شکوریراد: عملکرد صداوسیما در جنگ هم متوهمانه بود
عضو هیات رئیسه جبهه اصلاحات ایران گفت: ارائه آمارهای غلط، شعارهای بیپایه و ادعاهای گزاف، کمکی نمیکند. ما با واقعیتی طرف هستیم: در یکسو آمریکا ایستاده—ابرقدرت جهانی—و اسرائیلی که مدرنترین تکنولوژیها و تجهیزات نظامی آمریکایی را دارد. این نبرد، یک نبرد نابرابر است.

به گزارش هممیهن آنلاین و به نقل از خبرآنلاین، علی شکوریراد، فعال سیاسی اصلاحطلب، از جمله افرادی است که نه فقط به عملکرد رسانه ملی در دوران پس از جنگ انتقاد دارد، بلکه می گوید در دوران جنگ نیز صداوسیما عملکرد مناسبی نداشته است.
او با «متوهمانه» خواندن نحوه پوشش اخبار جنگ در صداوسیما، از دولت می خواهد که با طرح شکایت رسمی نزد رهبری و مطالبه برای تغییر مدیریت صداوسیما، گامی در مسیر اصلاح این رسانه بردارد.
مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با این فعال سیاسی را در ادامه بخوانید؛
****
* در جنگ ۱۲ روزه، ما شاهد نوعی یکصدایی میان گروههای مختلف بودیم اما بعد از جنگ، صداهایی از صداوسیما شنیده میشود که کاملاً مغایر با این فضاست. مثلاً اخیرا آقای احسان خاندوزی گفته بود که در دولت دوازدهم، سپاه زمین میفروخته تا موشک بسازد. یا مثلاً آقای وحید جلیلی، وطن را به "آغل" تشبیه کرده بود. به نظر شما چقدر ضروری است که جلوی این نوع اظهارات گرفته شود؟ به نظر میرسد تریبونهایی که باید عامل وحدت باشند، خودشان دارند تبدیل به توپخانه علیه دولت میشوند ...
یک انتقاد اساسی به صداوسیما وارد است؛ مشخص نیست این سازمان دقیقاً برای چه کسی کار میکند و ایدئولوژی حاکم بر سیاستهای آن از کجا منشأ میگیرد. صداوسیما بهگونهای عمل میکند که انگار مستقل از سایر ارکان حکومت است و صرفاً بر اساس خواست و نگاه خود تولید محتوا میکند؛ در حالی که نتیجه این عملکرد، تشویش اذهان عمومی است.
نکته تأسفبار این است که نمیدانیم چرا دادستان کل کشور یا دادستان تهران نسبت به اظهارات غیرمسئولانه برخی کارشناسانی که به صداوسیما دعوت میشوند، واکنشی نشان نمیدهند. این کارشناسان گاه مسائلی را مطرح میکنند که با منافع ملی هیچ سنخیتی ندارد.
نهاد ناظر بر صداوسیما دقیقا چه کار میکند؟
نهاد ناظر بر صداوسیما دقیقاً چه میکند؟ به نظر میرسد که این نهاد اساساً تعطیل است و هیچ اقدامی انجام نمیدهد. سیاستهایی که اکنون در صداوسیما اجرا میشود، کاملاً وهمآلود و مبهم است و مشخص نیست از کجا هدایت میشود.
این سیاستها بهوضوح با رویکردهای دولت—بهعنوان قوه مجریهای که مسئولیت بسیاری از امور کشور را بر عهده دارد—در تعارض است. حتی به نظر میرسد که قوه قضاییه نیز در قبال این روند، به نوعی به حاشیه رانده شده و فقط مجلس—با اکثریتی از نمایندگانی که با رأی چهار تا پنج درصدی مردم انتخاب شدهاند—با این نوع جهتگیریهای صداوسیما همراه است.
به همین دلیل، به نظر من باید برای این وضعیت چارهاندیشی جدی شود. در حال حاضر، صداوسیما نه تنها نتوانسته مخاطب ایرانی را جذب کند، بلکه عملاً مردم را به سمت رسانههای بیگانه و شبکههای اجتماعی سوق داده؛ فضاهایی که دارای منبع باز بوده و هر نوع خبر و محتوایی در آنها پیدا میشود.
پزشکیان، شعار «دعوا نکنیم» را بهصورت افراطی اجرا میکند
* چه کسی باید اراده کند که حالا یک تحول اساسی شکل بگیرد؟ مخصوصاً در زمانی مثل حالا که جنگ ۱۲ روزه تبدیل به یک نقطه عطف شده است؟
به نظر من، دولت باید مدعی این موضوع شود. دولتی که بار اصلی اجرایی کشور بر دوش آن است و مسئولیت بخشهای مختلفی مانند دیپلماسی، تبلیغات و اطلاعرسانی را دارد، باید در این زمینه نقش فعالتری ایفا کند.
من فکر میکنم آقای پزشکیان، شعار «دعوا نکنیم» را بهصورت افراطی اجرا میکند. وقتی جایی برخلاف منافع ملی عمل میشود، سکوت دولت در برابر آن، بهنظر من نه قابل قبول است و نه قابل اغماض. در چنین شرایطی، مدعی اصلی باید خود دولت باشد.
دولت میتواند رسماً از صداوسیما به رهبری شکایت کند و موارد تخلف آن را فهرستوار ذکر کند. همچنین از ایشان بخواهد که در اینباره به صداوسیما تذکر بدهند.
مفسران صداوسیما اصلا «کارشناس» نیستند؛ به آنها دیکته میشود که چه بگویند
* در بخشی از صحبتهای شما به کارشناسان صداوسیما اشاره شد. به نظر شما این افراد با چه ملاکی برای صحبت در رسانه دعوت میشوند؟
ببینید، اینها اغلب اصلاً کارشناس نیستند. عمدتاً افرادی هستند جهتدار که در قالب عنوان «کارشناس»، حرفهایی را بیان میکنند که از آنها خواسته شده است.
به نظر من، کارشناس واقعی کسی است که دیدگاه مستقل داشته باشد، تحلیل مستقل ارائه دهد، و نظرش برگرفته از دانش و تجربه خودش باشد—نه نسخهای که از قبل به او دادهاند.
اما کارشناسانی که صداوسیما دعوت میکند، معمولاً جهتدارند و همان چیزی را میگویند که به آنها دیکته شده است. اگر صداوسیما واقعاً بخواهد مخاطب جذب کند، باید از کارشناسان مستقل با دیدگاههای مختلف دعوت کند، فضایی برای تضارب آرا ایجاد کند تا مخاطب بتواند از میان نظرات، برداشت مفید و آزادانه خود را داشته باشد.
عملکرد صداوسیما در دوران جنگ متوهمانه بود
* شما در ۱۲ روز جنگی که بین ایران و اسرائیل در جریان بود، عملکرد صداوسیما را چگونه ارزیابی میکنید؟
عملکردی متوهمانه داشت.
از طریق صداوسیما هیچکس نمیتوانست پی ببرد واقعیت بیرون چیست. یعنی صداوسیما بازتابدهنده واقعیتها نبود. بسیاری از اخباری که باید منتشر میشدند، اصلاً مطرح نمیشدند؛ حتی وارد موضوع نمیشدند. مخاطب احساس میکرد وقتش تلف میشود و اگر بخواهد بفهمد در کشور چه میگذرد، باید به منابع دیگری مراجعه کند.
از طرفی، برنامههای شعاری بیش از حد زیاد بود. اشکالی ندارد که در شرایط جنگی، برنامههای تهییجی پخش شود، اما در زمانی که ما نیازمند وحدت ملی هستیم، متأسفانه میدیدیم که بعضی از سرودهایی که اصلاً رنگ و بوی ملی نداشتند، بیشتر از سرودهای ملی در صداوسیما پخش میشدند.
این نشان میدهد که درک درستی از شرایط جنگی و وضعیت مخاطب در صداوسیما وجود نداشت.
به جای ارائه تحلیل، شعار میدهند
* در آن شرایط فکر میکنید کارشناسانی که در برنامهها حضور داشتند همچنان یکطرفه بودند یا تلاش میشد که تنوعی در نظرات وجود داشته باشد؟
نه، کارشناسانی که دعوت میشدند اغلب متوهم بودند. تقریباً بیشتر آنها چنین وضعیتی داشتند و آنچه میگفتند بیشتر شعار بود تا تحلیل. کارشناس باید بتواند تحلیل ارائه دهد، مخاطب را قانع کند.
اگر هم قرار است تهییج انجام شود، این کار نباید به دوش کارشناسان باشد. بخشهای دیگر صداوسیما میتوانند وظیفه تهییج و تقویت روحیه مردم در شرایط جنگی را برعهده بگیرند. اما متأسفانه کارشناسانی که میآمدند، حرفهایی میزدند که بهاصطلاح از اندازه و وزن کارشناسیشان فراتر بود، بعضا به جای ارائه تحلیل فقط اعلام موضع میکردند لذا بسیاری از این صحبتها نه تنها فایدهای نداشت، بلکه باعث تشویش اذهان عمومی و نگرانی مردم میشد.
* میخواهم نگاهی داشته باشیم به آن بخش اصلیتر ماجرا—اظهاراتی مثل حرفهای آقای خاندوزی یا آقای جلیلی. به نظر شما تریبوندارها در این شرایط—که اگرچه جنگ تمام شده اما سایه آن هنوز کاملاً رفع نشده—چه وظیفهای دارند؟
مردم در طول جنگ، رشد و بلوغ خود را بهخوبی نشان دادند. من فکر میکنم هر فردی با هر نوع نگاه سیاسی، وقتی به نقش مردم در این جنگ نگاه میکند، نمیتواند جز تحسین چیزی بگوید.
مردم نقش خود را دقیق و درست ایفا کردند. در کنار اقتدار نظامی، اقتدار ملی غرورآفرینی را به نمایش گذاشتند—چه مردم عادی در کوچه و خیابان، چه نخبگان سیاسی و اجتماعی که با موضعگیریها، بیانیهها و نامههای جمعی نشان دادند وقتی پای ایران وسط است، اختلافات را کنار میگذارند و یکپارچه از کشور دفاع میکنند.
بهنظر من، اقتدار ملی ما در این جنگ بسیار بیشتر و مؤثرتر از اقتدار نظامی عمل کرد. مردم از هر نظر پیروز این جنگ بودند. اگر هم آسیبی وارد شده، آن آسیب به اقتدار ملی مردم نبوده. ممکن است به برخی زیرساختها یا بخشهای نظامی صدمه خورده باشد، اما اقتدار ملی نه تنها آسیبی ندیده، بلکه برجستهتر و پررنگتر از گذشته شده است.
در یک نبرد نابرابر باید تکیه ما بر اقتدار ملی باشد؛ یعنی برداشتن حصر، آزادی زندانیان سیاسی و ...
تریبوندارها هم باید به تقویت اقتدار ملی کمک کنند. انسجام و همبستگیای که در میان مردم شکل گرفت، باید توسط این افراد تقویت و نمایندگی شود؛ اما نه با دادن اطلاعات غلط، شعار و حرفهای متوهمانه، بلکه با بیان واقعیتها—آن هم به زبانی که جلوهی حضور و نقش مردم را بهخوبی منعکس کند.
ارائه آمارهای غلط، شعارهای بیپایه و ادعاهای گزاف، کمکی نمیکند. ما با واقعیتی طرف هستیم: در یکسو آمریکا ایستاده—ابرقدرت جهانی—و اسرائیلی که مدرنترین تکنولوژیها و تجهیزات نظامی آمریکایی را دارد. این نبرد، یک نبرد نابرابر است.
در چنین نبردی، تکیه اصلی ما باید بر اقتدار ملی باشد. البته اقتدار نظامی مهم است، اما اقتدار ملی، یعنی پشتیبانی مردم، بسیار مؤثرتر و تعیینکنندهتر است. اقتدار ملی یعنی حکومت بر دلهای مردم—و این مهمترین وظیفه تریبوندارهاست که به حاکمیت یادآوری کنند این مردم را پاس بدارد، آنها را غیرخودی نداند، بلکه خود را کارگزار آنان بداند.
اگر مردم انتظار دارند که حصرها برداشته شود، این خواسته باید محقق شود. اگر انتظار دارند زندانیان سیاسی آزاد شوند، باید این اتفاق بیفتد. اگر خواهان آزادی بیان هستند تا حقایق گفته شود، باید این امکان فراهم شود.
اگر در گذشته فشارهایی به مردم وارد شده، این فشارها باید برداشته شود تا مردم در کشور خود احساس امنیت، آرامش و تعلق کنند. تریبوندارها باید این پیامها را منتقل کنند، نه اینکه با انکار و تحریف واقعیتها، این سرمایه عظیم اجتماعی را نادیده بگیرند.