همیشه انتخابهای بهتری وجود دارد
قرنهاست که واژهی کوه، استعارهای برای چالشهایی است که انسانها در مسیر زندگی با آنها روبهرو میشوند، بهویژه چالشهایی که فتحناپذیر مینمایند. اما این واژه همزمان میتواند بهمعنای رشد و تعالی نیز تلقی شود؛ زیرا فتح قلهی آن، هدفی است که تقویت برخی تواناییها و مهارتها را میطلبد. هنگامی که در دامنهی کوه ایستادهاید و به قله مینگرید، درواقع دو احساس متناقض در شما شکل میگیرد که بخشی از آن، امکان رشد و تعالی را به شما گوشزد میکند و بخش دیگر آن، امکان شکست، عدم توانایی در پیروزی و ناکامیهایی را به یادتان میآورد که تاکنون تجربه کردهاید.
شاید تمام انسانها دستکم یکبار در زندگی، خود را در برابر کوه یافته و این احساس متناقض را تجربه کردهاند. هر کسی متناسب با پیشزمینهی زیستی و فرهنگی خود، کوهی را در برابر خود یافته است. این کوه میتواند طیفی از مسائل و مشکلات عینی مانند اعتیاد، اضافهوزن، روابط، شغل و خانواده تا مسائل ذهنی مانند اضطراب، عدم امنیت، فقدان عزتنفس، ترس و نارضایتی را دربرگیرد. آنجا که سخن از عرصهی ذهن و مسائل مربوط به مشکلات ذهنی به میان میآید، استعارهی کوه بیش از آنکه اشاره به مشکلی واقعی در برابر ما داشته باشد، به مشکلی درونی اشاره دارد که شاید هیچ نمود بیرونیای نداشته باشد اما تقریباً تمام جنبههای زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده است. این همان کوهی است که در واقعیت میان ما و زندگی آرمانی ما فاصله ایجاد کرده است و به ما اجازه نمیدهد تا مسیری که به زندگی دلخواهمان ختم میشود را پشت سر بگذاریم و به مقصدی که همیشه انتظارش را میکشیدهایم، برسیم.
شاید نسخهی قدیمی «شما» دیگر نمیتواند برای پیمودن این مسیر به کارتان بیاد و زمان آن رسیدهاست که به نسخهی دیگری بدل شوید که برای پیمودن این مسیر، به ابزار و تجهیزات کافی مجهز است. وقتی به این آگاهی میرسیم که دیگر نسخهی قدیمی «من» یارای همراهی من در مسیری نیست که میان «من» و «زندگی دلخواهم» فاصله و مانع ایجاد کرده است، این پرسش مطرح میشود که «منِ نوین» چگونه میتواند برساخته شود که قادر باشد بر موانع راه غلبه کند. این پرسش که پاسخ به آن اساساً کار آسانی نیست، موضوع محوری کتابی را شکل میدهد که بریانا ویست در سال 2020 آن را با عنوان « تو کوه هستی» و زیرعنوان «از خودتخریبی تا خودسازی» به رشتهی تحریر درآورد. او در این کتاب، دو تعبیر از استعارهی کوه بیان کرد؛ نخست، کوه را به موانعی تشبیه کرد که در نتیجهی آسیبهای روانی کوچک و رویاروییهای آسیبزای ما با واقعیت زندگی به وجود آمدهاند و اجازه نمیدهند به سوی زندگی آرمانی خود گام برداریم. نویسنده در این کتاب معتقد است، «هیچچیز به اندازهی خودت نمیتواند تو را عقب نگه دارد.» این همان نقطهای است که ویست، مفهوم «خودتخریبی» را به ادبیات خود وارد میکند و میگوید: «اگر همیشه میان جایی که هستید و جایی که میخواهید باشید فاصله و شکاف وجود دارد و تلاش برای از بین بردن این فاصله باعث رنجش شما میشود، دچار خودتخریبی هستید.» به بیان دیگر، زمانی ما دچار خودتخریبی میشویم که آگاهانه از ارضای نیازهای درونی خود امتناع میکنیم، زیرا معتقدیم که توانایی لازم برای تحقق نیازهایمان را نداریم. برای نمونه، گاهی برای رهایی از ترس تنهایی، روابطمان را تخریب میکنیم. او در تعبیر دوم خود، کوه را به چیزی تشبیه میکند که در مقابل شما ایستاده است، شما را به زندگی نوینی دعوت میکند و شما را بهسوی خودسازی رهنمون میکند. این همان نقطهای است که با مسئولیتپذیری آغاز میگردد و مهمترین قابلیت شما که همان عدم انکار خودِ واقعیتان است را تقویت میکند. نویسنده معتقد است، بهترین راه برای عبور از کوه و تحقق امکان رشدی که این استعاره بهشکل بالقوهای دارد، این است که زندگیای را که از آن ناراضی هستیم، نپذیریم و نخستین گام به سوی تغییر واقعی را برداریم. این همان نقطهای است که میتوانید تصمیم قطعی خود برای ایجاد دگرگونی را بگیرید و سفر خود بهسوی خودآگاهی، آموزش و رشد را آغاز کنید. برای رسیدن به این نقطه باید «راحتی»، چیزی که در درازنای تاریخ راهنما و انگیزهی انتخابهای بشر بوده است را کنار بگذارید و دست از رد ناشناختهها بردارید. ما عادت داریم، ناشناختهها را کنار بگذاریم؛ حتی اگر بهروشنی بدانیم و ببینیم که ناشناختهها برایمان مفید است و رشد و تعالی ما را در پی دارند.
ساختن این زندگی نوین، بیشک به قیمت راحتی شما، به قیمت زندگی پیشین شما، روابط و دوستانتان تمام خواهد شد اما به باور نویسنده، همهی اینها هیچ اهمیتی ندارد. زیرا بهزودی حاشیهی امن را در پیرامون اهداف نوینتان خواهید ساخت. چیزی که اهمیت دارد، این است که شما دیگر آدم پیشین نخواهید بود و این تنها چیزی است که از دست میدهید. چیزی که میان شما و زندگی دلخواهتان مانع ایجاد کرده و شما را به خودتخریبی واداشته است. چهرهی نوین شما، به شیوهی خاصی از زندگی عادت ندارد و فراموش نکرده است که زندگی چهرهی دیگرگونی نیز دارد. این چهره هرگز انتخابهای خود را محدود نمیکند و به این امر آگاه است که همیشه انتخابهای بهتری نیز وجود دارد. درحقیقت، او آماده است که از خودتخریبی دست بردارد و روند خودسازی را در پیش گیرد.