فیلترینگ نشانه سادیسم سیاسی/گفتاری از علیاکبر گرجی درباره چالشها و ایرادات فیلترینگ از نگاه حقوق اساسی
طی روزهای اخیر، انجمن علمی دانشکده حقوق دانشگاه قم با همکاری انجمن علمی دانشکده حقوق دانشگاه خوارزمی، اقدام به برگزاری نشستی به صورت آنلاین با عنوان «بررسی چالشها و ایرادات فیلترینگ» کرد که در این نشست، علیاکبر گرجی (استاد حقوق اساسی و عضو هیئت علمی حقوق دانشگاه شهید بهشتی) مواردی را پیرامون فیلترینگ و موارد مغایرت آن با قانون اساسی بیان کرد. آنچه در زیر میخوانید، متن سخنرانی این استاد حقوق در جلسه اشارهشده، است.
مایه خرسندی است که امروز، بنا داریم پیرامون یک مقوله شریف و البته ناشریف صحبت کنیم. شریف چون از آزادی بیان سخن میگوید و مبارزهای که هر انسان کرامتمداری برای آزادی بیان خودش و شهروندان باید انجام دهد، این شریف است و البته از یک موضوع ناشریف هم میخواهیم سخن بگوییم و آن مسئله فیلترینگ است.
طعم آزادی را چشیدهایم
ما ایرانیان ملتی هستیم که پس از انقلابهای مشروطه و حتی پس از انقلاب اسلامی، طعم آزادی و حتی شاید اندکی طعم برابری را چشیدهایم، یعنی اینگونه نیست که به صورت پیوسته در طول هزاران سال زیر سایه سرکوب، استبداد، خفگان و سانسور بوده باشیم، در اکثریت تاریخ بودهایم اما ملت ایران، پدران و آباء ما هرازگاهی خروشی کردهاند و آن حقها و آزادیهای طبیعی خودشان را از ارباب اقتدار پس گرفتهاند، پس اینطور نیست که بگوییم ما ملت ایران اساساً با آزادی هیچ وقت سر و کار نداشتهایم. ما طعم آزادی را چشیدهایم. به این نکته اشاره کردم که بگویم فضای فرهنگی ایران شاید با فضای فرهنگی برخی کشورها متفاوت است و همچنین بگویم که ما ایرانیها، یکی دو دهه است که در فضای مجازی، امکان سخن گفتن آزاد را بیشتر از فضاهای واقعی بهدست آورده و کسب کردهایم و به یک معنا از مجاز تا واقعیت هم خیلی راه درازی در پیش نیست.
مجاز و انسان مدرن
«المجاز قنطرة الحقیقة» یعنی مجاز پلی به سوی واقعیت است و این مجاز ویژگیهایی دارد. همگانی و رایگان بودن رسانههای دیجیتال از جمله این ویژگیهایی است که هر انسانی را خواسته یا ناخواسته مجذوب خودش میکند و این همگانی و رایگان بودنش، ممکن است هر انسانی را از هر قشر، تفکر، صنف، هدف و نیتی جذب خودش کند و به همین خاطر، فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، در عصر حاضر از یک محبوبیت بسیار بالایی برخوردار میشوند و چنان این محبوبیت روزافزون میشود که به یک معنا رسانههای سنتی را پشت سر میگذارد؛ یعنی این فضای مجازی به گمان ما، مفهوم رسانه را به نوعی تغییر میدهد. زیرا این رسانههایی که میتوانیم به آنها رسانههای مجازی بگوییم، از یک ویژگی خودبسندگی و خودبودگی انسان هم دفاع میکند و اگر نیک به یاد بیاوریم، خواهیم دید که این ویژگیها، ویژگیهای انسان مدرن است.
انسان مدرن با انسان غیرمدرن تفاوتهایی دارد و بیتردید یکی از تفاوتهایش این بوده که انسان مدرن پس از یک مقطعی به این نتیجه رسید که میتواند در مسئله معرفت خودبسنده باشد. در مسئله دانایی خودبسنده باشد و حتی در مسئله رستگاری نیز اینچنین است و میتواند خودبسنده باشد. یعنی انسان مدرن از لحاظ برخورداری از کرامت ذاتی و برخورداری از قوه فاهمه و عقل و حتی برخورداری از قدرت معنوی و اتصال به آسمانها، به یک نوع خودبسندگی رسید و اساساً دموکراسی و دولت مدرن و حکمرانی شایسته با همین مفهوم و مفاهیم زاده شد و حالا ما امروز میخواهیم درباره فیلترینگ صحبت کنیم.
نقطه مقابل قیمومَت
فیلترینگ، سانسور، ممیزی و بسیاری از مفاهیم مشابه مانند استصواب، دقیقاً در نقطه مقابل این برداشت از انسان مدرن قرار میگیرند زیرا ما آمدیم و گفتیم که انسان مدرن انسانی است که به هر دلیل، اراده کرده است که از زیر یوغ قیمومَت انواع قیمها خودش را خلاص کند. حالا گاهی اوقات این قیمها ارباب کلیسا بودند، گاهی اوقات سلاطین و ارباب قدرت بودند و گاهی اوقات ممکن است شرکتها و سرمایهدارها باشند، یعنی بحث قیمومَت است و انواع آن را شامل میشود و فرقی ندارد به چه شکلی باشد. انسان مدرن، انسانی است که با مفهوم رهایی از سلطه تعریف میشود.
به نظرم خیلی خوب است که روی مفهوم «رهایی از سلطه» فکر کنیم و نقطه مقابل آن را دریابیم. نقطه مقابل رهایی، فیلترینگ و استصواب در هر حوزهای است و این استصواب را به صورت کلی میگویم و فرقی ندارد در حوزه اینترنت و فضای مجازی یا در حوزه انتخابات، گزینشها، انتصابات، سیاستگذاری و غیره باشد. نقطه مقابل آزادی و رهایی، سانسور است؛ اینکه شما در حقیقت به هر دلیلی به خودت اجازه دهی به عنوان زمامدار برای مثال کتاب یک نویسنده و یا فیلم یک فیلمساز را سانسور کنی، اساس این سانسور در حقیقت به جهان قدیم تعلق دارد؛ یعنی با مفهوم انسان مدرن و دموکراسی میانهای ندارد، زیرا هر نوع سانسوری نوعی از اعمال قیمومَت است.
حالا شما با هر قیمی که حرف بزنید، میگوید که فرزندم! من خوبی تو را میخواهم و قصد دارم تو را به بهشت ببرم و سعادتمند کنم و مصلحت تو را میخواهم. هیچ قیمی نمیآید رسماً بگوید من میخواهم تو را سانسور کنم به این علت که تو من را نقد میکنی، به این دلیل سانسورت میکنم که تو با من رقابت میکنی. معمولاً میآیند و میگویند شما با نوشتههایت مصلحت عمومی را تضعیف کردهای، شما با بیانت، امنیت ملی را تضعیف کردی و علیه نظام سیاسی تبلیع کردهای. همیشه از این حرفها میزنند و 99درصد آن توجیه است و ادله به معنای دقیق کلمه نیست. به همین علت است که ما وقتی از فیلترینگ، سانسور و ممیزی صحبت میکنیم، یعنی از یک مفهومی که متعلق به جهان انسان رعیتی است، سخن میگوییم؛ یعنی از جهانی میگوییم که انسان هنوز به مثابه انسان محق و یک شهروند تمامعیار به رسمیت شناخته نشده است. فیلترینگ دقیقاً در چنین بستری باید فهم شود. من به صورت کلی از فیلترینگ صحبت میکنم و فرقی ندارد از سوی هر نهادی باشد و فرقی ندارد چه کسی فیلتر کند.
آزادی بیان نخبهگرا
هر کسی که مدافع فیلترینگ، سانسور و ممیزی است، بیتردید هوادار استبداد است؛ بیتردید او هوادار روابط و مناسباتی است که ما آنها را مناسبات ارباب و رعیتی تلقی میکنیم. اینها را گفتم تا به این نکته برسم که این همگانی و رایگان بودن ابزارهای آزادی بیان، در هیچ مقطعی در تاریخ ایرانزمین مشاهده نشده است. یعنی انقلاب اسلامی و یا انقلاب مشروطه، هیچکدام به معنای دقیق کلمه نتوانستند آزادی بیان و ابزارهای آزادی بیان را رایگان کنند. در یکسری از مقاطع توانستند همگانی کنند اما در همان موقع، افرادی میتوانستند بیان خودشان را به سمع دیگران برسانند که پول یا حزب و گروه داشتند.
بنابراین میتوان گفت در همه تاریخ ایران و حتی در تاریخهایی که آزادی بیان ممکن شده بود، ابزارهای آزادی بیان کاملاً نخبهگرا و اریستوکراتیک بود؛ یعنی بیقدرتان در همیشه تاریخ از داشتن ابزارهای بیان، محروم بودند. برای اینکه فکر نکنید که من خیلی اغراق میکنم، همین الان را نگاه کنید و نیمنگاهی به روزنامهها و مجلههای سنتی و رسانههای دیداری و شنیداری که در کشورمان منتشر میشوند داشته باشید.
بلافاصله تایید میکنید که هیچکدام از آنها همگانی و رایگان نیستند و افرادی میتوانند به آنها دسترسی داشته باشند که دارای یک توانمندی هستند. اما ما امروز به لطف همان خرد مستقل بشر، همان خردی که انسان مدرن پای آن ایستادگی کرد، جانش را فدا کرد و هویتش را به رسمیت شناساند، ما به لطف همان خرد با ابزارهایی روبهرو هستیم که میتوان گفت تقریباً رایگان و به صورت همگانی در اختیار ماست.
ویژگیهای حیات مجازی
حیات مجازی در کنار رایگان و همگانی بودن، ویژگیهایی دارد که میتوان به این ویژگیها اشاره کرد. یکی اینکه دسترسی به آنها آسان و سریع است. شما الان بخواهید یک کتاب و یا یک روزنامه بخرید، هرگز به سرعت این نیست که بخواهید مثلاً یک پیج اینستاگرام و یا کانال تلگرام را ببینید. بنابراین دسترسیها معمولاً آسان است. فیلترینگ که نشانهای از نوعی سادیسم سیاسی و ایدئولوژیک است، دقیقاً این قابلیت دسترسی آسان و سریع و نسبتاً رایگان را نشانه میرود. یعنی مثل این است که شما در جاده رانندگی میکنید، یک انسان بیماری در آن میخ بریزد و باعث شود که سرعت شما پایین بیاید. وگرنه خود هواداران فیلترینگ هم میدانند که به هر ترتیب تکنولوژی و همان خرد مستقل انسانی، راهی برای رهایی پیدا خواهد کرد.
مدافعان فیلترینگ این نکته را به خوبی میدانند اما میگویند بگذارید ما میخ در جاده بریزیم تا ماشین انسان منتقد پنچر شود و یا چپ کند و از دستش خلاص شوند. برای خلاص شدن از دست منتقد، فیلترینگ را تقویت میکند و اینقدر این تقویت کردن را ادامه میدهد که هر فیلترشکنی جواب ندهد تا خیلیها خسته شوند. هدف همین است که اینقدر خسته کنند که شهروند بیخیال حضور در فضای مجازی شود. بنابراین هواداران فیلترینگ، در مرحله اول این قابلیت دسترسی آسان و سریع را سعی میکنند مهار کنند.
من در کتاب مبانی حقوق عمومی که چاپ جدیدش به زودی بیرون خواهد آمد، مبحثی را با عنوان «روانشناسی حقوق عمومی» باز کردهام که بحث جدیدی است و باید آن را جدی گرفت. من از لحاظ روانشناسی معتقدم که فیلترینگ علاوه بر سادیسم، نشانههای پاتولوژیک دیگری هم به ما میدهد. دیدهاید در برخی از مسابقات، رقیب شما نمیتواند به شما برسد و میآید به شما تنه میزند با این هدف که شما زمین بخورید و روحیهات را ببازی تا جلو بزند. افرادی که فیلتر میکنند، از لحاظ روحی و روانی نمیتوانند ببینند که یک مخالف، یک منتقد و یک انسان متفاوت هم مانند آنها میتواند صدایش را برساند. بنابراین اینکه انسانهای بیصدا و انسانهای بیقدرت هم بتوانند حرفشان را بزنند و بیان آزادشان را داشته باشند، سانسورچیها را به نوعی آزار میدهد. پس این ویژگی قابلیت دسترسی و سریع، توسط فیلترینگ نشانه میرود.
حیات مجازی و زندگی مجازی، دومین ویژگیای که دارد، «سرعت پراکنش و انتقال محتوا» است و فیلترینگ این را هم نشانه میگیرد. وقتی شما رسانههای سنتی را نگاه میکنید، شما تا یک مقاله و یا یک یادداشتی را بخواهید بفرستید تا منتشر شود، معمولاً طول میکشد و حتی ممکن است به شما بگویند این یادداشت شما خطرناک است و نمیتوان آن را چاپ کرد. درحالیکه در مسئله فضای مجازی، اصلاً اینطور نیست. شما همان دسترسی نسبتاً سریع، آسان، رایگان و همگانی را دارید؛ سرعت پخش کردن و انتشار را هم دارید و خیلی سریع میتوانید اندیشه و متحوایی که دارید را به لحظه منتشر کنید.
در حالی که اقتدارگرایان و سلطهجویان از این به لحظه بودن انسان میترسند، زیرا میگویند نکند یک حرفی از زبان این شهروند بیرون بیاید و آسیبی به منافع و جایگاه ما بزند، پس میآیند و از طریق فیلترینگ سعی میکنند این سرعت پراکنش و انتقال محتوا را بگیرند. تا شما بخواهی یک محتوایی را بفرستی، باید چند فیلترشکن عوض کنید. فیلترینگ میآید و کاری میکند که شما خسته شوید و یک نوعهایی شما را از این موضوع منصرف میکند که محتوا و داده خودت را پخش کنید.
یکی دیگر از ویژگیها، فراهم شدن امکان کنشگری برای کاربران است. در رسانههای سنتی، شما عملاً نمیتوانید کنشگر باشید، درحالیکه در فضای مجازی هر انسانی یک کنشگر است. شما اگر مثلاً بخواهید یک کنشگر محیط زیست باشید، ممکن است لازم شود از جیب خودتان خرج کنید. ممکن است اگر شما بخواهید یک حزب تشکیل دهید، لازم باشد که پول داشته باشید. بنابراین شما از طریق فضای مجازی، بدون اینکه پول خرج کنید، تقریباً به صورت رایگان میتوانید تبدیل به یک کنشگر اجتماعی شوید. به یک معنا، فضای مجازی، تقریباً بدون هیچ نوع هزینهای به شما امکان بهرهبرداری از حق سرنوشتتان را میدهد.
مغایرت با قانون اساسی
در اصل ششم قانون اساسی آمده است که «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود از راه انتخابات: انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضاء شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد.» این امر عمومی است و اگر بخواهد اجرا شود، راهش همین فضای مجازی است. یعنی فیلترینگ مخالف اصل ششم قانون اساسی و علاوه بر آن دهها اصل دیگر است. برای اینکه خود همین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یک جاهایی اصول خوب و درخشانی دارد و میگوید امور عمومی کشور باید با مشارکت مردم انجام شود.
اداره امور کشور مطابق اصول گوناگون، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران باید با اتکا به آراء مردم انجام شود. مثلاً به اصل سوم قانون اساسی توجه کنید. در این اصل آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار بَرَد: 1- ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی. 2- بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی در همه زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانههای گروهی و وسایل دیگر. 3-آموزش و پرورش و تربیتبدنی رایگان برای همه در تمام سطوح، و تسهیل و تعمیم آموزش عالی. 4-تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینههای علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان. 5-طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب. 6-محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی. 7-تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون. 8-مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش. 9-رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی. 10-ایجاد نظام اداری صحیح و حذف تشکیلات غیرضرور. 11-تقویت کامل بنیه دفاع ملی از طریق آموزش نظامی عمومی برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی و نظام اسلامی کشور. 12-پیریزی اقتصادی صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه. 13-تأمین خودکفایی در علوم و فنون و صنعت و کشاورزی و امور نظامی و مانند اینها. 14-تأمین حقوق همهجانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون. 15-توسعه و تحکیم برادری اسلامی و تعاون عمومی بین همه مردم. 16-تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بیدریغ از مستضعفان جهان.»
نگاهی به همین اصل قانون اساسی نشان میدهد فیلترینگ که مغایر با 4 بند از بندهای قانون اساسی است، وقتی که نگاه میکنیم، مغایرت فیلترینگ با بندهای «9، 8، 7، 6» کاملاً مشخص است. در اصل ششم قانون اساسی هم همین است و ما شاهد نقض قانون اساسی هستیم.
نگاهی به اصل هشت هم داشته باشیم، میبینیم که فیلترینگ این اصل را هم نقض کرده است. در این اصل، قانونگذار نوشته است: «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین میکند. «والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر.»» چطور این نقض اصل میشود؟ شما وقتی امر به معروف و نهی از منکر را به زبان حقوق عمومی توضیح دهید، میبینید که نقد متقابلی که در چارچوب آزادی بیان برای شهروندان شناخته میشود، در اندیشههای دینی به رسمیت شناخته شده و در قانون اساسی هم عین همان اندیشه دینی، خیلی زیبا منعکس شده است. فیلترینگ صددرصد مغایر همین اصل است.
در اصل 9 قانون اساسی هم وضعیت همین است و ما شاهد نقض قانون اساسی هستیم. در این اصل اینگونه آمده است: «در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیکناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.»
این اصل میگوید شما اجازه ندارید به نام امنیت و یا هر نام دیگری، آزادی و استقلال شهروندان را نادیده بگیرید. البته که من هم به عنوان یک شهروند هرگز این اجازه را ندارم که از ابزارهای مجازی برای زیر سوال بردن آزادیهای دیگران استفاده کنم و یا بخواهم با آن استقلال کشور، تمامیت ارضی و وحدت ملی را زیر سوال ببرم. اینطور مسائل را ما جزء آزادی نمیدانیم که مثلاً فردی بیاید و از فضای مجازی استفاده کند و استقلال کشور را زیر سوال ببرد.
گفتوگو در هر زمینهای آزاد است اما اینکه یک نفر بیاید مثلاً مردم را به تجزیهطلبی و یا اعمال تروریستی تشویق کند، جزء آزادیها محسوب نمیشود. همین چند روز پیش در فرانسه، یکی از افرادی که چهره بود تولید محتوایی کرده و شهروندان را به عمل تروریستی دعوت کرد و بلافاصله هم بازداشت شد. اینطور چیزها بدیهی است و بدیهی است که ما کاملاً موافق هستیم که اگر کسی به صورت ملموس مثلاً آموزش ساخت بمب را میدهد، شما نهتنها کانال را فیلتر کنید، بلکه او را در چارچوب آیین دادرسی منصفانه، تحت تعقیب امنیتی و قضایی هم قرار بدهید. یا مثلاً وقتی که کسی کودکآزاری را ترویج میکند، باید محدودیت درباره او را پذیرفت.
اینترنت طبقاتی
این اواخر هم به اسم رفع فیلترینگ از مواردی حرف زده میشود که خود آن موارد هم بر خلاف قانون اساسی است. برای مثال وقتی به اسم رفع فیلترینگ، از اینترنت طبقاتی حرف زده میشود، خودش مغایر با بند 9 در همین اصل 3 به شمار میرود و تبعیض ناروا محسوب میشود. جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی چرا رخ داد؟ چرا مردم در سال 57 علیه رژیم پهلوی قیام و انقلاب کردند؟ دقیقاً به علت تبعیضهایی بود که آن موقع به چشم میدیدند، وگرنه مردم بیکار و بیمار نیستند که انقلاب کنند. تشخیص میدادند که آن موقع روابط خیلی تبعیضآمیز بود و آن استبدادی که وجود داشت، باعث شد تا آن نقطه جوش ایجاد شود. حالا شما دقیقاً آمدهاید از طریق مفاهیم مانند اینترنت طبقاتی، همان کار را بازتولید میکنید.
قانون اساسی هرگونه تبعیض ناروا و ایجاد امکانات ویژه برای برخیها را صراحتاً ممنوع کرده است. من نمیدانم چه افرادی هستند که به خودشان اجازه میدهند برخلاف قانون اساسی که صریح و زیبا نوشته شده است، نظراتی میدهند، کارهایی میکنند که در هیچ قاموسی نمیگنجد. اگر فردی بخواهد نقضهایی که از اصول قانون اساسی صورت میگیرد و متاسفانه هیچ پاسداری هم برای قانون اساسی وجود ندارد، اولین کسی که باید علیه فیلترینگ قیام کند، خود شورای نگهبان است چرا که او پاسدار قانون اساسی است.
گریز از خطوط قرمز اقتدارگرایانه
یکی دیگر از ویژگیهای حیات مجازی، گریز ار خطوط قرمز عمومی و خطوط قرمز اقتدارگرایانه، خودسرانه و خودکامانه است. در آثار متعدد حقوق اساسی، وقتی از آزادی حرف زده میشود، بلافاصله میگوییم که ما میفهمیم آزادی مطلق نیست و ما نباید از آزادیمان استفاده کنیم و دیگری را تحریک به اعمال مجرمانه کنیم. ما اینها را میفهمیم اما این را هم میفهمیم که دولتها حق و صلاحیت ندارند که برای شهروندان خط قرمزهای موهوم بسازند. یا دولتها اصلاً حق ندارند که به صورت یکجانبه خط قرمزها و محدودیتهای اقتدارگرایانه برای شهروندان تولید کنند. فیلترینگ این ویژگی حیات مجازی را هم نشانه میگیرد و زمینهای را فراهم میسازد تا سیستم اقتدارگرا، از طریق آن خط قرمزهای خودشان را به زور به مردم غالب کنند و صدای مردم هم به جایی نرسد.
نظارتهای آزادیکُش
دیگر ویژگیای که میتوان درباره فضا و رسانههای مجازی به آن اشاره کرد، گریز از نظارتهای پیشینی است. نظارتهای پیشینی، معمولاً مخل آزادی است. این نوع نظارتها حتی اگر توسط وزارت ارشاد و یا نهادهایی مشابه اعمال شود و یا حتی توسط وزارت کشور بر آزادیهای گروهی اعمال شود، آزادیکُش است. خیلی رک بگویم، نظارت پیشینی، ذوق آزادی را از بین میبرد. آزادی ذوق، شور و هیجان میخواهد و نظارت پیشینی، هیجان را نابود میکند. فیلترینگ دقیقاً همین کار را انجام میدهد. بنابراین هر کس مدافع فیلترینگ است، او میخواهد با یک لطایفالحیلی و با ادبیاتی مثلاً موقر مانند دفاع از اخلاقیات، نظارت پیشینی ایجاد کند و ذوق آزادی و برابری را در ما شهروندان از بین ببرد.
فیلترینگ، هدفش ارسال پیام ناامیدی به بیقدرتان، ناتوانان و نابرخورداران است. میخواهد بگوید شما توسریخور هستید، شما مستضعفتر از آن هستید که آزادی بیان داشته باشید. فیلترینگ در واقع هدفش این است که آزادی، انتشار بیان و پیام را به انحصار گروههای قدرتی و ثروتی دربیاورد. اینترنت زمینهای را فراهم میآورد که شما به یک انسان فراملی تبدیل شوید، زمینهای را فراهم میکند که انسان فراجغرافیایی و فرازمانی شوید. اینترنت و فضای مجازی، امکان بسیار طلایی برای انسانهایی که در نقطه نقطه جهان زندگی میکنند، فراهم میکند که به هم بپیوندند. بنابراین، فضای مجازی، فضای همپیوندی انسانها از هر گوشهای از این کره خاکی است. اما فیلترینگ و فیلترچیها، دقیقاً هدفشان این است که این دوستی انسانها را نشانه بروند.
فیلترچیها، در هر کجای عالم که باشند، میخواهند که مفهوم انسان جهانی رخ ندهد. خلاصه کلام این است که فیلترینگ، دشمن مفهوم شهروندی و انسان حقوق بشری است، فیلترینگ دشمن شهروندی جهانی و نزدیک شدن انسانها است. فیلترینگ دشمن جامعه مجازی جهانی است. فیلترینگ، بنیادهای زیست انسانی جدید را نشانه گرفته است؛ یعنی فیلترینگ با مفاهمیی چون عدالت، دموکراسی، برابری، کرامت انسانی و دیگر حقها و آزادیها و به صورت کلی با مفهوم شهروندی، سر ستیز دارد. تاریخ نشان میدهد که هر کسی که با این مفاهیم در افتاد، قطعاً برافتاد.