جنگ بی پایان بر سر سوریه/لازمه تسلط بر خاورمیانه، کنترل بر شامات است
دخالت مستقیم متحدان خارجی اسد در درگیری، کشورهای دیگر را نیز بر آن داشت تا به دنبال جای پایی در سوریه باشند. واشنگتن از مخالفان حمایت کرد اما ترجیح میداد اسد همچنان در قدرت باقی بماند. آمریکا مقادیر تسلیحات انتقالیافته به نیروهای مخالف را کنترل میکرد و از دستیابی آنها به سیستمهای دفاع هوایی با وجود بمباران بیرویه نیروی هوایی بشار اسد جلوگیری کرد.
هلال خشان استاد خاورمیانه دانشگاه بیروت: سوریه در طول تاریخ خود هدف تلاشهای بیشماری برای انقیاد توسط قدرتهای خارجی بوده است. از زمان ظهور سوریه امروزی پس از جنگ جهانی دوم، این کشور تحت تأثیر مداخلات خارجی، آشفتگی اجتماعی و بیثباتی سیاسی قرار گرفته است که همه این موارد در مورد دوام این کشور به عنوان یک واحد سیاسی متحد تردید ایجاد میکند.
ایالات متحده یکی از اولین کشورهایی بود که پس از استقلال این کشور در سال 1946، در امور داخلی سوریه مداخله کرد. سازمان سیا از کودتا به رهبری حسنی الزعیم در ماه مارس سال 1949 حمایت کرد تا اطمینان حاصل شود که با وجود مخالفتهای پارلمان سوریه، خط لوله نفت عربستان سعودی از طریق سوریه به لبنان گسترش مییابد.
حزب کمونیست پس از آنکه اداره اطلاعات نظامی(به رهبری عبدالحمید السراج، متحد نزدیک به جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر)، در سال 1955 حزب ملی و اجتماعی سوریه که گرایشهای راستگرایانه داشت را منحل کرد، بهعنوان قدرتمندترین جنبش سیاسی در سوریه ظهور کرد. در همین حال، نفوذ عفیف البیزری، افسر نظامی مارکسیست عفیف البزری پس از کودتای مورد حمایت سیا و عراق، که در سال 1956 شکست خورد، افزایش یافت. البیزری بعدها رئیس ستاد ارتش سوریه شد.
با افزایش نفوذ حزب کمونیست و در بحبوحه بحران سوئز در سال 1956، محبوبیت ناصر در سوریه افزایش یافت و تقاضا برای ادغام با مصر نیز روزبهروز بیشتر شد. این تحولات سیا را بر آن داشت تا کودتای دیگری را با نام رمز «عملیات واپن» طراحی کند که در آن کارکنان ارشد سفارت ایالات متحده در دمشق شرکت داشتند. ایالات متحده همچنین دولت ضدکمونیستی عدنان مندرس، نخستوزیر ترکیه را تحت فشار قرار داد تا نیروهای خود را در نزدیکی مرز سوریه مستقر کند. این اقدام ناصر را متقاعد کرد تا در نمایش نمادین همبستگی با سوریه، نیروهای خود را به مرز ترکیه بفرستد.
درحالیکه حزب خلق مستقر در حلب از تلاش عراق برای ایجاد یک سیستم فدرال با سوریه حمایت کرد، حزب ملی مستقر در دمشق از برقراری روابط قویتر با مصر حمایت کرد. شکاف بین حلب و دمشق منعکسکننده روابط اقتصادی حزب خلق با موصل در عراق و روابط سیاسی دیرینه حزب ملی با مصر بود. در ماه مارس سال 1951، زمانی که سوریه و اسرائیل تلاش کردند منطقهای را که تحت توافقنامه آتشبس 1949 غیرنظامی شده بود، کنترل کنند، درگیریها بین سوریه و اسرائیل آغاز شد. سوریه از کشورهای اتحادیه عرب درخواست کمک نظامی کرد، اما تنها عراق به این درخواست پاسخ داد و پیش از اعزام نیروهای خود به خط آتشبس، رژه نظامی در دمشق برگزار کرد.
در سال 1958 مصر و سوریه در یک کشور واحد به نام جمهوری متحد عربی ادغام شدند. یکی از اولین رهبرانی که به اتحادیه جدید واکنش نشان داد، مندرس، نخستوزیر ترکیه بود که گفت: «برای یک فرد سخت است که شب بخوابد درحالیکه کشوری 6 میلیون نفری در همسایگیاش است اما صبح که برمیخیزد ببیند همان کشور جمعیتی 26 میلیون نفری دارد.» در عربستان سعودی، ملک سعود این ادغام را یک اتحادیه «کثیف» خواند و سعی کرد هواپیمای ناصر را در بازگشت از دمشق ساقط کند.
پس از کودتای سپتامبر 1961 در سوریه که به این اتحاد پایان داد، وزیر اطلاعات ترکیه از شکست این اتحاد ابراز خوشحالی کرد. از آن زمان، سیاست ترکیه در قبال سوریه بر جلوگیری از اتحاد این کشور با هر کشور عربی متمرکز شده است.
پس از انحلال جمهوری عربی متحده در سال 1961، کشورهای خارجی از مداخله در امور سوریه خودداری کردند و کشورهای پیشرو عربی به مسائل دیگری مشغول شدند. در ژوئن 1961، عبدالکریم قاسم، نخستوزیر عراق، اعلام کرد که قصد دارد کویت را ضمیمه خاک عراق کند. این امر باعث شد انگلیسیها چتربازان و کشتیهای دریایی را برای دفاع از کشور نوپای کویت اعزام کنند.
یک سال بعد، کودتای جمهوریخواهان در یمن رخ داد. رهبر این کودتا از ناصر درخواست کمک کرد، و در نهایت یکسوم ارتش مصر برای حمایت از رژیم جدید در یمن اعزام شدند. جنگ داخلی در حال ظهور در یمن، که تا سال 1967 ادامه داشت، توجه خاورمیانه را از سوریه دور کرد. در ژوئن 1967، جنگ ششروزه آغاز شد که منجر به پیروزی گسترده اسرائیل در برابر مصر، سوریه و اردن شد و این کشورها را مجبور کرد تا بر پیامدهای شکست تمرکز کنند.
افسران علوی ارتش بعثی سوریه پس از کودتای فوریه 1966 و در بحبوحه باتلاق مصر در جنگ یمن، بازگشت تهدیدآمیز اخوانالمسلمین در مصر، عملیات سازمان فتح علیه اسرائیل، و مشغولیت کشورهای عربی به نقشههای اسرائیل برای رود اردن، کنترل خود را بر سوریه تشدید کردند. دو ماه پس از مرگ ناصر در سپتامبر 1970، حافظ اسد، وزیر دفاع سوریه، علیه افسران علوی خود کودتا کرد و قدرت را به دست گرفت. در مارس 1971، حافظ اسد با کسب 99/99 درصد آرا براساس کمیته نظارت بر انتخابات، بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
ریاستجمهوری اسد همزمان با توافق کشورهای عربی برای توقف مداخله در امور داخلی یکدیگر بود. در لبنان، آنها تصمیم گرفتند اختلافات خود را با حمایت مالی از 14 گروه چریکی فلسطینی و تعدادی از فرقههای لبنانی که همگی برای کنترل نظام سیاسی کشور با هم درگیر بودند، حل و فصل کنند. در سال 1976، اسد پس از حمله به لبنان برای جلوگیری از شکست سازمان آزادیبخش فلسطین در مقابل شبهنظامیان مسیحی، بر لبنان تسلط یافت. در این میان، اسد برخلاف همه تصورات موفق شد سوریه را از کشوری درگیر عرصه رقابت به یک قدرت منطقهای تبدیل کند.
بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ایران در سال 1979، او یک اتحاد استراتژیک با ایران برای مهار جاهطلبیهای منطقهای صدامحسین، رهبر وقت عراق، ایجاد کرد. وقوع جنگ هشتساله ایران و عراق در سال 1980، کشورهای نفتخیز خلیجفارس را نگران کرد. آنها نسبت به تمایلات توسعهطلبانه ایران و عراق محتاط بودند.
اسد که روابط نزدیک خود را با ایران تقویت میکرد، قول داد که از روابط خود با آیتالله روحالله [امام] خمینی برای جلوگیری از نقض تمامیت ارضی لبنان توسط ایران استفاده کند. با این حال، اسد نتوانست مانع از تأسیس حزبالله در لبنان توسط ایران شود و حزبالله لبنان در سال 1985 تاسیس شد. اسد از نزدیک فعالیتهای حزبالله و ایران را در لبنان زیر نظر داشت، اما پسرش بشار که در سال 2000 جانشین او شد، زیرکی پدرش را نداشت.
حملات 11 سپتامبر کمی بیش از یک سال پس از به قدرت رسیدن بشار اسد رخ داد. دولت بوش برای حمله به عراق برنامهریزی میکرد و این تصمیم را به این دلیل توجیه کرد که باید برنامه ادعایی تسلیحات کشتارجمعی عراق را از بین ببرد. حمله آمریکا به عراق و اعلام جورج دبلیو بوش پس از پایان عملیات نظامی اولیه به عراق مبنی بر اینکه دموکراسی از تهران به دمشق گسترش خواهد یافت، بشار اسد را که به لحاظ سیاسی ثبات زیادی نداشت، نگران کرد. مقامات دولتی علوی و اسماعیلی بشار اسد از او خواستند تا اتحاد استراتژیک پدرش با ایران را احیا کند و برنامههای اصلاحات سیاسی خود را کنار بگذارد.
ایران از اولین روزهای قیام بهار عربی در سال 2011 در کنار اسد ایستاد. ایران نیروهای نظامی و مستشاران خود را به سوریه فرستاد و از بشار اسد حمایت نظامی و مالی کرد. نبرد میدانی علیه شورشیان مسلح را به حزبالله محول کرد و نیروهای اسد را به همراه پرسنل سپاه پاسداران که بهعنوان مستشاران ظاهر شده بودند، سازماندهی کرد. ایران به همراه روسیه و ترکیه راهی را برای حل بحران سوریه بهعنوان جایگزینی برای راهحلی که جامعه بینالمللی به رهبری سازمان ملل ارائه کرده بود، ایجاد کرد. راهحل سازمان ملل شکست خورد زیرا اسد از دادن امتیاز به مخالفان امتناع کرد. در چارچوب مسیر ثانویه حل بحران که در سال 2017 ارائه شد، چندین منطقه کاهش تنش به صورت موقتی ایجاد شد.
روسیه در سپتامبر 2015 پس از اینکه نیروهای ارتش سوریه و شبهنظامیان مورد حمایت ایران در منطقه ادلب شکست قابل توجهی را متحمل شدند، مداخله کرد. مداخله روسیه تفاوت بزرگی در میدان ایجاد کرد و منجر به خسارات هنگفتی برای مخالفان شد. مخالفان تا آن زمان بیش از نیمی از خاک سوریه را تحت کنترل داشتند. روسیه که یک پایگاه هوایی در حمیمیم و یک پایگاه دریایی در طرطوس ایجاد کرده بود، به نیروی نظامی اولیه در سوریه و ضامن بقای بشار اسد تبدیل شد.
دخالت مستقیم متحدان خارجی اسد در درگیری، کشورهای دیگر را نیز بر آن داشت تا به دنبال جای پایی در سوریه باشند. واشنگتن از مخالفان حمایت کرد اما ترجیح میداد اسد همچنان در قدرت باقی بماند. آمریکا مقادیر تسلیحات انتقالیافته به نیروهای مخالف را کنترل میکرد و از دستیابی آنها به سیستمهای دفاع هوایی با وجود بمباران بیرویه نیروی هوایی بشار اسد جلوگیری کرد.
عربستان سعودی بهطور کامل موضع خود را در قبال جنگ بین سالهای 2012 و 2016 تغییر داد. این کشور که در ابتدا حامی اصلی مخالفان سوری بود، تصمیم گرفت در سال 2017 به حمایت خود پایان دهد. بخشی از این تصمیم به دلیل انتخاب دونالد ترامپ در سال 2016 بود که عدم علاقه خود را به سرنگونی بشار اسد اعلام کرده بود. پس از فروپاشی جبهه جنوبی تحت مدیریت ایالات متحده، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به تدریج سیاست خود را به احیای روابط با بشار اسد تغییر دادند.
حمایت ایالات متحده از مخالفان به یگانهای مدافع خلق کُرد (YPG) نیز تعمیم یافت. این یگانها نقش کلیدی در نبرد ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده علیه داعش داشت. این امر باعث شکاف قابل توجهی در روابط بین ایالات متحده و متحدش در ناتو ترکیه شد که با اکثر گروههای مخالف مسلح بهویژه در شمال غرب سوریه روابط برقرار کرده بود.
با تشدید درگیری، هم آمریکا و هم ترکیه نیروهای خود را به سوریه اعزام کردند. واشنگتن علاوه بر کارشناسان و مشاوران، سربازان و تجهیزات نظامی ارسال کرد و پایگاههای هوایی و زمینی در شمال شرق سوریه ایجاد کرد. ترکیه نیروهای خود را برای حمایت از گروههای مخالف مسلح در سه حمله به کار گرفت. در اولین حمله، با عنوان عملیات سپر فرات، ارتش ترکیه در اواسط سال 2016 وارد حومه جرابلس شد. در سال 2018 عملیات شاخه زیتون با تمرکز بر اخراج یگانهای مدافع خلق از عفرین دنبال شد. در سال 2019، نیروهای ترکیه حمله گستردهای را با اسم رمز «چشمه صلح» به قلمرو تحت کنترل نیروهای سوریه دموکراتیک بین شهرهای مرزی راسالعین و تل ابیض آغاز کردند.
مسیر پیش رو
این درگیریها مفهوم حاکمیت در سوریه را به شدت تغییر داده است. حاکمیت مرکزی به دلیل درگیریهای داخلی، مداخلات خارجی و ظهور گروههای مسلح محلی از بین رفته است. این وضعیت دستیابی به راهحل سیاسی و دستیابی به ثبات در سوریه را دشوار میکند. با توجه به تحتالشعاع قرار گرفتن نفوذ منطقهای ایران و تصمیم روسیه برای خروج از سوریه، ترکیه و اسرائیل نقش کلیدی در تعیین سرنوشت کشور سوریه خواهند داشت.
ترکیه منطقه خودمختار کردنشین در شمال شرق سوریه را به عنوان یک تهدید وجودی میبیند، زیرا این منطقه میتواند یگانهای مدافع خلق کُرد را که با حزب کارگران کردستان مستقر در ترکیه مرتبط است قادر سازد تا پایههای یک دولت کُردی که میتواند منجر به تجزیه ترکیه شود را بنا کند. بعید است که ترکیه در برابر فشارهای آمریکا برای خودداری از اقدام نظامی علیه کردها تسلیم شود.
در مورد اسرائیل، حمله حماس در سال 2023 ترس عمیق امنیتی در اسرائیل را تشدید کرده است. بلافاصله پس از سقوط اسد، نیروی هوایی اسرائیل عملیات هوایی گستردهای را آغاز کرد که کل زرادخانه نظامی سوریه را نابود کرد. نیروهای اسرائیلی همچنین مواضع مرزی در سمت سوریه در خط آتشبس سال 1974 را تصرف کردهاند. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در اکتبر 2023 متعهد شد که خاورمیانه را تا پایان جنگ با حماس متحول کند.
به نظر نمیرسد که فروپاشی حکومت اسد، خروج شتابزده ایران از سوریه و بیرون راندن حزبالله از جنوب لبنان این تحول را تکمیل کرده باشد. سوریه با توجه به اقتصاد ویرانشده، جمعیت آسیبدیده و ارتش نداشتهاش بیشتر شبیه به یک اردک لنگ است.