ریشه تفاوت؛ بازگشت به مردم
مقایسه دوره اصلاحات با قبل و بعدش در یک سرمقاله نمیگنجد ولی ریشه این حد از تفاوت آشکار در کجاست؟ در بازگشت به مردم و احترام گذاشتن به آزادی، علم، عقلانیت، حاکمیت قانون، قانونی متناسب با خواست مردم، پرهیز از ارادهگرایی پوچ، پرهیز از حذف دیگران، تاکید بر مشارکت عمومی و نخبگان و...
فارغ از همه محدودیتهایی که در چند دهه گذشته برای حضور در عرصه سیاسی و قدرت وجود داشته است، دو رویکرد کلی در این دوره عملکرد خود را نشان دادند و کارنامه آنان پیش روی همه است. یکی دولت اصلاحات خاتمی است و دیگری دولت تندروهای اصولگراست. اولی از سال ۷۶ تا ۸۴ و دومی از ۸۴ تا ۹۲ هرکدام به مدت ۸سال مدیریت امور کشور را عهدهدار بودند.
آقای خاتمی در اظهارات روز گذشته خود مدعی شد که «در پایان دولت اصلاحات در جلسه کارگزاران نظام با رهبری گفتم که ما با توجه به تمام شاخصهای اقتصادی، در مرحله «تیکآف» هستیم تا به تمام اهداف چشمانداز بیستساله برسیم. تمام اعداد و ارقام مربوط به آن دوره وجود دارد. در پایان آن دولت را با رشد اقتصادی ۱۲درصد و ارز تکنرخی تحویل دادم، اما پرسش اینجاست که چرا با وجود آن زمینهی موجود، به اهدافمان نرسیدیم و عقبگرد کردیم.»
اکنون میان این دو مقطع مقایسهای کوتاه انجام میدهیم. در سال۷۶ و هنگامی که اصلاحطلبان آمدند، روابط خارجی بحرانی شده بود. تمام سفرای اروپایی ایران را ترک کرده بودند. اخبار جدی از حمله نظامی به ایران وجود داشت. علت آن انفجارهایی بود که یک پایگاه آمریکایی در عربستان رخ داده بود که نیروهای نزدیک به ایران را متهم کرده بودند.
هنگامی که در سال۸۴ دولت به تندروها رسید، مشکل مهم خارجی وجود نداشت، روابط خیلی خوب بود و حتی آمریکاییها به اشتباهات گذشته خود اذعان میکردند. روابط با همه کشورها عادی بود. در دو سال آخر مسئله هستهای مطرح شد که دولت درصدد حل آن بود؛ ولی اصرار تندروها اجازه نداد حل شود هرچند تا پایان دوره خاتمی مشکل خاصی نیز بهوجود نیامد.
ولی هنگامی که تندروها دولت را در سال۹۲ به روحانی تحویل دادند، چندین قطعنامه علیه ایران صادر شده بود و زیر بار تحریم همهجانبه رفته بودیم. هنگام آمدن خاتمی رشد اقتصادی کاهش یافته و به صفر رسیده بود. مجموع تورم چهار سال پیش از آن در مجموع ۱۹۲درصد بود.
هنگامی که دولت تحویل احمدینژاد شد، تورم چهار ساله پیش از آن به ۷۰درصد رسید، رشد اقتصادی سالانه 11/6 درصد بود که از بهترین سالهای رشد کشور است. در سال ۹۲ دولت احمدینژاد هنگامی تحویل روحانی شد که رشد اقتصادی به منهای دو درصد رسید و تورم ۴ساله آن ۱۴۰درصد بود. ارز پیش از آمدن خاتمی چندنرخی و قیمت دلار ۴۸۰تومان بود، در سال۸۴ که دولت را تحویل داد، ارز را تکنرخی کرده و ۹۰۰تومان بود.
در پایان دوره احمدینژاد در سال۹۲ دوباره ارز چندنرخی شد و ارز آزاد به ۴برابر قیمت و ۳۲۰۰تومان رسیده بود. تنها در دوره خاتمی است که سود سپردههای بانکی به نحو ملموسی بیش از سود تسهیلات و به سود مردم بود. اینها بخش اعظم فساد و رانت را از میان برده بود. این موارد در دوره احمدینژاد معکوس شده بود. در حوزه سیاسی و اجتماعی نیز تحولات مثبت بسیار فراوان بود. جامعهای که قتلهای مشکوک در آن بود و فریادرسی نبود در دولت خاتمی ریشهکن شد.
بهار مطبوعات شکل گرفت گرچه بعداً با بستن آنها به دست امثال مرتضوی فضای دیگری شکل گرفت ولی در مجموع بهترین دوره فضای آزاد رسانهای و سیاسی و اجتماعی و انتشار آزاد کتاب و... محصول همین دوره است. پاسخگویی دولت چنان بود که همه را منضبط میکرد کمترین سطح فساد در این دوره است. شاخص حاکمیت قانون به بالاترین حد خود رسیده بود.
اعتراضات سیاسی و اجتماعی یا نبود یا بسیار مدنی و آرام و معدود بود. کوی دانشگاه هم محصول اقدامات تندروها بود و دانشجویان مستقیماً اقدام اولیه را انجام ندادند. این روند آن مقطع را متمایز از دوره قبل و بعد از خود کرد. در دوره بعد بدترین اتفاق در سال۸۸ رخ داد. فارغ از این که بگوییم مقصر کیست واقعیت این بود که سازوکار حل اختلاف از میان رفته بود. رسانهها به حالت گذشته برگشتند. روابط خارجی به شدت متشنج و بحرانی و در داخل هم اوضاع سیاسی ناامیدکننده شده بود تنشهای درون ساختاری هم برخلاف تصور حکومت زیاد شده بود.
مقایسه دوره اصلاحات با قبل و بعدش در یک سرمقاله نمیگنجد ولی ریشه این حد از تفاوت آشکار در کجاست؟ در بازگشت به مردم و احترام گذاشتن به آزادی، علم، عقلانیت، حاکمیت قانون، قانونی متناسب با خواست مردم، پرهیز از ارادهگرایی پوچ، پرهیز از حذف دیگران، تاکید بر مشارکت عمومی و نخبگان و...