اقتباس حق انحصاری مولف است
آرمینا شفیعی
مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق رسانه
رویکردهای گوناگونی درخصوص اثر اقتباسی وجود دارد اما اکثر این دیدگاهها در مستقل دانستن اثر سینمایی اقتباسی، اجماع دارند؛ این بدانمعناست که دکترین برای اثر اقتباسی، هویتی جداگانه نسبت به اثر اصلی قائل هستند. اگرچه آثار اقتباسی بهعنوان یکی از گونههای مورد علاقه فیلمسازان و تماشاگران سینما شناخته میشوند، اما اقتباس و نسخهبرداری از اثر دیگران، یکی از حقوق انحصاری مولفان و هنرمندان است.
نکته اما در آن است که تولید آثار اقتباسی، نیازمند کسب اجازه و البته بردن نام پدیدآورنده آن برای بهرهبرداری از اثر پیشین است. مطابق ماده ۱۸ قانون حمایت از مولفان، مصنفان و هنرمندان انتقالگیرنده، ناشر و کسانی که طبق این قانون اجازه استفاده، استناد یا اقتباس از اثری را بهمنظور انتفاع دارند، باید نام پدیدآورنده را با عنوان و نشانه ویژه معرف اثر، همراه اثر یا روی نسخه اصلی یا نسخههای چاپی یا تکثیرشده، به روش معمول و متداول، اعلام و درج کنند؛ مگر آنکه پدیدآورنده به ترتیب دیگری موافقت کرده باشد.
بدون تردید اثر اقتباسی که بدون اجازه پدیدآورنده اثر اصلی خلق میشود، نقض آشکار حقوق مالکیت ادبی و هنری را رقم خواهد زد، اما احراز مرز قانونیبودن استفاده از اثر دیگری و نقض حق، مبحثی پیچیده و فنی است و هرلحظه امکان آن وجود دارد که پدیدآورنده اثر سینمایی، مرتکب تجاوز به حقوق انحصاری صاحب رمان یا نمایشنامه شود. ازاینروست که کسب موافقت مولف اثر اصلی، میتواند مسائل را به حداقل برساند. در مواردی که این حق محل بحث بوده است، نظام حقوقی با تعبیه روشها و آزمونهای قانونی سعی در حل موضوع پیچیده ارزیابی نقض یا عدمنقض کرده است، مثلاً برای نخستین گام، نسخه نهایی سناریو با متن و داستان اصلی قیاس میشود و قواعد مربوط به استفاده منصفانه و آزمونهای سهگانه نیز مورد بررسی قرار میگیرند.
پرسشهای «آیا برداشت قابلتوجهی از یک رسانه متنی برای اقتباس در یک رسانه تصویری وجود داشته است؟» یا «آیا اساساً پدیدآورنده اثر دوم تابهحال با اثر اول مواجه شده یا به آن دسترسی داشته است؟»، فرمولی است که در ارزیابی این مقوله مدام به آنها بازمیگردیم.
بااینحال، دادگاهها در رویارویی با آثار سینمایی اقتباسی، همواره در چالشی اساسی بهسر میبرند و معمولاً گروههای مختلفی از کارشناسان حقوقی و هنری به بررسی موضوع میپردازند.
درخصوص آثار سینمایی هم میتوان گفت، فیلمساز اقتباسی باید تلاش و اثبات کند که اثر اقتباسی، موجبات عدمتماشا یا عدمخرید اثر ادبی و هنری اصلی را فراهم نیاورده است، همچنین اگر از اثر اصلی به هر نوعی استفاده میشود، در فیلم اقتباسی بهنام پدیدآورنده اثر اصلی یا خود آن اثر تصریح شود.
در این میان شخصیتها و کاراکترهای داستان نیز محل تأمل و بررسی قرار میگیرند. در نظام کپیرایت بیشتر خصوصیات رفتاری کاراکترها ـ اعم از تواناییهای فیزیکی و ویژگیهای شخصیتی ـ به شرط اصالت (یعنی خلقشدن توسط پدیدآورنده و قابل انتساب بودن به او)، مورد حمایت قرار میگیرند. در نظامهای حقوقی مختلف، رویکردهای گوناگونی نسبت به این موضوع اتخاذ شده است. مثلاً در دادگاههای آمریکا برای شناسایی نقض حقوق خالقان شخصیتها بهویژه کاراکترهای ادبی در نظام کپیرایت، دو مسئله مورد ارزشیابی قرار میگیرد؛ «موضوعیت داشتن برای قابلیت حمایت» و «وجود شباهت بنیادین میان دو اثر».
برای احراز این امر، معیارهای معروف «توصیف متمایز» و «داستان روایتشده»، چارچوبهایی هستند که جنبهها و ابعاد متفاوت کاراکترها را رصد میکنند.
«موضوعیت داشتن برای قابلیت حمایت»، به موضوع امکان حمایت از کاراکترها در نظام کپیرایت ازجمله داشتن اصالت محدود میشود؛ درحالیکه «وجود شباهت بنیادین میان دو اثر»، به ارزیابی تمام عناصری که در پیریزی و شکلگیری یک کاراکتر نقش دارند، توجه دارد. مسائلی مانند طرح، مضمون، دیالوگ، حالت، شکل و چهره، سبک لباس پوشیدن، تعاملات و در این معیار محور بررسی قرار میگیرند. تشخیص اینکه ویژگیهای کاراکتر چقدر برای مخاطب قابلتوجه و تشخیص است نیز در تشخیص نقض حقوق کاراکترها، محلتوجه قرار گرفته است.
با کنکاش در مقررات داخلی و تلقی کاراکترها بهمثابه اثر ادبی و هنری، میتوان ردپای حمایت از پدیدآورندگان این آثار را در حقوق داخلی ملاحظه کرد. باتوجه به قانون حمایت از مولفان، مصنفان و هنرمندان مصوب 1348، شخصیتها بهعنوان موضوعی مستقل در نظر گرفته نشدهاند اما به قطع میتوان شخصیتها را زیرمجموعه آثار ادبی قابلحمایت دانست.