سازمان پیمان مرکزی سنتو از تشکیل و عضویت ایران تا انحلال
پیمـان سست
تفاوت پیمان بغداد با پیمان سعدآباد که در سال ۱۳۱۶ میان ایران، ترکیه و افغانستان به امضا رسید، این بود که در آن پیمان این سه کشور متعهد شده بودند به خاک یکدیگر تعرض نکنند ولی در پیمان بغداد، همکاریهای متقابل نظامی پیشبینی شده بود و ضمن عدم حضور افغانستان اعضای پیمان بغداد شامل چهار کشور همسایه و دو قدرت بینالمللی بود.
پیمان سنتو یا سازمان پیمان مرکزی مهمترین اتحاد نظامی بوده که ایران طی دوران معاصر در آن عضو شده است و البته عمر چندانی نیز نداشته و با وقوع انقلاب اسلامی به پایان رسیده است. پیمان سنتو که با پیمان بغداد میان ترکیه و عراق در سال 1333 آغاز شد، در ادامه با پیوستن ایران و پاکستان و انگلستان تکمیل شد و ایالات متحده آمریکا نیز بهعنوان عضو ناظر در آن حضور پیدا کرد.
این پیمان نظامی با هدف مقابله احتمالی در صورت تجاوز اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده بود و ادامه پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو تلقی میشد. با خروج عراق در سال 1337 این پیمان ضربه بزرگی خورد و در نهایت نیز با خروج ایران در 20 اسفند سال 1357 به کلی بلاموضوع شده و از بین رفت تا تنها اتحاد نظامی ایران در دوران معاصر به پایان خود برسد.
در واقع پیمان برای بانی آن عراق خوشیمن نبود و رژیم سلطنتی به خونینترین شکل سرنگون و نابود شد و رژیم سلطنتی ایران نیز دچار انقلاب و سرنگونی شد و دو کشور عضو یعنی ایران و عراق نیز چندی پس از انحلال پیمان وارد طولانیترین جنگ دوران معاصر جهان شدند. عراق به عنوان بانی سازمان سنتو بلافاصله پس از خروج از این پیمان در سال 1338 مناقشه نظامی با ایران را آغاز کرد.
ایران طی قرون متمادی کشوری بوده که مورد تجاوز نظامی قرار گرفته و همواره نقش مدافع داشته است. نوع قرارگیری ایران در میانه منطقه غرب آسیا موجب شده تا از شرق و غرب و در قرون جدید از شمال و جنوب مورد حمله قرار گیرد و این حملات علاوه بر تمامیت ارضی گاهی استقلال و حاکمیت ایران را نیز مورد تهدید قرار داده است.
به همین دلیل در برخی دورهها ایران عموماً تلاش کرده با اتحاد و پیمانهای دوستی به این ناامنی پاسخ دهد. تلاش برای اتحاد و دوستی با کشورهای اروپایی و گورکانیان هند در دوره صفوی با هدف مقابله با امپراطوری عثمانی صورت گرفت و در دوره قاجار نیز همین تلاش برای مقابله با روسیه تزاری متجاوز صورت گرفت اما ثمره چندانی برای ایران نداشت. با روی کارآمدن رضاشاه و در سایه نظام بینالملل مبتنی بر دولت-ملت پس از جنگ جهانی اول بود که ایران نیز تلاش کرد روابط متوازنتری را با همسایگان خود برقرار کند.
در نخستین این نوع قراردادها که پیش از روی کارآمدن رضاشاه مذاکرات آن صورت گرفته بود، ایران و شوروی در قرارداد 1921 حدود مرزی یکدیگر را به رسمیت شناخته و پیمان عدم تعرض و دخالت در امور داخلی بستند؛ هر چند شوروی در ماده پنج و شش این معاهده حق دخالت نظامی در ایران در صورت استفاده از خاک ایران علیه شوروی محفوظ نگه داشته بود که در جریان جنگ جهانی دوم نیز به آن استناد کرد. با این حال تثبیت مرزها دستاورد مناسبی در مقابل روسیه متجاوز بود. رضاشاه در ادامه برقراری نظم داخلی و سرکوب شورشهای محلی به منظور تثبیت حدود مرزی با ترکیه و افغانستان و عراق اقداماتی را انجام داد که هرچند به نحوه برخی از این تعیین حدود بهویژه ترسیم مرز ایران و ترکیه انتقاداتی وارد است اما در هر حال از جهت رفع اختلافات میان همسایگان ارزشمند بود. در پی این اقدامات بود که زمینههای انعقاد پیمان سعدآباد فراهم شد.
در پیمان سعدآباد یا عهدنامه عدم تعرض، که در تاریخ ۱۷ تیرماه سال ۱۳۱۶در کاخِ سعدآباد تهران، میان ایران، عراق، افغانستان و ترکیه به امضا رسید دولتهای امضاکننده، متعهد شدند که از مداخله در امورِ داخلیِ یکدیگر، خودداری نموده و مرزهای مشترک را محترم بشمارند. همچنین از هرگونه تجاوز نسبت به خطوط مرزی یکدیگر خودداری کرده و از تشکیل جمعیتها و دستهبندیهایی که هدف آنها اختلال در صلح میان کشورهای همجوار و همپیمان است، جلوگیری کنند. با وجود اینکه این پیمانها اصل عدم تعرض را به رسمیت شناخته بودند اما همچنان با اتحاد و پیمان نظامی فاصله داشتند.
تشکیل پیمان بغداد
نخستین بار نوری سعید نخستوزیر عراق در بهمن ۱۳۳۳ از تشکیل اتحادیهای نظامی مرکب از آمریکا، انگلستان، ترکیه، پاکستان، ایران و عراق خبر داد که دولت ایران در تایید یا تکذیب آن موضعی نگرفت. در پی اعلام نوری سعید عراق و ترکیه پیمان بغداد را بستند و اعلام کردند که کشورهای عضو اتحادیه عرب و «دیگر کشورهای علاقهمند به صلح و امنیت خاورمیانه» که عراق و ترکیه آنها را به رسمیت شناخته باشند، میتوانند به این پیمان بپیوندند. ۴۰ روز بعد هم انگلستان به این پیمان پیوست.
پاکستان نیز که خواستار کمکهای فنی انگلیس برای ساخت راکتور اتمی برای ایجاد توازن با هند از یک سو و گرفتن کمکهای نظامی از آمریکا برای مهار چالشهایش با پشتونهای افغانستان بود، در ۳۰ شهریور ۱۳۳۴ به این پیمان پیوست. پیمان بغداد مشتمل بر یک مقدمه، دو نامه تفسیری و ۸ ماده بود و به ۳ زبان عربی، ترکی استانبولی و انگلیسی نوشته شد. این پیمان مواردی شامل همکاری کشورهای عضو در امور دفاعی و امنیتی، پیشبینی تشکیل هیئتهای اجرایی مفاد پیمان، تعهد در عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، تعهد درخصوص سازگاری مواد پیمان با میثاقها و قراردادهای بینالمللی، اجازه امکان پیوستن کشورهای دیگر به پیمان، پیشبینی تشکیل شورای دائمی پیمان با حضور وزرای کشورهای عضو، پیشبینی مدت ۵ سال برای پیمان با امکان تمدید آن و نحوه امضای پیمان بود.
در مقدمه پیمان بغداد آمده بود: «با توجه به اینکه روابط دوستانه و برادرانه موجود بین عراق و ترکیه همواره در حال پیشرفت است و به منظور تکمیل مفاد معاهده دوستی و همسایگی حسنه منعقده بین اعلیحضرت پادشاه عراق و جنابعالی رئیسجمهور ترکیه در آنکارا در 29 مارس 1946 به این واقعیت اذعان داشت که صلح و امنیت بین دو کشور جزء لاینفک صلح و امنیت همه ملتهای جهان و بهویژه ملتهای خاورمیانه است و مبنای سیاست خارجی آنها؛ با توجه به اینکه ماده 11 معاهده دفاع مشترک و همکاری اقتصادی بین کشورهای اتحادیه عرب مقرر میدارد که هیچیک از مفاد آن معاهده بههیچوجه بر هیچیک از حقوق و تعهداتی که برای طرفهای متعهد تعلق میگیرد تأثیر نمیگذارد یا برای تأثیرگذاری آن طراحی شده است و با درک مسئولیتهای بزرگی که به عنوان اعضای سازمان ملل متحد در رابطه با حفظ صلح و امنیت در منطقه خاورمیانه بر عهده دارند که انجام اقدامات لازم مطابق ماده 51 منشور ملل متحد را ضروری میسازد. آنها به ضرورت انعقاد پیمانی برای تحقق این اهداف کاملاً متقاعد شدهاند.»
در ماده یک پیمان آمده است: «طرفین معظمین متعاهدین برای امنیت و دفاع مطابق ماده ۵۱ منشور ملل متحد تشریک مساعی خواهند نمود. اقداماتی که برای عملی ساختناین تشریک مساعی درباره آنها موافقت میکنند ممکن است موضوع موافقتنامههای خاصی قرار گیرد.» ماده 51 منشور ملل متحد که پیمان بغداد به آن اشاره داشت عنوان میکرد: «در صورتی که یک عضو ملل متحد مورد تجاوز مسلحانه واقع شود هیچیک از مقررات این منشور به حق طبیعی دفاع مشروع انفرادی یا اجتماعی تا موقعی که شورای امنیت اقدام لازم برای حفظ صلح و امنیت بینالمللی بعمل آورد لطمه وارد نخواهد آورد و اقداماتی که اعضاء برای اجرای حق دفاع مشروع بعمل میآورند باید فوراً به شورای امنیت اطلاع دهند ولی این اقدامات به هیچ وجه در اختیارات و وظایفی که شورا بر طبق این منشور دارد و به موجب آنها در هر موقع روشی را که برای حفظ و یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی لازم میداند میتواند اتخاذ کند تأثیری نخواهد داشت.»
شکلگیری، توسعه سازمان پیمان مرکزی با تلاشهای انگلیسی-آمریکایی برای مهار اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه اتفاق افتاد. تشکیل این اتحادیه به سیاستهای دفاعی بریتانیا و آمریکا پس از جنگ در خاورمیانه و پروژههای دفاعی جمعی آنها در منطقه، وابسته بود. اعضای این پیمان آشکارا از کشورهای وابسته یا نزدیک به بریتانیا تشکیل شده بود. عراق و ترکیه دو کشوری که در جریان مذاکرات پس از جنگ جهانی اول از دل پیمان با بریتانیا به وجود آمده بودند و پاکستان نیز با وجود استقلال از استعمار همچنان عضو اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع بود و همپیمان بریتانیا محسوب میشد و پیمان بغداد و عضویت کشورهای منطقه نیز با اصرار و پیگیری بریتانیا در حال شکلگیری بود؛ در آن سالها آمریکا از نفوذ شوروی نگران بود و بریتانیا هم از گسترش نفوذ جمال عبدالناصر در کشورهای عربی نگران بود.
انگلستان و آمریکا پیمان بغداد را حلقهای برای دفاع از خاورمیانه در برابر شوروی میدانستند. ایالات متحده قویاً از ایجاد پیمان حمایت کرد، اما به دلایل صرفاً فنی، هرگز عضویت رسمی را نپذیرفت. جمال عبدالناصر، رهبر مصر، در سخنرانیها، مصاحبههای مطبوعاتی و گفتوگو با سران سیاسی کشورها، از انتقاد صریح به پیمان، خودداری نکرد. افغانستان، همسایه ایران و پاکستان با پیمان بغداد مخالف بود زیرا از یک سو با پاکستان اختلاف مرزی داشت و از سوی دیگر با شوروی موافقتنامه همکاری امضا کرده بود و از آن کشور کمکهای تسلیحاتی میگرفت. هند، یکی از کشورهای بزرگ غیرمتعهد و مخالف پاکستان نیز با پیمان بغداد مخالف بود. جواهر لعل نهرو نخستوزیر وقت هند در جریان نطقی در مجلس نمایندگان هند، پیمان بغداد را موجب ضررهای غیرقابل جبران و عامل تیرگی و تشنج مناسبات خارجی دانست.
تفاوت پیمان بغداد با پیمان سعدآباد که در سال ۱۳۱۶ میان ایران، ترکیه و افغانستان به امضا رسید، این بود که در آن پیمان این سه کشور متعهد شده بودند به خاک یکدیگر تعرض نکنند ولی در پیمان بغداد، همکاریهای متقابل نظامی پیشبینی شده بود و ضمن عدم حضور افغانستان اعضای پیمان بغداد شامل چهار کشور همسایه و دو قدرت بینالمللی بود.
پیوستن ایران به پیمان بغداد
تلاش ایران برای کنار ماندن از پیمان بغداد بیثمر بود و فشارهای بریتانیا و پیوستن کشورهای همسایه چارهای برای ایران باقی نمیگذاشت. با این حال عبدالله انتظام وزیر امور خارجه وقت، در ابتدا پیوستن ایران را به چنین اتحادیهای تأیید نکرد و گفت: «دولت ایران بعد از اینکه مطالب را مطالعه کرد، هر تصمیمی که بخواهد میگیرد و آزاد است و مذاکراتی که در خارج میشود بههیچوجه مربوط به نظریه و مشی دولت ایران نیست».
ایران در این دوره تلاش داشت در ادامه سیاست بیطرفی که از اواخر دوره قاجار در مناسبات بینالمللی داشته خود را از آسیب منازعات جهانی در امان نگه دارد؛ هرچند از این سیاست سودی عاید ایران نشده بود. در ۲۱ فروردین ۱۳۳۴ خبرنگاران در فرودگاه بیروت از حسین علاء نخستوزیر وقت که برای سفر درمانی در راه اروپا بود پرسیدند آیا دولت او با الحاق به پیمان دفاعی خاورمیانه موافق است یا نه؟ علاء در پاسخ گفت که دولت وی موضوع الحاق ایران را به پیمان دفاعی ترکیه - پاکستان مطالعه کرده و اخذ تصمیم در این باره محتاج مدتی وقت است و نمیتوان عاجلاً در این خصوص تصمیم گرفت.
رادیو بیبیسی نیز همان روز گزارش داد که پیشنهادی برای الحاق ایران به پیمان ترکیه - پاکستان تسلیم دولت ایران شدهاست و البته در همان زمان جزئیات پیمان بغداد بین سناتورهای مجلس شورای ملی و مجلس سنا به صورت محرمانه به شور و بحث گذاشته شده بود. در همان اثنا حسین علاء با حضور در یکی از جلسات مجلس شورای ملی در پاسخ به سوال یکی از سناتورهای مجلس گفت: «الحاق ایران به پیمان دفاعی از هر نظر یک امر حیاتی است چون بعد از اینکه همسایگان همکیش ایران متفقاً در این پیمان شرکت نمودهاند، وضع ایران در صورت کنارهگیری از این سیاست به کلی فوقالعاده غامض و پیچیده میگردید و به اصطلاح سیاسی در صورت کنارهگیری ایران از روش همسایگان خود، این کشور خلأ سیاسی یعنی جزیره محصوری میشد که از هر طرف راه برایش مسدود میشد».
در واقع با پیوستن پاکستان به این اتحادیه نظامی ایران میان سه کشور عضو آن قرار گرفته بود و فشارها بر ایران برای عضویت افزایش پیدا کرد اما ایران از واکنش شوروی بیمناک بود و در ابتدا ترجیح میداد براساس قرارداد 1921 روابط دوستانه با همسایه شمالی را حفظ کند؛ بهویژه که در جریان جنگ جهانی دوم نیز بر سر بحران آذربایجان و موضوع نفت شمال وارد چالشی جدی با همسایه قدرتمند شمالی شده بود و این بحران به تازگی به پایان رسیده بود. با این حال فشارها بر ایران جواب داد و ایران تحت فشار آمریکا به این پیمان پیوست و علاء در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۳۴ ماده واحده لایحه الحاق ایران به پیمان بغداد را به دستور شاه به مجلس سنا فرستاد.
کمیسیون مجلس سنا، ماده واحده پیشنهادی دولت را در ۲۳ مهر تصویب کرد. سه روز بعد، در ۲۶ مهر، نمایندگان مجلس سنا با ۳۹ رأی موافق در برابر ۴ رأی مخالف، الحاق ایران به پیمان بغداد را تصویب کردند و چهار روز بعد در ۳۰ مهر ۱۳۳۴ مصوبه مجلس سنا به اتفاق آراء و بدون هیچ مخالفی در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و صورت قانونی گرفت. مصوبه مجلس سنا و مجلس شورای ملی در روز سوم آبان ۱۳۳۴ به امضای شاه رسید و در روز ششم آبان برای اجرا به دولت ابلاغ شد و اسناد الحاق ایران به پیمان ۱۰ آبان به ستاد آن که در بغداد مستقر بود، فرستاده شد. در این ماده واحده آمده بود: «الحاق دولت ایران به پیمان همکاری متقابل مورخ بیست و چهارم فوریه ۱۹۵۵ منعقد بین دولت پادشاهی عراق و دولت جمهوریترکیه مشتمل بر هشت ماده که دولت انگلستان در تاریخ چهارم آوریل ۱۹۵۵ و دولت پاکستان در تاریخ بیست و سوم سپتامبر ۱۹۵۵ به آن ملحقشدهاند تصویب میشود.»
در بحبوحه پیوستن ایران به پیمان بغداد سه یادداشت اعتراضآمیز توسط دولت وقت شوروی به مقامات ایرانی تسلیم شد. مقامات شوروی همچنین در واکنش به اقدام ایران برنامه مسافرت موسیقیدانان روس به ایران را لغو کردند و از تحویل گرفتن برنج صادراتی ایران که براساس قرارداد رسمی تجارتی در سال ۱۳۳۴ منعقده شده بود، خودداری کردند. خروشچف، دبیرکل حزب کمونیست و نخستوزیر شوروی، به صراحت گفت: «پیمان بغداد را علیه اتحاد شوروی میداند اما صبر میکند و حوصله به خرج میدهد تا خودش مانند حباب صابون بترکد.»
انحلال پیمان سنتو
عراق پس از کودتای ژنرال عبدالکریم قاسم در ۲۳ تیر ۱۳۳۷ و سرنگونی نظام سلطنتی، از پیمان بغداد خارج شد و این پیمان ضربهای اساسی خورد. در کودتای نظامی در عراق خاندان سلطنتی عراق شامل ملک فیصل، ولیعهد و نخستوزیر، نوری سعید، همگی به قتل رسیدند. کشتار خاندان سلطنتی عراق تاثیر روحی شدیدی بر محمدرضاشاه داشت و چهبسا شاه وضعیت احتمالی خودش در صورت وقوع انقلاب یا کودتا را در سرنوشت خاندان سلطنتی عراق میدید و از آن نگران بود. رژیم نظامی جدید عراق بلافاصله از عضویت پیمان خارج نشد، اما دیگر در کار اتحادیه شرکت نکرد.
امیرخسرو افشار قاسملو که در روند پیوستن ایران به پیمان بغداد نقش داشته در اینباره مدعی شده است که کودتا در عراق تاثیر بدی بر محمدرضا پهلوی گذاشت و تصمیم به فشار به آمریکا برای عضویت در این پیمان گرفت. محمدرضاشاه در این زمینه اعلام کرد: «پیمان بغداد بدون شرکت آمریکا به درد نمیخورد یا آمریکا باید وارد پیمان بغداد بشود یا ما از پیمان بغداد خارج میشویم. این چه پیمانی است که عراق که یکی از کشورهای عضو پیمان بغداد است از کشورهای اولیه بوده است که عضو پیمان بغداد شده این اتفاق عجیب و فجیع روی میدهد و هیچکدام از همپیمانان کاری نمیکنند دست رو دست هم گذاشتند و تماشا کردند».
فشار بر آمریکا شامل تهدید به خروج از پیمان و مذاکره با شوروی برای انعقاد پیمان بود. در نهایت هرچند آمریکا عضو پیمان نشد ولی بر اثر فشارهای ایران اقدام به عقد قراردادهای دوجانبهای با تهران کرد که اهداف و نیازهای ایران از دعوت و فشار به آمریکا برای عضویت در پیمان بغداد برطرف شد.
در مهر 1337، مقر پیمان از بغداد به آنکارا منتقل شد. سوم فروردین 1338 عراق از ائتلاف خارج شد و ادعاهای مرزی درباره ایران را در پیش گرفت و ضمن اخراج ایرانیان ساکن عتبات تحرکات نظامی را در مرزهای ایران آغاز کرد که در چند سال بعدی منجر به درگیری میان ایران و عراق شد. در 27 مرداد 1338 در آنکارا اعلام شد که نام اتحادیه از «پیمان بغداد» به «سازمان معاهده مرکزی» که به اختصار CENTO نامیده میشود، تغییر یافته است.
اعضا بدون تغییر باقی ماندند: یعنی ترکیه، ایران، پاکستان و بریتانیا، با ایالات متحده به عنوان یک شرکتکننده کامل. سنتو تا سال 1357 دوام آورد، زمانی که ایران در بیست اسفند 1357 پس از انقلاب اسلامی از سنتو خارج شد و اعلام کرد که این پیمان «فقط از منافع دولتهای امپریالیستی محافظت میکند». وزارت امور خارجه دولت موقت در بیانیه خود اعلام کرده بود: «وزارت امورخارجه دولت موقت انقلاب اسلامی علیالاصول قرارداد سنتو را قراردادی نظیر و شبیه پیمان سعدآباد میداند. بر همگان پوشیده نیست که پیمان سعدآباد در زمان خود ثابت کرد که تنها حافظ منافع امپراتوریهایی که قصدی جز استعمار و استثمار مردمان منطقه و منافع سرزمین آنان را داشتهاند، نبوده است. تاریخ ثابت کرد، هنگامی که پیمان سعدآباد میتوانست گامی برای صیانت دول متحد داشته باشد، خاموش و ساکت ماند و جهانیان دیدند که بر کشورهای متحد پیمان سعدآباد چه گذشت.
پیمان سنتو نیز که در زمان خود با همان مقاصد و نظرات تعبیه شده است، ثابت کرد که این پیمان نتوانسته است تضمینی مؤثر و قابل اتکا و اعتماد برای کشورهای همعضو منطقه دربر داشته باشد و تنها مانند پیمان سعدآباد متضمن منافع ابرقدرتها بوده است. از همین روست که وزارت امور خارجه دولت ایران نمیتواند متعهد مفاد قراردادی باقی بماند که منافع مردم ایران و همپیمانان او را حفظ و حمایت نمیکند و برخلاف در جهتی قرار دارد که به زیان و ضرر این منطقه است.
همپیمان گرامی، پاکستان، نیز عقایدی مشابه و نظیر همین فکر را ابراز میدارد و بر این عقیده استوار است که مفاد پیمان مرکزی سنتو نتوانسته است مشکلاتی را که برای پاکستان از زمان استقلال این کشور پیش آمده است حل نماید و بلکه خطرات بینالمللی بزرگی متوجه آن کرده است، ولی برعکس دولت موقت انقلاب اسلامی ایران برای پیشبرد همکاریهای اقتصادی و اجتماعی با دیگر متعهدان «پیمان عمران منطقهای» خواهد ایستاد و از همکاری و اشتراک مساعی در امور اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با احتراز از هر نوع مداخلهجویی ابرقدرتها در آن کوشا خواهد بود و از این فکر نیز پافراتر نهاده، دست به سوی دیگر کشورهای همجوار منطقه دراز میکند و از آنان صمیمانه دعوت میکند که در این همکاری اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی متعهد و همگام شوند. دولت انقلابی ایران اعتقاد دارد که باید هر چه بیشتر در گسترش این همکاری اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی گام بردارد و صمیمانه اعتقاد و رجاء واثق دارد که در این راه بیشتر میتواند به صلح منطقه و حفظ تبادل بینالمللی کمک کند.»
پاکستان نیز که از پیمان سنتو ناراضی بود و در جریان مناقشه با هند توقع داشت پیمان سنتو به نفع او روابط خود با هند را محدود کرده و حتی وارد مخاصمه با این کشور شود در بیست و یک اسفند از ایران پیروی و اعلام کرد: «سازمان قادر به محافظت از امنیت پاکستان نیست». و روز بعد ترکیه اعلام کرد که «سنتو عملاً عملکرد خود را در منطقه از دست داده است».
این پیمان که با هدایت آمریکا و انگلیس و صرفاً با هدف مقابله با شوروی ایجاد شده بود در عمل نشان داد که سودی برای اعضای خود نداشته و در مورد سایر خطرات مانند آنچه در مورد اختلافات پاکستان با هند و افغانستان روی داد از اعضایش حمایت نمیکند. ایران و عراق نیز که جزء اعضای این پیمان بودند ده سال پس از خروج عراق از این سازمان و دو سال پس از انحلال آن وارد جنگ با هم شدند و بیهودگی پیمان بیش از پیش خود را نشان داد. تنها کارکرد مهم پیمان تسلط نظامی و امنیتی آمریکا و انگلیس بر کشورهای عضو و وابستگی این کشورها به این دو قدرت بود و در نهایت با انحلال این سازمان به پایان رسید.