برای افزایش قدرت منطقهای باید تنش با غرب را کم کنیم
گفتوگو با قیس قریشی درباره پررنگ شدن گرایشهای ناسیونالیستی در عراق علیه ایران
گفتوگو با قیس قریشی درباره پررنگ شدن گرایشهای ناسیونالیستی در عراق علیه ایران
در جریان برگزاری مسابقات جام ملتهای خلیجفارس در عراق، شاهد بودیم که مسئولان این کشور از رئیسجمهوری، نخستوزیر و سایر مقامات سیاسی از واژه جعلی در نام این رقابتها استفاده میکنند که موجب انتقاد افکار عمومی ایران از این امر شد؛ در این میان اما تاکید چندباره محمدشیاع السودانی بر این موضوع بیشتر مورد انتقاد قرار گرفت چراکه روند انتخاب او بهعنوان نخستوزیر با تلاش اطار تنسیقی (چارچوب هماهنگی احزاب شیعه) و حمایتهای ایران موجب شده بود تا اینگونه به اذهان منتقل شود که او در برخورد با خط قرمزهای ایران با احتیاط بیشتری عمل خواهد کرد. همچنین در سالهای اخیر موضوع بازگشت عراق به آغوش جهان عرب و احیای ناسیونالیسم عربی مطرح شده و شواهد امر نشان میدهد جریان نزدیک به ایران نیز بر خود لازم دیده تا با این جریان همراه شود. در این خصوص با قیس قریشی، تحلیلگر مسائل عراق گفتوگو کردهایم:
پیشینه ناسیونالیسم عربی در عراق چیست؛ آیا بهراستی سیاستمداران در بغداد به دنبال احیای آن هستند و آیا این ناسیونالیسم عربی و عراقی، ایرانستیز است؟
جریان استفاده از اسامی مجعول و نامهای بومی مانند استفاده از نام «محمره» بهجای «خرمشهر» به فرهنگی در عراق برمیگردد که از دهه ۱۹۶۰ از سوی بعثیها پایهگذاری شد و تا امروز به هر صورت فرهنگ عراقیها چه در کتب درسی و چه در سایر کتب علمی، تاریخی و جغرافیایی جامعه عراق را دچار استفاده از اسامی مجعول کرده است. در دهه ۱۹۵۰ که ناسیونالیسم عربی شکل میگیرد و منشاء و آبشخورش مصر بود و سوریه هم به این فرهنگ پیوست ولی این فرهنگ، اسرائیلستیز بود و هیچگاه ایرانستیزی نداشت و این به اشتباه جا افتاده است که جمال عبدالناصر نام خلیج عربی را مطرح کرده است. ناسیونالیسمی که در مصر شکل میگیرد اسرائیلستیز است و سوریها در آن فرهنگ بسیار متفکرینی داشتند که روی موضوع عدم مشروعیت اسرائیل کار کردند ولی ناسیونالیسمی که در دهه ۱۹۶۰ در عراق شکل گرفت، ایرانستیز بود و ریشههای تاریخی هم داشت و منازعه تاریخی میان امپراطوری ایران و عثمانی، عراق را به دو قسمت تقسیم کرده بود؛ قسمت شمال که تابع امپراطوری عثمانی بودند و بخش جنوبی به لحاظ تاریخی و فرهنگی تابع امپراطوری ایران بودند. با به قدرت رسیدن شمالیها (تکریتیها) در عراق، فرهنگ ناسیونالیسم و ملیگرایی عراقی، ایرانستیز بود و بسیار سریع در کشورهای حوزه خلیجفارس مانند کویت و سعودی شایع شد. بر همین مبنا یک جوان ۳۰ ساله امروزی خلیج را خلیج عربی میداند چراکه اینگونه یاد گرفته است و این نام را در کتابها، نمایشنامهها و فیلمنامهها دیده است و حوزه فرهنگی عراق این نام را استفاده کرده است. وضعیت امروز و اصرار بر استفاده از اسامی مجعول بخشی تبلیغاتی است چراکه ایرانستیزی در عراق کالای رایجی است و بخشی نیز فرهنگی است و ما باید حواسمان باشد که تمام کتب درسی و تاریخی عراق از دهه ۱۹۶۰ از نامهای جعلی یا بومی استفاده کرده است. تکریتیها براساس جدال تاریخی ایران و عثمانی گرایش به عثمانی داشتند و این بر فرهنگ عراق تاثیر گذاشت و ایرانستیزی عثمانیها وارد فرهنگ عراق شد.
از زمان فروپاشی رژیم بعث در عراق اینگونه به نظر میرسید که ایران توانسته با بسط حوزه نفوذ خود در عراق، جای پای محکمی در این همسایه غربی ایجاد کند اما تحولات ماهها یا شاید سالهای اخیر و پس از روی کار آمدن مصطفیالکاظمی، نخستوزیر پیشین عراق، تردیدهایی در این فرضیه به وجود آمده است؛ امروز چه روابطی میان تهران و بغداد حاکم است؟
متاسفانه ایران پس از فروپاشی رژیم بعث از سال ۲۰۰۳ به میزانی که در حوزه نظامی، امنیتی و نگاه درست استراتژیک به منطقه داشت و درست و دقیق عمل کرد، در حوزه رسانه و فرهنگ بهطور کامل فشل عمل کرد؛ همانطور که در حوزه اقتصادی نیز هرگز با استانداردهای میان دو کشور درست عمل نکرد. به این معنا که آنقدری که در حوزه امنیتی پیشبینی درست و عملکرد دقیقی داشتیم در حوزه فرهنگ و استفاده از اشتراکات فرهنگی، نه فقط در حوزه مذهب بلکه در حوزه موسیقی و ادبیات اشتراکات فرهنگی حداکثری داریم که این بخش در ارتباط ما با عراق مغفول ماند و قدرت نرم ما هیچ کمکی به قدرت سخت ما نکرد و قدرت سخت ما در متحدگیری در این مسیر تنها بود. ما حتی یک نوع از لجبازی را از سوی متحد پیشینمان آقای مقتدی صدر داریم که ایشان مانند کودکان از روزی که ایران به استفاده از نام مجعول خلیج عربی اعتراض کرده، به بهانههای مختلف روزی ۵ بار از این نام استفاده میکند. پس ما باید ریشههای فرهنگی و تاریخی این موضوع را بررسی کنیم و بر مبنای این بررسی برای آن چارهاندیشی کنیم که تا زمانی که نگاه ما به قدرت نرم فانتزی است، این چالش در عراق و حتی سوریه برایمان وجود خواهد داشت و در درازمدت نتیجه آن را میبینیم.
بسیاری از تحلیلگران معتقد هستند که روابط ایران با همسایگانش تابعی از روابط با غرب است و به هر میزان که روابط تهران با غرب دچار تنش میشود، دست جمهوری اسلامی برای نقشآفرینی در منطقه نیز بسته میشود؛ آیا روابط ایران و عراق نیز از این منظر ضربه خورده است؟
باید بیتعارف بگویم که ضعف ما در ۱۲ سال گذشته در حوزه تحریمها موجب شده تا ما در عراق به مانند یک برادر بسیار بامعرفت ولی همیشه گرفتار در ناخودآگاه متحدینمان بدل شویم. به غیر از متحدین امنیتی، ما در عراق متحدین سنتی داشتیم به این معنا که سیاسیونی بسیار به ما نزدیک بودند اما آرامآرام نسبت به هرگونه گشایش در روابط با ایران ناامید میشوند. منافع اقتصادی در عراق تعیینکننده است و ما تقریبا از لحاظ اقتصادی در منطقه به جایی میرسیم که کشورها دیگر منافع کلانی با ما ندارند و این باعث شده میان متحدین ما در عراق تزلزلی ایجاد شود. به نظر من باید کمکم نسبت به این موضوع نگران شویم که این وضعیت اقتصادی ما که نفع خاصی برای کشورهای همجوار حتی کشورهای متحد ما ندارد، باعث میشود در حوزه اقتصادی به کشورهای دیگر سوق پیدا کنند و در کوتاهمدت این موضوع یعنی برای منافع اقتصادی که در همکاری عراق و عربستان برای سیاستمداران عراقی تامین میشود، موجب شود تا آنها را به اتحاد سیاسی با سعودی سوق دهد. این خطر را بارها امثال من گوشزد کردهایم که تحریمها علاوه بر اینکه در داخل کشور به ما آسیب میزند، بین متحدین سنتی ما در عراق و ممکن است در آینده نزدیک در سوریه خلل ایجاد کند و نبود منافع کلان اقتصادی در مراوده با کشوری مثل ایران که میتواند رابطه برد=برد برای هر دو کشور باشد، باعث شود تا متحدین سیاسی ما به فکر جایگزین باشند. من در خصوص بخش امنیتی و بعد نظامی ائتلافهای استراتژیک کاملا همراه هستم اما فکر میکنم آنقدری که میدان تلاش کرده، در حوزه اقتصاد، رسانه و فرهنگ بهشدت آسیبپذیر شدهایم و هیچ راهکاری از سوی سیاستمداران ما ارائه نمیشود و با یک فرمون از ۲۰۰۳ پیش میرویم که کامل نیست. بنابراین یکی از مشکلات سیاسی میان ما و متحدینمان در آینده نزدیک، نبود منافع مشترک خواهد بود و این فقدان منافع باعث میشود که کشورهای دیگر به فکر جایگزین باشند و چه جایگزینی بهتر از سعودی که حاضر است برای ائتلاف و یارگیری هزینه کند. این چالش را باید در تهران حل کنیم و بین از دست رفتن جایگاهمان در منطقه که بسیار برای آن تلاش شده است و زدودن تحریمها از پای اقتصاد کشور، یکی را انتخاب کنیم. فکر میکنم از لحاظ تاکتیکی باید به فکر این باشیم که برای قدرت بخشیدن به نفوذ منطقهای در کوتاهمدت به سمت کاهش تنش با غرب حرکت کنیم و یادمان نرود روزی که تحریم در سال ۲۰۱۵ رفع شد، شهید سلیمانی ظرف چندماه حلب را آزاد و ظرف یکسال داعش را نابود کرد و بزرگترین پیروزی ایران در منطقه شاید در چند قرن اخیر رقم خورد. یکی از عواملی که دست شهید سلیمانی را برای این امر باز کرد و توانست با قدرت به سمت پیروزی حرکت کند، این بود که زنجیر تحریم از پای اقتصاد ایران باز شد و سیاست منطقهای ما توانست به میزان کافی و منطقی به محور مقاومت پول تزریق کند. نباید منافع خودمان را فدای نگاه تکقطبی به موضوع تحریمها کنیم. من یقین دارم ادامه این روند و ادامه این پالس که دولتهای متحد منافع کلان اقتصادی با ایران ندارند و به فکر متحدین جدید باشند و دنبال منافع خود با کشورهای دیگر باشند، برای ما هزینه در بر خواهد داشت و این هزینهها جبرانناپذیر خواهد بود.
رویکردی که امروز در عراق دنبال میشود تا چه میزان تامینکننده منافع ایران خواهد بود؟ یا به بیان بهتر کدام عراق ضامن منافع ایران است؛ عراق در محور مقاومت یا عراق با روابط نزدیک با جهان عرب؟
در صورتی که ما به شرایط عادی برگردیم. وقتی بحث اشتراکات و اصرار بر اشتراکات و توان جوش دادن این اشتراکات با مشارکت اقتصادی میان دو کشور و با بالا رفتن تلاشها برای احیای اشتراکات فرهنگی مخصوصا در مناطق جنوبی عراق که از موسیقی تا شعر و تا ادبیات و تاریخ اشتراک صددرصدی داریم؛ احیای اینها موجب میشود تا ما از گرایش و شکلگیری مناسبات اقتصادی عراق با کشوری مانند سعودی یا سایر کشورهای حاشیه خلیجفارس نهتنها نگران نباشیم که بتوانیم از این ارتباطات استفاده کنیم چراکه میدانید آنها نیروی متخصص ندارند و عراق هم با چالش نیروی متخصص مواجه است و سرمایهگذاری کشورهایی مانند سعودی در عراق بهطور غیرمستقیم به نفع ما و به نفع شرکتهای پیمانکاری ماست. ما نباید نگران رابطه بین عراق و کشورهای حوزه خلیجفارس باشیم. به هر حال عراق در بستر جغرافیایی نمیتواند همسایههایش را تغییر دهد و با تمام آسیبی که از این همسایهها خورده، ولی مشکل ما این است که نگاه تکقطبیمان و سپردن تمام منافعمان به دست افرادی که نه در حوزه اقتصادی تجربه دارند و نه در حوزه رسانه تجربه دارند، خطرناک است.
آیا چشماندازی برای احیای روابط ایران و عراق به ساختاری که به صورت کامل مورد خواست جمهوری اسلامی ایران باشد، وجود دارد؟
ما از روزی که بازسازی پکیج منافعمان را در منطقه آغاز و اقتصاد و فرهنگ را به این مسیر اضافه کنیم، نباید نگرانی خاصی از نزدیکی متحدینمان به سعودی داشته باشیم. قدرت هژمونی ما در شامات بینظیر است چراکه در طول امپراطوری ایران، یا با این کشورها یک ملت بودیم و یا یک امپراطوری را تشکیل میدادیم، در نتیجه نگرانی نداریم و این نگرانی در جایی آغاز میشود که ما شرایط تحریم را میپذیریم و این تحریم دست ما را آنقدر بسته که نتوانیم حداقلهای مناسبات میان دو کشور را ادا کنیم. مشکل از سیاستمداران عراقی و نگاهشان به کشورهای حوزه خلیجفارس نیست. اگر ایران واقعا توان سرمایهگذاری داشت و تحریم نبود و اگر ما خودمان به این تحریم کمک نکنیم، به جد عراقیها آماده همکاری با ما در عالیترین سطوح خواهند بود کمااینکه در حوزه سرمایهگذاریهای خرد نیز هیچگاه شاهد مخالفت طرف عراقی نبودهایم و ما شرکتهای موفقی در عراق داریم و عراقیها از آنها استقبال کردهاند. مشکل اینجاست که ما هیچ برنامهای برای خروج از تحریم نداریم و این موضوع علاوه بر آسیب در داخل، در فرامرز هم آرامآرام یک ناامیدی ناخودآگاهانه را در میان متحدینمان ایجاد میکند و باعث میشود که به دنبال جایگزین برای ما باشند.