قاسم محبعلی مدیرکل اسبق وزارت امورخارجه در گفتوگو با هممیهن:
ارکان محور مقاومت هم منافع خودشان را دارند
قاسم محبعلی، دیپلمات بازنشسته و مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت امور خارجه در گفتوگو با هممیهن گفت: «ارکان محور مقاومت تا زمانی که در همراهی با ایران، منافع خودشان حفظ شود، به آن پایبند هستند و با تهران همراهی میکنند اما زمانی که منافعشان با ایران همراستا نباشد، طبیعی است که این همراهی وجود نخواهد داشت».
قاسم محبعلی، دیپلمات بازنشسته و مدیرکل اسبق خاورمیانه وزارت امور خارجه در گفتوگو با هممیهن گفت: «ارکان محور مقاومت تا زمانی که در همراهی با ایران، منافع خودشان حفظ شود، به آن پایبند هستند و با تهران همراهی میکنند اما زمانی که منافعشان با ایران همراستا نباشد، طبیعی است که این همراهی وجود نخواهد داشت».
جمهوری اسلامی ایران برای نزدیک به ۴ دهه، سرمایهگذاری مادی و معنوی بالایی را بر روی گروههای آزادیخواه و مقاومت در منطقه صورت داده است تا جاییکه در ادبیات سیاسی، این گروهها، نیابتیهای تهران نامیده میشوند؛ اگر این یکسال را آزمون این ارکان محور مقاومت بدانیم، آیا عملکرد آنها را میتوان به عنوان اجزایی از یک کل منسجم تعریف کرد؟
باید به این موضوع بهصورت نسبی نگاه شود؛ همه این گروهها دارای منافع ملی یا قومی یا مذهبی در کشور خود هستند. برای مثال حوثیهای یمن تقابلی تاریخی با قبایل اهل سنت و عربستان دارند و از ارتباطشان با ایران برای دستیابی به برتری خود استفاده میکنند. شیعیان لبنان نیز با اهل سنت و مسیحیها در رقابت هستند و پس از مداخله نظامی اسرائیل در این کشور نیز، با این چالش نیز مواجه شدند و میان حزبالله و ایران سودی دوطرفه برقرار است به این معنا که آنها از حمایت ایران برای برتری در رقابتهای داخلی و حفظ تمامیت ارضی خود بهره میگیرند و ایران هم از ابزار حزبالله برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکند.
گروههای عراقی نیز اهدافی در حوزه سیاست داخلی دارند و برای برتری در این رقابت از جمهوری اسلامی ایران کمک میگیرند. در نتیجه اینگونه نیست که تنها مسئله این گروهها ایران و یا مبارزه با اسرائیل و آرمان فلسطین باشد و گاهی موضوع فلسطین تنها به توجیهی برای بسط فعالیتهایشان تبدیل میشود. اصل مطلب اغلب این گروهها مسائل و رقابتهای داخلی است.
در خصوص میزان نفوذ و تبعیت این گروهها از راهبرد و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران همواره در هالهای از ابهام قرار داشته و حتی در بزنگاههایی نیز این سوال بیش از پیش مطرح شده است که آیا این گروهها مستقل از تهران تصمیم میگیرند یا این ایران است که نمیخواهد گروههای مقاومت از او تبعیت محض داشته باشند؛ شما کدام گزاره را بیشتر نزدیک به واقعیت میدانید؟
آن چیزی که آنها از ایران میخواهند صرفاً حمایت مالی و تسلیحاتی است و البته این هم نسبی است؛ به این معنا که تا زمانی که در همراهی با ایران، منافع خودشان حفظ شود، به آن پایبند هستند و با تهران همراهی میکنند اما زمانی که منافعشان با ایران همراستا نباشد، طبیعی است که این همراهی وجود نخواهد داشت. خیلی از گروههای شیعه و جریانات شیعه بیشتر توجهشان معطوف به مسائل طایفهای است تا مسئله فلسطین و این سیاست ایران را خیلی دقیق دنبال نمیکنند اما همه برای توجیه موقعیت خودشان، مسئله فلسطین را به بخشی از معادله موجودیت خودشان تبدیل کردهاند.
در رابطه با ایران نیز مسئله همینطور است و برای مثال شاهد هستیم که برخی ملاحظات ایران در ذیل عرب بودن این گروهها قرار میگیرد و حتی شیعیان همپیمان با ایران از استفاده درست نام خلیجفارس اجتناب میکنند.
در طول سالهای گذشته، ایران تلاش کرده است تا از نفوذ خود در منطقه به واسطه همین گروههایی که سرمایهگذاری چهلساله بر روی آنها کرده در مذاکرات و مناسبات خود با غرب استفاده کند و اصطلاحاً دست بالا را داشته باشد. کاهش قدرت این گروهها بهویژه حزبالله لبنان چه تاثیری بر جایگاه ایران در منطقه و جهان خواهد داشت؟
طبیعی است که این وضعیت قابل تداوم نبود و باید خیلی زودتر مورد محاسبه قرار میگرفت به این معنا که برای مثال در کشوری مانند عراق نمیتوان در کنار ارتش، از یک یا چند گروه شبهنظامی حمایت شود. ضمن اینکه همانطور که پیشتر اشاره کردم، بخش قابل توجهی از این گروهها، دارای اولویت در خصوص امنیت و قدرت خودشان در عرصه سیاست داخلی هستند و حتی مبارزه آنها در کنار ایران برای شکست داعش در همین چارچوب قابل ارزیابی است.
همچنین باید بر این نکته تاکید کنم که یکی از اشتباهات بزرگ حزبالله لبنان حضور در جنگ سوریه بود که باعث شد موقعیت این گروه تضعیف شده و پایگاهش را در داخل کشور و جهان عرب از دست بدهد. همینطور در موضوع ورود به جنگ غزه نیز شاهد اشتباه محاسباتی از سوی این گروه بودیم که نهتنها نتوانست فشار حملات اسرائیل علیه غزه را کم کند بلکه بهانهای به دست اسرائیل داد تا به لبنان حمله کند و حملات به غزه را نیز افزایش دهد. این اشتباه محاسباتی بار دیگر فضا را در لبنان نیز علیه حزبالله کرده تا جایی که شاهد بودیم نخستوزیر این کشور بار دیگر از خلع سلاح حزبالله سخن گفته است و خواستار اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شده است.