مرز باریک رگولاتوری و سانسور
رگولاتور بهجای محدودیت باید شیوهٔ استفاده از محتوا را آموزش دهد
رگولاتور بهجای محدودیت باید شیوهٔ استفاده از محتوا را آموزش دهد
مینا والی
تحلیلگر فناوری
در زبان فارسی معادل کاملی برای واژهٔ «رگولاتوری» نداریم. نزدیکترین معادل، واژهٔ «تنظیمگری» است. تنظیمگران با تعیین مقررات و ایجاد محدودیتها، بهدنبال محافظت از سیستمها در مقابلِ ریسکها هستند. چنین رویکردی را دربارهٔ هر سیستمی که بزرگ میشود، میتوان دید؛ یعنی سیستمهای دارای ریسک زیاد، بهصورت طبیعی رگولاتوری قویتری خواهند داشت. در هر صنعتی که فعالیت کنید و بهدنبال نوآوری و ایدههای جدید باشید، امکان ندارد با موجودیتی بهنام رگولاتور برخورد نکنید. در صنایع نوآور، بارهاوبارها از رگولاتوری میشنویم که جلوی نوآوری را میگیرد و رگولاتور بهسان دیواری سنگی است که نمیگذارد شاخههای جوان و تازهروییدهٔ درخت نوآوری بهآنطرف دیوار سرک بکشند، درحالیکه رایحهٔ خوش این نوآوری به آنسوی دیوار درز کرده است.
بهعنوان یک روزنامهنگار و کارشناس فناوری، بارها از محدودیتهای اعمالشده توسط رگولاتورها و غریبه بودنشان با نوآوری انتقاد کردهام. اینسالها سعی کردهام کمی از آن روحیهٔ انتقادگرم نسبت به رگولاتوری فاصله بگیرم و از دور نظارهگر رابطهٔ میان چیزهای جدید و رگولاتور باشم. هنوز هم منتقد رگولاتوری هستم که کند است و بیسواد و تنبل برای یادگیری، اما میدانم که رگولاتورها قرار است به بهترشدن کیفیت زندگی ما کمک کنند و جهان بدون رگولاتورها جای بهتری برای زندگی کردن نیست.
رگولاتورها قرار است کاربران را از ریسکهایی که ممکن است با آن مواجه شوند، محافظت کنند و در این مسیر، از روشهای گوناگونی استفاده میکنند. یکی از اینروشها بهزبان ساده، «حذف کردن» است. در رگولاتوری صنعتی مانند بانکداری، این حذفکردن بهمعنای ندادن مجوز فعالیت به کسبوکارهایی است که با مدلهای جدید کسبوکاری فعالیت میکنند؛ مدلهایی که بهسبب نوآور بودنشان هنوز حدودشان مشخص نشده و رگولاتور مقرراتی برای فعالیتشان وضع نکرده است. رگولاتوری در ذات خود موضوعی پیچیده است و ظرافت میطلبد. این پیچیدگی در رگولاتوری حوزهٔ رسانه بیشتر هم میشود و نیاز به باریکبینی، دقت و حساسیت بیشتری دارد. هرکدام از ما بهعنوان مصرفکنندگان تولیدات رسانهای، ممکن است در مواجهه با حجمی از دخالت رگولاتور یا سایر واسطهها در محتوای رسانهای که از آن استفاده میکنیم، عصبانی شویم.
رگولاتوری بهمعنای تعیین مقررات برای کاهش ریسک و گاهی با اعمالمحدودیت، فقط محدود به نهادهای رگولاتوری رسمی نیست. حتی خود ما نیز در برخی موارد خواسته یا ناخواسته نقش رگولاتور را ایفا میکنیم. بهعنوان پدر یا مادر حواسمان هست فرزندانمان از چه نوع محتوای رسانهای استفاده میکنند و گاهی تصمیم میگیریم برای محافظتشان از آثار مخرب تولیدات رسانهای، محدودیتهایی ایجاد کنیم.
قاعدتاً سادهترین و راحتترین شیوهٔ رگولاتوری در محصولات رسانهای، حذفکردن یا دستکاری در محتواست. در موردِ فرزندانمان، یا اجازه نمیدهیم به تماشای فیلمهای سینمایی در ژانرهای خاصی بنشینند، یا در سنینی دسترسی به اینترنت را از آنها دریغ میکنیم. گاهی نیز اگر در معرض محتوای نامناسب قرار گرفت، سعی میکنیم با تحریفکردن آن محتوا، فرزندانمان را از آسیبهای احتمالی نجات دهیم. احتمالاً کسی تلاش یک پدر یا مادر را برای حفظ فرزندش در برابر آسیبهای رسانهای نقد نمیکند. به این علت که کودک قوهٔ تشخیص صلاح خود را ندارد و بسیار آسیبپذیر است. اما دربارهٔ انسانهای رشدیافته، موضوع پیچیدهتر است. ازیکطرف، انسان بالغ توانایی تشخیص خیر و صلاح فردیاش را دارد و ازطرفدیگر میداند که تحت چه میزان رگولاتوری قرار گرفته است. از وجهی دیگر هم انسان بالغ توانایی این را دارد که رگولاتوری اعمالشده را دور بزند و به محتوای اصیل دست یابد.
انسان امروز هیچ ارتباطی با انسان دورهٔ سقراط ندارد؛ چراکه هم میداند که تحت سانسور قرار گرفته، هم راه در امان ماندن از این سانسور را یاد گرفته است. اما شیوهٔ تنظیمگری رگولاتورها کماکان همان شیوهٔ دوره سقراط است. معتقدم شیوهٔ اعمال محدودیتها در این عصر، کمتر از کتابسوزیها نیست. همانطور که مرور شیوههای سانسور در دههها و قرنهای گذشته برایمان تعجببرانگیز است، دههها بعد شیوههای امروزی سانسور به امری غیرقابلباور تبدیل خواهد شد.
بهاعتقاد من، سانسور باوجودِ افزایش و گسترش ابزارهای جدید و تسلط و دسترسی مخاطبان به آنها، دیگر منسوخ شده است. عمیقاً باور دارم حجم زیادی از محتواهایی که تولید و منتشر میشوند، چه در شبکههای تلویزیونی و چه در شبکههای اجتماعی و حتی در نشریات و کتابها، محتواهای بهدردنخور و گاهی با آثار مخرب است. حجم این محتواهای رسانهای آنقدر زیاد و جذابیتشان گاه چنان وسوسهانگیز است که هیچ رگولاتوری توان مقابله و سانسورشان را ندارد. امروزه همه، از کوچک تا بزرگ، جز اینکه به ابزارها دسترسی دارند، روش استفاده از آنها را هم میدانند.
معتقدم در زمانهٔ کنونی، این تصور که حکومتها با سانسور موفق میشوند مردم را از محتوای مطلوب و انتخابیشان محروم سازند، تصوری سادهلوحانه و عقبمانده است. شدتیافتن محدودیتهای این چند ماه دربارهٔ اینستاگرام و واتساپ نشان داد کاربران یاد گرفتهاند چطور به ابزارهایی که میخواهند دسترسی یابند. این چیزی بود که مردم دهههاپیش دربارهٔ فیلمهای ویدئویی و ماهواره نیز یاد گرفته بودند، اما متأسفانه آنکه از تجربهها درس نمیگیرد، رگولاتور است.
همچنان موافق رگولاتوری هستم. همچنان موافقم که رگولاتور میتواند کاربران را از آسیبها حفظ کند، اما نه رگولاتوریای که کند است و بلد نیست چطور از تجربهها یاد بگیرد. شاید هم نمیخواهد یاد بگیرد. معتقدم امروز بزرگترین وظیفهٔ رگولاتور این است که به کاربران شیوهٔ استفاده از محتوا را آموزش دهد. کاربر رسانهٔ امروز، کاربری آگاه و باهوش است و فقط باید در فرآیندی یاد بگیرد از چه محتوایی استفاده کند و از چه محتواهایی تأثیر نپذیرد.
نهتنها دربارهٔ کاربران بالغ که حتی درخصوص کودکان نیز معتقدم بیشاز شدیدتر کردن محدودیتها، باید آنها را با دنیای پرزرقوبرق و فریبندهٔ رسانه آشنا کنیم و یادشان دهیم چطور بدون آسیبدیدن، از محتوا استفاده کنند. این را رسالت رگولاتورهای رسانهای میدانم که بهجای تمرکز بر انواع ابزارهای سانسور و خلق روشهای خلاقانه سانسور، بر آموزش کاربر متمرکز شوند. بهنظر شما، آیا میتوانیم امیدوار باشیم رگولاتوریای که خودش از درس گرفتن از تجربهها عاجز و ناتوان است، به کاربران چیزی یاد بدهد؟