| کد مطلب: ۵۰۲۱۴

کتمان حقیقت چاره نیست

اگر حقیقت کتمان شود، اعتماد اجتماعی آسیب می‌بیند، و بدون اعتماد، همکاری جمعی؛ که پایه هر نظم و توسعه‌ای است، از میان می‌رود. امید واقعی نیز از شفافیت می‌آید، نه از توهم. دروغ یا کتمان حقیقت با هر توجیهی که باشد شاید در گذشته می‌توانست اندکی آرامش و امید مصنوعی ایجاد کند ولی در نهایت بحران بزرگ‌تر و بی‌اعتمادی گسترده‌تر را هم ایجاد می‌نماید.

در پی صعودی شدن مشکلات و برای آرام کردن فضای ذهنی و روانی جامعه، ریاست  محترم قوه قضاییه تاکید و توصیه کردند که؛ نویسندگان به نقاط مثبت اشاره کنند و به جامعه امید بدهند و روایت قدرت و قوت و اقتدار را تولید و منتشر کنند. به نظر می‌رسد که یکی از نمونه‌های تبعیت از این توصیه، تحلیل‌های پیاپی تحلیلگران اصول‌گرا و صدا و سیمایی بود که معتقدند اسنپ‌بک تغییری جدی در وضعیت تحریم‌های ایران بوجود نمی‌آورد لذا نباید از آن واهمه داشت و به زبان بی‌زبانی به استقبال آن هم می‌رفتند.

آقای پزشکیان نیز پاسخی درست دادند که: «برخی گلایه دارند که چرا مشکلات را بیان می‌کنم. آیا اینکه در گذشته مشکلات کتمان شد، کمکی به حل آنها کرد؟» اکنون می‌خواهیم مطلبی فراتر از موضع آقای پزشکیان را بگوییم.

این که کتمان واقعیات یا گفتن خلاف آنها نه تنها امیدی ایجاد نکرده و مشکل را حل نمی‌کند بلکه موجب بدتر شدن وضع هم می‌شود. این مهم‌ترین گزاره در فهم فلسفه آزادی در دنیای جدید است. اظهار حقیقت شرط امکان تصمیم‌گیری آزاد است. دروغ و کتمان به انباشت خطا و بحران می‌انجامد.

اگر حقیقت کتمان شود، اعتماد اجتماعی آسیب می‌بیند، و بدون اعتماد، همکاری جمعی؛ که پایه هر نظم و توسعه‌ای است، از میان می‌رود. امید واقعی نیز از شفافیت می‌آید، نه از توهم. دروغ یا کتمان حقیقت با هر توجیهی که باشد شاید در گذشته می‌توانست اندکی آرامش و امید مصنوعی ایجاد کند ولی در نهایت بحران بزرگ‌تر و بی‌اعتمادی گسترده‌تر را هم ایجاد می‌نماید.

اکنون به علت وجود شبکه‌های اجتماعی و اطلاع‌رسانی حتی همان امید کوتاه مدت را هم بوجود نمی‌اورد. واکنشی که بازار و افکار عمومی، در این روزها نسبت به احتمال بازگشت اسنپ‌بک از خود نشان داده است شاید فراتر از واقعیت سازوکار ماشه باشد ولی این واکنش دور از انتظار نبود.

زیرا به علت بی‌تصمیمی و ناتوانی مدیریت امور در تطبیق دادن خود با شرایط جدید، اعتماد و امید جامعه نسبت به سیاست‌‌های جاری برای بهبود شرایط در آینده از میان رفته است و در چنین وضعی اجرایی شدن سازوکار ماشه می‌تواند همان نقش چکاندن ماشه در جامعه را بازی کند. این تحلیل‌های امید بخش نه مردم که مسئولین را فریب داده و به امید واهی مبتلا می‌کند.

جهت درک بهتر چند نمونه تاریخی را مرور می‌کنیم. یکی از مهمترین این تجربیات را در ماجرای چرنوبیل شاهد بودیم که، چگونه لاپوشانی واقعیت برای نترسیدن مردم موجب شد که هزاران نفر بیش از حد لازم در معرض پرتوهای ویرانگر قرار گیرند و حتی یکی از دلایل مهم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همین پنهان‌کاری چرنوبیل بود که با توجیهات بظاهر خیرخواهانه انجام شد.

خودمان نیز در ماجرای کرونا دچار همین مشکل شدیم. اتفاقا در این زمینه تجربه قبلی در پاندمی آنفولانزای اسپانیایی پس از جنگ اول جهانی وجود داشت و همه دانستند که پنهان‌کاری و سهل‌انگاری موجب شد که ده‌ها میلیون نفر در جهان تلف شوند. اگر در مورد کرونا هم چنین نابخردانه عمل نمی‌کردیم امروز شاهد آن نبودیم که مرگ و‌میر واقعی و نه رسمی ناشی از کرونا به بالای ۴۰۰ هزار نفر رسیده باشد.

عجیب‌ترین مورد در دهه اول قرن ۲۱ رخ داد. هنگامی که بحران اقتصادی کل جامعه آرژانتین را در بر گرفت. دولت آنها همه آمارهای تورم و بدهی خود را دستکاری کرد تا واقعیت را بپوشاند. سرمایه‌گذاران و مردم هم بی‌خیال زندگی خود را می‌کردند که به یکباره بحران ارزی و بدهی دولت فوران کرد و ورشکستگی بانک‌ها و شورش‌های مردم و سقوط چند رییس‌جمهور و نابودی اعتماد عمومی دستاورد این پنهان‌کاری‌ها بود.

از این نمونه‌ها زیاد است. اکنون در آستانه سفر رئیس‌جمهور به نیویورک نیاز داریم که واقعیات جامعه را خوب بازتاب دهیم. نه برای مردم که همه ان را تجربه کرده و می‌دانند، بلکه برای برخی از مسئولین محترم که بظاهر دچار کم‌اطلاعی اگر نگوییم بی‌اطلاعی شده‌اند.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

پربازدیدترین
آخرین اخبار