زنی که تنهایی بلد نیست
«پلهپله تنهایی»، رمانی ۱۹۸ صفحهای، نوشته سِرای شاهینر با ترجمه روان مژده الفت است که با قیمت ۹۵ هزار تومان توسط نشر برج منتشر شده است. سِرای شاهینر، نویسنده جوانِ «پلهپله تنهایی»، ۴۰ ساله و دارای لیسانس روزنامهنگاری و کارشناسیارشد سینماست. شاهینر از دوران دانشجویی و از همان سالِ اول دانشگاه، به روزنامهنگاری میپرداخت و بعدها نیز به این کار ادامه داد. تجربه زیاد او در گزارشگری و روزنامهنگاری بر سبک داستانهایش هم تأثیر گذاشته است. داستانهای شاهینر، عموماً قصههایی طنزآمیز با محوریت زنان است و بسیاری از آثار او دستمایه اقتباسهای تئاتری هم قرار گرفتهاند که رمان «پلهپله تنهایی» نیز از آن جمله است. او «پلهپله تنهایی» را در سال ۲۰۱۷، هنگامی که ۳۳ ساله بود نوشت و سال بعد برای نگارش آن «جایزه ادبی اورهان کمال» را به دست آورد. عنوان اصلی این رمان، Kul، در فارسی بهمعنای «بنده» است اما چنانکه در ابتدای ترجمه مژده الفت از این رمان توضیح داده شده، در این ترجمه، با هماهنگی نویسنده، عنوان به «پلهپله تنهایی» تغییر کرده است. «پلهپله تنهایی»، داستان زنی تنها بهنام مرجان است. زنی که سنوسالش را نمیدانیم و تاریخ وقوع اتفاقاتی که در رمان برایش رخ میدهد هم مشخصاً ذکر نشده است اما آنچه از نشانههایی که سِرای شاهینر در «پلهپله تنهایی» گنجانده است برمیآید، زن باید حولوحوش ۵۰ سال داشته باشد، در آستانه ترس از یائسگی بدون آنکه هنوز دغدغهاش؛ به دنیا آوردن فرزند، برآورده شده باشد و زمان وقوع اتفاقات هم دوران معاصر است.
مرجان در ترکیه زندگی میکند، شهر استانبول و شغلش نظافتچی ساختمان است. همسرش بعد از آنکه مرجان به او گفته است از خانه برود، او را ترک کرده است. مرجان که پزشک زنان نتوانسته است چارهای برای نازاییاش پیدا کند و در حسرت به دنیا آوردن فرزندی است که دوست دارد پسر باشد و نامش را حیدر بگذارد، از شدت تنهایی دست به دامان مقبرهها و بارگاههای مقدس استانبول، سپس فالگیر و رمال شده است تا شوهرِ بهقول خودش بیکار و بیعارش را که کاری جز علف کشیدن نمیکرده است، به خانه برگرداند. سِرای شاهینر، نویسنده جوان اهل ترکیه این پلات بهظاهر ساده را از زاویه دید دانای کل روایت میکند. دانای کلی که هم راوی زندگی مرجان است، هم راوی فکرها، ترسها و دغدغههای او و هم میتواند نظر دیگران را در مورد مرجان حدس بزند. درعینحال گویی از او فاصله دارد و مرجان را همچون یک کِیسِ تحقیقاتی، زیر ذرهبین گذاشته است.
سِرای شاهینر عذاب مرجان از تنها ماندن پس از ترک خانه توسط شوهرش را، شوهری که در هیچکجای رمان نامی از او نمیآید و تنها میدانیم از صبح تا شب روی کاناپه خانهشان؛ زیرزمینی نزدیک میدان ساماتیا در استانبول، دراز میکشیده و کارش علفکشیدن بوده است، چنان با زیروبمهای احساسات آشنای انسانی به تصویر میکشد که خواننده میتواند جابهجا خود را بهجای مرجان بگذارد و تنهاییاش را به ملموسترین شکل ممکن احساس کند. تنهایی زنی از زنان طبقه فرودست ترکیه، در نظامی مردسالار که اگرچه بهظاهر چون شاغلند و دستشان در جیب خودشان است مستقل بهنظر میآیند، اما نهتنها ناچارند خرج شوهرانشان را هم بپردازند که از جانب آنها تحقیر نیز میشوند و مورد بیمهری و بیاعتنایی قرار میگیرند. نابهسامانیهای اجتماعی، فقر فرهنگی و آموزشندیدهبودن این زنان مزید بر علت میشود تا همچنان چشمانتظار مردان بیکار و بیعاری بمانند که یا الکلیاند یا معتاد کشیدن علف و زنان حتی برای برگشتنشان به خانه شروع به نذر و نیاز میکنند، فال قهوه و تاروت میگیرند و در تنهایی سوزناکشان پای تلویزیونِ روشن، خوابشان میبرد. مرجان و زنان درون فیلمهای تلویزیون؛ به انتظار شوهرانشان مینشینند. تورکان شورکای در انتظار کدیر اینانیر است، فیلیز آکین در انتظار کارتال تیبت، هولیا کُچیییت در انتظار ادیز هون و مرجان هم در انتظار شوهر بیسروپایش.
سِرای شاهینر در رمان «پلهپله تنهایی»، ضمن ارائه تصویری جزئینگرانه از شخصیت اصلی رمان، مرجان و زندگی، رؤیاها، امیدها، آرزوها، حسرتها، کمبودها، باورها، علایق، دلبستگیها و سرگرمیهای او، ما را در جامعه استانبول و مکانهای گوناگون این شهر میگرداند و استانبول امروز را، با تنوع آدمها و مکانهایش، با نگاهی واقعبینانه و نقادانه به تصویر میکشد. ساختوساز، تخریب و بازسازی ساختمانها، زیست سنتی و زیست مدرن در ترکیه امروز و جلوهها و مظاهر گوناگون این دو نوع زیستِ متفاوت و نیز برنامههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و تقابل فانتزیهای این برنامهها و فیلمها با واقعیت، ازجمله موضوعاتی هستند که در رمان «پلهپله تنهایی» به آنها پرداخته شده است.
از رمان «پلهپله تنهایی»، ترجمه فارسی دیگری هم با عنوان «مرجان (بنده)»، منتشر شده که مترجم آن مریم صادقزاده و ناشرش نشر شورآفرین است.