زندانهای پدرسالاری/ واکنشهای گسترده به آخرین اظهارنظرهای مسئولان دولت انتقالی سوریه درباره تحصیل، اشتغال و زندگی روزمره زنان
بعد از سقوط بشار اسد و روی کار آمدن شورشیان سوری، سرنوشت زنان بعد از سالها درگیری و جنگ در سوریه مورد توجه قرار گرفته؛ زنانی که بیشترین بازماندگان انواع خشونت و آوارگان تمام این سالها بودند.
مهسا احمدی خبرنگار اجتماعی
«سوریه افغانستان نیست، جلوی آموزش زنان را نخواهم گرفت»؛ این تازهترین اظهارنظر جولانی است که حالا بیشتر دوست دارد خود را بهنام واقعیاش یعنی «احمدالشرع» بخواند. بعد از سقوط بشار اسد و روی کار آمدن شورشیان سوری، سرنوشت زنان بعد از سالها درگیری و جنگ در سوریه مورد توجه قرار گرفته؛ زنانی که بیشترین بازماندگان انواع خشونت و آوارگان تمام این سالها بودند.
هرچند جولانی حالا میگوید زنان حق تحصیل دارند و در ولایت ادلب که از سال ۲۰۱۱ در کنترل شورشیان بوده، زنان 60 درصدِ دانشجویان دانشگاههای این ولایت بودهاند اما همین چند روز پیش بود که «عبیده ارنعوت»، سخنگوی دولت انتقالی سوریه در مصاحبهای با شبکه تلویزیونی لبنانی الجدید، گفت که «ترکیب بیولوژیکی» زنان آنها را برای پستهایی مانند وزیر دفاع یا نقشهایی در قوهقضائیه نامناسب میکند؛ اظهاراتی که واکنشهای گستردهای را برانگیخته و فعالان سوری انتقادات شدیدی را به او وارد کردهاند. «هبا الگل»، یکی از این فعالان برجسته سوری است که پاسخ کوبندهای به ارنعوت داده و او را به تداوم دیدگاههای منسوخ و واپسگرایانه متهم کرده است.
این سخنان ضد و نقیض مسئولان تازه روی کار آمده، سوالها درباره آینده زنان سوریه را پرتکرار کرده؛ این انقلاب زنان را آزاد میکند؟ بر سر آوارگان و بیخانمانهای زن چه میآید؟ آیا قوانینی برای کاهش خشونت علیه زنان تصویب خواهد شد؟ جایگاه زنان در مشاغل کجاست؟ آیا آنها بیشازپیش به خانه رانده میشوند؟ و....
اینها پرسشهایی است که حالا بسیاری از زنان پناهجوی سوری که در سرتاسر جهان پناهنده شدهاند از خودشان و دیگران میپرسند و بین بازگشت و ترک همیشگی وطن سرگردانند. مثل آوا، زن کرد سوری که از سال 2015 کشورش را به مقصد بریتانیا ترک کرد و حالا به The Cotton Tree Trust (نهادی که در سال 2016 برای ارائه حمایت و کمک به پناهندگان و پناهجویان در بریتانیا تاسیس شد) میگوید، فکر بازگشت به سوریه چیزی است که سعی میکند از آن اجتناب کند: «دلم عمیقاً برای پدرم تنگ شده و میخواهم دوباره او را ببینم اما ضربهای که متحمل شدهایم، ترسی که در تمام وجودم ریشهدار است، حتی فکر کردن به بازگشت را بسیار دشوار میکند.
خاطرات همه چیزهایی که از سر گذراندهایم هنوز تازه است و ایده شروع دوباره در چنین محیط نامطمئنی بسیار طاقتفرساست. درحالیکه رویای پیوستن مجدد به خانوادهام را دارم، میدانم که بهعنوان یک زن کرد، باتوجه به خطرات و چالشهای جاری، هیچ تضمینی وجود ندارد که فرصتی برای پیشرفت واقعی در سوریه داشته باشم. این فقط در مورد ایمنی فیزیکی نیست، بلکه در مورد این است که بتوانید با عزت زندگی کنید و آیندهای داشته باشید. اما رویای روزی با هم بودن و زندگی در صلح و امنیت، چیزی است که ما همچنان به آن پایبندیم. این رویایی است که هم ناخودآگاه و هم شجاعانه برای تحقق آن تلاش میکنیم.»
یک دیدگاه منسوخ و مبارزه برای برابری
«هبا الگل»، فعال برجسته سوری، «عبیده ارنعوت»، سخنگوی دولت انتقالی سوریه را به تداوم دیدگاههای منسوخ و واپسگرایانه متهم کرده است. الگل در نامه سرگشادهای که بهطور گسترده منتشر شد، ادعاهای ارنوت را به چالش کشید و سهم تاریخی زنان سوری در سیاست، جامعه و ارتش را برجسته کرد. او نوشته است: «شما به چه حقی به ترکیب زیستی بهعنوان مبنایی برای منع زنان از هر سمتی، حتی ریاستجمهوری سوریه، استناد میکنید؟»
الگل بر تاریخ غنی سوریه از رهبران زن ازجمله شخصیتهایی مانند زنوبیا، ایشتر، و جولیا دومنا، همچنین پیشگامان مدرنی مانند کاپیتان نازیکالعابد که نقشی محوری در ارتش اولیه سوریه ایفا کرد و آلیس کندلفت، تاکید کرده است. او دستاوردهای مهمی را که زنان سوری مدتها قبل از همتایان اروپایی خود به دست آوردند و شکل دادن فعالانه به چشمانداز سیاسی و اجتماعی کشور را، به ارنعوت یادآوری کرد.
الگل در نامه خود همچنین استناد ارنعوت به استدلالهای مذهبی برای توجیه محدود کردن نقش زنان را رد کرد. او نمونههای تاریخی را از تاریخ اسلام ذکر کرد، مانند الشفاء بنتعبدالله که خلیفه عمربن خطاب بهعنوان اولین وزیر زن منصوب کرد: «اگر قصد استناد به قوانین اسلامی را دارید، ممکن است بخواهید میراث پیشینیان ما را که نقش رهبری و حکومت را به زنان واگذار کردند، دوباره مرور کنید. در مقام مقایسه، دیدگاه شما هم قهقرایی است و هم با اصول اسلامی فاصله دارد.»
خالد سرهان، فعال اجتماعی سوری هم این احساسات را در نقدی جداگانه تکرار کرد و اظهارات ارنعوت را «سطحی و سادهلوحانه» خواند. او نوشت: «به نظر میرسد این سخنگوی محترم از نقش عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زنان سوریه در طول بیش از 10 هزار سال تمدن بیخبر است. اظهارات او نشاندهنده یک ناآگاهی نگرانکننده از تاریخ و حکومت است.» سرهان همچنین از فقدان درک ارنعوت درباره علوم سیاسی و حکمرانی گفت که نظرات او با اصول نمایندگی دموکراتیک ناسازگار است. او به دولت انتقالی نسبت به تکرار اشتباهات رژیمهای دیگر و بیگانگی بخشهای بزرگی از مردم هشدار داد.
الگل و سرهان از ارنعوت و اداره سیاسی خواستند تا بهجای برافروختن دوباره بحثهایی که مدتهاست حل شده است، بر ساختن یک سوریه یکپارچه و فراگیر تمرکز کنند: «زنان را رها کنید تا مسیرهای خود را ترسیم کنند.» الگل با اخطار نسبت به پذیرش فراگیر شکستهای رژیمهای گذشته از دولت جدید خواسته متحد آنان باشند، نه دشمن آنها. سرهان هم گفته: «اعتماد شکننده سوریها به شما را هدر ندهید. انقلاب برای عزت، عدالت و برابری اتفاق افتاد، اصولی که نمیتوان به آنها خدشه وارد کرد.»
سروصدای سخنان ارنعوت بر چالشهای گستردهتری که دولت انتقالی سوریه با آن روبهرو است، تأکید میکند؛ چون دولت انتقالی سوریه با ایجاد توازن بین دیدگاههای گوناگون دستوپنجه نرم و در عین حال تلاش میکند تا کشوری جنگزده را بازسازی کند. اینکه آیا دولت به این انتقادات رسیدگی خواهد کرد یا نه، باید دید، اما فعالان تکلیف یک چیز را روشن کردهاند: «مبارزه برای برابری و نمایندگی در سوریه هنوز به پایان نرسیده است.»
هنگام همبستگی جهانی است
صندوق جهانی زنان که 40 سال پیش تأسیس شد تا شکافها در تأمین مالی سازمانهای فمینیستی محلی را پر کند، در گزارشی که بهتازگی منتشر کرده، نوشته که این لحظه دگرگونکننده در سوریه نیازمند همبستگی جهانی است. در این گزارش آمده است: ما از جامعه بینالمللی میخواهیم که به نمایندگی از سوریها صحبت نکند، بلکه در کنار رهبران فمینیستی که انقلابها را رهبری میکنند و خواهان عدالت، آزادی و کرامت هستند، بایستند.
این گزارش بهنقل از یکی از دریافتکنندگان کمک مالی این صندوق جهانی در سوریه نوشته است: «امیدی که امروز احساس میکنیم چیزی شبیه به همان هفتههای اول است که به خیابانها آمدیم و جرأت پیدا کردیم که آزادی و کرامت را فریاد بزنیم. ما معتقد بودیم که جهان برای محافظت از بشریت و دفاع از ارزشهایی که ادعا میکردند برایشان عزیز است، به ما خواهد پیوست.»
این صندوق خطاب به جوامع گفته که شرکای ما فوراً خواستار اقدامی برای رسیدگی به نیازهای حیاتی ازجمله حمایت از زنان، حمایت از ادغام مجدد از بازماندگان و کسانی که بهتازگی از زندان آزاد شدهاند، حفظ شواهد حیاتی و جستوجو برای افرادی که هنوز مفقودند، هستند: «آنها بر اهمیت بودجه بلندمدت برای بازسازی جامعه مدنی و زیرساختهای سوریه، پاسخگویی به نیازهای بشردوستانه جاری، و حمایت از آوارههای سوری که به خانه بازمیگردند تاکید میکنند. رهبران فمینیست در خط مقدم بر نیاز به کمپینهای آگاهسازی و برنامههای حفاظتی برای مبارزه با خشونت اجتماعی و جنسیتی، حمایت روانی و اجتماعی جامع از زنان آسیبدیده از بازداشت یا جابهجایی اجباری، و دسترسی به خدمات ضروری مانند آموزش، مراقبتهای بهداشتی و پاکی تاکید میکنند. آنها از جامعه بینالمللی میخواهند که از گفتوگو بین جناحها حمایت کند، از درگیری بیشتر جلوگیری کند و از مشارکت فعال زنان در فرآیندهای صلحسازی، حل مناقشه و تصمیمگیری اطمینان حاصل کند.»
در ادامه این گزارش نوشته شده است: «ما به صدای سوریهایی که سالها شکنجه، گرسنگی، بمباران و بازداشت را پشت سر گذاشتهاند، احترام میگذاریم. یکی از دریافتکنندگان کمک از صندوق ما میگوید که زیرساختهای ویرانشده، فقدان شرایط اولیه زندگی و اطمینان سیاسی مداوم، زندگی روزمره زنان را به یک چالش بزرگ تبدیل کرده است. خانوادهها در شرایط وخیم زندگی میکنند و بسیاری از زنان از بازداشت یا آوارگی اجباری رنج بردهاند. آنها نیاز به حمایت روانی و اجتماعی همهجانبه دارند. مشارکت زنان در تصمیمگیری در این مرحله انتقالی برای شکل دادن به آینده سوریه و تامین حقوق آنها بسیار مهم است.»
در پایان این گزارش آمده: «بیش از 12 میلیون سوری به اجبار آواره شدهاند و امروز، هزاران نفر سفر خود را به خانه آغاز میکنند. ما به بسیاری از فعالان، پزشکان، مدافعان حقوق زنان، روزنامهنگاران و قهرمانان روزمره فکر میکنیم که این لحظه را ممکن کردند. کسانی که جان خود را برای این چشمانداز سوریه آزاد فدا کردند. ما همچنین از جامعه مدنی پرجنبوجوش سوریه را که در سرتاسر جهان پناهنده شده است که خواستههای انقلاب را زنده نگه داشتهاند، قدردانی میکنیم: گروههای بازماندگان، انجمنهای خانوادگی، هنرمندان، وکلا، مدافعانی که همچنان خواستار عدالت برای جنایات جنگی و حمایت از غیرنظامیاناند. ما سخنان دریافتکننده کمک مالی خود در کمپین سوریه را تکرار میکنیم که میگوید: «زمان آن فرا رسیده است که سوریها سوریه صلحآمیز را رهبری کنند. آزاد و دموکراتیک، پرجنبوجوش و متنوع.»
انقلابی که زنان را آزاد نکند، انقلاب نیست
«آینده زنان سوریه چه میشود؟ انقلابی که آنها را آزاد نکند اصلاً انقلاب نیست.» این جمله، تیتر نوشته تازه «مونا الطحاوی»، فمینیست و روزنامهنگار مصری در روزنامه گاردین است. یادداشتی که به نقش زنان در سوریه جدید پرداخته و میگوید زنان باید با پدرسالاری نهادینهشده در این کشور مبارزه کنند. او نوشته است:
«13 سال پس از پیوستن به موج انقلابی در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا، سوریها میتوانند بگویند نام بشار اسد را در کنار حسنی مبارک از مصر، زینالعابدین بنعلی از تونس، معمر قذافی از لیبی و علی عبدالله صالح از یمن در کتابهای تاریخ ثبت کردهاند اما همانطور که در 13 سال گذشته در همه آن کشورها نشان داده شده است، رهایی به چیزی بیش از حذف یک نفر از کاخ ریاستجمهوری نیاز دارد و ما زنان، بهویژه، این را میدانیم.
امروز به رزان زیتونه، یک انقلابی سوری فکر میکنم که به همراه سه نفر از همرزمانش، که درمجموع بهنام «چهار دوما» شناخته میشوند، در 9 دسامبر 2013 در قلمرو تحت کنترل شورشیان ناپدید شدند؛ 11 سال و کمتر از یک روز قبل از سرنگونی اسد. انقلاب زیتونه همه را هدف قرار داد: رژیم اسد، گروههای شورشی و شبهنظامیان اسلامگرا.
او در ایمیلی به تاریخ مه 2013 به دوست و همکار حقوق بشر خود ندیم حوری نوشت: «ما انقلاب نکردیم و هزاران نفر را از دست ندادیم تا چنین هیولاهایی بیایند و همان تاریخ ناعادلانه را تکرار کنند. چه فایدهای دارد که یک ستمگر را با دیگری جایگزین کنیم؟»
من بهعنوان یک روزنامهنگار، با زنانی از تونس، سوریه، لیبی و مصر درباره تجربیات آنها از قیامهای مردمی مصاحبه کردهام. برای زنان، همیشه دو انقلاب وجود داشته است؛ یکی جنگ با مردان علیه رژیمهایی که همه را سرکوب میکنند و دومی علیه رژیمهایی در گوشه خیابان و در اتاق خواب که همراه با رژیم حاکم که زنان را سرکوب میکند. اینکه تصورات انقلابی تقریباً همیشه بیرون از خانه متوقف میشود، باید همه ما را فراتر از خشم سوق دهد.
من میخواهم اسد را نهتنها از کاخ ریاستجمهوری حذف کنیم، بلکه او را از گوشه خیابان و اتاق خواب سرنگون کنیم. من میخواهم که هر انقلابی نهتنها مجسمههای ظالم را سرنگون کند، بلکه چیزی را که من آن را پدرسالاری مینامم و بهعنوان ظالمی که در دولت، خیابان و خانه زندگی میکند، سرنگون کند. سختترین انقلاب از همه آنها انقلاب در خانه است، زیرا همه دیکتاتورها به خانههای خود میروند. هرچقدر هم که باید از دیدن سرنگونی دیکتاتورها شادمان باشیم و به همان اندازه که از دیدن این کشورها به سمت آزادی و عدالت، هرچند ناشیانه، به وجد آمدهایم، من بهشدت آگاهم که اگرچه زنان ممکن است در سنگرها در کنار مردان بوده باشند، پس از انقلاب، آنها در خطر از دست دادن حقوقیاند که دارند.
خوب است که با هم راهپیمایی کنیم و جان خود را در مقابل رژیم به خطر بیاندازیم اما پس از پایان اعتراض چه میشود؟ وقتی خانه خطرناکترین مکان برای زنان و دختران در سراسر جهان ازجمله در سوریه است، انقلاب علیه دولت چه فایدهای دارد؟ زنان در سوریه که تخریب زندانها و سیاهچالههایی را جشن میگیرند که برای دههها هزاران هزار مخالف سیاسی را در خود نگه داشتهاند، باید از خود بپرسند که چه زمانی زندانهای پدرسالاری هم ویران خواهد شد. لباسی که آنها باید بپوشند، توانایی حرکت آزادانه آنها یا اجبار به ازدواجهای زودهنگام مسائلی است که باید به آن فکر کنند.
نبرد بر سر بدن زنان تنها با یک انقلاب ذهنی میتواند پیروز شود. اغلب، زنان بهدلیل جرأت طرح سیاستهای هویتی مورد سرزنش قرار میگیرند و از آنها خواسته میشود که مسائل زنان را برای هدف بزرگتر همبستگی یا وفاداری به انقلاب کنار بگذارند. این یک اشتباه است. دقیقاً اکنون که فرصت بازسازی پیش روی ماست، باید با سرسختی بر رهایی برای همه پافشاری کنیم.
برای اینکه انقلاب همه ما را آزاد کند، باید خیلی بیشتر از تغییر رژیم باشد. من انقلابی میخواهم که جاهطلبانهتر از آن باشد. بالاتر هدف بگیرید! انقلابی را بخواهید که مردم را تغییر دهد. انقلابها مدتهاست که درباره مردان بوده است؛ درباره آنچه میخواهند و اینکه چگونه به آن دست مییابند. زیرا پدرسالاری کلماتی را که ما به کار میبریم و شیوههایی را که میبینیم تعیین میکند. قوانین و واژگان حقوق بشر بهرسمیت نمیشناسد که خشونت شریک صمیمی نوعی شکنجه است و آنچه مردان با زنان انجام میدهند «خشونت خانگی» است.
بهطور مشابه، انقلابها بهندرت بهعنوان یک موفقیت به حساب میآیند، مگر اینکه مردان بتوانند بگویند رژیم را تغییر دادهاند؛ یعنی مقداری از قدرت دولت را برای خود ربودهاند. به ما گفته میشود که انقلاب «واقعی»، انقلابی است که رسانهها و کتابهای تاریخ ثبت میکنند و علیه دولت توسط مردان رخ میدهد و تا زمانی که رژیم را تغییر ندهیم، هیچچیز تغییر نکرده است.
وقتی درباره اینکه چرا خاورمیانه به یک انقلاب جنسی نیاز دارد، مینوشتم بعضی از مردان بدون کنایه یا ذرهای درک از آسیبهای مردسالاری به من میگفتند: «میدانی، مردها هم آزاد نیستند.» و پاسخ من همیشه این خواهد بود: «درواقع دولت به همه ما ظلم میکند، زن و مرد. بااینحال دولت، خیابان و خانه با هم زنان را سرکوب میکنند.» انقلاب واقعی و نبرد واقعی، بین مردسالاری و زنان است. تا زمانی که خشم از سرکوبگران در کاخهای ریاستجمهوری به ظالمان در خیابانها و خانههای ما تغییر نکند - مگر اینکه آن ظالم را در ذهنها، اتاقخوابها و گوشه خیابانهایمان سرنگون کنیم - انقلاب ما حتی شروع نشده است.»
چرخه خشونت مبتنی بر جنسیت
درحالی فعالان سوری و دیگر فعالان زن عرب درباره حقوق زنان در سوریه مینویسند که خشونت مبتنی بر جنسیت علیه زنان سوری موضوعی پیشینه دار است، UNFPA (آژانس سلامت جنسی و باروری سازمان ملل متحد) در گزارشی که آوریل امسال منتشر کرد از این خشونتها نوشت. در گزارش این نهاد آمده است:
شطح، زنی از دیرالزور که از خشونتهای جنسیتی بازمانده است، میگوید: «فکر نمیکنم جهان امروز معنای یک زن که در سوریه زندگی میکند را بفهمد.»
در اواخر سال 2023، دیرالزور به یکی از کانونهای بدترین تشدید درگیریها تبدیل شد که سوریه از سال 2019 شاهد آن بود و منجر به آوارهشدن بیش از 120 هزار نفر شد و بهشدت بر خدمات ضروری مانند مراقبتهای بهداشتی، آموزشی و تامین آب تأثیر گذاشت.
13 سال پس از شروع بحران در سال 2011، ظرفیت خدمات اولیه در سوریه همچنان رو به زوال است. با وجود تلاشهای مستمر بازیگران بشردوستانه، این بحران همچنان یکی از پیچیدهترین شرایط اضطراری بشردوستانه و حفاظتی در جهان است. در سال 2024، 16/7 میلیون نفر به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند که بالاترین رقم از سال 2011 است. این شامل بیش از 8 میلیون زن و دختر است که حدود 4/1 میلیون نفر از آنها در سنین باروریاند. در همین حال، بیش از 6/3 میلیون آواره سوری در پنج کشور همسایه - ترکیه، لبنان، اردن، عراق و مصر - باقی ماندهاند که تقریباً نیمی از آنها زناناند که با خطرات خشونتآمیز، استثمار و فقدان دسترسی به خدمات ضروری روبهرو هستند. علاوه بر اینکه بسیاری از زنان به خدمات باکیفیت سلامت جنسی و باروری دسترسی ندارند، خشونت مبتنی بر جنسیت همچنان زندگی روزمره زنان و دخترانی که تحتتأثیر این بحران قرار گرفتهاند را فرا گرفته است.
«سالی»، یک جوان ساکن کمپ عریشه در سوریه، میگوید: «در سالهای اخیر اوضاع بهطور قابلتوجهی بدتر شده است.» او که در 14 سالگی مجبور به ازدواج شد، مدت کوتاهی پس از شروع بحران، خوشبختانه در یک فضای امن تحت حمایت UNFPA قرار گرفت که به او در بهبود ضربه روحیاش کمک کرد: «این یک داستان رایج برای بسیاری از دختران اینجاست، با اینحال بسیاری از آنها فرصت پیدا کردن حمایتی که برای من انجام داد را ندارند.»
تجارب زنان مانند سالی عمیقاً تحتتأثیر اشکال به هم پیوسته خشونت و نابرابری جنسیتی است که اغلب با نگرشهای تبعیض آمیز مربوط به سن، وضعیت جابهجایی، ناتوانی و وضعیت تأهل تشدید میشود. گزارشها بهطور مداوم آزار و اذیت،خشونت از طرف شرکای صمیمی و اعضای خانواده، ازدواجهای کودکان و اجباری منجر به بارداری زودرس، همچنین خشونت و استثمار جنسی را برجسته میکنند. علاوه بر این، در سالهای اخیر شاهد گسترش خشونت مبتنی بر جنسیت با تسهیل فناوری بهعنوان یک نگرانی رو به رشد بودهایم.
چنین شرایطی محیطی مضر را تداوم میبخشد که در آن سلامت و رفاه زنان در معرض تهدید دائمی قرار دارد و منجر به کاهش ارزش، دستکاری، استثمار و متعاقب آن مقصر دانستن قربانیان میشود. بهویژه دختران نوجوان با موانع متعددی روبهرو میشوند که در طول زندگی آنها را دنبال میکند. این چالشها اغلب با محدودیتهای آزادی رفتوآمد و خشونت خانگی شروع میشوند و با رشد به موضوعاتی مانند ازدواجهای کودکان و اجباری، آزار خانگی مداوم، بارداریهای اولیه، خشونت جنسی و استثمار تبدیل میشوند. علاوه بر این، محرومیت از فرصتهای آموزشی، چشمانداز آینده آنها را بیشتر کاهش میدهد و بهطور بالقوه آنها را در چرخهای بیامان از خشونت و استثمار حبس میکند.
چالشهای مشابه زندگی بیش از 6/3 میلیون پناهنده سوری را که در کشورهای همسایه پراکنده شدهاند، رنج میدهد؛ جایی که زنان بهویژه آسیبپذیرند. علاوه بر این، پناهندگان سوری در کشورهای میزبان خود با موانع متعددی روبهرو هستند که سفر آنها را به سمت بهبودی و بازسازی زندگی خود پیچیده میکند. این موانع از تفاوتهای زبانی و فرهنگی تا تبعیض، مشکلات اقتصادی و موانع دسترسی به شغل، آموزش، مراقبتهای بهداشتی و خدمات حیاتی را شامل میشود.
برای زنان در میان جمعیت پناهنده، این چالشها نهتنها آسیبپذیری آنها را در برابر خشونت و استثمار افزایش میدهد، بلکه مانع از مراجعات قانونی و تلاشهای آنها برای ادغام اجتماعی میشود و منجر به، بهحاشیه راندهشدن و طرد شدن آنها از جامعه میشود. فضاهای امن که برای زنان و بازماندگان خشونت مبتنی بر جنسیت، ضروری است، در حال بستهشدن است و آنها را بدون پناهگاه یا حمایت میگذارد.