راهی نو درفعالیت سیاسی مسلمانان
گروه سیاسی: در آخرین روزهای دومین ماه از سال 1340 و در فضایی که هشت سال از کودتای 28مرداد گذشته بود، وجود اختلافنظر در جبهه ملی ایران منجر به این شد که «سیدمحمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی» با هدف مبارزه با استبداد و کسب آزادیهای اساسی مبتنی بر ارزشهای اخلاقی و اسلامی اقدام به تشکیل نهضت آزادی کنند؛ جریانی سیاسی که ابتدا در تلاش بود تا پهلوی دوم را اصلاح کند اما پس از اینکه از اصلاح سیستم ناامید شد، همگام با موج انقلاب پیش رفت تا جایی که مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی در ماههای منتهی به انقلاب به پاریس رفت، همراه با امام خمینی به ایران آمد و مسئولیت دولت موقت را برعهده گرفت؛ هرچند حضور او بهعنوان نخستوزیر تنها 9ماه دوام داشت و پس از آن، نهضت آزادی آرام آرام از صحنه مدیریت کشور کنار گذاشته شد.
حالا 63سال از روزی که نهضت آزادی در عرصه سیاست ایران فعالیت رسمی خود را آغاز کرده میگذرد اما آنها بهرغم سپید شدن موی بسیاری از چهرههای اصلی خود، همچنان امیدوار به آینده در داخل ایران فعالیت سیاسی میکنند و امیدوار به اصلاح امور هستند.
به مناسبت شصتوسومین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران، مراسمی در کلابهاوس با عنوان «نهضت ادامه دارد» با حضور جمعی از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی برگزار شد. آنچه در زیر میخوانید گزیدهای از مهمترین مباحث مطرحشده توسط سخنرانان این برنامه است.
تعریف نهضت از اصلاحات جامعهمحور
محمدحسین بنیاسدی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
صحبت بنده راجع به آینده نهضت و رویکرد نهضت نسبت به آینده است. آیا نهضت آزادی با رویکرد شصتوسه سال قبل میتواند به آینده خود نیز ادامه دهد و یا اینکه این رویکرد تفاوتهایی خواهد داشت؟
علت اینکه این رویکرد انتخاب شد این بود که بعد از انتخابات سال 1396، پس از انتخابات 1398 و ریاستجمهوری سال 1400 و انتخابات سال 1402 مجلس، در هر دوره با محدودیتهای بیشتری مواجه شدیم که این روند را از سالهای دهه 90 پیشبینی کرده بودیم تا اینکه در سال 1402 به «خالصسازی» رسیدیم. بنابراین انتخابات از معنا تهی شد و مشارکت معنیداری در آن دیده نمیشود.
از همین جهت رویکرد اصلاحات جامعهمحور مطرح شد و اگر قبلاً تاکید بر انتخابات و اصلاحات حکومتی، بدون اینکه آن رویکرد کنار گذاشته شود، بود، از این به بعد تاکید بر اصلاحات جامعهمحور است که هدف آن توانمند کردن جامعه مدنی و احزاب سیاسی و برنامهریزی برای اینکه اگر قرار است در انتخابات شرکت شود با آمادگی کامل و ایجاد شرایط لازم برای انتخاباتی آزاد باشد.
البته نهضت در تمام 45 سال گذشته معتقد بوده است که انتخابات آزاد مساوی است با دموکراسی و مردمسالاری و آن را هرگز از برنامههای خود حذف نکرده است و اگر اصلاحات جامعهمحور را مطرح میکند برای این است که بتوان بهطور مؤثر در چنین فرایندی شرکت کرد و نمایندگان مردم بتوانند حاکم شوند. بنابراین هدف اصلاحات جامعهمحور این است که توانمندی، هم در جامعه و هم در جامعه مدنی ایران برای اینکه توان حضور مؤثر در انتخابات داشته باشند و بتوانند بر شرایط حاکم بر انتخابات نیز مؤثر باشند را ایجاد کند.
اما اصلاحات جامعهمحور به چه معناست؟ یکی از اهداف این اصلاحات توانمند کردن احزاب سیاسی است؛ هدف محتواییاش بسط آزادیها به دموکراسی است. ماهیت آن خشونتپرهیز است و براساس گفتوگو و مذاکره با تمامی گروههای ذینفع یعنی هم با احزاب و نهادهای مدنی و هم جامعه و هم حکومت، درحالیکه توانمندی کافی را برای گفتوگو و مذاکره معنیدار داشته باشد و البته التزام به قانون اساسی داشته باشد و با استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی فعالیتهای اصلاحات جامعهمحور را برنامهریزی کنند.
نهضت تعریفی از اصلاحات جامعهمحور انجام داد بدین معنی که مجموعه کارها و فرایندهایی که هدف را افزایش توانمندیهای هم جامعه و هم جامعه مدنی ایران، نهادهای مدنی و احزاب میداند و بهطور مسالمتآمیز برای بسط آزادی و دموکراسی و با التزام به استفاده از ظرفیتهای قانون اساسی. بدین ترتیب اصلاحات جامعهمحوری مقاومت مدنی نیست، چراکه برخی بحث کردند که این موضوع با مقاومت مدنی چه ارتباطی دارد.
این یک فرایند یا یک حرکت فرهنگی و اجتماعی هم نیست، چراکه با تعریف جامعهمحور برخی فکر میکنند نهضت میخواهد کار فرهنگی انجام دهد. اما هدف نهضت در این اصلاحات توانمند کردن جامعه و جامعه مدنی است. آنچه در این تعریف مهم است، مستلزم چند شرط است؛ اول اینکه دانش و علم خودمان را برای توانبخشی به اهداف مشترک با دیگر احزاب افزایش دهیم و روش مشترکی برای رسیدن به مردمسالاری و بسط دموکراسی در ایران داشته باشیم. دوم اینکه باید امکانات لازم را داشته باشیم؛ نهتنها از نظر اقتصادی، بلکه از نظر نیروی انسانی و فکری نیز باید توانمند باشیم و همچنین توانایی کار جمعی را با حضور جمعی اخلاقمدار داشته باشیم.
ماندگاری گفتمان پیشگامان نهضت آزادی
محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران
صحبت بنده درباره تبیین علل ماندگاری نهضت آزادی ایران است. بهطور خلاصه علت اصلی ماندگاری و ادامه نهضت آزادی ایران، بینش، منش و دیدگاه راهبردی پیشگامان برای پیگیری مطالبه تاریخی ملت ایران، یعنی آزادی بوده است. فرایند تلاشهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آنان در طول بیش از هشتاد سال نشان از انسجام، کار جمعی و واقعبینی بوده و با مرور زمان حتی مخالفان گذشته آنان با صداقت بر صحت مواضع آنان اعتراف کرده و جمعی نیز حلالیت طلبیدهاند.
در این فرصت مایلم به علل و زمینههای تاریخی فرایند بپردازم و بخشی از نقدهایی که بهویژه در شرایط کنونی برای نسل جوان جامعه مطرح است، پاسخ دهم. علت ماندگاری نهضت آزادی ایران در این سخن مهندس بازرگان که اندیشه راهبردی اوست، در بیانیه تاسیس نهضت آزادی ایران در اردیبهشت 1340 منعکس است. آنجا که میگوید:«آزادی موهبتی است الهی که خداوند به انسان اعطا کرده است و هر کسی آزادی را بگیرد، بزرگترین جنایت را در حق انسان مرتکب میشود.
در انتها اضافه میکنم اقتضای اطاعت از خدا مبارزه با بندگی غیر او و شرط سپاس ایزدی تحصیل آزادی برای به کار بستن آن درطریق حق و عدالت و خدمت است. ما باید منزلت و مسئولیت خود را در جهان خلقت بشناسیم تا به رستگاری و پیروزی نائل شویم. مردم نگران امنیت هستند، خسته از استبداد و اختناق هشتساله و رنجور از سختی معیشت و شرمسار از ننگ دزدی و خیانت هیئتحاکمهای که متاسفانه نام ایران و ایرانی را آلوده ساخته است. خواهان سرنوشت بهتر، رهایی از ننگ و نکبت و استقرار یک حکومت ملی و سازنده ایرانی پاک و آباد و آزاد است.» این نگاه کاملاً روشن است که چه نگاه راهبردی برای پیشگامان تاسیس نهضت آزادی ایران مطرح بوده است.
برای تبیین علل ماندگاری گفتمان پیشگامان نهضت آزادی ایران به اختصار به عوامل ذیل در دو بخش اشاره میکنم. در بخش اول زمینههای خانوادگی و شخصیت و سلوک اخلاقی مهندس بازرگان و سایر پیشگامان در عرصههای مختلف زندگی فرهنگی، اجتماعی، علمی و سیاسی و مبنای دیدگاه راهبردی آنان را باید مورد نظر قرار داد. آشنایی با آموزههای قرآنی و انتخاب راهبرد بازگشت به قرآن برای عبور از خرافات مذهبی از شهریور 1320، آشنایی با ریشههای تاریخی بحرانهای فرهنگی و اجتماعی ایران در عرصههای استبداد سیاسی 2500 ساله و استبداد دینی ناشی از خرافات مذهبی هزارساله و پیامدهای آن، از جمله چالشهای فرهنگی و اجتماعی در دوره انقلاب مشروطه که پس از چهارده سال منجر به کودتای 1299 با مدیریت عوامل انگلیس و تجربه دو دهه عملکرد دوران استبداد رضاخان میشود. محور بعدی آشنایی با جوهر تمدن غرب و تحولات پس از قرون وسطی که زمینههای تحولات اجتماعی را فراهم ساخت، بهویژه در دوران تحصیل مهندس بازرگان که از نزدیک با این واقعیت آشنا شدند.
جایگاه نهضت آزادی در تاریخ سیاسی تشکلهای اسلامی منطقه
محسن آرمین، تحلیلگر سیاسی و پژوهشگر دینی
برای ارزیابی یک نهاد سیاسی باید بیش از مواضع و فعالیتهای مختلف آن در قبال مسائل گوناگون و در فراز و نشیب تحولات در نگاه کلان، نقش و تاثیر این نهاد را در تاریخ سیاسی کشور و جامعه بررسی کرد. در این بین به چند نکته که در تاریخ فعالیت حزبی ایران، نهضت آزادی را از دیگر احزاب متمایز میکند، اشاره کنم. طبعاً عرایض بنده در حد یک ایده و صرفاً براساس مطالعات شخصی درباره تاریخ معاصر ایران و کشورهای خاورمیانه و شبهقاره است اما میتواند موضوع یک پژوهش در حوزه تاریخ سیاسی بشود.
در سالهای میانی قرن گذشته یعنی از دهه 20 تا دهه 60 شاهد پدیده سیاسی نوظهوری در کشورهای منطقه هستیم و آن شکلگیری احزاب اسلامی است. از زمان بیداری مسلمانان از اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم ما شاهد تحرک و پویایی سیاسی در جوامع مسلمان هستیم اما اولین احزابی که در این جوامع شکل گرفتهاند احزاب ناسیونالیست بودند و بعد از چند دهه احزاب مارکسیستی هم در این جوامع شکل گرفتند.
اساساً حزب در کشورهای عربی و مسلمان در این دوران با الهام از جوامع اروپایی شکل گرفته بود و بستر و زمینه اجتماعی در این کشورها که به پیدایش احزاب انجامید، ضعف دولت عثمانی و رشد گرایشهای ناسیونالیستی و استقلالطلبانه بود. به استثنای مسیحیان احزاب ناسیونالیستی در کشورهای عربی در ابتدا مشی سکولار و به قول عربها «علمانیت» داشت اما با اسلام معارضهایی نداشتند و اسلام را دینی-عربی میدانستند و از این حیث باور به اسلام را مغایر با هویت ناسیونالیستی عربی خودشان نمیدانستند.
مثلاً ما در مصر شاهد شکلگیری حزب وطنیه و حزب وفد که هر دو ناسیونالیست و سکولار هستند، بودهایم که توسط شخصیتهایی پایهریزی شده که عمدتاً مسلمان هستند. مانند سعد زغلول که از شاگردان سیدجمال بود و حزب وفد را تاسیس کرد. از ربع دوم قرن بیستم در کشورهای مسلمان البته غیر از ایران یعنی عراق، مصر، سوریه، فلسطین و لبنان و حتی شبهقاره همزمان با سقوط دولت عثمانی در سال 1922، شاهد پیدایش احزاب مسلمان هستیم. سقوط دولت عثمانی در جهان اهل سنت معنای خاصی داشت که در جهان ما شیعیان قابل درک نیست.
چون آنها خلافت را بخشی از هویت دینی خود میدانند و سقوط این خلافت یعنی گرفتار آمدن در یک بحران هویت. در همین دوره احزاب ناسیونالیست این حس را نداشتند و از همین زمان ما شاهد افتراقی در میان مسلمانانی که تا این زمان در احزاب ناسیونالیستی فعالیت میکردند، هستیم و به تدریج میبینیم احزابی با صبغه اسلامی و در واکنش به این بحران هویت و در مقابله با استعمار غرب شکل میگیرند که عمده برنامه و پروژهشان احیای خلافت اسلامی است. از جمله مهمترین این احزاب میتوان به اخوانالمسلمین حسن البنا، جماعت اسلامی به رهبری ابوالاعلی مودودی در شبهقاره در سال 1941 و حزبالتحریر در فلسطین در سال 1953 اشاره کرد. این احزاب دو ویژگی داشتند که اولاً حول محور یک چهره روحانی یا مسلمان شناختهشده شکل گرفتند؛ چیزی که پیش از این سابقه نداشت و هدفشان عمدتاً احیای خلافت اسلامی یا برپایی دولت اسلامی بود.
در ایران هم تا حدودی این روند طی شد البته با وجود تفاوتهایی که به یکی از آنها اشاره کردم. ما هم از دهه 20 به بعد شاهد شکلگیری احزاب با گرایشهای ناسیونالیستی هستیم که نهایتاً در جبهه ملی گردآمدهاند و در همین دوران مسلمانان در قالب انجمنهای مذهبی و نشریات مذهبی دست به فعالیت مذهبی و اجتماعی میزدند و فعالیت سیاسی بارزی نداشتند و مسلمانان هم که خواهان فعالیت سیاسی بودند در همین احزاب ملی فعالیت میکردند.
از اواخر دهه 20 شاهد شکلگیری احزاب با گرایشهای دینی هستیم. حزب فدائیان اسلام در سال 1320 (اگر بشود آن را حزب دانست) از جمله این احزاب است که بهدنبال برپایی حکومت اسلامی است یا حزب ملل اسلامی که توسط آسیدمحمدکاظم بجنوردی که با مشی مسلحانه و با هدف برپایی حکومت اسلامی شکل گرفت و خیلی زود سرکوب شد. نهضت خداپرستان سوسیالیست هم هست که البته نمیشود آن را جزء احزاب اسلامی دانست.
حالا با این مقدمه میخواهم بگویم که نهضت آزادی ایران، اولین حزب دارای گرایش ملی و دینی است که به دور از گرایشات رادیکال و افراطی، به اسلام به مثابه راهنمای عمل سیاسی و اجتماعی باور دارد و خواهان مبارزه پارلمانتاریستی است. هرچند نهضت از سوی رژیم پهلوی تحمل نشد و عمر فعالیت رسمی او در آن مقطع کوتاه بود اما به گمان من آغازگر سنت جدید در مبارزات سیاسی اجتماعی مسلمانان ایران در سطح فعالیتهای حزبی است.
شاید بتوان گفت که در میان احزاب دارای مشی اسلامی در میان احزاب کشورهای اسلامی پیشگام باشد(نیاز به تحقیق بیشتر دارد). یکی از ویژگیهای مشترک احزاب مسلمان در این دوره این است که توسط روحانیون و متفکران مسلمان تاسیس میشوند و حول محور یک شخصیت دینی شکل میگیرند و بهرغم تفاوت مشی نهضت آزادی این ویژگی را در این تشکل هم میبینیم. یعنی بنیانگذاران نهضت مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و آیتالله طالقانی هستند که مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی از بارزترین متفکران نواندیش مسلمان دوره خود هستند؛ که مفسر قرآناند و ایدههای نویی در حوزه اندیشه دینی دارند. این متفکران در واقع ریشه در سنت فکری مشروطه دارند و به همین دلیل طرح نویی را پایهگذاری میکنند.
در پایان به یک نکته ویژه که مربوط به این نهاد نیست بلکه مربوط به کادرهای این تشکل است اشاره میکنم که البته منحصر به فرد هم نیست اما در دوره ما بسیار کمیاب است. آن هم خوشنامی، پاکدستی و اخلاقمداری شخصیتهای بنیانگذار و اعضای اصلی نهضت است که حتی مورد احترام مخالفان و منتقدان سیاسی خودشان هم هستند که سرمایه کمی نیست. راه نیل به آزادی و مصونسازی کشور از استبداد و خودکامگی بسط این ویژگیها و ارزشها در جامعه و ارتقای فرهنگ عقلانیت و رواداری در جامعه و ثبات و تلاش پیگیر و باور به حقانیت این راه است.
تاکید بر اسلام و خاطره از سقوط امینی
لطفالله میثمی، عضو شورای فعالان ملی _ مذهبی
سال 42 مهندس بازرگان و دکتر سحابی زندان قزلقلعه بودند و من هم با دوچرخه کارهای دادگاه را انجام میدادم و به ملاقاتشان میرفتم. آنجا بین دو دژ قلعه آمدند که مهندس سالور هم بودند. یک نفر به مهندس سالور گفته بود که اعلیحضرت به سران نهضت پیام دادند که اگر شما هیچ اسمی از شاه، مصدق و نفت نبرید، میتوانید فعالیت کنید. مهندس بازرگان مدتی صبر کردند و گفتند پس از اسلام چه میماند؟ این یعنی اینکه حتی موضوع نفت را هم در اسلام میدیدند.
پس از اینکه نهضت تشکیل شد، دیدیم تراکتهایی در دانشگاه توسط مرحوم سعید محسن توزیع میشد. من او را دیدم و گفتم آقا سعید اینها چیست؟ گفت که قرار است مهندس بازرگان و دوستان سازمان جدیدی تشکیل دهند و من چون به صداقت مهندس بازرگان اعتقاد دارم، اینها را توزیع میکنم. در صفوف سران جبهه ملی تز جدیدی مطرح شد که جبهه به صورت یک حزب شود، اما این بحث هم بود که اگر یک عده خیانت کردند و کل حزب نابود شد چه میشود ولی اگر جبهه باشد، هر کدام ضربه خوردند دیگری فعال میشود.
نهضت با این جریان مخالف بود، میگفتند روی رهبری مصدق و نفت نباید به آن صورت تکیه کرد. به هر حال این جریانی که به یک حزب واحد معتقد بود، بر کارهای جبهه ملی غالب شد و تلاش داشت که جریان 14آذر سال 40 را در بحث سقوط امینی با تعطیلی مدارس و دانشگاهها پیگیری کند اما نهضت آزادی تلاش داشت که این مسئله به عقب بیفتد که در نهایت به بهمن 40 منتقل شد.
بنیصدر در خاطرات خود میگوید که «عباس شیبانی شب اول بهمن به من زنگ زد که دکتر جعفر بهبهانی آمده دکتر سحابی را دیده و گفته شما هم از اول بهمن حمایت کنید.» آقای شیبانی سریع میرود به بنیصدر زنگ میزند و میگوید فردا را لغو کن و متاسفانه ساواک تلفن خانه بنیصدر را قطع میکند که ادامه پیدا نکند. ما متوجه شدیم که بهبهانی به سحابی گفته که اعلیحضرت به آنها گفته که اگر امینی ساقط شود، من به شما آزادی میدهم.
قصه یک جدایی
سیدحسین موسویان، عضو جبهه ملی ایران
میخواهم نگاهی گذرا به گذشته نهضت آزادی و دلیل جداییاش از جبهه ملی داشته باشم. از همان فردای کودتای 28 مرداد، نهضت مقاومت ملی با پایهگذاری آیتالله زنجانی برای مبارزه علیه کودتا آغاز شد. در آن شورا، حزب ایران، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران و حزب سوسیالیست و انجمنهای اسلامی که تحت هدایت مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی بودند و... حضور داشتند و کار نهضت از آنجا شروع شد.
پس از قلع و قمعی که از نیروهای شورای ملی اتفاق افتاد، همین موجب شد همه این تشکلها به سکون و سکوت گرایش پیدا کنند و البته پس از آن جبهه ملی شکل گرفت و آقایان مهندس بازرگان و دکتر سحابی و آیتالله طالقانی در کنار اللهیار صالح، مهندس زیرکزاده و دکتر سنجابی و... مؤسس آن شدند. در سال 1340 نهضت آزادی از دل همین جبهه ملی شکل گرفت با همان 3 اصل «ما مسلمانیم، ایرانی هستیم و مصدقی هستیم» آنها اعلام کردند که نهضت در عرض جبهه ملی نیست بلکه در طول آن قرار دارد اما در آن دوره متاسفانه 4 نفر از این تشکل تازهتاسیسشده، بیانیهای را منتشر کردند که سران جبهه ملی را به مطالبی که واقعی نبود متهم کردند و هتاکیهایی صورت گرفت.
در همان زمان شورای جبهه ملی به درخواست نهضت ملی جواب داد که تکلیف این 4 نفر باید مشخص شود و این تشکل با این نگاه نمیتواند وارد جبهه شود. نهضت آزادی هم سر اینکه این 4 نفر عضو این تشکل هستند، ایستاد و جداییهایی به وجود آمد. شکاف میان ملیون از آن زمان شروع شد. نهضت آزادی فعالیت شجاعانه و صادقانه خود را انجام داد. متاسفانه شکاف پیشآمده میان نهضت و سایر ملیون به زمان انقلاب و تا به الان ادامه پیدا کرد. اگر این تفرق بین ملیون وجود نداشت شاید الان وضعیت اینگونه نبود و وحدت آنها میتوانست آثار مثبتی را در پی داشته باشد.
به نهضت افتخار می کنیم
محمدعلی ایازی، استاد حوزه و دانشگاه
صحبت من در دو بخش کوتاه است. اول؛ نهضت آزادی ایران نقطهعطف تاریخی بود که در پی آن تشکیلاتی با تکیه بر دین و مذهب کار خود را شروع کرد تا جایی که آن زمان حتی در دانشگاهها نمازخواندن مقبول نبود، به کوشش اینها نمازخواندن در آن دوره باب شد. این تشکل هم اندیشه عدالتخواهی را داشت و هم اندیشه آزادیخواهی.
دوم، حضور روحانیون نواندیش در حول این تشکل که یا در نهضت آزادی یا مرتبط با آنها بودند. آیتالله طالقانی و آیتالله زنجانی بهطور خاص این نهضت در ارتباط با آنها بودند و افراد دیگری مانند آیتالله مرتضی مطهری، استاد محمدتقی شریعتی و دکتر بهشتی که در جلسات مختلف مانند انجمن اسلامی مهندسان و انجمن اسلامی پزشکان با این تشکل ارتباط پیدا کردند و این برای یک تشکل در آن زمان حائز اهمیت بود.
حال به دو موضوع که این جریان دینی و روحانی به آن تکیه میکرد؛ اشاره میکنم. اول؛ مسئله تکیه بر عقلانیت که تفاوت جدی آنها با سایر جریانهای دینی آن زمان بود. این را در سخنان، آرا و موضعگیریهای آنها میتوان دید و بهجز آن نگاه سیاسی که وجود داشت تکیه بر عقلانیت در کار و تصمیماتشان اثرگذار بود. دوم، مسئله علم است. ما شاهد جریانات مذهبی هستیم که به دنبال غلوها و خرافات و چیزهایی هستند که با حقیقت دین و جایگاهی که قرآن درباره معارف خودش بیان میکند سازگار نبود و اگر به توسعه جوامع و کشور بخواهیم فکر کنیم بدون علم و استفاده از آن ممکن نیست.
آثاری که از راهبران این تشکل باقی مانده است مبتنی بر همین نگاه است. دینی که عرضه میشود باید با این دو ویژگی همراه باشد؛ اگر جامعه ایران بخواهد از انحطاط و عقبماندگی نجات پیدا کند و بخواهد پویا و فعال باشد باید با این دو ویژگی همراه باشد. در این بین شکاف بین آن اسلامی که در آن عقلانیت هست و قرآن کریم به تعبیر علامه طباطبایی 300 آیه در باب عقلانیت، دعوت به تفکر و تدبّر دارد با آنچه امروز هست و به ترویج خرافات و... پرداخته است؛ باید مورد توجه قرار گیرد.
همین موجب شده است که جوامعی که مانند ما علاقه به دین داشتند دچار تردید و حتی یأس شدهاند. امروز شاید یکی از مسائلی که باید در چنین تشکلهایی در کنار آزادیخواهی و پذیرش دگراندیشان مطرح شود، این است که در مقابل مسائل دینی باید سرشان را بلند کنند و در این زمینه نباید بترسند و اسلام واقعی را باید در برابر اسلام قلابی قرار دهند.
به تعبیر امیرالمومنین «این پوستین وارونه است.» امروزه به دلیل وضعیت پیشآمده سخنان روحانیونی شنیده میشود که سخنانشان شباهتی به سیره پیامبر و سیره امیرالمومنین ندارد مثلاً همین «گوشتتلخی» و... که به ائمه نسبت میدهند. موضع روشن ما درباره دین باید اتفاق بیفتد و در این زمینه نه باید مأیوس باشیم و نه خجالت بکشیم. ما به نهضت که در این مسیر گام برداشته است، افتخار میکنیم و نهضت هم با تکیه بر ایمان، علم و عقلانیت باید راهش را ادامه دهد.
لزوم از بین رفتن فاصله با جامعه
فاطمه گوارایی، روزنامهنگار
من نمیخواهم به گذشته بپردازم، بلکه میخواهم به امروز برسم و بگویم ما در پیچیدگی بسیار شدیدی به سر میبریم. در نشان دادن پیچیدگی همین بس که اکثر نیروهای سیاسی در ایران از درک، بیان و توضیح برای جامعه ناتوان هستند که اگر این ناتوانی وجود نداشت، ما این سطح از فاصله با جامعه را نداشتیم. بنابراین فکر میکنم یکسری وظایف بر عهده همه جریانهای سیاسی است.
معتقدم باید ارزیابی دقیقی از شرایط و تحلیل همهجانبه آن داشته باشیم. باید قادر باشیم در تحلیلهای سیاسیمان این وضعیت پیچیده را به جامعه مخاطب نشان دهیم. وقتی که جامعه قانع نمیشود، به همان میزان از کسانی که نقش لیدرها و جریانساز را بر عهده دارند، فاصله میگیرند و به تدریج این فاصله اینقدر زیاد میشود که شما قادر به جبران آن نخواهید بود. دومین نکته این است که استراتژیهایی که طرح میشود، بسیار کلی است.
ضرورت دارد استراتژیآی که تدوین میشود، خُرد شود. مهمترین مسئله این است که جامعه میپرسد مقابل این تصلب که وجود دارد، این حرفهایی که میزنید قرار است چطور عملیاتی شود؟ میخواهم بگویم تمام اینها در گرو این است که اینها باید بهگونهای باشد که به قدر اقناع کردن جامعه برسد نه اینکه فقط خودمان را قانع کنیم. نکته سوم، وظیفهای است که برای نواندیشان دینی وجود دارد. ابتدا به ساکن راهبران نهضت آزادی، موفق بودند اما در ادامه آن چیزی که با عنوان الهیات رهاییبخش نام برده شد، نازا و ناتوان باقی مانده است. یک وظیفه مضاعف برای تفکیک دین مردم و دینی که به شدت مقابل مردم است وجود دارد.
نکته دیگر این است که ما باید با نسل کنونی ارتباط وسیعتری داشته باشیم و نیازهای آنها را بفهمیم و این نیازها را گزینش کنیم. این مسئله ما را قادر میسازد که بتوانیم ارتباط برقرار کنیم. نکته مهم دیگر مواجهه ما با جنبشهای اجتماعی است. ما موضع حمایتی انتقادی در ارتباط با آنها باید داشته باشیم، ضمن اینکه اشکالات را میبینیم و در سطح کلان باید از مطالبات جامعه حمایت کنیم.
نکته دیگر این است که قبل از اینکه هرگونه تلاش برای همبستگی داشته باشیم، باید بسترهای آن در میان احزاب، گروهها و جریانها فراهم شود که مهمترینش نقد جدی خودمان است. اگر این کار را انجام دهیم، آرام آرام اعتماد جامعه به ما برخواهد گشت. ضمن اینکه ما باید طرح داشته باشیم، نشان داده شده که یکی از دلایلی که جامعه پا پیش نمیگذارد و محافظهکارانه با تحولات برخورد میکند، این است که طرح بدیلی در جامعه وجود ندارد. نکته دیگر این است که در امهات فکری خودمان بازاندیشی کنیم و آن را با امروز متناسب کنیم.
دعوت از روحانیون
محمدمحمدی اردهالی، فعال ملی _ مذهبی
بعد از تشکیل نهضت ملی، جنگ الجزایر شروع شد و چند نفر از دانشجویانی که در فرانسه درس میخواندند، به ایران آمدند و در مسجد هدایت، مسئله جنگ الجزایر را مطرح کرده و کمک خواستند و همان زمان توسط افرادی مانند مرحوم طالقانی کمک جمع میشد. مسئله نهضت که شکل گرفت، یک مقداری از آن به نظرم تحت جریاناتی بود که در الجزایر رخ داد.
در محاکماتی که در عشرتآباد انجام میگرفت، مرحوم طالقانی از ما میخواستند که به قم برویم و از آقایان روحانیون دعوت کنیم که وارد مبارزه شوند چون اگر وارد نشوند این شتری است که بالاخره درِ خانه آنها هم خواهد خوابید و نتیجه این بود که روحانیون هم به مبارزات قانونی پیوستند.
من حرفم این است که روحانیون با دعوت آقای طالقانی به نهضت پیوستند اما امروز با این جامعهای گرفتار هستیم که همه میبینیم و چنین فاصلهای اتفاق افتاده است.
نیروها را به رسمیت بشناسیم
سعید برزین، پژوهشگر تاریخ
من در این سالگرد به چند علت میخواهم به علت زحماتی که دوستان در این شصت، هفتاد سال کشیدند تشکر کنم:«1- تاکید این جریان سیاسی بر میانهروی سیاسی، چیزی که در حوزه سیاست ایران نادر است. 2- تاکید بر آزادی. 3- سعی و کوشش برای تفسیر جدید از مذهب. 4- فعالیت گروهی و سازمانی که انجام شده است درحالیکه ما ایرانیها در کار گروهی ضعیف هستیم.»
البته نمیگویم نهضت آزادی اشکالات نداشته و راه آینده را صددرصد میداند. راه طولانی و سختی در پیش است و هیچ تضمینی هم برای موفقیت وجود ندارد اما درباره برنامه آینده نهضت، نکته فوقالعاده مهم این است که بیاییم نیروهای دیگر را به رسمیت بشناسیم و بحث و گفتوگو را با جریانها باز کنیم و به تودههای عمومی توجه کنیم.
چرا اهل سنت نیستند؟
جلال جلالیزاده، نماینده مجلس ششم
مؤسسین نهضت و ادامهدهندههای راه آنها، برای اسلام، ایران، آزادی و دموکراسی تاکنون هزینه فراوان دادهاند و اینکه بعد از 60سال توانسته به حرکت خود ادامه دهد، نشاندهنده خلوص و صداقت و پاکدستی اعضای این حزب است. تاکنون به نظر من هیچ حزبی مانند نهضت آزادی نتوانسته در دل این طوفانها مقاومت کند.
این افتخار و سربلندی برای اعضای حزب است. این حزب همیشه تلاش کرده از راههای مدنی و سیاسی مطالبات مردم را به گوش مسئولین برساند و هرکجا که مصلحت مردم بوده، بدون توجه به تخریبها و تهمتها در کنار مردم بوده است.
اما یک سوالی که برای من مطرح است، این است که چرا تاکنون نهضت آزادی نتوانسته از اهل سنت استفاده کند؟ هرچند من میدانم نهضت آزادی نگاه مذهبی منجمد ندارد.
عکس: مطالعات تاریخ معاصر ایران