شجاعت، ترس و تهور در ایران امروز
آنچه امروز سیاست رسمی ایران بیش از هر زمان نیاز دارد، بازگشت به شجاعت معطوف به خیر عمومی است. شجاعت یعنی پذیرش هزینههای سیاسی برای اصلاح سیاستها و ساختارهای ناکارآمد، شجاعت یعنی اعتراف به خطا و مسئولیتپذیری، شجاعت یعنی مواجهه عقلانی با جهان به جای شعارزدگی.
سیاست عرصهای است که تصمیمها و نتایج آن را نمیتوان فقط با اتکا به محاسبات عقلانی و دادهها فهمید، بلکه عمیقاً تحت تأثیر خصلتهای رفتاری و انگیزههای سیاسی کنشگران و تصمیمگیران نیز قرار دارد. از نظر رفتاری، میتوان سه الگوی کلی را در تصمیمگیران و کنشگران بازشناخت؛ شجاعت، ترس و تهوّر. اینها سه ویژگی روانشناختی در واکنش به وجود «خطر» است.
«شجاعت» عمل کردن در حضور ترس است. فرد شجاع ترس را احساس میکند، اما اجازه نمیدهد ترس بر تصمیم و عملش غلبه کند. پس شجاعت همراه با آگاهی، عقلانیت و هدفمند بودن و درک از واقعیت خطر است. «تهور» بیاعتنایی کورکورانه به خطر یا نادیده گرفتن عواقب عمل است. فرد متهور یا ترس را احساس نمیکند و یا آن را به طور خطرناکی نادیده میگیرد. تهور بیشتر ناشی از غرور، بیاحتیاطی، یا فقدان آگاهی است تا یک ارزش اخلاقی.
«ترس» یک احساس و پاسخ غریزی و طبیعی به یک خطر و تهدید درکشدنی است. ترس بهخودیخود خوب یا بد نیست؛ حتی باید گفت یک سازوکار دفاعی مهم برای بقا است که همواره به ما هشدار میدهد. مشکل زمانی ایجاد میشود که ترس، ما را از عمل کردن به وظیفه یا ارزشهایمان بازدارد.
این سه ویژگی وقتی در عرصه سیاست معنا مییابند که با انگیزههای کنشگر و تصمیمگیر ترکیب شوند؛ آیا سیاستمدار سود و زیان شخصی خود را معیار قرار میدهد یا منافع عمومی و ملی را؟
حاصل این ترکیب، شش حالت متفاوت است. عالی و مطلوبترین شکل سیاستورزی، شجاعت در تصمیم و کنشی است که معطوف به خیر عمومی باشد؛ یعنی جایی که سیاستمدار برای منافع مردم و کشور تصمیمی شجاعانه میگیرد، حتی اگر به زیان موقعیت شخصی او باشد.
در مقابل، بدترین حالتها آنجاست که از روی ترس یا تهور در خدمت منافع فردی بهکار گرفته شود؛ منظور لزوماً نفع مادی نیست. یعنی سیاستمدار یا به دلیل ترس از دست دادن قدرت یا وجهه شخصی، از اصلاح ضروری سرباز بزند یا با تهور و ماجراجویی، کشور خود را به هزینههای سنگین گرفتار کند. اگر به سیاست معاصر خودمان نگاه کنیم، درمییابیم که در موارد گوناگونی فاصله زیادی با مطلوبترین حالت تصمیمگیری داشتهایم.
ترس در خدمت منافع شخصی را در تداوم سیاستهای ناکارآمد یارانههای انرژی و سیاست چندنرخی ارز و بهره بانکی بهروشنی میبینیم؛ اغلب مسئولان از گذشته میدانستند که یارانههای انرژی و اینگونه وابستگی به نفت بحرانآفرین است، اما از بیم واکنش عمومی و کاهش محبوبیت، اقدام به اصلاح جدی نمیکردند. این ترس، نه برای جلوگیری از آسیب به کشور، بلکه بیشتر برای حفظ جایگاه سیاسی فردی و جناح متبوع او بود.
در سوی دیگر، تصمیمات متهورانه در خدمت منافع شخصی نیز بارها به چشم آمده است. برخی سیاستهای پوپولیستی اقتصادی از جمله تثبیت قیمت انرژی در مجلس هفتم مصداق روشن آن است؛ تصمیمی که در پی جلب محبوبیت کوتاهمدت از مردم بود، اما کشور را به بحرانهای اقتصادی بلندمدت دچار کردند. سالها بعد دستاندکاران آن متوجه خطای آن شدند و اقرار کردند.
از سوی دیگر، بهنام دفاع از منافع عمومی نیز اقدام متهورانه دیده شده است. گروهی دیگر از افراد بدون انگیزه و نفع شخصی از روی ترس نسبت به ادامه حضور احمدینژاد در پاستور، در سال۱۳۸۸ بهصورت متهورانه وارد انتخابات شدند؛ ولی نتیجه اصلاً مطابق اهداف آنان نشد.
نمونههایی دیگر هم از تهور با نیت خیر عمومی یا منافع شخصی وجود دارد. اجرای طرح یارانههای ثابت نقدی در سال۱۳۸۹ و با شعار عدالت و بهبود وضعیت معیشت مردم آغاز شد، اما چون به نظرات و ارزیابیهای کارشناسی بیتوجه بود، به تورم و بیثباتی اقتصادی منجر شد و پس از مدتی ارزش پولی یارانه پرداختی نیز از میان رفت.
آنچه امروز سیاست رسمی ایران بیش از هر زمان نیاز دارد، بازگشت به شجاعت معطوف به خیر عمومی است. شجاعت یعنی پذیرش هزینههای سیاسی برای اصلاح سیاستها و ساختارهای ناکارآمد، شجاعت یعنی اعتراف به خطا و مسئولیتپذیری، شجاعت یعنی مواجهه عقلانی با جهان به جای شعارزدگی. کشور زمانی میتواند از چرخه ترس و تهور رها شود که سیاستمداران به جای منافع فردی یا جناحی، منافع عمومی را محور قرار دهند و نخبگان را در سیاستگذاری مشارکت دهند.
در فقدان چنین شجاعتی، سیاست میان دو دام خطرناک نوسان میکند: ترس، که کشور را به رکود و انفعال میکشاند، و تهوّر، که جامعه را با بحرانهای تازه روبهرو میسازد. تنها شجاعت سیاسیِ معطوف به خیر عمومی است که میتواند این چرخه معیوب را بشکند.