گفتوگو با محمد توسلی درباره نخستوزیر دولت موقت و مواضع او / بخش پایانی
بازرگان هیچگاه قهر نکرد
مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت، کمتر از 9 ماه بعد از آنکه از رهبر انقلاب حکم گرفته بود، استعفا داد و با استعفای او موافقت شد. پس از آن، بازرگان بهعنوان فعال سیاسی و اجتماعی مسیرهای دیگری را در پیش گرفت؛ از حضور در مجلس اول تا شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سال 1364 و پس از اینکه دیگر فرصتی برای همراهی در فضای مدیریتی کشور و نقشآفرینی در ساختار قدرت نیافت، به یک ناصح سیاسی و اجتماعی بدل شد و فعالیتهایش را در قالب نامهنگاری با مسئولان و نوشتن کتاب برای جامعه و به بیان همتشکلیهایش «آگاهیبخشی» پیش برد. البته که فعالیت او و همفکرانش در نهضت آزادی ایران فرازوفرود بسیاری داشت و این تشکل برخوردهای تنگنظرانه زیادی را تجربه کرده است؛ تا جایی که حتی از برگزاری مراسم سالگرد بازرگان هم در بسیاری از این سالها به دلایل مختلف ممانعت شده است. اما در گفتوگویی که محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی با هممیهن با محوریت نقد و بررسی عملکرد او انجام داده است، تاکید دارد که «نه بازرگان و نه تشکیلات او هیچگاه قهر نکردهاند». بخش اول گفتوگو با محمد توسلی با محوریت فعالیتهای پیش از انقلاب بازرگان روز گذشته منتشر شد و بخش دوم آن درباره دولت موقت و فعالیتهای پس از انقلاب او و نهضت آزادی ایران در ادامه میآید:
تصویری از حضور و نقشآفرینی مهندس بازرگان در دولت موقت در تعامل با امامخمینی مطرح میشود که به نظر میآید آن حمایت لازم از دولت موقت در کار نبوده و در برخی خاطرهگوییها عملاً مهندس بازرگان رودرروی امام و انقلاب است و او درنهایت پس از اتفاقات مختلف ازجمله تسخیر سفارت آمریکا و انتشار اخبار دیدار او، ابراهیم یزدی و مصطفی چمران، با برژینسکی نماینده جیمی کارتر تصمیم به استعفا در کنار کابینهاش گرفت. چه چیزی ادامه همراهی را برای او سخت کرد؟
مشکل ظاهراً نوع تعامل رهبری و دولت موقت نبود؛ بلکه مشکل اصلی شورای انقلاب بود. طبق اساسنامه شورای انقلاب قرار بود این شورا در جایگاه قانونگذاری و تصمیمگیری کلان در جامعه باشد و دولت موقت هم براساس همان حکمی که آقای [امام] خمینی به مهندس بازرگان میدهد، باید به 5 برنامهای که مطرحشده، عمل کند. اما شورای انقلاب در تمامی مسائل اجرایی کشور نظر میداد و دخالت میکرد و نهادها و کمیتههایی که تشکیلشده بود هم همینگونه بود.
خود من در مدیریت شهرتهران که حضور داشتم شاهد این مشکلات بودم؛ مثلاً آقای خسروشاهی که مسئول برخی نهادها و کمیته 12 بود مداخلات زیادی در مدیریت شهر داشت. همین مداخلات کار را برای وزرا سخت کرده بود و براساس اسناد به همین دلیل قبل از 13 آبان و اشغال سفارت دو یا سه بار دولت موقت استعفا داده بود. در آخرین استعفا قرار بر این میشود که دولت موقت و شورای انقلاب ادغام شوند و مشترکاً کارها را انجام دهند و روحانیون شورای انقلاب در وزارتخانهها مشغول کار میشوند. در این راستا آقای[آیتالله] خامنهای در وزارت دفاع و آقای باهنر در وزارت آموزش و پرورش و آقای هاشمیرفسنجانی در وزارت کشور فعالیت میکردند. این تمهیداتی بود که قرار بود مانع تداخل در کار اجرایی شود. بنابراین داستان اختلافات که زمینههای استعفا را فراهم میکرد قبل از اشغال سفارت مطرح بوده است. منتها اشغال سفارت آمریکا و سفری که مهندس بازرگان همراه دکتر یزدی و دکتر چمران بهعنوان وزرای دولت موقت در الجزیره داشتند تا در جشن سالگرد پیروزی انقلاب این کشور شرکت کنند و مذاکراتی که با برژینسکی انجام شده بود، موجب شد وقتی آنها بازمیگردند، فضایی در جامعه به وجود میآید که کاملاً جدید و مدیریت شده بود که به هر حال زمینهای است که بعد از اشغال سفارت آمریکا موجب میشود که دولت موقت حذف شود. در روز 14 آبان، آقای مهندس ابوالفضل بازرگان نامه استعفا را در قم به آقای [امام] خمینی میدهند، ما هم با آقای [امام] خمینی همان زمان به عنوان نمایندگان کنفرانس شهرداران کلان شهرهای ایران جلسه داشتیم؛ آن روز فضای ملتهبی در شهرقم حاکم بود.
ابتدا رهبر فقید انقلاب توصیه میکنند که استعفای مهندس بازرگان را نپذیرند، آقای دکتر بهشتی و آقای دکتر باهنر قرار میشود که به تهران بازگردند و با آقای بازرگان برای پس گرفتن استعفا گفتوگو کنند، بین راه متوجه میشوند که متن استعفا از صداوسیما پخش شده است. آنها به قم بازمیگردند و به آقای[امام] خمینی اطلاع میدهند که دیگر نمیتوانند گفتوگو کنند. این سوال مطرح شد که چه کسی این استعفا را به صداوسیما داده است اما فقط گمانههایی مطرح است و میتوان گفت که در راستای همان برنامههایی است که زمینه اشغال سفارت و آن سنگینی فضا را فراهم ساخته بود تا دولت موقت حذف شود. رهبر فقید انقلاب پس از این اتفاق، استعفا را میپذیرند.
در اینجا دو نکته تاریخی و با اهمیت مطرح است؛ اول، متن حکم آقای مهندس بازرگان بهعنوان نخستوزیر دولت موقت و دوم؛ حکم پذیرش استعفای ایشان است که در اسناد تاریخی آمده است. درهر دو متن، آقای [امام] خمینی، «...ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقتفرسای ایشان در دوره انتقال و با اعتماد به دیانت و امانت و حسننیت...» مهندس بازرگان از ایشان تقدیر کردند. اما در تیرماه 1359 آقای خمینی ضمن سخنرانی خود میگویند:«من هر روزی که از این انقلاب میگذرد بیشتر به این معنی پیدا میکنم که ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم...لهذا از اول که ما بحسب الزامی که من تصور میکردم دولت موقت را قرار دادیم، خطا کردیم از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد بتواند مملکت را اداره کند...منتها ما آن وقت فردی را نداشتیم. انتخاب شد و خطا شد...».
مهندس بازرگان در6 مرداد 1359 طی نامه سرگشادهای که در روزنامهها منتشر شد پاسخ دادند و در مقدمه آن آمده است:«به نظر اینجانب نهتنها در آن زمان مسامحه و خطایی از ناحیه آن جناب رخ نداده است بلکه وقتی سرگذشت جستوجو و گزینش مسئول دولت موقت را از خاطر میگذرانیم هم عمل رهبرعالیقدر از روی بصیرت و تجربت و مشورت صورت گرفت، اختیار و اشعار کامل از هر جهت داشتهاید و هم از ناحیه بنده اعلام موضع و اتمام حجت همراه با پیشبینیهای لازم انجام گردیده جای هیچگونه ابهام و اغوا یا ایراد بعدی وجود نداشته است و حملات و اعتراضات بیاساس که از چپ و راست باریدن گرفته است ناحق و ناجوانمردانه است...»
آقای دکتر سنجابی از اصطلاح «دولت در دولت» برای شرح وضعیت آن روزها در دولت موقت استفاده میکند. با توجه به سخنان شما فعالیت کمیتهها و شورای انقلاب مورد نظر بوده است، سطح دخالتها تا چه اندازه بود و چگونه در روند کار دولت خلل ایجاد میکردند؛ با توجه به اینکه اعتراض به دخالت در دولتها را بعدها در استعفای مهندس میرحسین موسوی و بعدتر از آن محمدجواد ظریف هم میبینیم؟
بعد از دولت موقت، آقای ابوالحسن بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور انتخاب میشوند و رئیس شورای انقلاب هم هستند که دولت را اداره میکنند. بنده بلافاصله استعفایم را به آقای بنیصدر دادم و ایشان نپذیرفتند من هم با توجه به نگاه راهبردی که داشتیم و چون مدیریت شهر تهران بسیار حساس بود، به وظیفه خودم ادامه دادم؛ بعد آقای رجایی بهعنوان نخستوزیر انتخاب میشوند و با توجه به سابقه همکاری نزدیک که با ایشان داشتم، استعفا دادم و ایشان هم نپذیرفت؛ قول داد که دولت خودشان را با مدیریت شهر تهران هماهنگ کنند. بهرغم قولی که داده بودند از مهر و آبان 1359 کارشکنیها در حوزه مدیریت شهر تهران آغاز شد. دکتر بهشتی در سخنرانی 29 آبان خود در مسجد شاه(امام خمینی) که شاید پاسخ این سوال باشد میگویند:«روحانیت آگاه متعهد حداقل در حد نظارت همهجانبه تمامعیار بهعنوان معتمدان ملت در جریان کارهای کشور برای همیشه نظارت خواهند کرد. کسانی در جمهوری اسلامی مسئولیتهای خرد و کلان را قبول بکنند که با این نظارت مزاجشان سازگار باشد آنهاییکه این نظارت را نمیتوانند تحمل کنند لطفاً جایشان را به کسانی بدهند که از این نظارت صمیمانه استقبال میکنند». من بلافاصله طی نامهای با توجه به ارتباط بسیار نزدیکی که با ایشان از سالهای 1340 در ایران و سپس در زمانی که در آلمان بودند داشتم، پاسخی به ایشان دادم که در اسناد تاریخی آمده است. درآن نامه نوشتم که در مدیریت شهر تهران، آنها که در مدیریت هستند باید اختیار داشتهباشند و روحانیت حق مداخله در مدیریت شهری تهران را ندارد. چون آمادگی چنین نظارتی را ندارم، درخواست استعفا دارم.
در دولت آقای رجایی موضوع مطرح و پیگیری شد، نپذیرفتند، نهایتاً در اواخر دیماه خدمت آقای [امام] خمینی رسیدم و استعفایم را به ایشان دادم.
نگاهی که پس از انقلاب در جمهوری اسلامی حاکم و حزب «جمهوری اسلامی» تشکیل شد به دنبال این بود که چنین فضایی در جامعه ما حاکم شود. من مستندش را از دکتر بهشتی که در جایگاه مدیریت بالای کشور بودند، نقل کردم، بنابراین طبیعی است که بقیه هم که در شورای انقلاب و کمیتهها و یا در سایر نهادها بودند، این تاثیر را داشتهباشند. البته پراکندگی و بینظمی هم از خصوصیات افراد در جامعه ما بود؛ جامعهای که از لحاظ مدیریتی توانمند نباشد همه میخواهند در فعالیتها دخالت کنند. آن خصوصیات فرهنگی جامعه ما هم کمک کرده تا نخواهند آن روابط قانونی و منطقی را در مدیریت وزارتخانهها و مدیریت کشور مورد عمل قرار دهند. اسناد تاریخی این اتفاقات وجود دارد و قابل بررسی است.
دولت موقت شکل میگیرد و یکی از سوالاتی که مطرح میشود درباره استفاده از ابوالحسن بنیصدر در کابینه است، که بازرگان تمایلی به این همکاری نداشت. علتش چیست و اینکه آیا درست است که دولتیسازی صنایع خصوصی را بنیصدر به دولت موقت تحمیل کرد؟
من از دوران دانشجویی با آقای بنیصدر همکاری داشتم. البته ایشان چندسالی از من جلوتر بودند و مسئولیت سازمان دانشجویی دانشگاه را برعهده داشتند و روابط ما آنچنان نزدیک بود که وقتی من در مهرماه 1341 برای ادامه تحصیل به آلمان رفتم، ایشان در آذرماه بنده را بهعنوان نماینده دانشجویان دانشگاه تهران به کنگره جهانی کنفدارسیون دانشجویان ایرانی در لوزان معرفی کردند. وقتی در اروپا بودم همکاری بسیار نزدیکی با هم داشتیم. اما این یک واقعیت است که آقای بنیصدر به لحاظ علمی و تحصیلات دانشگاهی در سطح بالایی بود اما از همان دوران هم آمادگی کار جمعی نداشت و عضو هیچ حزبی نشد. وقتی نهضت آزادی تشکیل شد قاعدتاً همه آنها که نگاه اسلامی داشتند، عموماً عضو نهضت شدند. ولی ایشان عضویت نهضت را نپذیرفت و در همان نهادهای مدنی دانشگاهی کار خود را ادامه داد. در اروپا هم بهعنوان شخصیت علمی و توانمند، کار اجتماعی انجام داد اما در کارهای جمعی همواره با اختلافنظرهایی مواجه بود.
اما شورای انقلاب برای انتخاب وزرا در دولت شرایطی را اعلام کردهبود که افراد باید مسلمان باشند، سابقه در دولت قبلی نداشتهباشند و توانمند در مدیریت آن وزارتخانه باشند. چنانچه اگر کارنامه وزرای دولت موقت را مطالعه کنید میبینید؛ وزرای منتخب همه این ویژگی را داشتند. از جمله مهندس تاج، مهندس معینفر، مهندس کتیرایی. اما آقای بنیصدر چنین سابقه مدیریتی نداشت. نظر مهندس بازرگان فقط درباره بنیصدرچنین نبود، ایشان همین نگاه را درباره محمدعلی رجایی هم داشت. وقتی آقای شکوهی از وزارت آموزش و پرورش استعفا داد، دکتر بهشتی اصرار داشتند آقای رجایی بهعنوان وزیر انتخاب شود. مهندس بازرگان جمله معروفی به ایشان گفت:«فردی که یک دبیرستان را مدیریت نکرده است. من چگونه بهعنوان وزیر آموزش و پرورش او را انتخاب کنم.» نهایتاً رجایی با فشار شورای انقلاب به عنوان کفیل انتخاب شد. پس نگاه آقای بازرگان فقط درباره بنیصدر نبوده است و ضوابط کلی در انتخاب تمام وزرا داشتهاست.
در موضوع دولتی کردن صنایع هم فقط آقای بنیصدر نبودند بلکه جو چپی که آن زمان در جامعه حاکم بود و حزب توده، مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق و جنبشهای چپ و کسانیکه در شورای انقلاب بودند، حتی آقای مهندس سحابی که در شورای انقلاب بود، همین نگاه چپ را داشتند، شورای انقلاب هم متأثر از همین جو بود؛ تصمیماتی بر این اساس میگرفت و دولت موقت ملزم به انجام آن شد. برخی از این تصمیمات با نگاه امروز خلاف منافع ملی بود؛ مانند ملی کردن بانکها و برخی از صنایع بخش خصوصی. همه اینها هزینههای سنگینی را به دولت تحمیل کرد.
مهندس بازرگان درباره برخورد با اعضای حکومت سابق تلاشهایی برای کاهش مجازات انجام داد تا جایی که میگویند درباره آقای هویدا تلاش بسیاری برای جلوگیری از اعدام او کرد. نوع نگاه بازرگان در مواجهه با مخالفین را چگونه میدانید؟
در بینش و منش آقای بازرگان و خط مشی که در طول زندگی داشتند، همواره برخورد انسانی، اخلاقی و مدارا با مخالفین داشتند. هم نگاه ایشان و هم همکارانشان در دولت موقت همین رویه را داشتند. بعد از انقلاب و بعد از 22 بهمن جو بسیار تندی شکل میگیرد و کسانی بازداشت شده بودند؛ خود من در مدرسه رفاه حضور داشتم و آقای خلخالی14 نفر را برای اعدام آماده کرده بود و دکتر یزدی با توصیه مهندس بازرگان دیداری با آقای [امام] خمینی داشت و خواهان آن شد که ایشان اجازه بدهند دادگاهی برایشان برگزار شود و در چارچوب ضوابطی محاکمه بشوند و حکم عادلانه داده شود. با پیگیریهای آقای دکتر یزدی این تعداد به 4 نفر کاهش پیدا کرد آن هم خود آقای خمینی گفتند:«من حکم میدهم». پس پیگیری دولت موقت و آقای دکتر یزدی در ابتدای پیروزی انقلاب موجب میشود که دادگاه انقلاب برای قانونمندی کار تشکیل شود. آقای بازرگان با بسیاری از اعدامها مخالف بود مثلاً تیمسار مقدم با انقلاب همکاری کرده بود اما با مدارا با او برخورد نشد، آقای دکتر نیکپی، شهردار تهران یا فرخرو پارسا وزیر آموزش و پرورش که اعدام شدند آیا واقعاً گناهشان در حد اعدام بود؟ جو انقلابی و رادیکال حاکم بود. آقای دکتر یزدی در خاطرات خود تعریف میکند که دیداری با آقای [امام] خمینی داشتم و اشاره کردم که صحبتهایی که شما در نوفللو شاتو داشتید، قرار بود مدارا باشد. فضای ملتهب بهگونهای بود که آقای دکتر یزدی و مهندس بازرگان تنها کاری که از دستشان بر میآمد این بود که آن را قانونمند کنند.
عملاً فرصت دیگری برای نقشآفرینی مهندس بازرگان در عرصه قدرت فراهم نشد. در دوران پس از دولت موقت، آیا فرصتی برای تعامل میان ایشان و مسئولان کشور فراهم شد؟
همانطور که در مقدمه، نگاه راهبردی مهندس بازرگان، یاران و همراهان ایشان را مطرح کردم، اولویت آنها یک راهبرد فرهنگی و اجتماعی بوده است تا بتوانند زمینههای عبور از موانع توسعهیافتگی را برطرف کنند. گام اول آن در بهمن 1357 طی شد. بنابراین مهندس بازرگان و یاران آنها نگاه قدرت نداشتند بلکه نگاهشان این بود که مسئولیت دولت موقت را برای گذار باید بپذیرند و البته در مراحل بعد قهر هم نکردند و بهرغم تمام مسائلی که در اشغال سفارت پیش میآید، تمام اتهامهایی که مطرح میشود، هرگز قهر نمیکنند. عضو شورای انقلاب میشوند، در انتخابات مجلس اول حضور پیدا میکنند و به مجلس میروند. همه رخدادها در همین راستاست اما نگاهشان اصلاً قدرت نیست بلکه هدف آگاهیبخشی است. اگر به 200 اثری که مهندس بازرگان در 16 سال پس از انقلاب دارند، نگاهی بیندازیم؛ سال 1362 اثر «انقلاب ایران در دو حرکت» از آثار راهبردی مهندس بازرگان است؛ این اثر برای نسل جوان هم بسیار آموزنده است. ایشان تمام خاطرات خود را از قبل از انقلاب، در مسیر انقلاب و بعد از انقلاب تا سال 1362 آوردهاند. این متن دو محور دارد؛ اول اینکه تا انقلاب «همه با هم» بودیم و انقلاب پیروز شد. بعد از انقلاب «همه با من» هدف شد و پیامد آن شرایط و مشکلات امروز جامعه شده است. درسال 1363، اثر «گمراهان» است. در این اثر سرگذشت و سرنوشت نهاد دین و کلیسا در حکومت در دوران قرون وسطی اروپا و پیامدهای طولانی و پرهزینه تحولاتی که تا دوران اخیررخ داده، آمده است. این اثر این پیام را به جامعه میدهد که حالا که انقلاب شدهاست و حکومت روحانیت تثبیت شده، مسیر پیشرو طولانی است.
مهندس بازرگان نهایتاً در سال 1371 در اثر «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا» با استناد به آموزههای قرآنی تبیین میکند که رسالت اصلی بعثت پیامبران «آخرت و خدا» است و در جمعبندی ضرورت «جدایی نهاد دین از حکومت» را مورد تاکید قرار میدهد تا آموزههای دینی در عرصه عمومی مطرح و جامعه آگاه شود و به فطرت خویش بازگردد. وقتی انسان فطرت الهی و ایمانی پیدا کرد خودش عمل صالح و راهبردی را پیدا میکند و راه توسعه انسانمحور و رشد و توسعه را فراهم میکند. بنابراین مهم است که با آثار مهندس بازرگان و فرایند آگاهیبخشی آشنا شویم و کوشش کنیم که این راه را ادامه دهیم. بعد از مهندس بازرگان نیز این فرایند آگاهیبخشی در جامعه ادامه پیدا کرده است؛ بهطوریکه جامعه ما به این سطح از آگاهی کنونی که در گزارش جامعهشناسان آمده، رسیده است.
مهندس بازرگان هم در جایگاه علمی و دانشگاهی جایگاه خاصی داشته و هم در کار فرهنگی، اجتماعی و هم در عرصه قبول مسئولیت کوشش کرده همواره اخلاق، نظم و صداقت و امانت را رعایت کند. بیش از 500 اثر مهندس بازرگان در33 جلد مجموعه آثار ایشان تاکنون تدوین شده و در سایت بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان قابل دسترس است.
میتوان گفت که آقای بازرگان 3 پروژه را در پیش گرفت؛ اول، تطبیق علم و دین، دوم، دین در عرصه عمومی و سوم، دین برای آخرت؛ از نگاه شما سرنوشت این پروژهها چه شد و آیا ایشان در دستیابی به آن موفق بودند؟
بله، درسال 1371 در پی ارائه سخنرانی «آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء» بسیاری از صاحبنظران و از جمله دوستان مهندس بازرگان، این سخنرانی را مورد نقد قرار دادند، اما ایشان با مدارا نظرات را گوش دادند. مجموعه این نقدها و جمعبندی مهندس بازرگان توسط انجمن اسلامی مهندسین تنظیم و منتشر شده است. این اثر که ادامه آثار قبلی ایشان است این پیام راهبردی را برای جامعه مذهبی ما دارد که باید بپذیرید که نهاد دین نباید در حکومت باشد. آنچه آقای[امام] خمینی در زمینه نظریه ولایت فقیه مطرح کردند که در راستای همان نظر ملااحمد نراقی در150 سال پیش بود و شیخ فضلالله نوری نیز درانقلاب مشروطه مطرح کرد؛ واقعاً تصورشان این بود که اگر روحانیت روی کار باشد جامعه بهشت برین میشود. اما تجربه چهار دهه گذشته نشان داد که چنین نیست. البته در انقلاب مشروطه آخوندخراسانی و میرزای نائینی این روند را پیشبینی کرده و هشدار داده بودند. مهندس بازرگان هم پیش از انقلاب، این نگرانی را در دیدار با اعضای نهضت آزادی اعلام کرده بود.
حالا پس از4 دهه جامعه به این آگاهی رسیده است. رسالت ما این است که این آگاهیها باید در جامعه سامان پیدا کند. جامعه ما باید توانمند شود تا با توانمندی در راستای منافع ملی زمینههای امکان عبور از این موانع فراهم شود؛ که به نظر میرسد این اتفاق در حال رخ دادن است.
مهندس بازرگان سال 1364 برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کرد و پسازآن هم چهرههای ملیمذهبی مانند اعظم طالقانی در انتخابات ثبتنام یا از کاندیداها حمایت میکردند عملاً مسیر بیکنشی را در پی نمیگرفتند. چرا مدتی است که این کنشگری در میان ملیمذهبیها و نهضت آزادیها کمرنگ شده است؟
مرور سوابق 4 دهه گذشته نشان میدهد که نهضت آزادی ایران هیچگاه نهتنها قهر نکرده است بلکه همیشه درعرصه عمومی کوشش کرده حضور داشته باشد و در هر مقطعی متناسب با شرایط و امکانات به وظیفه راهبردی خود عمل کرده است. شما بعد از بسته شدن فضای سیاسی در خرداد 1360، که همه تشکلهای سیاسی غیرخودی حذف میشوند، تنها گروهی که در جامعه میماند نهضت آزادی ایران است آن هم به دلیل رهبرانشان، اشخاصی مانند دکترسحابی، مهندس بازرگان، احمد صدر حاجسیدجوادی، دکتر یزدی و...، که در مدیریت انقلاب حضور داشتند و عضو شورای انقلاب و دولت موقت بودند، در این شرایط آنها فعالیت خودشان را در دفتری واقع در خیابان مطهری متمرکز کردند.
محور اصلی فعالیت آنان آگاهیبخشی بود. درفرصت انتخابات مجلس دوم نهضت آزادی ایران سمینار «تامین آزادی و سلامت انتخابات» برای آگاهیبخشی برگزار میکند. با حمله به دفتر نهضت و خشونتی که در این برنامه اتفاق میافتد، مهندس صباغیان آن را در مجلس گزارش میکند و واقعه حمله به ایشان و مهندس معینفر اتفاق میافتد. سال 1364، در انتخابات ریاستجمهوری، مهندس بازرگان در انتخابات کاندیدا میشود؛ آیا به دنبال قدرت بودند؟ خیر. این حضور تلنگری بود برای آگاهیبخشی. چنانچه چهرهای که در دولت موقت دولتش دولت امام زمان بود با تمهیداتی که برای انتخابات و ردصلاحیت در نظر گرفته شد، حتی صلاحیت نامزدی او در انتخابات تایید نشد. ایشان باز هم قهر نکردند. پس از سال 1364 نهضت آزادی هماهنگ با جمعی از چهرههای ملی که میخواستند از نامزدی مهندس بازرگان حمایت کنند جمعیتی با عنوان «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملی ایران» را تشکیل میدهند. نهادی که طی سالهای 1365 تا 1369 نقش مهمی در آگاهی بخشی دارد. سال 1366پس از طرح موضوع ولایتفقیه، کارگروهی در نهضت آزادی شکل گرفت که بر اساس آموزههای قرآن، سنت و تجربه بشری بررسیهایی انجام داد و در نشریهای تحت عنوان «تحلیل و تفصیل ولایت مطلقه فقیه»، منتشر شد و برای همه مقامات جمهوری اسلامی و همه مراجع فرستاده شد. اما دریغ از دریافت یک پاسخ، بعد هم نامه هشداری که در سال 1367 به آقای [امام] خمینی برای پایان جنگ از سوی نهضت آزادی ایران نوشته شد و پس از آن در همان سال دفتر نهضت بسته و روزنامه میزان با حکم آقای لاجوردی تعطیل میشود و سه نفر از مدیران نهضت بازداشت میشوند. رهبر فقید انقلاب گفته بودند به آقای بازرگان، آقای سحابی و آقای یزدی کاری نداشته باشید، بنابراین آقای صباغیان، خسرو منصوریان و بنده بازداشت شدیم.
نهایتاً در سال 1369 جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران نامه مشفقانه 90 امضایی معروف را به آقای هاشمیرفسنجانی مینویسد و از او میخواهد به اجرای قانون اساسی بازگردد. 24 نفر بازداشت میشوند و متحمل هزینههای سنگینی میشوند که شرح آن در کتاب چاپ شده «در میهمانی حاج آقا» به قلم آقایان دکتر داوران و دکتر بهبهانی آمده است. اما بهرغم این شرایط هیچ وقت مسیر قهر را در پیش نگرفتیم.
در سال 1373 مهندس بازرگان به رحمت خدا میروند و دکتر یزدی دبیرکل نهضت آزادی میشود. سال 1374 «جمعیت تلاشگران تامین آزادی انتخابات» تشکیل میشود. تعدادی از اعضای نهضت و تعدادی از اعضای ملی در انتخابات مجلس پنجم شرکت میکنند. بعد در انتخابات دوم خرداد صلاحیت همه نامزدها ازجمله آقایان مهندس معینفر، مهندس سحابی و دکتر یزدی که نامزدهای این جریان بودند، رد میشود. در نهایت 4 نفر نامزد انتخابات باقی میمانند این جمعیت تصمیم میگیرد که در انتخابات شرکت کند و رای اعتراضی یعنی رای سفید دهد اما وقتی آقای خاتمی برنامه توسعه سیاسی خود را اعلام میکند، نگاهشان عوض میشود و عملاً به ایشان رای میدهند. در این دوره همکاری با دولت اصلاحات ادامه داشت.
در سال 1380، بعد از کنفرانس برلین، ابتدا مهندس سحابی و جمعی از دوستان ملیمذهبی و سپس جمع گستردهای از اعضای نهضت آزادی در سرتاسر کشور بازداشت میشوند. همان زمان آقای محبیان یادداشتی در روزنامه رسالت با تیتر «نهضت آزادی ایران باید صفر شود» منتشر میکند. با ایستادگی و نبود هیچ سندی علیه اعضای نهضت و همینطور حکم کمیسیون ماده 10 احزاب مبنی بر اینکه این تشکل غیرقانونی نیست اما پروانه ندارد و طرح آن در دادگاه که شوکی به فضای آن وارد میکند، اثرگذار میشود.
سال 1388 باردیگر جمع بسیاری از اعضای نهضت آزادی ایران بازداشت شدند و از آذر همان سال به ما فشار آوردند که حق ادامه فعالیت ندارید. در دوره احمدینژاد وضعیت به همین اینگونه بود.
نهضت آزادی ایران در انتخابات سالهای 1392 و 1396 هم در راستای راهبرد آگاهیبخشی فعال بود. درسال 1392 وزارت اطلاعات به ما ابلاغ کرد که حق صدور اطلاعیه و تشویق مردم برای مشارکت در انتخابات را ندارید. آقای دکتر یزدی و جمعی از همراهان در حسینیه ارشاد حضور پیدا کردیم و آقای دکتر یزدی با رسانههای داخلی و خارجی مصاحبه و مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کردند. در شرایطی که حتی آقای هاشمیرفسنجانی ردصلاحیت شده بود و انتظار نداشتند کسی به آقای روحانی رای دهد، رای به آقای روحانی، که رای اعتراضی بود، با توصیه آقای دکتر یزدی بسیاری در داخل و خارج از کشور به آقای روحانی رای دادند.
در سال 1396 همه مقامات و رسانههای داخلی از آقای رئیسی حمایت کردند اما مردم و جنبش اجتماعی ایران به آن درجه از آگاهی رسیده بودند که به جای 20 میلیون رای سال 1392، 24میلیون به رقیب او رای دادند. اما در سال 1398و 1400 شاهد بودیم که هیچ نوع نامزد غیرخودی قرار نبود تاییدصلاحیت شود. نگاه یکدستسازی و خالصسازی کامل از آن سال مشخص بود. نهضت آزادی ایران از همان سال 1396 به تدریج راهبرد «اصلاحات جامعهمحور» را مطرح و تصریح کرد که تا اطلاع ثانوی دیگر نگاه قدرتمحور، کارآمد نیست.
در راستای راهبرد و برنامههای اصلاحات جامعهمحور نهضت آزادی ایران تمام توان خود را برای تداوم آگاهیبخشی، توانمند کردن جامعه و توسعه نهادهای مدنی و گفتوگو بین احزاب و گروههای سیاسی متمرکز ساخت. در شرایط کنونی باید بپذیریم که ما با جامعه متکثری روبهرو هستیم و تنها راهکار وفاق حول مطالبات مشترک ملی با اتخاذ خط مشی خشونتپرهیز در راستای منافع ملی است تا عبور از بحرانهای جاری کشور طی شود. خوشبختانه در جبهه اصلاحات نیز به تدریج به این راهبرد رسیدهاند و اصلاحات جامعهمحور را پیگیری میکنند. امیدواریم این انسجام و هماهنگی برای وفاق ملی تقویت شود و ما بتوانیم به وظایف ملی و ایمانی خودمان در راستای منافع ملی عمل کنیم.