| کد مطلب: ۵۰۶۰۶

سه محور و یک شرط

سخنان سه‌شنبه‌شب مقام رهبری پیرامون سه محور و یک نتیجه مهم بود؛ نتیجه‌ای که وضعیت آن سه محور را مشروط به وجود خودش می‌نمود. به نظر می‌رسد فارغ از هر تحلیلی که درباره آن سه محور داشته باشیم، کسی نمی‌تواند با شرط نهایی آن مخالف باشد.

سخنان سه‌شنبه‌شب مقام رهبری پیرامون سه محور و یک نتیجه مهم بود؛ نتیجه‌ای که وضعیت آن سه محور را مشروط به وجود خودش می‌نمود. به نظر می‌رسد فارغ از هر تحلیلی که درباره آن سه محور داشته باشیم، کسی نمی‌تواند با شرط نهایی آن مخالف باشد.

محور اول انسجام و همبستگی ملی در جریان جنگ ۱۲ روزه بود، و این گزاره که آن انسجام همچنان و در هر شرایطی در آینده نیز ادامه خواهد داشت. درباره مضمون و جهت‌گیری و کیفیت انسجام مزبور نظرات گوناگونی وجود دارد؛ برخی آن را مدنی و ناظر به حمایت مردم از یکدیگر، برخی ناظر به حمایت از حکومت و برخی هم آن را ناظر به حمایت از موجودیت ایران در برابر تجاوز بیگانه دانستند. ترکیبی از هر سه هم قابل تصور است. ولی در اصل وجود آن تشکیکی نمی‌شود.

درباره تکرار آن نیز نظرات گوناگون است. برخی آن را ناشی از سیاست ایران برای حضور گفت‌وگوهای مسقط دانستند. زیرا ما در حال گفت‌وگو بودیم که دشمنان حمله کردند. پس مردم هم این را ظالمانه و تجاوزکارانه دانستند و چنین رفتار و واکنشی را از خود نشان دادند. از این نظر تا زمانی که مردم چنین حسی نسبت به رفتار حکومت داشته باشند، همبستگی و انسجام مزبور را نشان خواهند داد؛ در غیر این صورت معلوم نیست شاهد این رفتار در حد و اندازه نوبت قبل باشیم.

محور دوم هم غنی‌سازی است. اینکه ایران عضو NPT است و باید از همه حقوق آن از جمله حق غنی‌سازی بهره‌مند شود هم تردیدی وجود ندارد. همچنین این که صنعت غنی‌سازی و اورانیوم غنی‌شده یک صنعت راهبردی و مهم است نیز شک و تردیدی در آن نیست. البته این که کشورها برای استفاده‌های غیرنظامی خود تا چه حد به غنی‌سازی نیاز دارند یک بحث کارشناسی است.

3/5 درصد یا ۲۰ درصد یا بیشتر؟ ولی چون ایران بارها اعلان کرده که قصد استفاده نظامی ندارد به‌طور طبیعی این راه باید هموار شود. ولی طرف مقابل هم پرسش‌هایی را درباره انگیزه اصلی ایران از ایجاد این صنعت طرح می‌کند که طبعاً ایران حاضر به پذیرش انگیزه‌خوانی نیست، فقط می‌تواند پرسش‌های متعارف را پاسخ دهد و نظارت کارشناسی آژانس را بپذیرد. تنها نکته‌ای که می‌ماند این است که مرجع نهایی این نوع داوری‌ها نهاد پذیرفته‌شده یا همان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است که فعلاً در تقابل با ایران قرار دارد.

ادامه همکاری با آن مستلزم تن دادن به داوری‌های آن است و بیرون آمدن از آن هم تبعات بین‌المللی دارد و ایران را متهم به خروج علیه ساختار بین‌المللی خواهند نمود. در کنار این‌ها ارزیابی از کار‌آیی صنعت هسته‌ای در برخی از زمینه‌ها چون تولید انرژی برق دچار تحول شده است.

این کاملاً درست است که نیروگاه‌های هسته‌ای از نظر آلودگی هوا تقریباً صفر است و نیروگاه‌های فسیلی آلوده‌کننده هستند گرچه در عوض نگهداری پسماند خطرناک آن بسیار مشکل است و سرمایه‌گذاری بسیار سنگین‌تری نیاز دارد که با وضع کنونی باید فکری برای سرمایه‌گذاری آن کرد. به‌خصوص که برق آن هم تا حدی گران‌تر خواهد بود و بالاخره آیا می‌توان انتظار داشت که از این سرمایه‌گذاری بسیار بزرگ در این صنعت بهره‌مندی متناسبی به دست آید به‌ویژه با خسارات سنگینی که تاکنون به آن زده شده است که نیاز است برای  احیای پایدار آن اندیشید.

محور سوم در نقد رفتار نادرست ایالات متحده و متعهد بودن ایران به توافقات خود است، و این که طرف مقابل نتیجه مذاکره را از پیش تعیین کرده‌اند و این یعنی بلاموضوع کردن مذاکره است. طبیعی است که در این مورد هیچ تفاوت نگاه جدی وجود ندارد. گرچه تنها نکته قابل بیان این است که ایران هم می‌تواند شرایط خود را برای مذاکره مستقیم اعلان کند تا توپ در زمین طرف مقابل قرار گیرد.

مهمترین نکته در چند جمله پایانی مقام رهبری بود که مسئله اصلی ما است. آنجا که متذکر شدند تنها راه علاج و پیشرفت کشور قوی شدن در همه ابعاد نظامی، علمی، دولتی، ساختاری و سازمانی است و در ادامه افزودند: افراد هوشمند و صاحب‌نظران دلسوز باید راه‌های تقویت کشور را پیدا و دنبال کنند. چراکه در صورت قوی شدن[ایران]، طرف مقابل دیگر حتی تهدید هم نمی‌کند.

در واقع این گزاره‌ها جدی و محوری‌تر است. پرسش این است که ما طی ۱۴ سال گذشته (که تحریم‌های شدید شروع شده) ۴ دولت را تجربه کرده‌ایم ولی برخلاف دو دهه قبل از آن تغییر قابل توجهی در قدرت ملی ما فراهم نشده است که بتواند چنین شرطی را محقق کند.

بنابراین مسئله اصلی این است که چگونه و در چه شرایطی می‌توان این هدف و شرط را محقق کرد؟ چون اگر این هدف محقق نشود طبعاً بیش از پیش ضربه خواهیم خورد و عملاً به عقب‌تر خواهیم رفت. پس تمام آن موارد مشروط به تحقق این شرط است و باید درباره تحقق این شرط تأمل کرد.

مشکل این است که بسیاری از افراد دانشمند و دلسوز چندان جایگاهی در سیاست‌گذاری و تحلیل وضعیت ندارند. در نتیجه و با کمال تأسف زمینه برای تحقق این شرط چندان فراهم نیست.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

آخرین اخبار