| کد مطلب: ۳۰۱۰۲

پیامدهای سقوط اسد برای ایران

سقوط بشار اسد، نه‌تنها یک رویداد مهم برای سوریه است، بلکه پیامدهایی در سراسر خاورمیانه دارد.

پیامدهای سقوط اسد برای ایران

سقوط بشار اسد، نه‌تنها یک رویداد مهم برای سوریه است، بلکه پیامدهایی در سراسر خاورمیانه دارد. اما پیامدهای این رخداد در هیچ کشوری به اندازه ایران احساس نمی‌شود. خروج ناگهانی تهران از سوریه، که از زمان قیام بهار عربی در سال 2011 از اسد حمایت کرد، آسیبی استراتژیک و نظامی برای ایران است. محور مقاومت ایران که با استفاده از فرصت بهار عربی ساخته شد، برای ارائه عمق استراتژیک به تهران و جلوگیری از حملات طراحی شد.

در سال گذشته، این شبکه ضربات قابل توجهی را متحمل شده است. از زمان حملات 7 اکتبر 2023 توسط حماس، اسرائیل به دنبال تنزل گروه‌های محوری در مرز خود و قطع ارتباط آنها با ایران بوده است. جنگ غزه که هنوز ادامه دارد و منجر به یک بحران انسانی و کشته شدن بیش از 45000 فلسطینی شده است، به شدت به حماس آسیب رسانده است.

حزب‌الله که رهبری آن تصمیم به حمایت از حماس و حمله به اسرائیل در 8 اکتبر گرفت، با واکنش نظامی اسرائیل به شدت تضعیف شده است. در میان این خسارات، ایران از آتش‌بس لبنان که در ماه نوامبر به دست آمد، به عنوان فرصتی برای بازسازی حزب‌الله حمایت کرد. با این حال، سقوط اسد یک شکست دیگر برای تهران است محدودیت‌های استراتژی «وحدت جبهه‌ها» را نشان می‌دهد که هدف آن هماهنگ کردن اقدامات عناصر محور مقاومت بود.

درحالی‌که فعالیت اعضای محور مقاومت همچنان ادامه دارد و مطمئناً برای انطباق با شوک‌های نظامی اسرائیل در حال تغییر است، ایران در وضعیت دفاعی قرار دارد و بازدارندگی‌اش تضعیف شده است. نقش سوریه در این محور اغلب به عنوان یک پل زمینی بود که به ایران اجازه می‌دهد منابع مورد نیاز حزب‌الله را فراهم کند. با این حال، رابطه ایران و سوریه عمیق‌تر بود.

حافظ اسد، پدر بشار اسد اولین رهبر عرب بود که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت. سوریه همچنین تنها کشور منطقه‌ای بود که آشکارا از ایران در طول جنگ هشت‌ساله‌اش با عراق که با حمله صدام حسین به خاک ایران آغاز شد، حمایت کرد. دو کشور علیه اسرائیل متحد باقی ماندند و از رشد حزب‌الله حمایت کردند. روابط دو کشور پس از جنگ خلیج فارس در سال 1990 ضعیف بود زیرا اسد به دنبال گسترش اتحادهای منطقه‌ای خود از جمله پیوندهای جدید با کشورهای حاشیه خلیج فارس بود.

با این حال، دو کشور به توسعه روابط اقتصادی و نظامی ادامه دادند و این همکاری در طول حمله آمریکا به عراق در سال 2003 عمیق‌تر شد. در نتیجه این تاریخ مشترک، در جریان قیام سوریه در سال 2011، ایران و حزب‌الله برای نجات اسد وارد عمل شدند و نقش او را در محور مقاومت تثبیت کردند. پس از لشکرکشی اسرائیل به غزه و لبنان، خروج ایران از سوریه نشان داد که محور مقاومت «دفاع پیش‌رونده» برای ایران فراهم نکرده است. تهران کاملاً آگاه است که کارزار اسرائیل علیه این محور هنوز به پایان نرسیده است.

اسرائیل با اعلام جنگ در هفت جبهه، هنوز به طور صریح به تهدیدات عراق، یمن یا ایران رسیدگی نکرده است. این مسائل باعث شده است تا ایران به ارزیابی مجدد دکترین دفاعی خود که مدت‌هاست بر محور مقاومت و تسلیحات بالستیک متکی بوده، بپردازند. در شرایطی که محور مقاومت دیگر به طور کامل قادر به ارائه توان بازدارندگی به تهران نیست، بحث‌های داخلی بر سر برنامه هسته‌ای این کشور آغاز شده است.

این در حالی است که ایران برای دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ آماده می‌شود. کمپین جدید «فشار حداکثری» ترامپ علیه تهران احتمالاً تحریم‌ها و نظارت شدیدتری بر صادرات و تجارت نفت ایران اعمال خواهد کرد. این موضوع ایران را با چالش سختی روبه‌رو می‌کند. تهران قطعاً به دنبال تغییر موقعیت خواهد بود. هم برای جلوگیری از تهدیدهای بیشتر و هم برای عملیاتی نگه داشتن شبکه‌های محور مقاومت. انجام این کار به این معنی است که ایران عقب‌نشینی تاکتیکی را برای ارزیابی چشم‌انداز منطقه‌ای در نظر خواهد گرفت و به دنبال فرصت‌هایی برای بازسازی در لبنان و توسعه روابط جدید در چشم‌انداز سیاسی جدید سوریه خواهد بود.

همچنین ایران سرمایه‌گذاری‌های سیاسی و اقتصادی خود را در عراق و یمن تقویت خواهد کرد. روابط قوی‌تر در میان کشورهای عربی خلیج‌فارس، به‌ویژه با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، فرصتی برای حُسن‌نیت و سرمایه‌گذاری در روابط منطقه‌ای است. با این حال، ایران مجبور است همه این کارها را انجام دهد، درحالی‌که همزمان تلاش می‌کند تا به توافقی با دولت ترامپ دست یابد.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
آخرین اخبار