ارزیابی فعالان سیاسی از مفهوم وفاق و اختلافنظرها در خوانش آن و انتقادات به رویکرد وفاق دولت
انتقاد از هر سـو
نزدیک به سه ماه از روزی که مسعود پزشکیان از نام دولتش رونمایی کرد، گذشته و تقریباً ترکیب وزارتخانهها در حال نهایی شدن است و گزینهها یک به یک معرفی میشوند. اما در این میان نکته این است که برخی انتخابها آنقدر عجیب است که حتی صدای اعتراض مدافعان پزشکیان هم درآمده و به رئیسجمهوری هشدار میدهند حضور این افراد نمیتواند دولت او را به سرمنزل مقصود برساند.
نزدیک به سه ماه از روزی که مسعود پزشکیان از نام دولتش رونمایی کرد، گذشته و تقریباً ترکیب وزارتخانهها در حال نهایی شدن است و گزینهها یک به یک معرفی میشوند. اما در این میان نکته این است که برخی انتخابها آنقدر عجیب است که حتی صدای اعتراض مدافعان پزشکیان هم درآمده و به رئیسجمهوری هشدار میدهند حضور این افراد نمیتواند دولت او را به سرمنزل مقصود برساند.
دایره این انتقادات گسترده شده و تنها یک طیف را شامل نمیشود. جدای از تندروهای اصولگرا که چند وقتی است، سوزنشان روی محمدجواد ظریف گیر کرده و تمام زور خود را برای حذف او به کار گرفتهاند، در بخشهای دیگر هم این انتقادات دیده میشود. اصلاحطلبان در یک سمت منتقد هستند، برای مثال غلامحسین کرباسچی، دبیرکل سابق حزب کارگزاران در گفتوگویی که روز گذشته با خبرآنلاین داشت، گفته بود:
«من خیلی تمایل ندارم که در این زمان از دولت انتقاد کنم. دولت گرفتاریهای زیادی دارد. میراثی که برای دولت از قبل به جای مانده، او را شکننده کرده است. ولی با این وجود، نمیتوانم از واژه «اشتباه» برای دولت استفاده نکنم. دولت اشتباه میکند. هم انتصاب وزیر کشور اشتباه بوده و هم استانداران و معاونانی که انتخاب میشوند. من یقین دارم که دولت بعدها پشیمان خواهد شد.» و یا پیش از این، آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات پس از معرفی گزینههای پیشنهادی برای وزارت، در مصاحبهای به نقد این روند پرداخت و گفته بود: «ترکیب معرفیشده حتماً با معدل انتظار و مطلوب جبهه اصلاحات فاصله دارد و ما به همین دلیل روز گذشته در نامهای به رئیسجمهور نگرانیهایی را در این ارتباط مطرح کردیم.»
در آن سمت، اصولگرایان نیز چنین دیدگاهی دارند؛ برای نمونه محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین در گفتوگویی که اخیراً با جماران انجام داد، گفته بود: «بالاخره ایشان نیروها را چیده است؛ حتی یکسری اشتباهات تاکتیکی را هم ممکن است کرده باشد. بهعنوان نمونه، آقای پزشکیان برای چیدن کابینه سفره را خیلی پهن کرد؛ روز آخر برای هر وزارتخانهای پنج نفر، شش نفر، ده نفر و حتی پانزده نفر اسمشان مطرح بود.» اما در نمونه دیگر، نهضت آزادی به عنوان یکی از قدیمیترین جریانهای سیاسی جمهوری اسلامی نیز در نوع خود منتقد وضع موجود است؛ چنانچه محمدحسین بنیاسدی، دبیرکل نهضت آزادی در سخنرانی اخیر خود در نقد این روند گفته بود: «اینکه افرادی مانند آقای پزشکیان میگویند ما به دنبال وفاق هستیم، انگار تصورشان این است که وفاق یک رویداد است.
مثلاً فردا میتوانند اعلام کنند وفاق شد یا اگر مثلاً دو نفر از هر جناح سیاسی را در هیئت دولت گذاشتند، این وفاق است. وفاق یک رویداد نیست که اتفاق بیفتد یک فرایند است. نمیشود دستور داد که اختلافاتی که هست از بین برود، اینها در یک فرایند گفتوگو و مصالحه ملی در طی زمان قابل تغییر است.» به هر صورت، آنچه در باب انتصابات در حال وقوع است، با اعتراضهای فراوانی روبهرو است و مسعود پزشکیان از جهات مختلف زیر ذرهبین قرار گرفته و کار سختی در پیش خواهد داشت اما باید منتظر ماند و دید که آیا واژه «وفاق ملی» میتواند با مدلی که در حال پیشروی است به سرمنزل مقصود رسیده و وضعیت را بهبود بخشد یا با سهمدهیهای صورتگرفته، فقط سهامداران راضی از وضعیت موجود میشوند. در ادامه در پی انتظاری که جریانهای مختلف از مفهوم وفاق و عملکرد دولت با چنین نامی دارند؛ هممیهن نظرات چهرههای مختلف سیاسی از جریانهای گوناگون را پیگیری کرده است که در ادامه میآید:
پزشکیان دوستانش را فدا کرد
نادر قاضیپور، نماینده ادوار مجلس
در پاسخ به بازندههای انتخابات ریاستجمهوری که این روزها به وفاق ملی ایراد میگیرند باید پرسید که استاندار محترم یزد از کدام جناح است؟ معاون وزیر امور خارجه از کدام جناح است؟ وقتی این انتصابات را نگاه میکنیم، متوجه خواهیم شد که آقای پزشکیان وفاق ملی را انجام داده است. به برخی وزارتخانهها که نگاه میکنیم، میبینیم که خیلی از مدیران دولت آقای رئیسی در دولت پزشکیان هم ادامه کار دادهاند. البته نمیتوان این موضوع را هم دور از نظر دانست که تعدادی مسئلهدار فتنه 88 و 1401 پست گرفتهاند که ما هم با آنها مخالف هستیم.
باید پرسید آیا اگر سعید جلیلی رئیسجمهور میشد، به رقبایش استانداری و معاونت وزارت میداد؟ باید قدر پزشکیان را بدانند، پزشکیان دوستان و طرفداران خودش را فدای این آقایان اصولگرا و جبهه پایداری و وفاق ملی کرد، اینقدر که درون ستاد خود آقای پزشکیان افرادی که فعالیت میکردند الان ناراضی هستند. آقایانی که تا روز جمعه و تا آخرین ساعت برای سعید جلیلی خودشان را میکشتند، روز شنبه تبدیل به مجاهدین شنبه شدند و پستهای حساس را بهدست آوردند و الان ناشکری میکنند. دولت باید در ادامه مسیر شایستهسالاری را مدنظر قرار دهد، اینطور که تنها ده درصد را برای جناحبازی مدنظر قرار دهند و 90 درصد را به شایستهسالاری اختصاص دهند. جایی که اقتصادی است، باید دست افراد اقتصادی باشد.
نمیتوان یک فرد سیاسی را در مجموعهای اقتصادی قرار داد و توقع داشت که آن مجموعه در مسیر موفقیت قدم بردارد. دولت باید اجازه دهد بخش خصوصی کار را در دست بگیرد و دولت تنها نظارت داشته باشد. دولت مکلف است از سرمایه ملت محافظت کند و آموزش و درمان را به صورت رایگان در اختیار همه بگذارد. و در پایان اینکه، از آنجایی که ایران اسلامی از قومیتهای بزرگ، مذاهب و گویشهای مختلف تشکیل شده، دولت باید به همه این اقوام و مذاهب و گویشها توجه داشته باشد. ایران بزرگ از ترکمن تا بلوچ، از ترک تا عرب و لُر تشکیل شده و همه باید مورد احترام باشند.
به دشمن تابلودار جایگاه ندهید
غلامعلی جعفرزادهایمنآبادی ،عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه
در این کشور همیشه وقتی یک جناح پیروز میشد، نیروها را از جناح خودش انتخاب میکرد و سایر پتانسیلهای کشور که در جناحهای سیاسی دیگر بودند، روی زمین میماندند. در این میان، بحث وفاق ملی ابتکار عمل خوبی از سوی مسعود پزشکیان بود که ارائه شد. ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که توجه داشته باشیم پزشکیان در چه شرایطی دولت را تحویل گرفت. از نظر داخلی که پیش از این دولتی روی کار بود که عملاً کاری برای کشور بهصورت ویژه انجام نداده بود. در بحث خارجی هم از زمانی که پزشکیان رئیسجمهور شده، رسماً جنگ جهانی سوم نشده اما چیزی که ما میبینیم خود جنگ جهانی سوم است. من هم شاید نقدهایی به آنچه تا به امروز پیرامون وفاق ملی در دولت گذشته، داشته باشم.
اما مهمتر این است که باید شرایط آقای پزشکیان را درک کرد. باید قبول داشت که در این کشور، هستههای حکومتی مختلفی وجود دارند که باید در آنها بدهبستانهایی انجام شود و از این جهت آقای پزشکیان مجبور است جاهایی نرمشهای قهرمانانه کند تا بتواند در جای دیگر کارش را پیش ببرد. برای مثال ما وقتی میخواهیم وزیر بهداشتمان دکتر ظفرقندی باشد و یا سیدعباس عراقچی را بهعنوان وزیر خارجه داشته باشیم، مجبوریم که دو سه وزارتخانه را هم بدهیم اما اینکه چنین کاری درست یا غلط است را زمان مشخص خواهد کرد. در این مسیر، اینکه آقای پزشکیان میخواهد از ظرفیتهای کشور استفاده کند، اشکالی ندارد. به مخالف هم میتوان جایگاه داد اما نباید به دشمن تابلودارش جایگاه دهد. تنها آرزویی که من در این انتصابات دارم، این است که افرادی که پست گرفتهاند، به آقای پزشکیان خیانت نکنند.
افرادی که با عناوین و پستهای مختلف وارد تیم دولت شدهاند، حرام است اگر گفتمان آقای پزشکیان را قبول نداشته باشند و در آن پست بمانند. حالا که پزشکیان با منش بزرگ خود یک دریچهای برای همه باز کرد، اینها نباید خیانت کنند. در ادامه راه، دولت باید این افرادی که پست گرفتهاند را راستیآزمایی کند تا متوجه شود که آیا گفتمان آقای پزشکیان را انجام میدهند یا خیر. من وزارتخانهای میشناسم که وزیرش در تیم آقای پزشکیان نبود و در حال چینش تیم ضدپزشکیان در وزارتخانه است.
این چنین رفتارهایی خیانت و جنایت است. این مخالفان میآیند، نمیتوانند گفتمان پزشکیان را پیش ببرند و در نتیجهی رفتار همین افراد، ناراضیتراشی خواهد شد. آقای پزشکیان باید خودش به این نتیجه برسد که برخی از افرادی که پست گرفتهاند، منتقد او نبودهاند که بگوییم اشکالی ندارد جایگاه گرفتهاند، بلکه دشمن پزشکیان بودند و بههیچوجه هم پذیرای پزشکیان نخواهند بود. من از آقای پزشکیان میخواهم روی آنهایی که به صراط مستقیم نمیآیند سرمایهگذاری نکند.
وفاق ملی باید تعریف شود
امیر واعظآشتیانی، عضو شورای مرکزی جمعیت انقلاب اسلامی
وفاق ملی تقسیم پست و مقام نیست، وفاق این نیست که دولتی سهامی تشکیل شود و هر گروه به سهم خود برسد. وفاق ملی که غاطبه مردم خواهان آن هستند، شایستهسالاری و انتخاب افراد کارآمد است. اگر شایستهسالاری در این کشور صورت گیرد و افراد اثرگذار روی کار باشند، وفاق ملی صورت خواهد پذیرفت، اگر مطالبات جامعه به سرانجام برسد وفاق ملی خواهد بود. اینکه بگوییم این سهم را به این قومیت و آن سهم را به قومیت دیگر بدهیم، نمیتوان وفاق ملی دانست، این چنین کارها رفتاری پوپولیستی است.
وقتی که یک واژهای تحت عنوان وفاق ملی مطرح شود اما تعریفی از آن ارائه نشده باشد، همین جریانی پیش میآید که الان شاهد آن هستیم که اگر انتقادی هم از جانب گروههای سیاسی وجود دارد، به این علت است که در این وفاق که تعریفی از آن ارائه نشده، این گروهها دنبال سهم خود هستند. به نظر من، گروههای سیاسی در حال سوءاستفاده از وفاق ملی هستند و دنبال سهم بیشتر هستند.
در کشوری که احزاب کارآمد و کادرساز وجود نداشته باشند، همین اتفاقات خواهد افتاد و طلبکار هستند. ای کاش آقای رئیسجمهور باید یکبار هم که شده این وفاق ملی را تعریف کند و بگوید منظورش چیست. اگر دولت میخواهد کمترین آسیب را ببیند، باید شاهد حضور مدیرانی باشد که کارآمدی دولت را بالا ببرند، هر چقدر کارآمدی بالاتر برود انتقادات کمتر خواهد شد.
الان چهار ماه از دولت گذشته و چشم به هم بگذاریم چهار سال تمام خواهد شد، باید از این بگومگوها عبور کرد. دولت باید از تولید مشکلات پرهیز کند، دولت باید از اختلافات فاصله بگیرد. دولت باید در مسیر کارآمدی برود، هر چه به سمت کارآمدی برود تولید حاشیههایش کمتر خواهد شد. اگر دولت میخواهد موفق باشد، باید از افرادی که حاشیه درست میکنند فاصلهاش زیاد شود. یکی از حواشیای که وجود دارد این است که افرادی را انتخاب کرده که مشکل قانونی دارند و همین موضوع هم تبدیل به پاشنه آشیل دولت شده است.
روند نگرانکننده است
سعید نورمحمدی، عضو شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان
وفاق ملی را میتوان مهمترین و اصلیترین شعار مسعود پزشکیان در ایام تبلیغات انتخاباتی ریاستجمهوری دانست. رئیسجمهور با بیان اینکه ظرفیت یک جناح سیاسی به تنهایی برای حل مشکلات انباشته کشور کافی نیست، از وفاق ملی و با هم اداره کردن کشور سخن گفت.
این شعار آقای پزشکیان بر این واقعیت مهم کشور اشاره میکرد که جریانات سیاسی کشور نتوانسته بودند به تنهایی حتی بخشی از این مشکلات را حل کنند. مردم در کشاکش رقابتهای سیاسی جریانات داخلی نظارهگری بیپناه بودند که شرایط اقتصادی و اجتماعیشان روز به روز شرایط بدتر و تلختری پیدا کرد. از همین رو شعار وفاق ملی برای اداره کشور به کانون توجهات رقابتهای انتخاباتی تبدیل شد.
با گذشت زمان به نظر میرسد به دلایل مختلف وفاق ملی برخی از طرفداران خود را از دست داده است و حامیان سابق این شعار به منتقدین آن بدل گشتهاند.
اصلیترین منتقدان جدید شعار وفاق ملی از سوی حامیان مسعود پزشکیان میآیند. حامیانی که با این مسئله روبهرو شدهاند که وفاق ملی به دستاویزی برای جریان رقیب تبدیل شده است که بتواند بسیاری از مدیران سابق و اصولگرا را بر کرسیهای مدیریتی و سیاسی تثبیت کند. از منظر آنان شعار وفاق ملی دیگر با هدف حل مشکلات مردم پیگیری نمیشود. بلکه صرفاً توجیهکننده حذف اصلاحطلبان و روی کار آمدن رقبای رئیسجمهور در مسئولیتهای اصلی کشور است.
ادامه این روند از این منظر نگرانکننده است که از یک سو رئیسجمهور و دولت، حامیان و طرفداران خود را از دست بدهند و از سوی دیگر با اکثریت یافتن مخالفین دولت در پستهای اجرایی، دولت نتواند شعارها و برنامههای خود را محقق سازد. دولتی غریب و بیپناه که با میدان دادن به رقبا و کنار گذاشتن حامیان، ضربهپذیری بسیار بالایی پیدا کند و در بهترین حالت تنها بتواند دور اول ریاستجمهوری را به پایان برساند و دولت را در ۴ سال بعدی دودستی به رقبا تقدیم کند؛ حادثهای که با ادامه این روند دور از ذهن نیست.
مشکل اصلی دولت در شرایط فعلی نداشتن یک استوانه مدیریتی مرکزی است. به نظر میرسد هماهنگی کامل بین معاون اول، معاون اجرایی و رئیس دفتر رئیسجمهور به عنوان نمایندگان اصلی حامی رئیسجمهور در دولت وجود ندارد. شکاف این سه نفر باعث شده است که وزیر کشور و بسیاری از وزرا حاضر به پذیرش گزینههای اجرایی از بین حامیان رئیسجمهور نباشند و ترجیح دهند که خود را در پناه مجلس و دیگر نهادهای حاکمیتی قرار دهند و بیش از پیگیری شعارهای دولت، به فکر حفظ خویشتن باشند. اگر در دولت محمود احمدینژاد، اسفندیار رحیممشایی و در دولت حسن روحانی، محمود واعظی نقش اصلی و تعیینکننده در انتصابات را داشتند و نظارت جدی بر انتصابات ایفا میکردند، به نظر میرسد در دولت پزشکیان این اراده وجود ندارد و بعضاً حتی با وجود مخالفت حامیان رئیسجمهور در دولت، انتخاباتی عجیب و غیرقابل دفاع در دولت رقم میخورد.
رئیسجمهورکه به شعار وفاق ملی پایبند است نباید فراموش کند بخش مهمی از افرادی که باید در جریان وفاق ملی قرار گیرند، حامیان و طرفداران خودش هستند و با کنار گذاشتن و تحقیر طرفداران دولت در برابر رقبا، خود را در برابر رقبا بیپناه و تنها نگذارد. لذا هماهنگی نهایی با داشتن حق وتو در بین معاون اول، معاون اجرایی، معاون راهبردی و رئیس دفتر رئیسجمهور الزامی است که در صورت مخالفت این ۴ نفر جلوی هر انتصابی گرفته شود و در صورت جمعبندی این ۴ نفر بر روی یک نفر، حکم قطعی برای افراد صادر شود.
انتصابات از شرکت سهامی تا سرمایه اجتماعی
رضا رئیسی، روزنامهنگار
این روزها که از کران تا کران سپهر سیاسی، موج مخالفتها با انتصابات دولت در مواضع و مناصب خرد و کلان دامن گسترانده و از منتهیالیه راست و پایداری تا اردوگاه اصلاحات و حتی تحریمیهای انتخابات، معترض و ناخشنود از چینش و آرایش دولت و شاکلهبندی قوه مجریه هستند، حق و انصاف آن است که بگوییم هر ترکیب و مجموعه و اضلاعی که به کار گمارده میشدند، اینگونه مخالفخوانیها کم یا زیاد جاری و ساری بود. اما همان حق و انصاف نیز اقتضا میکند که بگوییم، همه انتقادات و گلایهها و ناخشنودیها را به پای سهمخواهی، یا منافع فردی و طیفی نگذاریم و همگان را با یک چوب نرانیم.
حقیقت آن است که طرح شعار «وفاق ملی» البته با لحاظ اتمسفر انشقاقی چند سال گذشته، هم یک راهحل راهگشا میتوانست باشد و انتخاب و راهبردی درست، هم انتظارات و توقعات نسبت به دولت را افزایش داد. معضل البته از نقطهای جان گرفت و دامن گستراند که هر کسی از ظن خود یار پروژه «وفاق ملی» شد.
عدهای آن را تفسیر به انسجامسازی داخلی با حداکثر مشارکتدهی اضلاع و اجزای اقطاب و اقطار سیاسی فعال در ساخت قدرت سیاسی کردند. در این تعریف دولت شرکت سهامی خاص با مسئولیت نامحدود بازیگران سیاسی از طیفهای مختلف بود. نکتهای که هرچند مخالفان دولت و دستاندرکاران وضع موجود را خشنود میکرد اما حامیان گفتمانی دولت را دچار یأس و ناامیدی کرده است.
در دیگر سو، پروژه «وفاق ملی» از سوی حامیان گفتمانی پزشکیان چنین استنباط و ترسیم میشد که قرار است در دولت جدید، شاهد حضور چهرههای تازه از محذوفان همیشگی از زنان و جوانان و اقوام و مذاهب باشیم که بهطور معمول از کیک قدرت سهمی نداشته و همین نکته منجر به گسست معنادار طی چند سال اخیر میان جامعه و حاکمیت شده بود و با انتخابات ریاستجمهوری این فضای نزولی اندکی تلطیف و شیب مثبت به خود گرفت و با شعار وفاق و تحقق آن تفسیر و تعبیر گفته شده، انتظار میرفت سرمایه اجتماعی دولت جان تازهای گرفته و رضایتمندی عمومی و حس همذاتپنداری ارتقای معناداری به خود گیرد.
دولت چهاردهم تا این لحظه راهی میانهی این دو تفسیر را اتخاذ کرده است. بخشی از مواضع حساس و کلیدی را به منتقدان دولت و مخالفان گفتمانی خود داده و تا حدودی نیز به سراغ حامیان گفتمانی خود رفته است. اما نکته آن است که خالصسازان که مواضع قدرت را تام و تمام در اختیار داشتند و هیچ سر آشتیجویی هم ندارند، تغییرات ولو اندک برایشان ثقیل است و آن باقی مانی برخی از نیروها و وفاقگرایی به چشمشان نمیآید و حامیان و همراهان انتخاباتی نیز تغییرات قطرهچکانی و در جاهایی بیشتر سمبلیک و شعاری، نمیتواند حس همذاتپنداری آنان را جلب و امیدوار به چشمانداز پیش رو کرده و امید به تغییر وضعیت را در آنان زنده نگه دارد. اینگونه میشود که ملغمه رخداده، نه آش دهنسوزی برای مخالفان دولت است و نه کام موافقان دولت را شیرین میکند و در این میان آنکه ضرر میکند دولتی است که در بزنگاههای حساس پیشرو نه همراهان پای کار و قرص و محکم دارد، نه بستر مناسبپذیرشی در لایههای مختلف و متکثر جامعه.
حرکت بندباز روی طناب
محسن صمیمی، جانشن سردبیر سیاسی خبرگزاری مهر
شعار وفاق ملی در شرایط کنونی به چند دلیل حائز اهمیت و کلیدی است. اینکه آقای پزشکیان در ایام انتخابات ریاستجمهوری به صورت شخصی یا با عقبه فکری و تیم کارشناسی شعار را برگزیدند شاید زیاد حائز اهمیت نباشد ولی اینکه در موقعیت کنونی کشور نیازمند وفاق و یکصدایی است، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
از لحاظ محیط بینالملل واقعیت این است که در چند سال گذشته جنگ اوکراین و روسیه بلوکبندیهای جدیدی را در فضای سیاست بینالملل تشکیل داده و همکاریهای ایران با چین و روسیه موقعیت متفاوتتری را برای ایران در منطقه ایجاد کرده است. افزایش تحریمهای بینالمللی از سویی و تنشهای بزرگ منطقهای از سوی دیگر، ضرورت انسجام درونی کشور را بیشتر میکند. خاصه آنکه بعد از جریان ۷ اکتبر و عملیات طوفانالاقصی جبهه غرب متشکل از کشورهای اروپایی و آمریکا با همکاری برخی کشورهای منطقهای جبهه منسجمی را علیه جریان مقاومت با محوریت ایران تشکیل دادهاند و به نوعی موجودیت رژیم صهیونیستی محل نزاع تاریخی طرفین شده است.
حال عقل سیاسی حکم میکند که کشور از هرگونه تنشهای سیاسی و جناحی با منافع ایدئولوژیک و یا منافع شخصی دوری گزیند و طیفبندیهای سنتی اصلاحطلب و اصولگرا و اعتدالگرا حداقل برای مدتی رنگ ببازند. در چنین شرایطی و پس از شهادت رئیسجمهور در یک حادثه غیرمترقبه آقای پزشکیان در یک انتخابات رقابتی رئیسجمهوری اسلامی ایران شد و دست بر قضا و برخلاف خیلی از رؤسایجمهور سابق عَلَم همگرایی و وفاق برداشت؛ یعنی همان چیزی که نیاز مبرم کشور در شرایط فعلی بود. دو طیف قالب کشور دو نگاه متفاوت به وفاق ملی داشتند.
بخشی از طیف موسوم به اصولگرا بر این باور بودند که آقای پزشکیان باید از پس شعار وفاق شخصیتهایی را انتخاب کند که نزدیکی بیشتری با جریان اصولگرا داشته باشند و دستکم نصف کابینه و شخصیتهای منصوب رئیسجمهور از این جناح باشد. به نظر میرسید این خواسته به آن شکلی که این بخش از جریان اصولگرا انتظار داشت عملی نبود چون در نگاه واقعبینانه آقای پزشکیان هرچند همواره از انتصاب خود به جریان اصلاحطلب استنکاف میکرد ولی بخش زیادی از حامیان از این جریان بودند. نگاه دوم به بحث وفاق ملی نیز در بخش عمدهای از جریان اصلاحطلب و اعتدالی حاکم بود. آنها که معتقد بودند آقای پزشکیان منتخب جبهه اصلاحات است و با حمایت شخصیتهای این جبهه روی کار آمده است.
حال آنکه هرچند امورات تبلیغاتی و سیاسی آقای پزشکیان در ایام انتخابات عمدتاً بر عهده این جریان بود ولی طیفی که به ایشان در انتخابات رای داد الزاماً اصلاحطلب نبودند و از عامه مردم گرفته تا حتی بخشی از جریان موسوم به اصولگرا به واسطه تمسک ایشان به فاکتورهای مذهبی چون نهجالبلاغه و تاکید بر صداقت و راستگویی به ایشان رای داده بودند. بنابراین نمیتوان این انتظار را از آقای پزشکیان نیز صحیح دانست که باید کابینه و شخصیتهای منصوب وی الزاماً همگی اصلاحطلب باشند. رهبر انقلاب در دیداری که اعضای دولت جدید با ایشان داشتند شعار توجه به کار کارشناسی که مورد تاکید پزشکیان در ایام انتخابات بود را ستوده و بر آن تاکید کردند.
همین خصیصه میتواند نقطه قوت دولت باشد و به نظر میرسد تاکنون رئیسجمهور فارغ از طیفبندیها و علایق و سلایق سیاسی و جناحی تلاش کرده که در انتصاباتش بر تخصص و کار کارشناسی بیشتر تاکید کند و دولت در چند ماه گذشته فارغ از دیدگاهها و نگاههای شخصی رویهای ملی در چهارچوب منفعت کشور داشته است.
به نظر میرسد دو طیف مذکور یا هنوز نتوانستهاند صورتبندیهای سنتی ذهنی خود از نوع انتصابات در دولت را که مبتنی بر جناحگرایی بود اصلاح کنند و یا تلاش دولت برای انتصاب براساس کار کارشناسی را مغایر با منافع و مصالح شخصی و جریانی خویش میدانند.دولت در ایفای درست این نقش مسیری سخت و پرفرازونشیب دارد و حرکت بر مدار وفاق، چون حرکت بندباز بر روی طنابی میماند که کوچکترین انحراف از مسیر، شکست را با خود به همراه خواهد داشت.
وفاق راستین وفاق با خواست مردم است
مهدی عربصادق، معاون سیاسی سابق حزب موتلفه و فعال سیاسی اصولگرا
وفاق با جماعت اهل نفاق مثل روییدن گیاه بر سنگ است؛ تندروها برداشتشان از وفاق، داشتن همه قدرت برای خود است؛ آنها بهشدت توتالیتر هستند و تلاش میکنند در ساحت سیاسی کشور اتوریتر باشند. حاشیهسازیهای اخیر نیز از همین منشأ است، تندروها را اصولگرایان پرورش دادند که مقابل اصلاحطلبان علم کنند ولی اکنون همین جماعت اصولگرایان را دچار انشقاق کردهاند و به جای ترمیم این شکاف با واژگانی چون نواصولگرایی بازی میکنند؛ در مقابل مردم میگویند ما اصول را در اصولگراها ندیدیم، نواصولگرایی دیگر چیست؟
امروز همینها مقابل وفاق ملی ایستادهاند؛ طبعاً رئیسجمهور محترم باید رویکردش وفاق با مردم و حتی آن بخشی که به میدان انتخابات نیامدند باشد، وفاق با تندروها جمعشدنی نیست! چراکه هر قدر آقای پزشکیان عقب بنشیند آنها جلو میآیند و حد یقفی ندارند. گویا یادشان رفته دایره وفاق در دولت رئیسی خانواده علمالهدی و نزدیکان و یارانشان بود؛ اکنون دولتی را که باختهاند را صدارت و وزارت و ریاست میخواهند. اصولگرایان در مقابل تندروها به استیصال و انشقاق رسیدهاند و اردوگاه آنها را به تشتت و واگرایی رساندهاند.
از آقای پزشکیان میپرسم، چطور با کسانی که در مقاطع حساس کشور و نقاط عطف اجتماعی و سیاسی ایران، مواضعشان همسو با اسرائیل بود و دائم انگشتشان در چشم جامعه است میخواهند وفاق کنند. خوب یا بد، مردم به تفکر محمدجواد ظریف و اصلاحطلبان رای دادند. وفاق راستین وفاق با خواست مردم است، یادآوری میکنم که دولت رئیسی که بر سر کار آمد، بهقولی تا آبدارچیها را هم عوض کرد و کسانی را به مسند امور رساند که هیچ رزومهای مرتبط نداشتند و در اوهام خود با یک میلیون تومان توهم اشتغالزایی داشتند و بنا بود طی ۴ سال، ۴ میلیون مسکن بسازند، گفتند ۳۵ هزارمگاوات نیروگاه میسازند و ۱۰ هزارمگاوات نیروگاه تجدیدپذیر میسازند، اما حدود یک درصد وعدهشان عملی شد.
مگر میشود با چنین افرادی وفاق کرد. آقای پزشکیان یادشان نرود مطلقاً به اصولگرایان بدهکار نیست که جامعه بسیار از اصولگرایان طلبکار است و باید این طلب را وصول کند نه اینکه در مقابل آنها عقب بنشیند. از نظر چنین اصولگرایانی وفاق یعنی همه با ما و ما حاکم بر همه.
سازشگران عرصه سیاست
حسین نقاشی، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت
اگر سیاست و سیاستورزی را تلاش و تکاپویی در جهت کسب قدرت سیاسی و یا تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی تعریف کنیم، قطعاً ستیز و سازش بههنگام با قدرت حاکم یا عوامل اجتماعی و سیاسی حامی آن، یکی از موثرترین رفتارهایی است که میتواند یک سیاستمدار را به اهداف خودش برساند، یعنی این ستیز و سازش بههنگام ابزاری برای به دست آوردن اهداف سیاست است.
با این تعریف و با این ابزارها که به آن اشاره شد، میتوان نیروهای سیاسی را بدین ترتیب بازشناخت؛ یک دسته افراد و گروههایی هستند که در سیاستورزیشان برای کسب قدرت سیاسی و یا تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی صرفاً رویکردی ستیزهجویانه دارند، یعنی ابزار و روش کسب قدرت یا تاثیرگذاری آنها بر قدرت صرفاً اغلب بر مدار «ستیز» است، این نیروها را میتوان در قالب نیروهای انقلابی شناسایی کرد. در مقابل آنها، نیروهای سیاسی تعریف میشوند که ابزارشان برای کسب قدرت سیاسی و یا تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی صرفاً «سازش» است، یعنی گمان میکنند هر چه بیشتر از ستیز فاصله بگیرند، رفتار سیاسی موثری انجام دادهاند.
شایان ذکر است که وقتی از «ستیز» سخن میگوییم، صورتهای متفاوتی دارد. از اعمال قهرآمیز و مسلحانه تا کنشهای خشونتپرهیز و مدنی که در غالب دعوت به اعتصاب، تجمع، راهپیمایی و راهاندازی کمپین در فضای مجازی را شامل میشود. قاعدتاً نیروهای سیاسی دموکراسیخواه رویکرد قهری، خشونتآمیز و متحجر به اعمال مسلحانه و تهاجمی را تجویز نمیکنند. در موضع مقابل افراد و گروههای سیاسیای هستند که مسیر کسب قدرت سیاسی و یا تاثیرگذاری بر آن را از مسیر «سازش» با بلوک قدرت و عوامل اجتماعی آن تعریف میکنند.
میگویند چون موازنه قدرت در فضای سیاسی امکان بسیج اجتماعی عینی یا حتی مجازی را نمیدهد، تنها راه پیشبرد سیاست، سازش با ذینفعان و سهیم شدن هرچند حداقلی با آنها در قدرت سیاسی است. شاید که از این راه اهداف و تغییراتی هرچند کوچک به وقوع بپیوندد؛ نگاهی حداقلی و محافظهکارانه به تغییرات سیاسی و مطالبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی که در نقطه مقابل سیاست «ستیز» قرار دارد.
به نظرم این رویکرد دوم چیزی است که تحت عنوان «وفاق» یا «توافقگرایی» مطرح میشود. از این رو و با تعریف بالا، افرادی که مدعی وفاق و توافقگرایی هستند را میتوان در بخش منتقدین محافظهکار دستهبندی کرد. گمان میکنم چیزی که طی شش ماه اخیر توسط حامیان دولت آقای پزشکیان و توافقگرایان روزنهگشا در حال تئوریزه شدن است، این است که منتقدینی محافظهکار هستند که گمان میکنند توازن قوا وجود ندارد و ما طبیعتاً باید از طریق سازش و توافقگرایی با قدرت مستقر و عوامل اجتماعی آن، بتوانیم میزانی از تغییر رویهها و اصلاحات را محقق کنیم.
اما سیاست و عمل سیاسی یک سوی دیگر هم دارد و آن چیزی که من در تعریف سیاست و سیاستورزی از آن استفاده کردم، یعنی «ستیز و سازش بههنگام» را میتوانید رویکرد سوم در نظر بگیرید. یعنی در برابر ستیز همیشگی و سازش بیقید و شرط، «ستیز و سازش بههنگام» را در نظر بگیرید.
در واقع زمانی میتوان اصلاحات بنیادین و موثر را در سطوح مختلف (چه در سطح ساختارهای سیاسی و دیوانی کشور و چه در سطح قانونگذاری و چه در سطح کارگزاران سیاسی) داشته باشید، که بههنگام، ستیز خشونتپرهیزانه داشته باشید و در جاهای خود برای کسب منافع حداکثری به نفع اکثریت و جامعه مدنی، سازش کنید.
بهطور خلاصه؛ در رویکرد «ستیز و سازش بههنگام» آن چیزی که معنا و مفهوم سیاست را در معنای اصلاحطلبانه ساختاری و دموکراسیخواهانهاش معنا میبخشد، اشارتی است به رویکرد «فشار از پایین و چانهزنی در بالا». در این رویکرد ستیز دائمی و سازش دائمی چنانکه اهل وفاق به آن دست مییازند، معنای سیاست و سیاستورزی نیست.
با این تفاسیر آنچه از گفتمان دولت پزشکیان و تولید محتواهای توافقگرایان برمیآید، تاکید بر همان سیاست محافظهکارانه است. گمان میکنم که دشواریهای ساختاری حاکم بر سیاست و سیاستگذاریهای کشور پیچیدهتر از آن باشد که با چنین رویکردی توفیق تغییر یا حتی بهبود ملموس حاصل شود و بخش بزرگی از ایرانیان که بیتوجهی به مطالباتشان آنان را به صندوق رای و انتخاب بیتوجه نمود را برانگیزد و امیدوار کند.