| کد مطلب: ۱۰۶۳۷

ما احمق نیستیم، عصبانی هستیم!

صوفیا نصراللهی

منتقد و روزنامه‌نگار

13 اپیزود فصل دوم «زخم کاری» را تحمل کردیم، نه به امید بهترشدن که از قسمت چهارم، پنجم دیگر امیدی نبود که این فاجعه جمع شود. نه برای اینکه آن‌طور که آقای مهدویان، کارگردان سریال پریروز اظهار کرده، داستان انقدر برای‌مان کشش داشت که نمی‌توانستیم رهایش کنیم؛ چون حداقل من یکی می‌خواستم بدانم کارگردان و تیم فیلم‌های «ایستاده در غبار»، «ماجرای نیمروز» و حتی نیمه‌ی اول فصل اول «زخم کاری»، تا کجا می‌توانند دست تطاول به خود بگشایند و در همه‌چیز از بازی‌ها گرفته تا قصه و کارگردانی، یک قهقرای کامل را رقم بزنند. خب قسمت سیزدهم، حجت را تمام کرد که واقعاً نابودکردن اعتبار کار چندان سختی هم نیست. مقدمه‌ی این مطلب می‌توانست ملایم‌تر باشد اگر حرف‌های محمدحسین مهدویان را قبل از نوشتن، نخوانده بودم که منت سر ما گذاشته بود که هرچند غر زدیم و گله کردیم، اما آمار نشان می‌دهد که هر هفته بیشتر از قبل «زخم‌کاری» دیده شده و واقعیت‌ها و به‌قول خودش فکت‌های بازدید سریالش را به رخ ما کشیده. همین شرم‌آور است که کارگردان به‌جای اینکه برگردد و ببیند چرا کارش انقدر ضعیف شده که مخاطبانش غر می‌زده‌اند، با این نگاه متفرعنانه به تعداد بینندگان می‌نازد و یادش‌رفته گویا که حداقل در سینمای ایران آمار بینندگان از میانه‌ی دهه‌ی ۸۰ در اکثر موارد، دست کمدی‌هایی بوده که تازه با همه‌ی زیبایی‌شناختی سطح پایین و داستان زردشان، از فصل دوم «زخم کاری» استانداردهای بیشتری را لحاظ کرده‌اند!

اما بگذارید از خشم‌ام بگذرم و بگویم که چرا فصل دوم سریال تا این‌حد بد است. فصل اول، یک بنیانی داشت که داستان محمود حسینی‌زاد بود. من داستان را خوانده‌ام و به‌نظرم از روایت مینی‌مال حسینی‌زاد برای فصل اول ایده‌ی خوبی گرفته شد؛ به‌خصوص که تقریباً نوولا بود و اگر قرار بود کامل منبع اقتباس قرار بگیرد، یک فیلم سینمایی بیشتر از آن درنمی‌آمد. فصل اول، در بعضی اپیزودها و سکانس‌ها هم کارگردانی مهدویان به‌نسبت سریال‌های دیگر شبکه‌ی نمایش‌خانگی چشمگیرتر بود؛ هم بازی خوب جواد عزتی و رعنا آزادی‌ور و نکته‌ای که برای شخص من جذابش می‌کرد هم نمایش پلیدی به‌خصوص در کاراکتر زن داستان بود. از آن همسران فداکار، معشوقه‌های گریان و مادران نگران سینما و تلویزیون خسته شده بودم و سمیرا واقعاً خبیث باهوشی بود که به‌خاطر هدفش، بر احساساتش هم مسلط می‌شد و همین جالبش کرده بود. فصل دوم چه؟ در تیتراژ با اعتماد به نفس تمام نوشته شده، با نگاه به «هملت» شکسپیر! که منظور چیست؟ پسری که پدرش مرده و به دنبال دادخواهی پدر است، اما مادرش با قاتل پدر روی هم می‌ریزد و درنهایت پسر و معشوقه‌اش کشته می‌شوند. اینجا چه داریم؟ پدری که البته زنده است و پلیس بی‌خاصیت عجیب‌غریبی که مخفی‌اش کرده تا گنده‌ترها را به‌دام بیاندازد! یک نقش اول با بازی خیلی بد که اصلاً در قواره‌ی قهرمان یک سریال نیست. از همه بدتر اینکه هرچقدر شاهزاده‌ی دانمارک باهوش بود، میثم مالکی احمق است و هیچ‌چیزی به اندازه‌ی تماشای ۱۳ قسمت بلاهت آدم‌ها آزاردهنده نیست. صادقانه تنها نکته‌ای که در پایان فصل دوم باعث تسلای‌خاطرم شد، کشته‌شدن قهرمانی تا این حد احمق و دست‌وپاچلفتی بود. بازیگران فرعی هم که یکی از دیگری بدتر! کاراکترهای زن فصل دوم، نه زنان باهوش خبیث که یک مشت روانی‌اند که بی‌دلیل و بادلیل فحش می‌دهند، کتک می‌زنند و مثلاً نقشه‌هایی در سرشان دارند که البته در پایان فصل دوم می‌فهمیم همه‌ی این نقشه‌ها کشک بوده چون هیچ‌کدام به چیزی که می‌خواستند نرسیدند. در مورد سمیرا که اصلاً معلوم نشد چه خواسته‌ای داشته. پلان‌های دونفره‌ی شفاعت و طلوعی و دیالوگ‌هایی که ردوبدل می‌کنند، در حد کارهای ایرج ملکی است که در شبکه‌های اجتماعی دستش می‌اندازند. سریال‌های ترکی شبکه‌ی جم هم هرشب کلی بیننده دارند که تازه آمارشان بیرون نمی‌آید و مردم کنجکاو بودند، بدانند سر ییلدیز سریال «سیب ممنوعه» چه می‌آید؛ تازه نه‌فقط برای ۱۳ هفته! که کل سال و هرشب پایش نشسته‌اند. تعداد بیننده ممکن است معیار مادی برای بازگشت مالی یک سریال باشد، اما ابداً ربطی به کیفیت سریال ندارد. فصل دوم «زخم کاری» با فیلمنامه‌ی آب‌بسته، شخصیت‌های لوس و احمق بدون انگیزه‌های مشخص و انتخاب بازیگران فاجعه، حقیقتاً هم زخم کاری بر پیکر مایی بود که زمانی در سینما به این تیم، دل بسته بودیم که سینما بلدند و اگر پول دست‌شان بدهی، لااقل می‌دانند چطور خرجش کنند که نتیجه‌اش به لحاظ هنری قابل‌تأمل باشد. جواد عزتی برگشته و فصل سوم احتمالاً تماشاگر بیشتری هم داشته باشد. الان به‌نظرم خیلی بعید است که «زخم کاری» دیگر از این منجلاب فصل دوم خارج شود و حتی اگر معجزه‌ای هم رخ بدهد، بابت این ۱۳ قسمت آه و ناله، شیون، دندان‌قروچه و خنده‌های شیطانی حساب ما صاف نخواهد شد. 

 

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار