| کد مطلب: ۶۱۵۰
5 درسی که دیپلمات‏‌ها باید یاد بگیرند

۵ درسی که دیپلمات‏‌ها باید یاد بگیرند

توصیه‌هایی برای تازه‌واردهای دنیای سیاست خارجی

توصیه‌هایی برای تازه‌واردهای دنیای سیاست خارجی

Stephen Walt

استفان والت

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد
مترجم: آرمین منتظری

در بسیاری از کالج‌ها و دانشگاه‌ها زمان فارغ‌التحصیلی فرا رسیده و دانشجویان در حال دریافت مدارک فارغ‌التحصیلی خود هستند و می‌روند تا زندگی حرفه‌ای خود را شروع کنند. از سوی دیگر با پایان یافتن تحصیل‌شان، خانواده‌هایشان نفس راحتی می‌کشند، چراکه دیگر نیاز نیست شهریه پرداخت کنند. دانشجویان کارشناسی ارشد در هفته‌های اخیر مدام به سراغم می‌آیند و از من در مورد چگونگی موفقیت در مرحله بعدی و زندگی حرفه‌ای و شغلی‌شان سوال می‌پرسند. اگرچه قلباً تمایل دارم به آنها نسبت به دانشجویان دیگر امتیاز خاصی بدهم، اما عادلانه‌تر این است که آنچه را که به آنها گفتم با شما هم در میان بگذارم. من هرگز این فرصت را نداشتم که خودم در دولت خدمت کنم و دهه‌هاست که یک‌سال را به‌عنوان همکار در بنیاد کارنگی و سالی دیگر را در موسسه بروکینگز گذرانده‌ام. بنابراین، شما آزاد هستید که به پیشنهادات من چندان توجه نکنید و یا در عوض به توصیه‌های خودی‌های باتجربه تکیه کنید. با این اوصاف، من مدت زیادی را صرف تعامل با مقامات فعلی و سابق دولتی و همکارانم در اتاق‌های فکر مختلف کرده‌ام، و بسیاری از دانشجویان را به سمت مشاغل حوزه سیاست خارجی هدایت کرده‌ام. من همچنین در چند سال گذشته زمان زیادی را صرف تحقیق در مورد روش‌های عامیانه و عادات ذهنی شغل دیپلمات‌بودن کرده‌ام. این چیزی است که فکر می‌کنم در مورد موفقیت در حوزه سیاست‌خارجی یاد گرفته‌ام.

1
در حوزه‌ای خاص متخصص شوید

دانشگاهیانی که مدرک دکتری گرفته‌‌اند، تمایل دارند در یک زمینه خاص تخصص داشته باشند، اما دانشجویان کارشناسی ارشد و دانشجویان کارشناسی معمولاً زمانی برای تسلط بر یک موضوع خط مشی خاصی ندارند. با این حال، هنگامی که شروع به کار کردید، باید سعی کنید تخصص عمیقی در برخی از حوزه‌هایی که خط مشی حیاتی دارند، ایجاد کنید. شما مجبور نیستید که در این زمینه به عالی‌رتبه‌ترین مقام جهان تبدیل شوید، اما باید سعی کنید کسی باشید که نظراتش در مورد برخی از مسائل مهم، مورد احترام و توجه دیگران باشد. این مهم می‌تواند یک موضوع گسترده (مثلاً «تحریم‌های اقتصادی») یا یک موضوع محدودتر (مثلاً «مسائل هسته‌ای»، «شرایط حقوق بشر در شاخ آفریقا») باشد، اما در حالت ایده‌آل، باید حوزه‌ای باشد که برخی آن را مهم بپندارند و شما در آن حوزه به یک فرد مرجع تبدیل شوید. ایجاد تخصص واقعی دو هدف را برای شما محقق می‌کند؛ اول، موجب می‌شود که اعتمادبه‌نفس بیشتری به‌دست آورید. وقتی که دانش عمیقی نسبت به موضوعی داشته باشید، تجزیه و تحلیل آن و شناختن راهکارها نیز آسان‌تر می‌شود. دانش عمیق موجب می‌شود که از موضوعات به‌صورت سرسری عبور نکنید. دوم، که به اندازه اولی مهم است، این است که برخورداری از تخصص موجب می‌شود که شما به‌عنوان یک متخصص سیاست‌گذاری جدی شناخته شوید، نه صرفا به‌عنوان فردی که از قضا مدرکی دانشگاهی نیز کسب کرده است. مطمئناً هیچ‌کسی دوست ندارد که از او به‌عنوان یک یاوه‌گو که از قضا مدرک دانشگاهی هم دارد، یاد شود که واقعاً نمی‌داند در مورد چه چیزی صحبت می‌کند. بنابر همه این دلایل، سخت تلاش کنید تا حداقل در یک حوزه تخصصی، مسلط شوید.

2
سعی کنید قابل اعتماد باشید

برخورداری از استعداد، ویژگی ارزشمندی است، اما ارزشمندتر این است که به‌خاطر انجام کارها به شکل درست و به‌موقع، شهرت داشته باشید. دنیا پر از افرادی است که به نظر می‌رسد هرگز ضرب‌الاجلی برای انجام کارها ندارند و کارشان پر از خطا است؛ به‌طوری‌که همیشه باید توسط دیگران بررسی شوند. افرادی که اینطور نیستند - افرادی که سرشان را پایین انداخته و کارشان را به‌درستی انجام می‌دهند - همیشه برجسته هستند. اگر از شما خواسته شد که یک گزارش، یک مقاله، چند نکته برای مذاکره، یک تجزیه و تحلیل درباره برآورد هزینه و فایده، مجموعه‌ای از اسلایدهای پاورپوینت یا هر چیز دیگری تهیه کنید، و به شما گفته شد که باید تا جمعه این کار را انجام دهید، پس برای انجام دادن این کار در چارچوب این ضرب‌الاجل، نهایت تلاش خود را بکنید. در طول دوران حرفه‌ای، درهای موفقیت به‌روی افرادی باز می‌شوند که مدام در حرکتند، به‌موقع کارشان را انجام می‌دهند، و محصولی باکیفیت را کم‌وبیش طبق برنامه ارائه می‌دهند. اگر قابل اعتماد باشید، مافوق شما به سراغ شما خواهد آمد. اگر اینطور نباشید، مافوق‌تان جای دیگری خواهد رفت. یا همانطور که شرلوک هلمز توصیه کرده: «نابغه بودن یعنی داشتن ظرفیت بی‌نهایت برای تحمل درد.» نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که: یادگیری تعیین اولویت‌ها و مدیریت برنامه نیز یک مهارت ارزشمند است. یکی از دلایلی که افراد باهوش و سخت‌کوش به دلیل شلختگی یا تأخیر در انجام کارهایشان شهرت پیدا می‌کنند، ناتوانی در حفظ حجم کاری در محدوده‌ای معقول است. دستیابی به این هدف ممکن است سخت باشد، اما یادگیری «نه» گفتن به برخی درخواست‌ها و انجام کارهای از پیش باقی‌مانده می‌تواند کلید موفقیت باشد.

3
مغرور و جسور باشید، اما بی‌ادب و خودخواه هرگز

می‌دانم، تعداد زیادی از افراد موفق در سیاست خارجی هستند که سر‌سخت، مطالبه‌گر و خودشیفته هستند و ممکن است وسوسه شوید که فکر کنید برای رسیدن به اوج، باید یک فرد خودمحور باشید. اما حرف من این است که اکثر این افراد متکبر و بدرفتار با وجود نقص‌های شخصیتی‌شان موفق شده‌اند و نه با استفاده از آنها. برای مثال، ریچارد هالبروک، سیاستمداری فوق‌العاده بااستعداد، آرمان‌گرا، جاه‌طلب و پرانرژی بود، اما شخصیت تهاجمی‌اش به همان اندازه که فرصت‌ ایجاد کرد، برایش هزینه نیز ایجاد کرد. در مقابل، افرادی مانند برنت اسکوکرافت یا ویلیام پری به اوج رسیدند و اکنون مورد احترام هستند، زیرا هم رهبران موثری بودند و هم انسان‌هایی شایسته. خیلی خوب است که با همسالان و هم‌رده‌های خود محترمانه رفتار کنید، درست به همان اندازه که به ماموفق خود احترام می‌گذارید. در اوایل کار، یک تمایل طبیعی به چسبیدن به افرادی که در سطوح بالاتر هستند، وجود دارد. در این دوره به‌خصوص شما تمایل دارید به افراد هم‌سطح خودتان به‌عنوان رقبایی که باید کنار گذاشته شوند، نگاه کنید. در مقابل این وسوسه، مقاومت کنید. افرادی که همزمان با شما شروع به کار می‌کنند، تا زمانی که هر دوی شما در این حرفه باشید، بخشی از دنیای شما خواهند بود، و پیشرفت با ایجاد هزینه برای دیگران، صرفاً از شما فردی می‌سازد که توانایی کار تیمی ندارد. اگر به این ترتیب رفتار کنید، قابل اعتماد نخواهید بود و با گذشت زمان افراد بیشتری به‌دنبال فرصتی خواهند بود تا از پشت به شما خنجر بزنند. شما باید فردی باشید که دیگران مشتاق همکاری با شما باشند. چراکه آنها می‌دانند که شما حقیقت را خواهید گفت، و موجب می‌شوید همه اعضای تیم بهتر کار کنند و آنها را دور نمی‌زنید یا سعی نمی‌کنید اعتبار کار آنها را به نام خودتان سند بزنید. این اصل به این معنا نیست که شما نباید قویاً از دیدگاه‌های خود دفاع کنید و با دیگران مخالف باشید. در واقع، اگر هرگز موضعی نگیرید که باعث عصبانیت کسی شود، باید گفت که مشکل دارید. اما بین یک اختلاف‌نظر محترمانه اما جدی در سیاست‌گذاری و رفتار به شیوه‌ای غیرمعمول و احمقانه، تفاوت وجود دارد. در یک سیاست تفاوت وجود دارد. متکبر بودن حرفه شما را از مسیر مستقیم خارج نمی‌کند (البته متاسفانه) اما موجب می‌شود که حرفه شما به یک میدان مبارزه سخت تبدیل شود. نکته دیگر اینکه: عضویت در یک تیم حرفه‌ای، دارایی ارزشمندی است، و شما طبیعتاً تمایل دارید مجموعه‌ای از همکاران حرفه‌ای (عمدتاً) همفکر خود را داشته باشید. در حالت ایده‌آل، این شبکه کاری شما شامل افرادی می‌شود که به شما می‌گویند چه زمانی اشتباه می‌کنید، چه زمانی در کارتان لغزش داشته‌اید و یا چه زمانی مسیر را اشتباه طی کرده‌اید. البته، لزوماً مجبور نیستید از توصیه‌های آنها استفاده کنید، اما گاهی اوقات بهترین کاری که یک دوست می‌تواند انجام دهد این است که به ما بگوید به پرتگاه نزدیک شده‌ایم. در مورد خودم، من از وجود همکارانی که مرا وادار کردند تا درباره کاری که انجام می‌دهم تجدیدنظر کنم و به من کمک کردند از یک گام اشتباه اجتناب کنم، بسیار سود برده‌ام.

4
زندگی شخصی خود را هوشمندانه مدیریت کنید

من نمی‌توانم شروع کنم به شما بگویم با چه کسی باید ازدواج کنید، چگونه باید فرزندان خود را بزرگ کنید، یا کجا باید زندگی کنید. نمی‌توانم همه چیزهای غیرحرفه‌ای دیگری که تأثیر عمیقی بر شما خواهند داشت را فهرست کنم. زندگی گاهی اوقات شگفتی‌های ناخوشایندی را برای ما به ارمغان می‌آورد؛ نظیر تصادفات، بیمار‌‌ی‌های جدی، یا تراژدی‌های شخصی از انواع مختلف. تجربه و مشاهده به من آموخته است که آنچه در زندگی شخصی ما می‌گذرد، نه‌تنها بر میزان رضایت ما از کار، بلکه به شکلی ناگزیر بر توانایی ما برای موفقیت حرفه‌ای تأثیر می‌گذارد. بنابراین، توصیه من این است که همان اندازه وقت را که به کار خود اختصاص می‌دهید، به مدیریت زندگی شخصی خود نیز اختصاص دهید. برای مثال، داشتن همسر و دوستانی که به کاری که انجام می‌دهید اعتقاد دارند و فکر می‌کنند کار شما مهم است، بسیار ارزشمند است. حتی اگر خودشان هم دیپلمات نباشند یا گاهی اوقات با دیدگاه‌های شما در مورد برخی مسائل سیاست‌گذاری مخالف باشند. ‌ای‌کاش می‌توانستم یک فرمول ساده برای یک زندگی شخصی موفق ارائه دهم. بهترین کاری که می‌توانم انجام دهم این است که از شما بخواهم از آن غافل نشوید.

5
خطوط قرمز خود را بدانید

جامعه سیاست خارجی، شبکه‌ای سست از افراد و سازمان‌ها با بسیاری از ارتباطات متداخل است. از آنجایی که موفقیت شما بستگی زیادی به این دارد که چه کسی را می‌شناسید و آنها در مورد شما چه فکری می‌کنند، اگر تابوها را به چالش بکشید یا از خطوط قرمز رایج خارج شوید، فشار زیادی به شما وارد شده و انطباق را سخت‌تر می‌کند. با این حال، در نهایت در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرید که از استدلال‌های ارائه‌شده، نتیجه‌گیری‌ها، سیاست‌های اتخاذشده و نتایج به‌دست‌آمده ناراحت هستید، و در عین حال در شرایطی هستید که قدرت یا اختیاری برای تغییر ندارید. گاهی اوقات سازش کردن مفید است و گاهی اوقات هم باید تیزی دندان نشان داده و در عین حال ادامه دهید، اما در نهایت باید برای خودتان روشن کنید که چه کارهایی را نمی‌خواهید انجام دهید و از چه اقداماتی تحت هر شرایطی حمایت نخواهید کرد. این توصیه ممکن است در عصری که اصول اخلاقی کم‌ارزش شده است و یکپارچگی سیاسی یک فضیلت نادر به شمار می‌آید، و ریاکاری سکه رایج زندگی سیاسی است، عجیب به نظر برسد. اما هیچ‌چیز اجتناب‌ناپذیری در مورد این شرایط وجود ندارد و آن دسته از آنهایی که وارد خدمات دولتی می‌شوند، قدرت تغییر این هنجارها را در طول زمان دارند. به یاد داشته باشید که به خدمت دولت درآمدن در نهایت با هدف پر کردن رزومه انجام نمی‌شود. بلکه قرار است شما به عنوان یک دیپلمات جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنید. اگر زمانی احساس کردید که کاری که انجام می‌دهید، خودش بخشی از مشکل است، نه بخشی از راه‌حل، وقت آن است که کارتان را ترک کرده و به‌دنبال کار دیگری بروید.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار