| کد مطلب: ۴۹۶۹۲

ابراهیم رحیم‌‏پور معاون پیشین وزیر امور خارجه در گفت‌وگو با «هم‌‏میهن»:به دیپلمات‌‏های‏مان اعتماد کنیم

رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد فرصت دارند تا دیپلماسی را برای خروج پرونده هسته‌ای ایران از شورای امنیت به پیش ببرند.

ابراهیم رحیم‌‏پور معاون پیشین وزیر امور خارجه در گفت‌وگو با «هم‌‏میهن»:به دیپلمات‌‏های‏مان اعتماد کنیم

رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد فرصت دارند تا دیپلماسی را برای خروج پرونده هسته‌ای ایران از شورای امنیت به پیش ببرند. ابراهیم رحیم‌پور، معاون پیشین وزارت امور خارجه معتقد است که حتی در فرصت کوتاه باقی‌مانده تا عملی شدن اسنپ‌بک، با مذاکره، دیپلماسی فعال و بده‌بستان می‌توان به پیشرفت‌هایی در اختلاف‌های ایران و غرب در پرونده هسته‌ای دست یافت که منافع کشور را تامین کند. به اعتقاد رحیم‌پور، رسیدن به این هدف نیازمند اعتماد به توانمندی و هوشمندی دیپلمات‌های ایرانی است. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «هم‌میهن» را با ابراهیم رحیم‌پور، دیپلمات بازنشسته مطالعه می‌کنید:

‌با توجه به تحولات اخیر در حوزه پرونده هسته‌ای، از جمله فعال شدن مکانیسم اسنپ‌بک و توافق اخیر وزیر امور خارجه با مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای از سرگیری همکاری‌های ایران و آژانس، آیا تصور می‌کنید در فرصت کوتاه باقی‌مانده تا بازگشت تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران، آیا در سفر رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه به نیویورک برای شرکت در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد، امکان و احتمالی برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌ها و آغاز دور جدیدی از گفت‌وگوها وجود دارد؟

تردیدی وجود ندارد که کشور در شرایط ویژه‌ای قرار دارد. به تمثیل می‌توان گفت که ما روی پل صراط قرار گرفته‌ایم و هر لغزشی از چپ یا راست، تندروی یا کندروی، می‌تواند برای ایران گران تمام شود و گرفتاری‌هایی را که داریم تشدید کند. درست است که دستگاه دیپلماسی کشور توافقی را با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی انجام داده‌است، اما این توافق هنوز به مرحله عملیاتی نرسیده‌است و همچنان در مورد چگونگی عملیاتی کردن این توافق اما و اگرهایی از سوی هر دو طرف وجود دارد. در عین حال کمتر از دو هفته مهلت باقی مانده است تا ببینیم که ماشه اروپایی‌ها چکانده می‌‌شود یا نمی‌شود.

در همین شرایط سفر رئیس‌جمهور، وزیر امور خارجه و هیئت همراه به نیویورک، بسیار فرصت مناسبی محسوب می‌شود. واقعیت این است که جز این سفر، فرصت دیگری برای ما وجود ندارد که بتوانیم جلوی بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت را بگیریم. همه دیپلمات‌های کنونی و پیشکسوت کشور معتقدند که ما در عرصه دیپلماسی هیچ احساس ضعفی نداریم. دیپلمات‌های ما هرگز در میز گفت‌وگو در موضع ضعف نیستند و به‌هیچ‌عنوان نباید این احساس وجود داشته‌باشد که وقتی دیپلمات‌های کارکشته و باتجربه ما پای میز مذاکره می‌نشینند، ممکن است فریب بخورند یا کلاه سرشان برود.

فراموش نکنید که در داخل کشور عده‌ای این همه به برجام تاخته‌اند و از آن انتقاد کرده‌اند، اما شخص دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در دور نخست ریاست‌جمهوری‌اش در رقابتی که با جناح رقیب داشت به وضوح بیان می‌کرد که برجام کلاهی گشاد بر سر آمریکا بود. حالا حتی اگر فرض کنیم که ترامپ مبالغه می‌کرد یا در رقابت‌های داخلی آمریکا دست به غلو می‌زد، اما واقعیت این است که تا اندازه‌ای حرف او به واقعیت نزدیک است. تیم مذاکره‌کننده ما در برجام، ضعیف‌تر از دیپلمات‌های ۶ قدرت جهانی نبود و توانست توافقنامه‌ای را به آنها بقبولاند که به نفع ایران باشد.

به همین دلیل هم هست، تجربیاتی که ما از مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ و برجام داریم، چرا همچنان برخی از مقام‌ها و شخصیت‌های ما تا این حد از مذاکره و گفت‌و‌گو واهمه دارند؟ غیرمنطقی نیست که کسی از توافق واهمه داشته‌باشد، چراکه توافقی که امضا می‌کنیم نهایتاً می‌تواند به نفع یا ضرر ما باشد، اما صرف مذاکره و گفت‌وگو برای توافق وحشت ندارد. این ترس و واهمه که در میان گروهی از افراد و جناح‌های داخلی وجود دارد، چندان منطقی و مناسب نیست. امیدوارم تا زمانی که ما زنده هستیم، فرجی حاصل شود و این مشکل کهنه کشور ما حل و فصل شود.

معنای حرف من این نیست که ما تحت هر شرایطی و با هر وضعیتی سازش کنیم. اما واقعیت این است که جهان امروز، جهان بده‌بستان است و بدون بده‌بستان نمی‌توان مشکلات اصلی را با جهان خارج حل و فصل کرد. مشکلات این‌چنینی را چینی‌ها با بده‌بستان حل و فصل کردند، ویتنامی‌ها با بده‌بستان حل و فصل کردند و خیلی کشورها با همین آمریکا مشکلات‌شان را حل کردند و به‌رغم تمام اختلاف‌ها و حتی جنگ‌ها و کشتارهایی که رخ داده‌بود، توانستند با بده‌بستان اختلاف‌ها را حل کنند.

حالا که مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور و سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان به نیویورک سفر می‌کنند، امیدوارم که برگ برنده‌ای در اختیار ما باشد که از مذاکره واهمه نداشته‌باشیم. ضرورتی وجود ندارد که من اسم ببرم که در چه موضوعی و با چه کسی مذاکره کنیم، ولی این سفر فرصتی است که بتوانیم از این گردنه و به اصطلاحی که گفتم «پل صراط» عبور کنیم. من ناامید نیستم و فکر کنم شدنی است. اما سوال این است که چه اختیاراتی به رئیس‌جمهور و وزیر امور خارجه ما داده‌شده‌باشد و چارچوبی که برای آنها تعیین شده‌است، بسیار اهمیت دارد. اگر دیپلمات‌های ما آزادی عمل داشته‌باشند، من امیدوار هستم که بتوان این مسئله را پشت سر گذاشت.

فراموش نکنیم که در دوره برجام، محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان اختیار داشت و قادر بود که این کار را انجام دهد، امیدواریم که الان هم آقایان پزشکیان و عراقچی اختیار داشته‌باشند و بتوانند این کار را انجام دهند.

‌مسئله‌ای که وجود دارد و در شش ماه اخیر مورد بحث بود، مسئله مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکره با آمریکاست. فکر می‌کنید آیا شکل و فرمت مذاکره تا این حد اهمیت داشته‌باشد که تا این اندازه وقت و انرژی روی آن گذاشته‌شود؟ و آیا مذاکره غیرمستقیم به صورت ذاتی منافع و ارجحیتی نسبت به مذاکره مستقیم دارد؟

به نظر من ما همه شکل مذاکره را امتحان کرده‌ایم. نباید با خودمان تعارف داشته‌باشیم و شوخی کنیم. اینکه آقای عراقچی با تلفن و ای‌میل و پیام‌رسان با استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا مستقیم حرف می‌زند، دیگر مفهوم مذاکره غیرمستقیم چیست؟ غیر از این است که صحبت کردن از طریق پیام‌رسان بین دو سیاستمدار می‌‌شود مذاکره مستقیم؟ معلوم نیست چرا می‌خواهیم با لغات بازی کنیم؟ شکل و فرمت کار آنقدرها هم نباید ما را گرفتار کند.

اصراری وجود ندارد که اینگونه باشد یا آنگونه باشد، اگر در اصل موضوع طرف‌ها شروط و محدودیت‌هایی دارند، باید هوشمندانه و با تدبیر این محدودیت‌ها را برطرف کنند، به شکلی که منافع ما و طرف مقابل حفظ شود و یک بازی برد-برد از این مذاکرات بیرون بیاید. نمی‌دانم برای رسیدن به حداکثر منافع چه فرمت و شکل و ظاهری لازم است. در دوره مذاکرات برجام که این اتفاق افتاد و مذاکرات مستقیم شکل گرفت، محمدجواد ظریف و جان کری نه‌تنها پشت میز مذاکره نشستند، بلکه با هم در مقابل دوربین‌ها در خیابان قدم زدند و گفت‌وگو کردند.

در آن دوران اروپایی‌ها حیران مانده‌بودند که چرا این اتفاق افتاد، اما در عین حال خوشحال بودند، چون می‌گفتند که اگر این دو کشور مشکل‌شان را با هم حل کنند، راحت‌تر می‌توان به تفاهم رسید. همین الان هم اروپایی‌ها روی همین موضوع تاکید دارند و به وضوح گفته‌اند که ایران برود و با آمریکا مشکل را حل کند و ما رضایت داریم از اینکه توافق میان ایران و آمریکا شکل بگیرد. حتی در این دورانی که اروپا و آمریکا با یکدیگر بر سر مسائلی مانند اوکراین و تعرفه‌ها مشکل دارند، اما باز هم به ایران توصیه می‌کنند که با آمریکا مذاکره و بده‌بستان کند.

من اصلاً دلم نمی‌خواهد بگویم که ما الان، برخلاف گذشته در شرایط اقتدار و قدرت قرار نداریم. به هر حال ما همچنان دارای قدرت و اهرم‌هایی هستیم. اما قاعدتاً نباید اجازه دهیم در موقعیت‌هایی ضعیف‌تر از این به فکر حل و فصل مسئله بیفتیم، چراکه اگر ما اهرم‌ها و قدرت بیشتری از دست بدهیم، آنگاه دیگر مذاکره شکل نمی‌گیرد، بلکه در ورطه تسلیم می‌افتیم.

امروز ما همچنان اهرم‌هایی داریم که پشت میز مذاکره با اقتدار صحبت کنیم و طرف مقابل هم همچنان روی ما حساب کند. به همین دلیل الان موقعیتی است که باید وارد مذاکرات بشویم و نبایستی در وضعیت بدتر مذاکره کنیم. وقتی اهرمی در اختیار نداشته‌باشیم دیگر مذاکره معنایی ندارد. نهایتاً اگر همه اهرم‌های‌مان را از دست بدهیم یا باید تسلیم شویم یا مثل غزه شاهد اضمحلال سرزمین و وطن‌مان باشیم و زورگویی‌هایی را بپذیریم که در حاکمیت جهانی وجود دارد و انکارناپذیر است.

‌علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی که به تازگی مسئولیت هدایت پرونده هسته‌ای را نیز بر عهده گرفته‌است، اخیراً گفته‌بود که پذیرش ضرب‌الاجل شایسته ملت ما نیست و ما ضرب‌الاجل‌ها را نمی‌پذیریم. فکر می‌کنید اینکه ما به ضرب‌الاجل بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت توجهی نکنیم و مذاکرات یا تعامل را به بعد از گذشت ضرب‌الاجل موکول کنیم، رویکرد مفیدی برای کشور است؟

این جمله از زبان یک فیلسوف یا اندیشمند تاریخ، جمله قشنگ و زیبنده‌ای است، اما به عنوان یک سیاستمدار و دیپلمات چنین جمله‌ای چندان در دنیای فعلی خریدار ندارد. ما بیشتر به جای آنکه مذاکره کنیم، حرف می‌زنیم و مصاحبه می‌کنیم و شعار می‌دهیم. وقتی مذاکره نکنید، کار در حد همین رجزخوانی‌های پشت تریبون و پای میکروفن مصاحبه باقی می‌ماند. باید این واقعیت را بپذیریم که شرایط برابر نیست و طرف مقابل هم شرط و شروط و ضرب‌الاجل می‌گذارد.

واقعیت این است که اگر به درستی بخواهیم تحلیل کنیم، باید به ۲۰ سال پیش برگردیم و ببینیم که چرا به شرایطی رسیدیم که حالا گرفتار ضرب‌الاجل و شرط و شروط دیگران باشیم. باید ببینیم دو دهه پیش چه کارهایی را باید می‌کردیم که نکردیم و چه کارهایی را نباید می‌کردیم که کردیم. آن زمان هم نفت ما فروش می‌رفت، هم مقاومت‌مان در منطقه کار می‌کرد و هم وضعیت داخلی بهتری داشتیم.

آن زمان در شرایطی بودیم که کسی نمی‌توانست برای ما ضرب‌الاجل تعیین کند. این فرصت‌ها را ما خودمان با سیاست‌های غلط‌مان از دست دادیم. از جمله در همان دوره نخستی که آقای لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد بود، فرصت‌های زیادی از دست رفت و تهدیدهای جدیدی اضافه شد. باید کالبدشکافی کنیم که در آن دوران چه اتفاقاتی رخ داد. قضیه انکار هولوکاست توسط رئیس‌جمهور چه بود؟ چرا انجام شد؟

یک نکته را باید حتماً اشاره کنم و آن هم این است که اگر نگاهی به وضعیت جاری منطقه بیاندازیم، می‌بینیم که اهرم‌های ما در منطقه به دلایل مختلف در دو سال گذشته دچار ضعف شده‌اند. اما همزمان با کاهش قدرت متحدان ما در منطقه، شاهد هستیم که اختلاف‌های میان کشورهای عربی و اسرائیل به سرعت در حال تشدید است. معنای این شرایط چیست؟ معنایش این است که حضور کمرنگ‌تر ما از میدان مبارزه با اسرائیل، الزاماً به معنای قدرت گرفتن یا مشروعیت پیدا کردن اسرائیل نیست، بلکه در واقع در غیاب متحدان ما هم، شرایط اسرائیل بهتر نمی‌شود و خوی درندگی اسرائیل باعث شده‌است که کشورهای عربی به شدت نگران شوند و نوعی اتحاد علیه اسرائیل شکل گرفته‌است.

ما مدت‌ها قبل از این می‌توانستیم به جای استفاده از بازیگران غیردولتی، تلاش کنیم تا همین وضعیت اتحاد ضداسرائیلی را از طریق بازیگران دولتی ایجاد کنیم. نه اینکه کل سیاست مقاومت در منطقه غلط باشد، بلکه مسئله این است که توازن به اندازه کافی رعایت نشد و جایی که لازم بود ما زودتر از بازی خارج شویم تا منافع‌مان بیشتر تامین شود، دیر تصمیم گرفتیم یا ناگزیر شدیم خارج شویم. ما باید با دقت و عقلانیت بیشتر به سیاست‌ها و راهبردهای‌مان فکر کنیم.

همین حالا هم وقتی مسئله ضرب‌الاجل مطرح می‌شود، قطعاً برای من هم به عنوان یک دیپلمات ناراحت‌کننده است. به لحاظ ذهنی و فلسفی قطعاً خیلی شرایط خوبی نیست که ما به ضرب‌الاجل تن بدهیم، اما در واقعیت میدان سیاست، دنیا دنیای حساب و کتاب است. دنیای ما دنیای عدالت نیست، دنیای این است که هر کشور چقدر توانمندی و اهرم در اختیار دارد یا ندارد.

موشک، محور مقاومت، فروش نفت، اقتصاد قوی داخلی، دیپلماسی قوی و خیلی چیزهای دیگر می‌تواند همه اهرم‌ها و مؤفه‌های قدرت یک کشور باشند. ما خیلی از این اهرم‌ها را از دست داده‌ایم و متاسفانه دیپلماسی قوی و فعال را هم که یک مؤلفه و اهرم قدرت است، به کار نگرفته‌ایم. ما خودمان، با سیاست‌های غلط خودمان، فرصت‌ها را از دست داده‌ایم، حالا هم حرف‌های فیلسوفانه می‌زنیم.

‌با توجه به اینکه با ضیق وقت مواجه هستیم، آیا فکر می‌کنید فرصت به اندازه کافی وجود داشته‌باشد که بتوان به شکلی در دیپلماسی و سیاست خارجی کشور تجدیدنظر انجام گیرد که فرصت‌ها از دست نرود و فرصت‌های از دست رفته گذشته، دوباره احیا شود؟

قطعاً این توانایی وجود دارد. اینجا باید از تجربه حضرت امام خمینی استفاده کرد که چگونه توانست در ۲۹ تیرماه ۱۹۶۷ آن اقدام را انجام دادند و ورق را برگرداندند. در آن روزها ما به تدریج در حال واگذاری میدان جنگ به صدام حسین بودیم، اما پذیرش شجاعانه و جسارت‌آمیز آتش‌بس، ورق را برگرداند و این صدام بود که در طول زمان نابود شد، اما ایران و جمهوری اسلامی ایران پابرجا باقی ماند. قطعاً چنین مسیری شدنی است.

ما اصلاً نباید در عقل و هوشمندی خودمان تردید کنیم. گاهی من احساس می‌کنم که ما نگران هوشمندی خودمان هستیم. چرا اینگونه فکر می‌کنند؟ ما هوشمندیم، ملت هوشمندی هستیم. باید به هر ترتیبی در خطوط‌مان تغییراتی ایجاد کنیم، تاکتیک‌های‌مان را متحول کنیم تا به سلامت از این برهه نجات پیدا کنیم و به جلو برویم و فرصت‌های بعدی را بهتر استفاده کنیم.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار