وجدان بیدار در جامعه بیمار
جنبش دانشجویی در هر جامعهای، نشانهای از وجود یک درد درماننشده و مزمن در نهادهای متعارف آن است. مثل تب که علامت عفونت است. هرگاه ساختار قدرت مانع از تغییرات ضروری میشود، کمکم شکافهای اجتماعی را افزایش داده و نوعی ناترازی را در جامعه و سیاست ایجاد میکند و چون نهادهای رسمی وضعیت را پذیرفتهاند یا ذینفع هستند، در نتیجه قادر به حل این وضعیت ناپایدار نیستند.
لذا دانشجویان به علل گوناگون وارد عرصه میشوند تا وضعیت را اصلاح کنند، چون آنان خارج از ساخت رسمی و نهادهای مستقر هستند و منافع خاص هم ندارند و تعلق خاطر آنان به حقیقت بیش از دیگران است.
بر این اساس، جنبشهای دانشجویی در یک کلام وجدان بیدار جامعهای هستند که وجدان نهادهای رسمی آن به خواب رفته است. به همین علت است که پس از جوشوخروش کافی و هنگامی که دیگران را هم بیدار، و دستاورد ملموسی برای جامعه کسب کردند؛ به انجام وظیفه اصلی خود که تحصیل و پژوهش است، میپردازند.
این مهمترین کارویژه جنبش دانشجویی است که جامعه را با تحولات ضروری آن همسو کنند. چنین وضعیتی در جهان مسبوق به سابقه است. پیشتر در جریان جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ فرانسه و نیز اعتراضات در آمریکا علیه جنگ ویتنام در همان سال که آن نبرد فرسایشی را در مسیر حل قرار داد، نمونههای برجسته این پدیده هستند.
امروز نیز جامعه آمریکا از حیث سیاسی دچار رخوت و جمود غیرقابلباوری شده است. اینکه سرنوشت سیاسی چنین جامعهای متأثر از نتیجه رقابت میان دو پیرمردی باشد که یکی از حیث مشاعر و قدرت دماغی دچار اختلال است و دیگری نیز از حیث دروغگویی و فریبکاری بیرقیب باشد و از سوی دیگر، تابویی جهنمی چون اسرائیل را در سیاست ساخته و پرداخته و پرستش کنند؛ موارد بارزی است که از بیماری سیاسی این جامعه خبر میدهد.
بهعلاوه، رسانههای سنتی این جامعه شامل رادیو و تلویزیون و نیز مطبوعات دچار چنان تصلبی در موضوع اسرائیل شدهاند که راه را بر تحولات مفید بستهاند. خوشبختانه برخلاف گذشته، شبکههای اجتماعی و اینترنت امکان محدودسازی رسانهای را بسیار کم کردهاند و به همین دلایل است که دانشجویان آمریکایی و غیرآمریکایی در مهمترین دانشگاههای آنجا اعتراضات گستردهای را آغاز کردهاند که با همراهی نسبی استادان و دیگر نخبگان جامعه نیز مواجه شدهاند.
البته، اهداف اعتراضات نیروهای فعال در جنبش اخیر، لزوماً در جزئیات با یکدیگر مشابه نیست؛ زیرا چندین هدف گوناگون آنان را در کنار یکدیگر متحد کرده است. اعتراض به پرداخت کمک به رژیم اسرائیل که وجاهت حقوق بشری هم ندارد، اعتراض به حمایت از جنایت علیه بشریت و نسلکشی، اعتراض به جنگ، اعتراض به الیگارشی حاکم دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، اعتراض به رسانههایی که نسبت به موضوع اسرائیل سوگیری شدیدی دارند و... از جمله مطالبات و موضوعاتی است که میتوان در میان طیفهای متنوع و متکثر حاضر در این اعتراضات دانشجویی، آنها را مشاهده کرد.
اما فراتر از این تمایزات و دستهبندیهای درونی، نتیجه اعتراضات در کلیت خود، معطوف به بیدار کردن وجدانهای بهخوابرفته بهویژه در ساختار حکومت است. هر حکومتی به میزانی که به این خواسته تغییرات پاسخ دهد، بهطور نسبی در مسیر درست قرار خواهد گرفت و به میزانی که خود را از تغییر محروم کند، دچار پسرفت و تصلب خواهد شد. .
متاسفانه این روزها محافل اقتدارگرای داخل کشور بهجای آنکه از این موارد درس بگیرند و اجازه ندهند که اعتراضات جامعه و دانشجویان عمیقتر شود، به شکل غلطی نتیجه میگیرند که: «پس ما خوبیم!».
مواجهه نادرست غربیها با دانشجویان و استادان و هنرمندان و نویسندگان خود واجد سویههای درسآموزی هم هست. آنان در پی پنهانکاری نیستند، گزارشها و تصاویر آن اعتراضات و اقدامات پلیس مستقیم مخابره و منتشر میشود و طبعاً اگر دادگاهی هم باشد، علنی و با مقررات کامل دادرسی است.
اگر اعتراضات دانشجویی موجود در ایالات متحده ادامه یابد، بهطور طبیعی بیش از آنکه با سرکوب نهایی و کامل روبهرو شود، با درسآموزی و موفقیت نسبی مواجه خواهد شد. جامعه سالم و متعارف جامعهای نیست که هیچ اعتراض و یا خشونتی در آن نباشد. جامعه سالم راههایی برای رسیدن به تفاهم و عبور مسالمتآمیز از اختلافات را دارد. این کار با ارجاع داوری نهایی به مردم و نیز وجود نهادهای مستقل چون نیروی مسلح و دستگاه قضایی مستقل شدنی خواهد بود و پس از هر اعتراض و حتی درگیری و بازداشتهایی، جامعه به وضعیت تعادلی و البته در یک پله بالاتر از گذشته قرار خواهد گرفت.