گفتاری از محمدحسین بنیاسدی دبیرکل نهضت آزادی ایران درباره مسائل روز کشور
وفاق فرآیند است، نه رخداد
«کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب» در سال ۱۳۷۷ با اخذ مجوز از وزارت کشور به صورت رسمی فعالیت خود را دنبال کرد و دیدارها و جلسات متعددی را با چهرههای سیاسی چه آنها که در موقعیت و مقامی هستند و چه آنها که صرفاً فعالیت تشکیلاتی و حزبی انجام میدهند، برگزار کرده است.
«کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب» در سال 1377 با اخذ مجوز از وزارت کشور به صورت رسمی فعالیت خود را دنبال کرد و دیدارها و جلسات متعددی را با چهرههای سیاسی چه آنها که در موقعیت و مقامی هستند و چه آنها که صرفاً فعالیت تشکیلاتی و حزبی انجام میدهند، برگزار کرده است. یکی از مجموعه جلساتی که این تشکل مدتی است در پیش گرفته، جلسه هماندیشی است که با حضور چهرههای مختلف سیاسی از جریانهای مختلف برگزار میشود.
سخنران جلسه اخیر این مجموعه محمدحسین بنیاسدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران بود که به بیان تحلیلی درباره وضعیت روز کشور و ذکر خاطراتی از انقلاب و انقلابیون پرداخت که در ادامه میآید. در سخنانم تلاش بر این دارم که درباره وضعیت کشور از جوانب گوناگون چه در حوزه سیاست خارجی و چه در حوزه سیاست داخلی، توضیحاتی بدهم.
ایران و احتمال جنگ با اسرائیل
ما از نقطه نظر روابط خارجی و جنگ یکی از حساسترین شرایط برای ما پیشآمده است. در این بین البته امیدوار هستیم که این وضعیت به جنگ منتهی نشود، چون بسیار آسیبپذیر هستیم. در فضای بینالملل هم کسی نمیخواهد جنگ شود؛ آمریکا خواهان جنگ نیست زیرا قیمت نفت و حاملهای انرژی بالا میرود. بنابراین غربیها میخواهند منطقه آرام باشد تا توجهات از اوکراین به سمت خاورمیانه نیاید.
کشورهای عربی مثل عربستان و امارات نیز نمیخواهند جنگ شود. جاهایی که میخواهند جنگ شود؛ اول اسرائیل هست و نتانیاهو و بعد هم روسیه و پوتین. روسیه بدش نمیآید که جنگ شود چون توجه غرب از اوکراین برداشته میشود و متوجه این قسمت میشود. در طی این مدت هم که ایران با این سختیها مواجه بوده، حتی کوچکترین کلامی شما نمیبینید که آنها در حمایت از ایران زده باشند؛ حتی یکی از خبرنگارها پرسیده بود چگونه میخواهید به اسرائیل حمله کنید؟ یعنی آنها امیدوار به جنگ ایران و اسرائیل هستند.
سیاست اسرائیل هم این است که هم ایران و هم آمریکا را وارد جنگ کند، چون خودش به تنهایی زورش نمیرسد و نیاز دارد چنین پشتیبانیای صورت گیرد. وضعیت فعلی جنگ این است و باید بیاندیشیم که چگونه جلوی این کار گرفته شود. دولت هم بر اساس اخبار موجود به نظر میرسد به سختی دنبال این هستند که آتشبسی اعلام شود و از جنگ جلوگیری کنند. طبیعتاً این سیاست مورد تایید ماست و امیدوار هستیم که آنها موفق شوند و مذاکرات زیادی هم در جریان است؛ چنانچه پزشکیان به قطر سفر کرد و آقای عراقچی هم که مسئول مذاکرات است.
شکافها و نارضایتیها در جامعه ما
در رابطه با شرایط داخلی خودمان هم چنانچه میدانید، دارای شکافهای عمیقی در سطح جامعه هستیم و وضعیت اقتصادی هم هر روز سختتر میشود. سرمایه اجتماعی به تدریج افت کرده است و طبق آمار و مطالعاتی که خود نهادهای رسمی انجام دادهاند، اکثریت ناراضیاند و هیچ دلیلی هم تا الان وجود ندارد که این روند تغییر کند. شکاف بزرگی بین دولت-ملت وجود دارد.
به موازات آن شکاف اقتصادی هم هست که هر روز طبقه متوسط فقیرتر میشود. مثلاً ضریب جینی که برای کشورهای اسکاندیناوی و کشورهای دموکراتیک 20 یا 22 درصد است در کشور ما بین 45 تا 50 درصد است. در کشور ما اختلاف طبقاتی و شکاف درآمدی متاسفانه دلایل سیاسی دارد. دولت ایران، ۵ تا 6 میلیون کارمند دارد؛ ژاپن با جمعیت ۱۴۰ میلیونی زمانی میخواندم که فقط ۴۰ هزار کارمند دارد.
تازه آن آمار رسمی کارمندان حقوقبگیر دولت است وگرنه در واقع ایران ۸۰ میلیون کارمند دارد و بقیه هم یارانه میگیرند؛ هر خانواده بستگی به جمعیتش این پول را دریافت میکند. همین مبلغ بار سنگینی را به دولت تحمیل میکند و مجبور هستند پول چاپ کنند و همین هم پول را از جیب طبقه مستضعف و طبقه متوسط خارج میکند. دولتی که چنین بدنه سنگینی را حمل میکند و چنین گروه عظیمی را به خودش وابسته کند، توان بهبود وضعیت اقتصادی را ندارد.
از نقطه نظر دینی و فرهنگی هم اگر شما نگاه کنید الان بخشی از جوانهای ما دینگریز شدهاند. نوع خاصی از زندگی را میپسندند و شکاف بزرگی بین نسل جدید و نسل قبل وجود دارد. جامعه ایران خیلی آگاهتر از ۴۰ تا ۵۰ سال پیش شده است و به قول یکی از دوستان دیگر لباس این حکمرانی برایش تنگ شده است. نارساییها و شکافهای پیشآمده در کشور ما بهگونهای است که اینها به راحتی قابل حل نیست و فرایند بلندمدتی میخواهد؛ آن هم اگر قطار ایران روی ریل درستی قرار گرفته باشد.
وضعیت امروز ما
این اتفاقاتی که در طی چند ماه گذشته در ایران افتاد و پس از آن سقوط بالگرد رئیسجمهور و مهمتر از آن عدم استقبال از انتخابات سال ۱۴۰۲ مجلس که در شهرهای بزرگ گفته میشد حدود ۱۰ درصد مشارکت داشتند؛ تصمیمگیران را به این نتیجه رساند که سیاست یکدستسازی و خالصسازی موفق نبوده و دیگر نمیتوانند با آن فرمان ادامه دهند، بنابراین بدون اینکه اعلام و تصریح شود، گویی تغییری هرچند جزئی یا حتی کلی برای مصالحه در پیش گرفته شد و در انتخابات ریاستجمهوری آقای پزشکیان که پیشتر ردصلاحیت شده بود بنا به توصیهای که شد تاییدصلاحیت شد.
در این انتخابات دور اولش که خیلی مشارکت کم بود و دور دوم هم ۱۰ درصد زیاد شد که عملاً این آرا، رای اعتراضی بود تا آن ۵ نفری که معتقد به حفظ وضع موجود بودند، رئیسجمهور نشوند و آقای پزشکیان که خودش را اصلاحطلب هم نمیداند، رئیسجمهور شود. این یک فرصت بسیار مهمی برای ملت ایران است. چون آقای پزشکیان آمده و گفته است که دعوا نشود و وفاق ملی را نیز مطرح کردهاند.
دو تحلیل از سیاستهای مطرحشده
اما حالا اگر بخواهیم تحلیلی از اوضاع و احوال ارائه بدهیم تحلیل سیاست خارجیاش همانطور که عرض کردم این است که ما چه نوع برخوردی با وضعیت جنگ و سیاست خارجی داشته باشیم. در مورد جنگ ۱۰۰درصد ما نگران هستیم و میترسیم رخ بدهد. معتقد هستیم که در سیاست خارجی ایران باید تجدیدنظر شود؛ یعنی ایران با سیاستهایش کشورهای عربی و مسلمان را نگران کرد؛ شاید یکی از دلایل اینکه آنها به طرف اسرائیل نزدیک شدند همین باشد.
علاوه بر آن موجب شد گروه تندرو در اسرائیل که تازه نتانیاهو از بقیهشان آرام تر است روی کار بیاید و این فاجعه و وحشیگری را بر سر ملت فلسطین انجام دهند. بنابراین سیاست مدنظر ما که مناسب ایران است، این است که ایران باید با همسایهها رابطهاش خوب شود و با آنها پیمانهای امنیتی و منطقهای ببندد. باید از فلسطینیها و برای اتحادشان از آنها حمایت کنند. پیشنهادمان این است که در سیاست خارجی ایران تجدیدنظر صورت گیرد.
در بحث سیاست داخلی وضعیت ما این بوده که حکومت به لحاظ پشتیبانی ملت، با کاهش روبهرو شده است و نمود آخرش این است که در انتخابات ریاستجمهوری اخیر در تیرماه در دور اول، ۴۰ درصد و در دور دوم ۵۰ درصد مردم پای صندوقهای رای آمدند. در انتخابات مجلس هم این مشارکت حدود ۴۰ درصد بود و در شهرهای بزرگ میانگین حدود 10 درصد؛ یعنی نتیجه سیاستهای اجرا شده در این 45 سال مرتباً از دست دادن افراد پشتیبان و افزوده شدن بر نیروها و مردم ناراضی است.
بعد از اینکه این سیاست وفاق در ریاستجمهوری چهاردهم اعلام شد، نهضت آزادی از این موضوع استقبال کرد. در سال ۱۳۹۸ هم که انتخابات مجلس بود، در آنجا اصلاحطلبان شرکت نکردند و سیاستهای شورای نگهبان هرچه بیشتر در جهت سیاست یکدستسازی حرکت کرده بود و به اوج خودش در سال ۱۴۰۲ رسید. سیاستی که از سال ۹۸ نهضت در پیش گرفت، رویکرد اصلاحات جامعهمحور بود.
اصلاحات جامعهمحور و ضرورت آن
اصلاحات جامعهمحور مجموعه فعالیتها و فرایندهایی هست که هدفش توانمند کردن جامعه ایران مخصوصاً احزاب سیاسی و جامعه مدنی است. چون اعتقاد دارد مادامی که جامعه سیاسی ما و جامعه مدنی ما قوی نباشد؛ آش همین آش است و کاسه همین کاسه. یعنی مادامی که ملت متشکل نباشند، مادامی که جامعه ما جامعه اتمیزه باشد و خودش یک قدرت سیاسی نباشد، یک نیروی دولتی خواهیم داشت که فائق میشود و تصمیمگیرنده اصلی میشود و جایگاه ملت که طبق قانون اساسی باید مشارکت کامل و نظارت داشته باشد، از بین میرود.
بنابراین سیاست کلی این بود که جامعه مدنی و احزاب تقویت بشوند؛ آن هم حول محور مشترک دموکراسیخواهی یعنی گذار به مردمسالاری و دست یافتن به حقوق اساسی ملت بهصورت مسالمتآمیز و با استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی که داریم. این را باید بگویم که در اینجا بین روش نهضت آزادی و گروههای برانداز مرزبندی شود.
در این تعریف نکته مهم این است که شما برای اینکه بتوانید احزاب را با همدیگر پیوند بدهید و جامعه مدنی را تقویت کنید احتیاج به وفاق دارید و باید بین احزاب گفتوگو صورت گیرد، باید بین احزاب و حکومت گفتوگو شود، باید بین مردم گفتوگو انجام گیرد و این نیازمند آن است که شرایط و وضعیت در مملکت ایجاد شود که این گفتوگو امکانپذیر باشد. امروز این گفتوگو با موانع بسیاری روبهرو است.
اصلاحات جامعهمحور در مقابل اصلاحات دولتمحور و صندوقمحور است و میگوید با توجه به شرایط فعلی خیلی مطمئن نمیتوان بود که اصلاحات دولتمحور اثر میگذارد. دولت سیاستهایی دارد که در 45 سال آن را اعمال کرده که حاصلش این وضعی است که ما الان میبینیم؛ با همان سیاستها و با همان طرز فکر شما نمیتوانید مسائل را حل کنید.این شرایط پیچیده جامعه ما است و اینکه در آستانه جنگ و در آستانه بحرانهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دینی است. پس باید برایش فکری کرد و وقتی گفتند وفاق، این فرصت است.
وفاق ملی و سخن پزشکیان
وفاق ملی میتواند معانی گوناگونی داشته باشد و فقط با «دعوا نشود» تعریف نمیشود. نهضت آزادی در سال ۱۳۸۱ یک نشریه مفصل تحت عنوان «وفاق ملی، تئوری و عمل» در زمان ابراهیم یزدی منتشر کرد و در آن زمان برای مقامات فرستاده شد؛ با رئیس مجلس ششم و رئیس کمیسیون اصل ۹۰ این موضوع مطرح شد که جامعه ما نیاز به وفاق دارد وگرنه نمیتواند از مسائل و بنبستهایش عبور کند. توضیحات مفصل داده شد ولی آن موقع از کنارش گذشتند و به آن توجه نشد اما حالا بعد از بیستویکی دو سال امروز رئیسجمهوری میآید و از وفاق میگوید که دولتش دولت وفاق ملی است؛ این موضوع مهمی است.
ممکن است در این زمینه به ابعاد مختلفش توجه کرده باشند، ممکن است توجه نکرده باشند. ممکن است آن تغییر سیاستی که اجازه داد آقای پزشکیان بیاید، یک تغییر تاکتیکی باشد یا یک تغییر راهبردی. این را هم نمیدانیم، ولی هرچه هست باید از این فرصتی که برای ملت ایران پیش آمده استفاده بهینه شود و از این فرصت برای ایجاد یک وفاق پایدار بهره برده شود.
آیا وفاق همین است که گفته میشود؛ دعوا نشود یا اینکه وفاق خیلی عمیقتر است؟ اینکه دعوا میشود برای چی دعوا میشود؟ برای اینکه اختلافات، کمبودها و شکافها و نارضایتیهایی هست که باعث دعوا میشود. این دعواها عمیق است. حقوق ملت و عدالت مطرح است. حالا چه حقوق سیاسی یا حقوق اساسی یا حقوق اقتصادی و تمام حقوقی که مربوط به جامعه میشود، باشد.
این موضوع بهعنوان شعار یک سال اعلام شد: «رفع تبعیض، فقر و فساد» که مفهومش این است که در جامعه ما از سالهای قبل تبعیض بوده است و یعنی اختلافات بسیار اساسی است. اگر تبعیض باشد مقامات و منزلتها و درآمدهای کلان مخصوص گروهی میشود که ممکن است هیچ کاری نکرده باشند، قدرت سیاسی مربوط میشود به گروهی که ممکن است راجع به مملکتداری چیزی ندانند، حاصلش فساد و فقر میشود یا اینکه از حقوق گروههای اجتماعی جلوگیری میشود.
چگونه میشود وفاق ایجاد کرد؟
در لغتنامه دهخدا نگاه کنیم یا فرهنگ عمید میگوید وفاق یعنی همدلی، صمیمیت، صداقت، همکاری، همسویی، دلسوزی و شفقت در یک جامعه یا بین دو نفر یا بین ملت و حکومت و در مقابل نفاق یا شقاق قرار گرفته است.یعنی اختلاف، تضاد، دورویی، دوگانگی و غیره. وقتی میگوییم که چگونه میشود چنین شرایطی را ایجاد کرد، میرسیم به اینکه، این اختلافات، تضادها و تعارضها از یک طرف باید حل شود و آن جاهایی هم که دوگانگی هست مانند اینکه میگوییم آزادی هست ولی آزادی نیست یا انتخابات آزاد برگزار میشود اما انتخابات آزاد نیست.
اگر بین آن چیزهایی که میگوییم و آنچه عمل میکنیم، چنانچه اختلافی باشد به آن عدم صداقت و نفاق میگویند. آن چیزی که باعث از بین رفتن وفاق میشود دو عامل است؛ یکی همین اختلافات و تضادها و دیگری تناقضات و دوگانه بودنها است. مثلاً برای دست یافتن به یک هدف مشخص چندین گروه باشند و در نهایت یکی بگوید «من». به عبارتی به جای آنکه همه با هم باشند؛ آنها میگویند همه با من باشید. در حالی که وفاق میگوید؛ همه با هم. یک مشکل جامعه ما این بوده که بعد از پیروزی انقلاب وقتی قرار بود «همه با هم» باشند از یک جایی به بعد شرایط تغییر کرد و «همه با من» مطرح شد. همین رویکرد تضادی را ایجاد میکند که مثل اصطکاک در ماشین است که انرژی را تلف میکند؛ یعنی جامعه را از حرکت به طرف جلو باز میدارد و نارضایتی ایجاد میکند.
علاوه بر تضاد، تناقض هم از مشکلات جامعه ماست. مثلاً احمدینژاد گفته بود مردم ایران آزادترین مردم دنیا هستند. ولی از آن طرف همزمان روزنامهنگاران را به خاطر درج خبر درست مجبور به سکوت میکنند. این دو موضوع را اگر ملت ایران بتواند حل کند، یعنی اختلافات را کاهش دهد و آزادی بیان باشد و بتواند آن تضادهایی که اعلام میشود را درست کند، اینها به تدریج میتواند اختلافات را کم کند و ما به سوی وفاق حرکت کنیم.
نسبت وفاق و دولت پزشکیان
اینکه افرادی مانند آقای پزشکیان میگویند ما به دنبال وفاق هستیم، انگار تصورشان این است که وفاق یک رویداد است. مثلاً فردا میتوانند اعلام کنند وفاق شد یا اگر مثلاً دو نفر از هر جناح سیاسی را در هیئت دولت گذاشتند، این وفاق است. وفاق یک رویداد نیست که اتفاق بیفتد یک فرایند است. نمیشود دستور داد که اختلافاتی که هست از بین برود، اینها در یک فرایند گفتوگو و مصالحه ملی در طی زمان قابل تغییر است.
یعنی باید برنامهای در جامعه ما باشد که این وفاق پایدار باشد و بتوانیم موضوع را دنبال کنیم. ما چهار دسته در برابر وفاق داریم. اولین گروه، گروههای مخالف وفاق مانند براندازان، گروههای راست افراطی یا چپ افراطی. گروه دوم، آنها که برخورد تاکتیکی و فرصتطلبانه دارند که وقتی شرایط سخت و بحرانها و تهدیدهای خارجی زیاد میشود از گفتوگو و وفاق سخن میگویند و وقتی شرایط محیطی تغییر میکند، میتواند از بین برود. وقتی از ترس شورش و بحران به وفاق پناه آوردید، وقتی از بین برود، آن وفاق هم از بین میرود.
این نوع برخورد با وفاق قابل اعتماد نیست. گروه سوم برخورد راهبردی با وفاق دارند. اختلاف همه جای دنیا هست؛ مهم پیش آمدن اختلاف است. مهم این است که چگونه با اختلاف برخورد کنیم و هر موقع اختلاف پیش میآید به گفتوگو بپردازیم. بنابراین وفاق ارزش راهبردی دارد. اصلاحطلبان یا اصلاحگران واقعی چنین نگاهی نسبت به وفاق دارند و برای وفاق ارزش راهبردی قائل هستند که باید همیشه باشد و راهگشا باشد.
نوع چهارم برخورد با وفاق، برخورد اخلاقی است نه برخورد سیاسی. یعنی کسانی عمیقاً معتقد هستند وفاق ارزش ذاتی دارد و انسانها باید همدیگر را دوست داشته باشند و با هم ارتباط برقرار کنند و در امور مشارکت داشته باشند و اگر در جامعه تضاد و تناقض و اختلاف شقاق باشد این جامعه، جامعه قابل قبولی نیست. اینها نه دنبال قدرت هستند نه دنبال شهرت. آنها به دنبال آن هستند که یک جامعه به وجود بیاید که متحول شده باشد و جامعه اخلاقی به شمار آید. افرادی همچون آقای مهندس بازرگان و دکتر سحابی از جمله این افراد بودند. انگیزه اصلیشان ایجاد تحول در ایران بود و اینکه ایران جامعهای توانمند و افرادش به لحاظ اخلاقی صالح به لحاظ علمی و مهارتها خودکفا باشند.
چگونه وفاق ماندگار و موثر را رقم بزنیم؟
در ایران به نظر میآید که حالا که از وفاق سخن گفتهاند، منظور برخورد تاکتیکی است و صحبت اصلی بنده اینجا این است که چگونه این برخورد تاکتیکی که یک وفاق زودگذر و سطحی را مطرح میکند به یک وفاق پایدار، ماندگار و موثر تبدیل شود. همانطور که عرض کردم در این نگاه، وفاق یک فرایندی است که باید به سوی آن رفت و ممکن است ما هرگز به آن وفاق کامل نرسیم ولی مهم این است که ما در راستای آن قرار بگیریم. یعنی قطار ملت ایران روی ریل وفاق حرکت کند.
برای اینکه این کار انجام شود باید یک برنامه داشته باشیم و آن را به طور جدی پیگیری کنیم. چگونه این موضوع را پیگیری کنیم؟ ما اصلاحات جامعهمحور را مطرح کردیم و گفتیم جامعه و احزاب سیاسی باید در ایران توانمند شود. مردم ما فکر میکنند اگر عضو یک حزب سیاسی شوند بد است؛ تحزب بهعنوان یک وظیفه اجتماعی تلقی نمیشود. عضویت در نهادهای اجتماعی و نهادهای مدنی برای مردم ارزشمند نیست. کار داوطلبانه در ایران انجام نمیشود. میانگین کار داوطلبانه در روز یک دقیقه یا دو دقیقه است که گفته میشود، خانمها سه دقیقه و آقایان یک دقیقه است.
برخی از کشورها میانگین کار داوطلبانهشان یک ساعت است. بنابراین اینکه مردم بتوانند مسئولیت اجتماعی بپذیرند و بدانند که باید مشارکت در سرنوشت خودشان داشته باشند، یکی از معیارهای توسعهیافتگی یک جامعه است؛ جامعهای که مردمش به همدیگر مرتبط نباشند و پیوندی بینشان نباشد، هر کسی گلیم خودش را از آب بکشد، سرنوشتش همین میشود که میبینیم. بنابراین اولین گام در اصلاح جامعهمحور این است که گفتوگو بین احزاب اتفاق بیفتد و بین احزاب باید پیوند ایجاد شود و احزاب توانمند شوند.
نهضت آزادی باید به عنوان یک امت واسط به عنوان لولا و پیوند میان احزاب فعالیت کند که احزاب را هم تقویت کند و هم رابطه اینها و از طرف دیگر نهادهای اجتماعی و انجیاوها، مؤسسات غیرانتفاعی و خیریهها را تقویت کند و آنها را به هم مرتبط کند و بین احزاب و نهادهای اجتماعی پیوند برقرار شود و اینها صدای قوی سیاسی داشته باشند. حالا این سیاست و این استراتژی میتواند در هر موردی کار کند. اگر جنگ شود و بمباران کنند، وقتی قدرت سیاسی-اجتماعی در این حد وجود داشته باشد، بهتر میتوان از ایران دفاع کرد.
اگر قرار باشد که مملکت ایران به آرامش و به سعادتی برسد، از این طریق است. هر حادثه پیشبینینشدهای که جامعه ایران را تهدید کند، باز این سیاست است که میتواند ایران را نجات دهد.آن چیزی که دولت ایران، ملت ایران و ما دنبالش هستیم اصلاحات جامعهمحور است که جامعه ایران را نهتنها در بُعد سیاسی، بلکه در بُعد علمی، در بُعد اقتصادی و در بُعد فرهنگی توانمند سازد.
در اصل سوم قانون اساسی آزادی بیان، عقیده و تحزب آمده و همه اینها پیشبینی شده است. ما آقای پزشکیان را در پیشبرد راهبرد اصلاحات و وفاق ملی پشتیبانی میکنیم. تا آنجایی که در این راستا قدم بردارد ما ایشان را حمایت و تقویت میکنیم و در غیر این صورت هم نقد میکنیم. امیدوار هستم که چنین ماموریت و چنین هدفی را همه ما بتوانیم دنبال کنیم و پیش ببریم.