دولت فراموش نشود
آقای رئیسی به دلیل سقوط بالگرد از میان ما رفتهاند و چندان پسندیده نیست که درباره عملکرد ایشان چیزی بگوییم؛ زیرا این از ویژگیهای فرهنگی جامعه ماست که البته در جوامع دیگر هم هست و با فوت کسی از نقد او پرهیز میکنند. بااینحال، چنین وضعیتی امری کوتاهمدت است و نقد درگذشتگان بهسرعت احیا میشود.
اکنون که در آستانه انتخابات هستیم؛ این نقد به چند دلیل باید انجام شود. همچنان که اگر ایشان زنده بودند، در سال آینده چنین میکردیم؛ چراکه بدون نقد دولت گذشته و تعیین موضع نسبت به آن، انتخابات بیمعنا خواهد بود.
در این انتخابات مردم امیدی پیدا کردهاند که از مشکلات کنونی رهایی یابند؛ پس باید بدانند که به کدام سو میخواهند بروند و به چه کسی باید رای دهند؟ و مهمتر اینکه اصلاً رای بدهند یا همچون سال ۱۴۰۰ بخش مهمی از جامعه در خانه بنشینند و نظاره کنند؟ پس نهتنها به دلیل این ضرورت، بلکه با دو دلیل دیگر هم باید دولت سیزدهم را نقد جدی کرد.
اول اینکه، دولت موجودی فراتر از شخص و رئیس آن است. بهویژه که مطابق قانون اساسی هیئت وزیران هویتی جمعی دارد و جز آقای رئیسی و وزیرخارجه، بقیه آنان در قید حیات هستند و باید پاسخگوی تصمیمات این دولت باشند.
دوم و مهمتر اینکه، نباید میان امور شخصی و حوزه عمومی خلط کنیم. احترام گذاشتن به درگذشتگان در امور شخصی و روابط فردی است؛ ولی امر سیاسی ناظر به حوزه جمعی و خیر عمومی است. در اینجا باید مصالح و منافع خیر جمعی را مقدم بر امور فردی و کماهمیت دانست.
نکته مهم اینکه اتفاقاً اعضای دولت کنونی شدیدترین انتقادات را به دولت قبل میکردند و هنوز هم دنبال این هستند که برای توجیه ناتوانیهای مفرط خود، بهناحق آنها را به گردن قبلیها بیاندازند. ولی هنگامی که به خودشان میرسد، انتظار دارند دیگران به پاس این حادثه سکوت کنند.
پنج کاندیدای اصولگرا که از ورود به بحث نقد دولت کنونی خودداری و در قبال مشکلات سکوت میکنند، متاسفانه آقای دکتر پزشکیان هم به دلایل اخلاقی یا هر علت دیگری تاکنون در این زمینه وارد نشده است.
درحالیکه این انتخابات به شرطی معنادار میشود که نامزدها بهویژه ایشان رویکردهای خود را از خلال مقایسه و نقد سیاستهای جاری دولت آقای رئیسی عرضه کنند. نباید پذیرفت که این دولت ناتوان و اعضای آن تحت پوشش این حادثه، از نقد و ارزیابی خود را مصون دارند.
ذهن اغلب افراد جامعه چندان انتزاعی نیست که آماده شنیدن حرفهای نظری و علمی محض باشد. آنان از طریق مثال و بهویژه تطبیق یا مقایسه با دولت و عملکرد گذشته، ایدهها را درک میکنند.
امروز این سوال بهدرستی مطرح است که با آمدن رئیسجمهور جدید چه تفاوتی حاصل خواهد شد؟ اگر این پرسش را بخواهیم پاسخ دهیم؛ ناچار باید برنامهها و ایدههای خود را با دولت قبل مقایسه کنیم که طبعاً منجر به نقد آن نیز میشود. البته، ما مطلقاً موافق نیستیم که بدون پروا و مثل اصولگرایان حاکم، علیه قبلیها لجنپراکنی کنیم و هر اطلاعات درست و غلطی را به هم ببافیم و نتایج نادرست بگیریم. ولی حق داریم که بدانیم وعدههای آن دولت چه بود و کدامها محقق شد و اگر نشد چرا و چه کسی پاسخگوست و فرق ما با دولت قبل در چیست؟
ما قصد لیست کردن همه وعدههای آن دولت را نداریم؛ ولی اجمالاً باید به اهم وعدههای دادهشده درباره مبارزه با فساد، تکرقمی شدن تورم، ساخت سالانه یک میلیون واحد مسکونی و ایجاد یک میلیون شغل، بهبود سرعت اینترنت، گشت ارشاد مدیران، بهکارگیری نیروهای شایسته، کاهش فقر و... رسیدگی کرد و نشان داد که چرا و چگونه این وعدهها فقط وعده بوده و نه تعهد حرفهای.