| کد مطلب: ۹۴۹۸

سیاست بدون حزب، فوتبال بدون باشگاه

سیاست بدون احزاب قدرتمند معنا و مفهوم سازنده‌ای ندارد، تا حدی مثل فوتبال حرفه‌ای بدون وجود باشگاه‌های ورزشی است. افراد می‌توانند به حزبی نبودن خود افتخار کنند،

سیاست بدون احزاب قدرتمند معنا و مفهوم سازنده‌ای ندارد، تا حدی مثل فوتبال حرفه‌ای بدون وجود باشگاه‌های ورزشی است. افراد می‌توانند به حزبی نبودن خود افتخار کنند، به‌شرطی که وارد سیاست نشوند. فقدان حزب، بازی سیاست را سطحی و مبتذل می‌کند. سیاست عرصه حضور مردم از طریق نهادها و سازمان‌های سیاسی است که آنان را آموزش می‌دهند، بسیج و نمایندگی می‌کنند. کسانی که در سیاست هستند و در حزبی حضور ندارند و دارای تعهدی حزبی نیستند و پز استقلال می‌‌دهند، در واقع، منافع شخصی خودشان یا حداکثر قبیله‌ای که منسوب به آنان هستند را نمایندگی می‌کنند. حزب، سازمان و نهاد سیاسی متولی بسیج سیاسی مردم و نمایندگی کردن منافع آنان است. بدون حزب، مردم در برابر صاحبان قدرت، فاقد قدرت بوده و هیچ و پوچ هستند و چنین ساختاری در نهایت به تقابل دولت و ملت کشیده می‌شود و پایان چنین تقابلی، پیشاپیش روشن است. اما وضعیت نظام حزبی در ایران چگونه است؟ بدون تردید فاصله زیادی با وضع مطلوب دارد. علت اصلی آن حساسیت‌های رسمی ساختار قدرت و رویکرد و تعریفی است که از حزب دارند. در واقع، کارکرد حزب را یکسویه تعریف می‌کنند. اگر به ماهیت و عملکرد حزب نگاه کنیم؛ از یک‌سو، پایی در حکومت دارد و از این منظر همه احزاب به نحوی جزئی از ساختار رسمی سیاست هستند و از سوی دیگر، پایی در مردم دارد و به‌عنوان منتقد و نماینده مردم مطالبه‌گری می‌کند. هنگامی که در قدرت باشد طبعاً نقش رسمی را ایفا می‌کند و هنگامی که بیرون آن باشد، در مقام منتقد و مطالبه‌گر عمل می‌کند. ولی مشکل از آنجا آغاز می‌شود که جمع مؤثر میان این دو ویژگی در ایران بسیار سخت است. به عبارت دیگر، حضور در قدرت چنان مقید و مشروط می‌شود که حتی احزاب حاضر در قدرت هم نسبت به بخش‌های دیگر ساختار رسمی، حالت منتقد و مطالبه‌گر پیدا می‌کنند، زیرا همیشه بخش مهمی از قدرت خارج از اختیارات نظام حزبی و انتخابی تعریف می‌شود و همان بخش حتی می‌تواند ساختار انتخابات را چنان محدود و ناکارآمد کند که عملاً وجود احزاب را بلاموضوع نماید. هنگامی که احزاب برای جبران مشکلات موجود به سوی تامین مطالبات مردم می‌روند، بالاجبار رادیکال می‌شوند، زیرا دایره فعالیت سیاسی و قانونی احزاب بسیار محدود است و در واقع ساختار سیاسی دنبال آن است که بار مسئولیت را از دوش ساختار برداشته و بر دوش احزاب و اشخاص بیندازد. در واقع احزاب در چنین ساختاری وارد یک بازی ازپیش‌باخته خواهند شد لذا برای مقابله با این وضع، وجه انتقادی خود را تقویت می‌کنند. موازنه میان این دو مؤلفه، یعنی «حضور متعهدانه و مسئولانه در ساختار سیاسی» در کنار «حفظ کارکرد مطالبه‌گری و منتقدی» در ایران بسیار سخت شده است.

در نتیجه، احزاب یا در ساختار مستحیل شده و تبدیل به ماشینی برای توزیع رانت و پست و مقام و تبدیل به یک کارگزار رسمی می‌شوند، یا در سوی دیگر، به منتقدان رادیکال تبدیل می‌شوند که هیچ راه و امیدی برای کنشگری مدنی و آزاد پیش روی خود نمی‌بینند. این فشار در حدی است که موجب می‌شود برخی افراد، حزب را سکوی پرش خود تلقی کنند و هنگامی که به قدرت می‌رسند، رابطه خود با حزب را قطع کنند و به قول معروف: چنان بی‌رحم زد تیغ جدایی/که گویی خود نبودست آشنایی.
نتیجه این وضع همان است که در میان این همه افراد حزبی و فعال سیاسی، به‌یک‌باره افرادی خارج از حوزه سیاست عهده‌دار امور می‌شوند. افرادی که از خلال فرایند سیاست‌ورزی حزبی یا حتی شبه‌حزبی به جایگاه سیاسی نرسیده‌اند، به‌یک‌باره رئیس‌جمهور می‌شوند و نتیجه آن نیز روشن است.
از سوی دیگر، مجلس و پارلمان بدون حزب کاملاً بی‌معناست. در واقع، مجلس بدون حزب نداریم؛ بلکه مجلس به‌جای آنکه از چند حزب اسم و رسم‌دار و دارای برنامه تشکیل شود، از ۳۰۰ حزب تک‌نفره تشکیل می‌شود که همه آنها درباره همه موضوعات اظهارنظر می‌کنند بدون اینکه صلاحیت کافی داشته باشند و چون منفرد هستند، اغلب منافع خود را نمایندگی می‌کنند و وارد انواع و اقسام روابط مالی و رانتی می‌شوند. به‌ویژه اینکه خودشان باید هزینه سنگین انتخابات را تامین کنند. وضعیت امروز مجلس در ایران گواه ناکارآمدی مجلس در غیاب احزاب کارآمد و واقعی است. نظارت استصوابی و ترجیح افراد منفرد به اعضای احزاب نتیجه‌ای بهتر از این ندارد.
به‌طور خلاصه وظیفه حزب، بسیج مردم و گروه‌های ذینفع و نزدیک به هم و آموزش و مشارکت دادن سیاسی آنان، تجمیع مطالبات آنان، اولویت‌بندی مطالبات، بسط و نشر و آگاهی دادن درباره آنها و راه‌حل‌های هر کدام، سپس چانه‌زنی و تفاهم برای اجرای آنها با دیگر احزاب و در صورت کسب قدرت؛ اجرایی کردن آنها است. کارکردی که عملی کردن مطلوب آن با وضعیت فعلی سخت است ولی باید به آن سو رفت و تعادل میان دو جایگاه رسمی و‌ مردم را حفظ کرد.
در چنین شرایطی، کنگره دو حزب اعتدال و توسعه و نیز کارگزاران سازندگی طی دو روز گذشته برگزار شد. اگر رویکردی که در مسائل کلان کشور اتخاذ کرده‌اند با وظایف و کارکردهای پیش‌گفته برای یک سازمان حزبی همراه باشد، می‌توانیم اندکی از این وضعیت رکود و جمود و حتی بن‌بست سیاسی خارج شویم.

دیدگاه

سرمقاله
آخرین اخبار