و مذهبی داشته‌اند. این آداب سنتی-مذهبی آنچنان در آنان نمود داشته است که در بسیاری تفاسیر این هنرمندان را درویش و متصل به آداب آنان دانسته‌اند. رضوی‌سروستانی از هنرمندان دوران حاضر بود که در آداب‌دانی و سلوک، رفتار مذهبی و درویشانه‌ای داشت. هرچند برخی این رفتار را دلیل بر عدم گسترش شیوه ایشان دانسته‌اند اما او در سلوک درویشانه خود نمود هنرمند سنتی-مذهبی در گونه آواز ایرانی بود، چیزی که در برنامه حرفه‌ای و هنری‌اش هم مشاهده می‌شود.

کلاس‌های استاد در منزل همواره با در باز و بدون هیچ‌گونه مدیریت مالی در اختیار علاقه‌مندان قرار داشت و به همین دلیل است که در شیراز افراد بسیاری خود را شاگرد ایشان می‌دانند درحالی‌که شاید تنها چند جلسه‌ای و چند گوشه‌ای در محضر استاد تلمذ کرده باشند، اما شیراز که پایگاه اصلی هنر استاد بود هنوز نتوانسته است در آواز ایرانی جایگاه شاخصی داشته باشد. رضوی‌سروستانی بعد از انقلاب به شیراز بازگشت و به تربیت هنرجویان و برگزاری اجراهایی پرداخت. پس از مدتی دوباره به تهران بازگشت و تا زمان حیات به تربیت هنرآموزان در تهران و شیراز مشغول بود. او همواره بر مقدس‌بودن هنر آواز دستگاهی تاکید داشت. آوازخواندن خود را نوعى مناجات می‌دانست و به هنگام خواندن، وضو داشت و به شاگردان خود نیز توصیه مى‌کرد با وضو در کلاس او حاضر شوند.»  

نورالدین رضوی‌سروستانی چه در زندگی خانوادگی و چه زندگی اجتماعی، انسانی خالص بود. او هم در تدریس، هم در آوازخوانی خالصانه رفتار می‌کرد بی‌ آن‌که چشم‌داشتی داشته باشد. این جملات پایانی مجید روزی‌طلب است که این گفت‌وگو را این‌طور پایان می‌دهد: «شما کافی بود یک‌بار با استاد رضوی‌سروستانی دیداری داشته باشید تا شیفته اخلاق، منش، رفتار و بزرگواری‌شان شوید. انسانی شریف و افتاده که معتقد بود اگر بتواند آن‌چه در سینه‌اش حبس شده است را به شاگردانش انتقال دهد، برایش کافی ا‌ست.»

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی