افت فشار دارو
یکی از گزارههای رایج از سوی همه مقامات حکومتی این است که سرنوشت و سفره مردم را به برجام گره نزدهایم و همه امور رو به بهبود است از جمله رکورد صادرات نفت را شکس
یکی از گزارههای رایج از سوی همه مقامات حکومتی این است که سرنوشت و سفره مردم را به برجام گره نزدهایم و همه امور رو به بهبود است از جمله رکورد صادرات نفت را شکستهایم و حتی ذخایر نفت روی دریا را که دولت قبل نفروخته بود به فروش رساندهایم و پول آن را هم گرفتهایم. نکتهای که این مدعیان اصلا به آن توجه نمیکنند، این است که از نظر مردم هیچکدام از اینها تا زمانی که تبدیل به رفاه جامعه نشود، یا خلاف واقع بیان شده و یا در مسیرهای دیگری خرج شده است که به سود مردم نیست.
وضعیت دارو و درمان یکی از این موارد است بهویژه اینکه دارو حتی از موارد تحریمی هم نیست یعنی هر چه بخواهند میتوانند وارد کنند و پول را هم نقل و انتقال دهند و بودجه آن هم مصوبه قانونی مجلس را دارد.
پس مشکل کجاست که بازار دارو چنین وضعی دارد و نهتنها بهشدت گران شده بلکه دستاندرکاران آن بهصراحت از کمبود آن بهویژه در ماههای آینده سخن میگویند و مهمتر اینکه روایت مقامات رسمی با یکدیگر تعارض دارد و در این میان مردم هستند که باید سختیهای این وضع ناهنجار را تحمل کنند.
وضعیت امروز دارو نشان میدهد که ادعاهای این دولت درباره واکسن کرونا هم زیر سوال است و همانگونه که دولت پیش مدعی بود تمامی مقدمات واردات واکسنها فراهم شده بود و در این دولت فقط تزریق شد و نقش چندانی در واردات واکسنها نداشتند. چرا چنین ادعایی میشود؟ اگر این دولت آن اندازه توانا بود که در بدو ورود میتوانست آن اندازه واکسن وارد کند چگونه است که اکنون پس از دو سال و فروش روزانه ۱/۶ میلیون بشکه نفت نمیتواند مثل دولت قبل دارو را تامین کند؟ دارویی که خارج از حوزه تحریمها است.
دارو کالای بسیار خاصی است کوچکترین اختلالی در آن موجب عوارض جبرانناپذیری میشود. گران شدن قیمت آن از یکسو و مشکلاتی که بیمهها در پرداخت سهم بیمه ایجاد میکنند و نیز کمبود آن موجب شده است که نهفقط بیماران با مشکلات گوناگون مواجه شوند بلکه بیمارستانها و کلینیکها نیز بعضاً وظیفه تهیه دارو و تجهیزات بیمارستانی را به بیمار منتقل میکنند که این نیز بر بحران دارو و درمان میافزاید.
نتیجه روانی این وضعیت تنش میان مردم و نظام درمانی و نیز بدبینی به حکومت است و نتیجه عینی آن پایین آمدن امید به زندگی است بهویژه هنگامی که با فقر غذایی نیز همراه شود که در این صورت و بهطور قطع موجب کاهش امید به زندگی میشود. بر حسب قرائن گوناگون میتوان گفت که امید به زندگی در ایران در حال کاهش است و این را میتوان از افزایش مرگ و میرهای غیرکرونایی و نیز آنچه که در آرامستانها دیده میشود نتیجه گرفت و دادههای رسمی مرگ و میر هم میتواند این گزاره را تایید یا رد کند.