| کد مطلب: ۳۰۶۰۴

مردمانی تدریجی هستیم

ما مردم تدریجی هستیم. مردمی که درویش مسلکیم و قانع. راضی هستیم به کم. قدرمان را بدانید لطفاً ! ما و شما برای ایران می‌مانیم و گردن همه‌مان وعده قول‌هایمان. بماند که نیش و کنایه‌های رأی‌ندهندگان و خارج‌نشینان بیرون گود نیز این چند ساعت، عنان دل شیدا به لب شیرین برد!

مردمانی تدریجی هستیم

اوائل دهه 70 چند شبکه شوروی آن‌زمان، در شمال ایران قابل دریافت بود. مسابقه‌های فوتبال یا فیلم‌های سینمایی را می‌شد از آن کانال‌ها تماشا کرد. بیشتر کانال یکِ مسکو قابل دریافت بود. شبکه‌های ترکمنستان و آذربایجان هم کم‌وبیش سیگنال داشتند. آن دوران اگر در خانه دوست و آشنایی این شبکه‌ها می‌بود؛ حکم خانه‌های زمان پخش سریال «مراد برقی» را داشت که فامیل جمع می‌شدند یکجا.

هم فال بود و هم تماشا. کم‌کم گیرنده و تقویت‌کننده‌های قوی‌تری هم آمد تا کیفیت تصویر، وضوح بیشتری داشته باشد. بعد از مدتی که شبکه‌های استانی تاسیس شد، سیگنال‌دهی این تلویزیون‌های روسی ضعیف و ضعیف‌تر شد؛ به‌نحوی‌که انتهای دهه 70 دیگر قابلیت پخش نداشت. حتی دیگر «بوسترهای» قوی نیز کارایی نداشت. میزان پارازیت هم زیاد بود. کم‌کم مخاطبان این دو استان به‌خصوص مازندران، از خیر تماشای این چند شبکه گذشتند. نوجوانان آن زمان نیز پنهانی و در نبود خانواده، برنامه‌هایی را نگاه می‌کردند که شاید برای‌شان تازگی داشت! حتی آن دوران شایع شده بود که یکی از دلایل تاسیس شبکه‌های استانی در شمال کشور، همین دریافت راحت تلویزیون روسیه بود و بس!

باری آن شبکه‌ها که آمد، تلویزیون روسیه نیز رفت. دیگر دیدن مستقیم فوتبال یا تماشای ژیمناستیک مردان و زنان نیز میسور نبود! آنچه مهم می‌نمود، آن بود که مخاطب آن سال‌ها متوجه شد می‌تواند با کمی قدرت‌دهی بهتر به گیرنده‌اش، دنیای دیگری را نیز تجربه کند. ببیند در تلویزیون‌های جهان آزاد چه می‌گذرد! از این رهگذر فقط فکر تماشای رقص، آواز و فوتبال نبود؛ مهم دسترسی‌اش به دنیایی دیگر بود.

ابتدا شاید محو، غرق و بهت‌زده می‌شد از تماشای همه ممنوعه‌های در ذهن یا آنچه بدو گفته بودند از خطوط قرمز. ولی به‌مرور همه آنچه زمانی آرزویش بود، عادی شده بود. دیگر بسان روزهای آغازین، ساعت‌ها چشم به تلویزیون خارجی نمی‌داشت. فقط می‌خواست او نیز دسترسی‌هایی داشته باشد. خود را همذات‌پندار جهان مدرن بداند. آمال خواسته‌اش همین بود. نه رفتارش تغییر پیدا کرد با تماشای چند پلان و سکانس فیلم‌های ممنوعه، نه در دل تمنا می‌کرد چنین باشد.

مهم آن بود که «هر آن چیز پرهیز دارند اشتها افزوده گردد»، برایش رخ ندهد! آری در همان سال‌ها شاید آن نوجوان شمالی و شاید جنوبی که آنان نیز دسترسی به تلویزیون‌های عربی داشتند، دنیایی متفاوت را تجربه می‌کردند؛ دنیایی که به‌حتم پدران و مادران‌شان آنچنان نمی‌پسندیدند. به یاد دارم خریدن بوستر تقویت‌کننده، معنایی جز تماشای تلویزیون شوروی نداشت! و هرکه آن داشت، گویی جهان داشت! نیش و کنایه‌های اطرافیان نیز جای خاصی پیدا کرده بود.

عده‌ای رفت‌وآمد بچه‌هایشان به این خانه‌ها را ممنوع کرده بودند! که می‌توان آن را با روزهای ابتدایی سر بر آوردن دیش‌های ماهواره در دهه بعد مقایسه کرد! بگذریم که سخن به درازا کشید و نقب زدن به این مورد را دلیلی بود. غروب سه‌شنبه که خبر رفع فیلترینگ واتساپ و گوگل‌پلی آمد؛ ناخودآگاه به آن دوران اندیشیدم. قیاسی در ذهن انجام دادم. آنچنان مع‌الفارق نبود! آن دهه این سیگنال‌ها ناخواسته در تلویزیون‌مان بود.

با کمی آنتن و گیرنده می‌توانستیم ببینیم یا نه. ولی وجودش ما را متفاوت می‌کرد. حداقل در ذهن چنین بود. درحالی‌که این وعده با کمی تأخیر انجام شد، خوشحالیم. شادیم که دیگر برای واتساپ و گوگل‌پلی نیاز به فیلترشکن (بوستر آن دوران) نداریم. در این فقره ما هم جهانی هستیم. کم از دیگران نداریم. شاید در برهه‌ای که جهان فناوری‌های نوین ارتباطی را تجربه می‌کند؛ جای تعجب باشد که ما چنین خرسندیم!

آری دنیا نمی‌داند که ما چه ممنوعیت‌هایی تجربه کردیم و چه دورزدن‌هایی هم! آنچه ما را سر شوق می‌آورد این است که ما هم مردمی هستیم در جهان مدرن امروز با مختصات ایرانی اسلامی‌مان. ممنون آقای پزشکیان که آرام‌آرام این وعده را تا حدودی میسور کردید. ما مردم تدریجی هستیم. مردمی که درویش مسلکیم و قانع.

راضی هستیم به کم. قدرمان را بدانید لطفاً ! ما و شما برای ایران می‌مانیم و گردن همه‌مان وعده قول‌هایمان. بماند که نیش و کنایه‌های رأی‌ندهندگان و خارج‌نشینان بیرون گود نیز این چند ساعت، عنان دل شیدا به لب شیرین برد!

پی‌نوشت: این یادداشت بی‌دغدغه کار کردن فیلترشکن به روزنامه ارسال شد!

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت