| کد مطلب: ۱۱۴۱۰
زندگی سیاسی و علمی سه یار دبستانی

زندگی سیاسی و علمی سه یار دبستانی

مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمد قریب را شاید با توجه به بورسیه‌ای که به موجبش به فرانسه رفتند و برای خدمت به مردم بازگشتند، بتوان «سه یاردبستانی» دانست که هر کدام در حوزه علم و دانش در جایگاه ویژه‌ای قرار داشتند؛ و در کنارش زندگی‌شان را محدود به دنیای علم و فضای آکادمیک نکردند و هر سه در زندگی سیاسی و اجتماعی هم سرآمد بودند. این سه چهره یک‌بار دیگر در «یاد» و به‌عنوان یازده استاد دانشگاه اخراجی که معترض به کنسرسیوم در سال ۱۳۳۳ بودند، در کنار هم قرار گرفتند و تبدیل به الگوی دانشمندانی شدند که خود را در بُعد اجتماعی محک زدند. اگر بازرگان و سحابی را چهره‌های سیاسی و انقلابی‎ای بدانیم که در دولت و مجلس جمهوری اسلامی ایران نقش‌آفرینی کردند، محمد قریب هم هیچ زمان از فضای سیاسی و حمایت اجتماعی مردم کوتاهی نکرد و شاید اگر او هم عمرش به پیروزی انقلاب می‌رسید، تلاش‌هایش را برای ارتقای زندگی مردم و جامعه ادامه می‎داد. انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری در جلسه‌ای با عنوان «شخصیت‌های علمی و مسئولیت اجتماعی» به فعالیت علمی و اجتماعی این سه چهره پرداختند که خلاصه آن در ادامه می‌‎آید:

یدالله سحابی، مسئولیت اجتماعی، نگاه سیاسی

 

 

shamekhi شامخی

تقی شامخی

استاد دانشگاه تهران

نگاهی به زندگی یدالله سحابی نشان از خودساختگی، مردم‌داری و مسئولیت‌پذیری او در جامعه دارد. در این جلسه سه چهره مهدی بازرگان، محمد قریب و یدالله سحابی و نگاه‌شان به جامعه و رویکردشان در مسائل سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار می‎گیرد؛ چهره‌هایی که سالیان سال با یکدیگر دوست و همراه بودند. یدالله سحابی سال 1312 در مسیر بازگشت از دوره تحصیل در فرانسه (که بورسیه آن شده بود)، با دکتر محمد قریب و مهندس مهدی بازرگان آشنا می‎شود و این سفر هم شروع دوستی آنهاست. سحابی به‌عنوان چهره‌ای که قرار است من درباره‌اش صحبت کنم از همان ابتدای بازگشتش به ایران اهدافی را در پی گرفت که تا سال‌های پایانی زندگی‌اش به جد پیگیر آن بود. او وقتی به ایران بازگشت، کار خود را به‌صورت رسمی به‌عنوان دانشیار زمین‎شناسی در دانشسرای عالی با حکم دکتر علی‌اصغر حکمت در سال 1317 شروع کرد. در سال‎های حضور در دانشگاه همکاری با وزارت فرهنگ هم داشتند و به ریاست اداره فرهنگ تهران می‌رسد و کمیسیون تعلیمات دینی در وزارت فرهنگ هم ابتکار او بود. سحابی در سال‌های 1329 تا 1332 هم با دکتر مصدق و نهضت ملی نفت همراهی داشت؛ نهضت مقاومت ملی و اعتراضات در کودتا که اتفاق می‌افتد در کنار مهندس بازرگان و زنجانی و سایر چهره‌های ملی حضور داشت. این چهره برجسته حوزه علم که می‌توان او را پدر زمین‌شناسی ایران و از پیشگامان آن دانست، در کنار فعالیت علمی و آموزشی از تلاش برای رشد ایران دست برنداشت. او در اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نامش در میان یازده استادی بود که در پی نامه‎ای که نوشته بودند، منتظر به خدمت شدند و البته از همان زمان به بعد به فعالیت‌های سیاسی طولانی که عملاً تا آخر عمرشان ادامه پیدا می‎کند، می‎پردازند. سال 1340 نهضت آزادی توسط او، مهندس بازرگان و آیت‌الله محود طالقانی به عنوان پایه‎گذاران اعلام موجودیت می‌‎کند. مبارزات آنها علیه حکومت موجب زندانی شدن سحابی به مدت 4 سال می‎شود و مبارزات آنها تا پیروزی انقلاب ادامه پیدا می‎کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان در دولت موقت حضور داشتند. در مجلس اول هم نماینده تهران و در ابتدای کار رئیس سنی مجلس بودند. ایشان با توجه به خانواده معمولی‌ای که داشت، بسیار شخصیت علمی خودساخته‎ای بوده است. معمولاً وقتی از خودساخته بودن فردی سخن می‎گوییم، منظور فردی است که به مراتب بالای علمی رسیده است اما مرحوم دکتر سحابی از این‌ها عبور کرده است و در کنار این نوع خودساختگی به نقش اجتماعی خود در حوزه آموزش و پرورش و حوزه سیاسی می‎پردازد و این نشان می‎دهد که این خودساختگی تا کجا به او همت و توان می‎دهد. او در دانشگاه هیچ موقع، استاد تمام‌وقت نمی‎شود دلیلی که برای چنین تصمیمی بیان می‎کرد، این بود که می‎خواهد با فراغ بال به کارهای جانبی و به‌ویژه در حوزه آموزش و پرورش و در مدرسه کمال بپردازد؛ مدرسه‌ای که بعدها منحل شد و البته او در حوزه آموزش به‌ویژه دانش‌آموزان دبیرستان، نگاه ویژه‌ای داشت و همین شد که بعد از انحلال کمال به‌دنبال ساخت مدرسه دیگری برود و دبیرستان کوثر را راه اندازد که هنوز هم فعال است. او هم در آموزش دانشجویان و هم در تربیت و پرورش دانش‌آموزان بسیار سرسخت و دقیق بود. مرحوم دکتر سحابی فردی فرهنگی، اخلاقی و مردمی بود. ایشان فعالیت سیاسی‌شان را تا آخر عمر ادامه دادند. او بر این باور بود که برای اینکه ایران بتواند پیشرفت کند قبل از مسئله نخبگان و دانشگاهیان باید زمینه آموزش صحیح در کشور را درست کرد. زمینه‌ای که او در دبیرستان‌ها می‌دید برای همین در کنار کار دانشگاهی و سیاسی وقت قابل‌توجهی را برای اینکه آموزش دوره متوسطه در ایران سامان یابد، گذاشته بود. او همچنین در حوزه تعلیمات دینی در مقاطع مختلف تلاش کرد و در همکاری‌ها با شورایعالی فرهنگ به این نتیجه می‌رسد که اگر دانشسرایی برای تربیت معلم دینی تاسیس شود، کار مثبتی است. (تا آن زمان دبیران ادبیات آموزش دینی را البته خلاف علایق و تخصص‌شان انجام می‎دادند) و آن را در همان زمان به تصویب رساند و اساسنامه‌اش را نیز تهیه و تصویب کرد و برای راه‌اندازی آن تلاش بسیار داشت. البته برای اینکه بار بودجه‌ای زیادی تحمیل نشود سعی می‌کند از کمک‌های مردمی برای راه‌اندازی و ادامه کار و حقوق معلمان استفاده کند. در این بین دوستان به‌ویژه ابوی مهندس بازرگان در سال‎های پیش از 1343 کمک بسیاری به آن می‎کنند اما در نهایت ساواک آن را تعطیل می‎کند.

او از تشکیل مدارس غیرانتفاعی پس از انقلاب دفاع می‌کند. او معتقد بود که آموزش و پرورش با کمک مردم شروع شد و نباید همه کار را به عهده دولت گذاشت و مردم باید در این امر مشارکت کنند. البته او هشدار سوءاستفاده را هم داده است و اینکه مردم دراین امر مشارکت کنند، بسیار مثبت است. نهایتاً می‌بینیم که در این سال‌ها دغدغه رشد مردم و مسائل اخلاقی را داشته است و بنابراین آنجا که وارد صحنه سیاسی می‌شود از این زاویه است که او ضرورت می‌داند به این صحنه بیاید. او کارش را با فعالیت‎های علمی و آموزش و پرورش شروع کرده بود اما در یک جایی می‎بیند که اگر در کار سیاسی دخالت نکند این چرخ نخواهد چرخید و این حرکت ابتر می‎ماند. مرحوم دکتر سحابی با آن خودساختگی و آن انگیزه‎های فرهنگی و اخلاقی که داشته، باور دینی خیلی جدی داشت که به او کمک می‌کرد هم در خودساختگی و هم در سایر مسائل سیاسی و فعالیتی از آن بهره ببرند. مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی و تعدادی دیگر از چهره‌ها نسل روشنفکری دینی در ایران را پیش بردند. اثرگذاری آنها آن زمان محسوس است که بدانید در آن زمان فعالیت حزب توده در ایران گسترش یافته بود و در سال‌هایی که دکتر فریدون کشاورز از چهره‌های توده‌ای وزیر فرهنگ بود، این نگاه غلبه پیدا کرده بود و وقتی علی شایگان وزیر فرهنگ می‌شود، دکتر سحابی فضای غلبه‌یافته را مدیریت کرد و بعداً در همین مسیر او مقاله‌ای درباره «تکامل موجودات در آیات قرآن» می‌نویسد و در سال‌های زندان‌شان با مرحوم طالقانی و مرحوم بازرگان کتاب «قرآن کریم، تکامل و خلقت انسان» را منتشر می‌کند و با این کتاب تلاش می‌کند هماهنگی دین و علم را که مورد بحث این گروه‌ها با مسلمانان بود، نشان دهد؛ تا حدی که با علامه طباطبایی هم دیدار می‌کند و همین هم مسیری برای تلاش‌های بعدی او در حوزه دین می‌شود. البته او درباره مسائل سیاسی هم همانطور سرسختانه ادامه می‎دهد. چنانچه در سن 95سالگی و در سال 1379، وقتی مرحوم مهندس سحابی در زندان بود، ایشان تصمیم می‎گیرد در مجلس متحصن شود. خانواده‌اش چون می‌دانستند وقتی تصمیمی بگیرد، کسی نمی‌تواند جلوی او را بگیرد، بنابراین با او همراه می‎شوند تا در نهایت آقای کروبی، رئیس مجلس وقت با او صحبت می‌کند و در نهایت متقاعد می‌شود که صبر کند. نگاه به زندگی او به‌عنوان چهره علمی اثرگذار که مسائل اجتماعی و دغدغه‌های سیاسی جامعه را هیچ‌وقت فدای فعالیت علمی‌اش نکرد، موجب می‌شود چهره‌ای از یک دانشمند واقعی مؤثر برای جامعه در نظر بیاید.

 

 

مهدی بازرگان، فضای آکادمیک، دنیای سیاست

 

 

tavasoli محمد توسلی

محمد توسلی

دبیرکل نهضت آزادی

درباره مهندس مهدی بازرگان و توانمندی‌های علمی، دانشگاهی و اجتماعی او سخنان بسیاری گفته شده است. در این بین باید به این نکته اشاره کنم که من در سال 1336 در دانشکده فنی با ایشان آشنا شدم. در آن زمان فضا متأثر از اتفاقات کودتای 28 مرداد و آذر 1332 بود و ما در انجمن اسلامی دانشگاه در کنار بازرگان، طالقانی و سحابی، برنامه‌هایی را برای انسجام و اثرگذاری در فضای دانشگاه و در سطح جامعه در پیش گرفتیم. ریشه شکل‎گیری شخصیت‌هایی مانند دکتر سحابی،  دکتر یزدی و مهندس بازرگان و مهندس چمران که توانسته‌اند سالیان سال استقامت داشته باشند؛ در همین سال‌هاست. این را می‎گویم زیرا به‌رغم تمام محدودیت‌ها توانستم تا پایان عمر مهندس بازرگان در کنار ایشان باشم و جلسات مشترکی در عرصه‌های مختلف، چه سیاسی و چه مدنی مانند انجمن اسلامی مهندسین در کنار او داشته باشم. بر همین اساس مبانی اخلاقی و عملی ایشان را تا حدی می‌شناسم. ایشان در رابطه با پیامدهای اجتماعی و مسئولیت نسبت به آن هیچ‌وقت کوتاهی نکرده است. او علاوه بر اینکه بر رشته تحصیلی خود تسلط و تمرکز داشت اما رسالت خیلی عمیق‌تری برای خود در عرصه‌های مختلف اجتماعی قائل بود و همواره در عرصه‌های مختلف اجتماعی فعالیت می‎کرد. مثلاً دغدغه او درباره علل توسعه کشورهای دیگر و عدم توسعه ایران موجب شد که او طی 7 سال که در فرانسه حضور داشت، یعنی سال‌های 1307 تا 1313 به مدرنیته و پیشرفت جوامع توجه ویژه داشته باشد و به بررسی و مطالعه در این زمینه‌ها بپردازد. البته او چهره مذهبی بود که همزمان به اختلافات و بحث‌های دینی هم می‌پرداخت؛ چنانچه وقتی از این سفر باز می‎گردد، می‌گوید:«من مسلمان رفتم، مسلمان‌تر بازگشتم». مهندس بازرگان، هم مقولات علمی، هم مذهبی و فطری و هم سیاسی و اجتماعی را دغدغه زندگی خود دانسته و پیگیری و تلاش برای حل مشکلات را در این زمینه وظیفه خود می‎دانست. مهندس بازرگان وقتی به ایران بازمی‌گردد، پس از یک سال جذب دانشگاه تهران می‌شود. بین سال‌های 1323 تا 1329 چون به لحاظ علمی جایگاه ویژه‌ای داشت، به صورت دموکراتیک توسط شورای اساتید آن دانشگاه به‌عنوان رئیس انتخاب می‎شود. همه این چهره‌های دانشگاهی فرهیخته و برجسته بودند و جایگاه مهندس بازرگان به‌گونه‌ای بود که اینها او را بهترین گزینه برای ریاست دانشگاه می‌دانستند. آنها بر اخلاق، نظم  و توانمندی در حوزه علمی و حوزه مدیریتی او اذعان داشتند. من در سال 1336 در دانشکده فنی بودم؛ فضا به‌گونه‌ای بود که به لحاظ فکری جو چپ حاکم بود و مسلمانان اقلیت در دانشگاه‌ها بودند و مهندس بازرگان هم این موضوع را به‌عنوان چالش در دانشگاه می‌دید و تدبیری می‌کند تا فضا را مدیریت کند تا عملاً زمینه‌های فرهنگی برای مسلمانان ایجاد شود. مثلاً به خواست او در همان طبقه اول اتاقی را به‌عنوان نمازخانه در نظر گرفتند و در ماه‌های مبارک رمضان دانشجویان بقیه دانشکده‌ها هم برای نماز به آنجا می‌آمدند و همین فرصتی برای ارتباط این دانشجویان با هم شده بود. او در شروع کلاس‌های درس‌اش که من درس ترمودینامیک را با او گذراندم، از دانشجویان می‌خواست درباره علت حضورشان در دانشگاه، وظایف‌شان نسبت به جامعه و چگونگی رفتار و عمل‌مان در قبال جامعه سخن بگویند و به آن فکر کنند. او هم توضیحانی به دانشجویان می‌داد و در ادامه دوره بدون اشاره به این سخنان سعی می‌کرد خودش الگوی همان توضیحاتی که گفته بود، باشد. او به نظم و دقت در کار و انجام وظیفه به شکل دقیق توجه داشت تاجایی که مهندس چمران با توجه به شخصیت و عملکرد و البته جزوه‌ای که از درس او تنظیم کرده بود، نمره 20 به علاوه 2 نمره بیشتر گرفته است. او در حوزه علمی و به‌عنوان یک استاد دانشگاه، الگو بود و در کنار این توانمندی علمی و مدیریتی در حوزه اجتماعی و سیاسی هم الگوی سیاستمداران بود. بازرگان در شهریور 20 که شرایط کشور تغییر می‌کند، در بستر عمومی احساس مسئولیت می‌کند. بر همین اساس با توجه به دستاوردهایی که از سفر به خارج داشته‌اند و ارتباط‌شان با دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی، برنامه‌هایی را برای پیشرفت فرهنگی و سیاسی ایران در پیش می‎گیرند. او بنابر تجربیاتش فرهنگ استبدادی در جامعه و اختلافات و تشکیک‌ها بر دین را به‌عنوان دو مشکل تشخیص داده و برای آن برنامه‌هایی را تبیین می‌کند تا جایی که بحث بازگشت به قرآن را مطرح می‌کند و به موانع توسعه‌نیافتگی و یافتن راه‌های رفع آن می‌پردازد. در پی آن مسئولیت نهادهای مدنی را تعریف و از ایجاد نهادهای مدنی در دانشگاه‌ها حمایت و بر آن تاکید می‌کند. او علاوه برکار علمی ارتباط با دانشجویان در همین نهادهای مدنی را در پیش می‌گیرد. او در دوران نهضت ملی و دوران دکتر مصدق با پیشنهاد ریاست هیئت‌مدیره خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس به آبادان می‌رود و بنابر خاطرات او، با تلاش‌های او و ارتباطی که با مردم منطقه می‎گیرد به مرور «مستر دریک» را کنار می‌زند. پس از 9 ماه از او می‌خواهند که به تهران بیاید و مشکل آب تهران را حل کند و او به تهران می‌آید. او در گفت‌وگویی با مصدق درباره برنامه کار و ضرورت‌ها با وجود اینکه بودجه لازم نبود، توانست با تعریف راهکارهایی برای تامین هزینه‌ها، سازمان آب تهران را پایه‌گذاری ‎کند و در مسیر حل مشکلات مردم تهران گام بر‎دارد. در پی کودتای 28 مرداد همه اطرافیان مصدق از کار برکنار می‎شوند اما دکتر بازرگان چون کسی به توانمندی‌اش نبود و خودش هم خدمت به مردم تا پایان این پروژه را وظیفه خود می‌دانست، به کارش ادامه داد. اگرچه در نهضت مقاومت ملی هم فعالیت سیاسی می‌کرد و آنقدر ادامه می‌دهد تا با او تماس گرفته می‌شود که یا در پست کاری خود بماند یا فعالیت اجتماعی و سیاسی را ادامه دهد. او استعفا می‌دهد و در اسفند 1332 بنا بر اخلاق و مسئولیت اجتماعی چنین تصمیمی می‌گیرد. در نهضت ملی و چالش‌هایی که بود در سال 1334 بازداشت می‌شود و بعد از آن، این سوال را مطرح می‌کند که چرا در «نهضت مقاومت ملی» نتوانستیم کاری از پیش ببریم؟ و با مهندس سحابی و سایر هم‌بندیان به مباحثه در این زمینه می‌پردازند. بعد هم «متاع» مکتب تربیتی و اجتماعی عملی را راه می‌اندازند و از تمام شخصیت‌های تاثیرگذار اجتماعی مانند مرحوم مطهری و دکتر یزدی، مهندس سحابی و بسیاری چهره‌های دیگر دعوت می‌کنند و ارتباط برقرار می‌کنند و تا سال 1358 و ترور مطهری، کسی از این جلسات خبر ندارد و خصوصی است. درباره کارنامه کاری این نهاد در دوره‎های قبل فعالیت بسیاری انجام شد. مثلاً در سال 1336 انجمن اسلامی مهندسان را تشکیل می‌دهند و بعد انجمن اسلامی معلمان و غیره با همین روند شکل می‌گیرد تا فرهنگ اجتماعی و تقویت کار جمعی در جامعه گسترش یابد. او معتقد بود پیش از اینکه وارد کارسیاسی شویم باید وارد کار جمعی شویم و خلق و خوی آن را پیدا کنیم. در همان سال 1333 که بحث کنسرسیوم مطرح بود ایشان هم جزو یازده استاد اخراجی دانشگاه بود که پس از آن گروه یاد را برپا کردند و از این طریق برنامه‌های سیاسی و مدنی خود را پیش بردند. او پیشگام در تاسیس بسیاری از نهادهای مدنی و سیاسی بوده است و بر این باور بود که از طریق یادگیری فعالیت جمعی می‌شود در مسیر پیشرفت و توسعه و گذار از عقب‌ماندگی گام برداشت. البته او در حوزه سیاسی هم شجاع و بی‌پروا بود؛ چنانچه در سال 1341 تا 1346 در زندان بودند و علت زندانش صدور بیانیه‌ای درباره مشکلات و اشتباهات حاکمیت است. ایشان در همین دوران زندان توانست 6 اثر کلیدی خود را در زندان بنویسد. او اگرچه مخالف مارکسیسم بود اما با این افراد با اخلاق برخورد کرده است و عملاً هیچ‌وقت شخصی با مسائل برخورد نمی‌کرد و به دنبال اصلاح جامعه بود؛ آن هم با کار فرهنگی. ایشان هم برای انقلاب نقش آگاهی‌بخشی داشتند و هم پس از پیروزی انقلاب با همان نگاه راهبردی به قبول مسئولیت دست زدند و به‌رغم همه چالش‌ها در دولت موقت ایستادگی کرد و تمام تلاش‌اش را برای توسعه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه به کار گرفت. او تلاش کرد هم در عرصه اجتماعات خودشان و هم در سطح جامعه و فضای سیاسی و علمی الگو باشد.

 

 

 

محمد قریب، سیاست و اخلاق مردم‌مداری

 

 

moeen_jamaran6 مصطفی معین

مصطفی معین

پزشک و فعال سیاسی

علم، اخلاق و مسئولیت اجتماعی از آن مباحثی است که رابطه تنگاتنگ و زنجیره‌ای با هم دارند. یک دانشمند زمانی می‎تواند مؤثر باشد که در حوزه اجتماعی هم ایفای نقش کند و اخلاق، باید هم بر علم و هم بر ارتباط با جامعه، حاکم باشد. یکی از نقش‌هایی که دانشمند می‌تواند داشته باشد پرداختن به چالش‌های اجتماعی است. ما در کشوری هستیم که با چالش‌های بسیاری مواجه می‎شود و اساتید و تحصیلکرده‎های ما باید در این زمینه نقش مفید و مؤثری داشته باشند و این محقق نمی‎شود مگر با ارتباط فعال با جامعه و البته یکی از روش‌های مؤثر تلاش در راستای ارتقای حقوق شهروندی و دموکراسی است. جامعه‌ای می‌تواند از یک ساختار دموکراتیک برخوردار باشد که مردمش از حقوق خود آگاه باشند و در جامعه ما آگاهی از همان حقوق‌هایی که در قانون اساسی آمده است و مطالبه آن به شکل خواست عمومی حائز اهمیت است. یک دانشمند باید در پیشبرد این هدف نقش داشته باشد. دانشمندان باید به ترویج مدیریت علمی در کشور هم توجه داشته باشند نه مدیریت صلواتی در کشور. در خاطرات مسئولان‌مان آمده که مثلاً با صلوات 200 مصوبه دولت را داشته‎اند و مردم را به خاک سیاه نشانده‌‌اند. درباره دکتر قریب در کنار مباحث اخلاقی رسالت اجتماعی هم مطرح بوده و او مصداق خوبی برای یک دانشمند مسئولیت‌پذیر است. در برخی از اسناد بین‌المللی در کنگره بزرگ جهانی آموزش در قرن بیست‌ویکم در پاریس و در سال 1999 در بوداپست بر این موضوع تاکید شده است که دانشگاه علاوه بر مسئولیت آموزشی و پژوهشی، مسئولیت اجتماعی هم بر عهده دارد. اگر دانشگاهی چنین مسئولیتی در خود نبیند از جایگاه دانشگاه بودن ساقط می‌شود. در دیدگاه جهانی و در کشور ما و براساس مبانی دینی این نگاه وجود دارد که هر چه سطح آگاهی، علم و دانش فرد بیشتر باشد، احساس مسئولیتش نسبت به جامعه باید بیشتر شود. هنوز دانشمندان و تحصیلکرده‌ها در جامعه ما مورد احترام هستند و جامعه به آن اعتماد دارد و بر همین اساس در نظرسنجی‌ها جزو گروه مرجع به شمار می‌رود. این مرجعیت فکری و اجتماعی و فرهنگی علتی برای بیشتر بودن احساس مسئولیت در جامعه است. طبیعتاً از دانشمندان ارائه راهکار برای بهبود سطح زندگی و پیشرفت انتظار می‌رود؛ موضوعی که در کشور ما در هیچ حوزه‌ای مورد توجه قرار نگرفته است و ما زندگی ناسالمی در کنار سایر مسائل و مشکلات داریم. تک‌تک دانشمندان باید در این بین در دادگاه الهی و در دادگاه وجدان‌شان پاسخگو باشند. یکی از وظایف دیگر دانشمندان افزایش و تقویت فرهنگ تنوع و برابری است و ممانعت از افزایش تبعیض است. در این زمینه محمد قریب اگرچه استاد مستقیم من نبود و من بیشتر با برادر ایشان در ارتباط بودم اما در مورد ایشان بنا بر سخنان نزدیکان و دوستان‌شان از لحاظ شخصیت علمی و دانشگاهی و اجتماعی، نمونه بسیار خوب دانشمند اخلاق‌مدار و فعال در حوزه اجتماعی و سیاسی است. به‌گونه‌ای که مکتب قریب را باید مورد توجه قرار داد. محمد قریب در سال 1306 به فرانسه رفت و 12 سال به‌صورت مستمر در دانشگاه رنس دوره‌های علمی پزشکی را گذراند و در سال 1318 اولین کتاب خود را به‌عنوان «طب کودکان» نوشت. قریب و بازرگان و سحابی سه یار دبستانی بودند و تا آخر فعالیت با هم بودند. او «پدر طب نوین کودکان» بود، او به‌عنوان یک پزشک و دانشمند روزآمدی علمی‌شان کامل بود و در سال 1333 نشان افتخار علمی فرانسه را گرفت. در کنار آن، مردم‌داری او زبان‌زد بود و نحوه برخورد او با بیماران به‌گونه‌ای بود که انگار اعضای خانواده خودش در بستر بیماری است. او در راستای ترویج استفاده از داروهای مؤثر نقش داشت و طبابت را به‌عنوان عبادت می‌دانست و خدمت به خلق را برای رضایت خالق می‌دانست. در فعالیت سیاسی و اجتماعی حتی در مسیر پیشبرد اهداف همراه با دیگر اساتید فعالیت می‌کرد و همواره، چه در طبابت و چه در زندگی اجتماعی پیرو قاعده طلایی بود که «هر چه بر خود می‎پذیری، برای دیگران هم بپذیر» و در قبال بیماران تاکید داشت، «اگر فرزند خودت بود چه می‌کردی؟». شخصیت دکتر قریب به‌عنوان یک طبیب شخصیت یک دانشمند واقعی و اثرگذار بود. او هم در اخلاق پزشکی و هم در قبال مردم و جامعه، دلسوزی و شفقت داشت. رفتار او نسبت به جامعه و مردم و بیماران و آینده همراه با مسئولیت‌پذیری بود. چیزی که متاسفانه ضعف بسیاری از دانشمندان روزگار ماست؛ اینکه همزمان هم دغدغه گسترش علم و افزایش توانایی خود را داشته و هم به‌عنوان چهره اثرگذار در فضای اجتماعی و سیاسی فعالیت داشته و صراحت کلام داشته باشند. یکی از خاطرات جالب از قریب درباره صراحت کلام و نداشتن لکنت زبان در برابر قدرت‌ها این است که در دربار شاه وقتی حضور پیدا می‌کرد هم همین صراحت و جدیت را داشت. مثلاً وقتی یکی از شاهزاده‌ها بیمار بود او را به دربار آوردند و او بیماری‌اش را سل تشخیص داد، همه برآشفتند و به حرفش توجه لازم را نداشتند. بیماری ادامه پیدا کرد و او را دوباره فراخواندند. اول، به آنها می‌گوید شما پزشک خانوادگی دارید. اگر تشخیصم را قبول ندارید بیمار را به او بسپارید (تنها پزشک خانواده دامپزشک بود). او را پیش از ورود معطل می‌کنند و او می‌گوید:«نکند فکر می‌کنید اگر مرا معطل کنید ویروس باسیل سل هم صبر می‎کند». او در حوزه تخصصی خود تلاش بسیاری درباره مردم و آگاهی‌بخشی انجام داده بود و چهره محبوبی در میان مردم بود. شاید براساس زندگی‌اش چهره‌ای علمی و تمرکزش بر علم بود اما نه به این معنا که سیاسی نباشد و دید سیاسی نداشته باشد، وقتی به‌عنوان یک دانشمند از جامعه خود شناخت داشته باشی و متکی برجامعه باشی اتفاقاً سیاسی‌ترین هم هستی. قریب از همین دست دانشمندان بود. او سیاسی و طرفدار مصدق بوده است و در سال 1332 در جمع 11 استاد بود و از دانشگاه اخراج شد و بعد از 6 ماه با استقبال زیاد دانشجویان روبه‌رو شد و به دانشگاه بازگشت. به نهضت مقاومت شکل گرفته اگرچه عضو آن نشد کمک مالی کرد اما همواره کمک‌هایش به آن ادامه داشت. در همه سال‌ها در راستای انتقاد از رژیم پهلوی و فساد از هر فرصتی استفاده کرد و از جمله فعالیت‌های او کمک مالی به زندانیان سیاسی آن زمان بود. توجه داشته باشید براساس همین نگاه و الگوبرداری از همین چهره‌ها ما 4 ماه پس از انقلاب سمینار طب مردمی برگزار کردیم. بسیاری از جمله دکتر سامی، ابوالحسن بنی‌صدر و... در آن حضور داشتند. ما در این جلسه طب سیاست و طب اقتصاد، طب اجتماع و طب اخلاق را مورد بررسی قرار دادیم. در قطعنامه آن اعلام کردیم که ارتباط مادی پزشک و بیمار باید قطع شود؛ همه جنس‌های دارویی باید ملی شود و... از آن آرمان والا الان به اینجا رسیدیم. از آن زمان که پزشکی را یک رسالت انسانی می‎دانستیم به اینجا رسیدیم. قریب نمونه یک پزشک اخلاق‌مدار بود که مسئولیت‌های اجتماعی را به‌طور جدی پیگیری می‌کرد و الان هم باید از افرادی همچون قریب الگوبرداری کنیم تا شاید فضای نامناسب زندگی‌مان بهبود پیدا کند.

دیدگاه

ویژه سیاست
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار