| کد مطلب: ۲۲۵۰۳
مشــروعیت داخـلـی عنصر بنیادین بازدارندگی است

علم صالح استاد دانشگاه ملی استرالیا در گفت‏‌وگو با «هم‌‏میهن»:

مشــروعیت داخـلـی عنصر بنیادین بازدارندگی است

روز سه‌شنبه ۱۰ مهر جمهوری اسلامی ایران پس از دو ماه شکیبایی و در پی تشدید حملات اسرائیل به لبنان و ترور سیدحسن نصرالله و یک فرمانده ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تصمیم گرفت عملیات نظامی تلافی‌جویانه را در پاسخ به ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس در تهران عملی کند.

شکیبایی دوماهه تهران این تلقی را در برخی محافل ایجاد کرده‌بود که ایران از توان کافی برای واکنش به اقدامات اسرائیل علیه منافع ایران برخوردار نیست یا اینکه به دلیل نگرانی نسبت به انجام آن تردید دارد. در گفت‌وگو با علم صالح، استاد دانشگاه ملی استرالیا این سوال را مطرح کردیم که آیا اقدام نظامی یک اکتبر-۱۰ مهر ایران توانسته‌است بازدارندگی لازم را در برابر اسرائیل ایجاد کند؟

علم صالح در عین حال که معتقد است ایران با عملیات نظامی یک اکتبر خود را در قامت یک قدرت منطقه‌ای با قابلیت هماوردی با یک قدرت اتمی نشان داد، اما تاکید می‌کند که برای تقویت بازدارندگی ضروری است که لایه‌های مختلف بازدارندگی، از جمله بنیان‌هایی مانند مشروعیت و مقبولیت مردمی و اقتصاد مورد توجه سیاست‌گذاران قرار بگیرد. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «هم‌میهن» را با علم صالح، استادیار مطالعات خاورمیانه در دانشگاه ملی استرالیا مطالعه می‌کنید.

‌با تشدید تنش‌ها در خاورمیانه، موضوع بازدارندگی و به چالش کشیده شدن بازدارندگی ایران و اسرائیل مورد توجه قرار گرفته‌است. آیا امکان این وجود دارد که بتوان بازدارندگی یکی از طرف‌های درگیری را نسبت به دیگری اندازه‌گیری کرد؟

به دلایل مختلف اندازه‌گیری میزان بازدارندگی بسیار مشکل است. بازدارندگی مفهوم ثابتی ندارد و در جریان تحولات متغیر است. در واقع سه ویژگی اصلی می‌توان برای بازدارندگی برشمرد: بازدارندگی در طول زمان متغیر است، بازدارندگی چندلایه است و بسیاری از اهرم‌های بازدارندگی پنهان هستند. در عین حال که کشورها می‌توانند لایه‌هایی از بازدارندگی را تقویت کنند، ممکن است از جنبه‌های دیگر بازدارندگی آنها تضعیف شود. در مقوله‌های امنیتی هیچ چیز مفهوم ثابت ندارد. به همین دلیل می‌توان در زمان‌های مختلف فهم متفاوتی از بازدارندگی داشت. بخش بزرگی از قدرت بازدارندگی به خاطر ماهیت امنیتی آن تا حد بسیار زیادی غیرقابل مشاهده و غیرقابل اندازه‌گیری است و در موارد مختلف کشورها اهرم‌های بازدارندگی خود را مخفی نگه می‌دارند.

نکته دیگر که وجود دارد این است که زمانی که دو طرف در حال وزن‌کشی میزان بازدارندگی هستند، اینگونه نیست که مثل یک بازی شطرنج بازی با برد یا باخت یک طرف به پایان برسد. اساساً بازی‌های امنیتی هیچ‌گاه تمام نمی‌شوند، شما ممکن است یک نبرد را ببازی اما بازی ادامه پیدا کند. یک طرف ممکن است ببرد، اما باز هم بازی ادامه پیدا می‌کند. حتی گاهی دو طرف به تساوی می‌رسند، اما باز هم به معنای پایان بازی نیست. در هر حالتی بازی امنیتی ادامه پیدا می‌کند. اگر طرفی در یکی از لایه‌های امنیتی ضربه بخورد، ممکن است بتوانی در لایه‌ای دیگر به بازدارندگی طرف مقابل ضربه‌ای بزنی. اینجا فهم نقاط ضعف و قدرت و همینطور تهدید و درک از تهدید می‌تواند دائماً در حال تغییر باشد.

‌در دو ماهی که از ترور اسماعیل هنیه در تهران گذشت، شکیبایی جمهوری اسلامی ایران در اقدام متقابل و همزمان استمرار ترورهای اسرائیل باعث شد تا تردیدهایی در مورد توانایی ایران در پاسخگویی به اسرائیل در بین برخی از محافل ایجاد شود. اقدام ایران در روز ۱۰ مهر تا چه اندازه بازدارندگی ایران را در مقابل اسرائیل احیا کرد؟

مطمئناً اقدامی که در روز اول اکتبر انجام شد، از چند لحاظ معنا داشت؛ نخست اینکه، ایران خود را در جایگاهی می‌بیند که بازدارندگی ایجاد کرده‌است. اساساً ما کشورها را بازیگران عقلانی فرض می‌کنیم. معنایش این است که کشورها در رفتارهای سیاسی و امنیتی خود، هزینه و فایده را مورد محاسبه قرار می‌دهند. اگر تهران را هم یک بازیگر منطقی و تصمیم‌گیر منطقی (Rational Decision Maker) بدانیم، دست زدن به چنین اقدامی ممکن نیست، مگر در خود قدرت بازدارندگی را دیده‌باشد. موضع بسیار با اهمیت این است که طرف مقابل ایران از دو قدرت بسیار مهم برخوردار است. نخست اینکه اسرائیل قدرت اتمی است و دوم اینکه حمایت بی‌چون و چرای یک ابرقدرت را نیز پشت سر خود دارد.

این دو ویژگی منحصربه‌فرد باعث می‌شود که برای طرف‌های مختلف در افتادن با اسرائیل بسیار مشکل شود و کمتر کشوری پیدا می‌شود که حاضر باشد با چنین طرفی در بیفتد. ویژگی دیگر اسرائیل این است که خود را به اقدامات متهورانه یا نظریه فرد دیوانه (Mad Man Theory) مشهور کرده‌است. یعنی دکترین اسرائیل این است که آنقدر خودش را متهور نشان می‌دهد یا دیوانه‌وار اقدام می‌کند که طرف مقابل از او هراس داشته‌باشد. این نیز یکی دیگر از لایه‌های بازدارندگی اسرائیل است. آریل شارون، نخست‌وزیر و وزیر جنگ پیشین اسرائیل و به‌عنوان یکی از تئوریسین‌های نظامی اسرائیل گفته‌بود که بهترین سلاح اسرائیل، ترس دشمن از ماست. یعنی اسرائیل تلاش می‌کند به گونه‌ای رفتار کند که طرف مقابل بترسد که به اسرائیل حمله کند، نه اینکه حمله کند و شکست بخورد.

با درک این ویژگی‌های بازدارندگی اسرائیل، حمله‌ای که ایران روز اول اکتبر به اسرائیل انجام داد نشان داد که ایران خودش را در قامتی می‌بیند که می‌تواند به یک قدرت اتمی با پشتیبانی یک ابرقدرت جهانی حمله کند، یعنی ایران خود را معادل یا برابر با یک قدرت اتمی می‌داند؛ اینکه ایران تصمیم می‌گیرد ۲۰۰ موشک به اسرائیل شلیک کند و پیش‌بینی می‌کند که در صورت واکنش مشابه اسرائیل، باز هم بتواند حمله‌ای وسیع‌تر انجام دهد تا در یک نقطه این زد و خورد پایان پیدا کند.

ما از چندین مسئول ایرانی شنیده‌ایم که پیام‌های واضحی مخابره می‌کنند که نباید اقدامی انجام شود که ایران را به سمت تغییر دکترین اتمی خود ببرد. ایرانی‌ها به وضوح می‌گویند که تسلیحاتی کردن برنامه اتمی ایران، آخرین انتخاب تهران است، اما به‌عنوان یک گزینه در شرایط ضروری روی میز قرار دارد. ایران از سیاست اتمی خود به صورت عملگرایانه در روابط خارجی و امنیت ملی استفاده کرده‌است. در وهله نخست از برنامه هسته‌ای برای چانه‌زنی با غرب در مذاکرات استفاده کرده‌است و حالا هم به عنوان یک ابزار بازدارنده امنیتی در مقابل اسرائیل از آن استفاده می‌کند.

آمریکا هم به خوبی این مسئله را درک کرده‌است. آمریکا می‌داند که فشار بیشتر بر ایران، ممکن است ایران را قانع کند که به سمت تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای خودش میل کند. به همین دلیل بود که بعد از عملیات نظامی ۱۳ آوریل ایران، آمریکا تلاش کرد رودررویی و تنش بین ایران و اسرائیل را مدیریت کند. اسرائیل اصرار داشت که با بالا بردن تنش پای آمریکا را به درگیری منطقه‌ای با ایران باز کند. پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران، آمریکا تلاش کرد زمان بخرد تا پاسخ و واکنش ایران را به تاخیر بیاندازد، تا بتواند تنش‌ها را در منطقه کنترل کند و حتی با رسیدن به آتش‌بس در غزه، ایران را از عملیات انتقامی منصرف کند.

اسرائیل از این موقعیت استفاده کرد و با این تصور که ایران در واکنش به اقدام‌های اسرائیل شک و تردید دارد، گام‌های بعدی خود را برداشت. در یک بازی امنیتی وقتی طرف مقابل احساس عدم قاطعیت یا تردید داشته‌باشد، هیچ وقت با حسن‌نیت پاسخ نمی‌دهد. در شرایط پس از ترور اسماعیل هنیه در تهران هم این تصور ایجاد شده‌بود که ایران امکان یا اراده درگیری و رویارویی ندارد و همین باعث شد که اسرائیل چند قدم جلوتر بیاید.

با این حال ایران همواره تلاش کرد که چه در پاسخ به حمله اسرائیل به کنسول‌گری ایران در دمشق و چه در پاسخ به ترور اسماعیل هنیه، خود را یک بازیگر عقلانی، یک بازیگر مسئول و مسئولیت‌پذیر در خاورمیانه نشان بدهد. غرب هم تا حدودی این موضع ایران را درک کرده‌بود. ولی غرب موفق نشد به وعده‌های خود مبنی بر برقراری آتش‌بس فوری در غزه عمل کند و اسرائیل هم به اقدام‌های خود در منطقه ادامه داد و حتی با آغاز جنگ در لبنان، اقداماتش را توسعه داد. اینجا ایران ملزم بود نشان بدهد که سکوتش از روی ضعف نیست. اگر تهران بیش از این سکوت می‌کرد، این شائبه تقویت می‌شد که سکوت ایران از روی ضعف است و به همین ترتیب طرف مقابل گام‌های بعدی را محکم‌تر بر می‌داشت.

حمله اول اکتبر (۱۰ مهر) ایران، یک حمله بازدارنده بود که در عین حال به لایه‌هایی از بازدارندگی اسرائیل نیز ضربه زد و آنها را زیر سوال برد. اینجا مسئله بازدارندگی صرفاً به معنای توفیق حمله نظامی و تعداد موشک‌هایی که شلیک شد و به هدف برخورد کرد یا نکرد، نیست، بلکه صرفاً همین که ایران تصمیم می‌گیرد به اسرائیل حمله کند، به خودی خود معنادار است. ما می‌دانیم که بیش از ۵۰ سال است که هیچ «کشوری» به اسرائیل حمله نکرده‌است و این نخستین بار است که فهم بازدارندگی که اسرائیل در منطقه ایجاد کرده‌است، از بین می‌رود.

‌فکر می‌کنید متحدان غربی اسرائیل بعد از عملیات نظامی ایران چه رویکردی را در پیش بگیرند؟

غرب باید به شدت تلاش کند تا اعتماد ازدست‌رفته ایران را بازگرداند. بعد از خروج آمریکا از برجام، اعتماد ایران به غرب بسیار تضعیف شده‌بود و حالا پس از اتفاق‌های یک سال اخیر در غزه و وعده‌های متحدان غربی اسرائیل برای آتش‌بس در غزه، این اعتماد کاملاً نابود شده‌است. غرب باید به شدت مراقب وضعیت باشد. وقتی طرف‌ها وارد یک بازی امنیتی می‌شوند، در چارچوب نظریه بازی‌ها (Game Theory) مسئله اعتماد اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کند. اگر اعتماد وجود نداشته‌باشد، امکان اشتباه‌های محاسباتی و بلوف‌زدن افزایش پیدا می‌کند و ریسک‌پذیری طرف‌ها بیشتر می‌شود که در شرایط شکننده کنونی مخاطرات را بسیار افزایش می‌دهد و برای هیچ یک از طرف‌ها در منطقه مفید نیست.

توجه کنید که تشدید فوق‌العاده تنش در منطقه برای اسرائیل هم بسیار خطرناک است و متحدان غربی اسرائیل این موضوع را به خوبی می‌دانند. اسرائیل به‌‌رغم قدرت فوق‌العاده نظامی، در اختیار داشتن سلاح‌های اتمی و حمایت بی‌چون و چرای قدرت‌های غربی، بسیار آسیب‌پذیر است. اسرائیل چه از لحاظ جغرافیایی، چه از لحاظ نسبت جمعیتی، چه از لحاظ ژئوپلیتیک و حتی از نظر موقعیت جهانی بسیار آسیب‌پذیر است. این مسئله باعث می‌شود که سیاست‌های اسرائیل و آمریکا نتواند صرفاً با تکیه بر راهکارهای نظامی پیش برود.

اسرائیل باید به تجربه آمریکا، که به مراتب از اسرائیل قوی‌تر است، درس بگیرد که با همراهی کل ناتو نتوانستند در ۲۰ سال در افغانستان طالبان را شکست دهند. آمریکا در عراق، سوریه و یمن به هیچ‌یک از اهدافی که می‌خواست نرسید. حتی ساده‌ترین اهداف آمریکا هم در این کشورها که بسیار ضعیف‌تر از آمریکا بودند، عملی نشد. این تجربه نشان می‌دهد که برای اسرائیل هم رسیدن به اهداف راهبردی، تنها با استفاده از زور و توانمندی‌های نظامی کافی نیست، بلکه می‌تواند در طول زمان قدرت، وجهه و مشروعیت اسرائیل را بیش از پیش زیر سوال ببرد و در نهایت به ضرر غرب و اسرائیل است.

‌در مورد این صحبت کردید که استفاده صرف از زور و توانمندی نظامی برای بازدارندگی کافی نیست. آیا این موضوع در مورد ایران هم صادق است؟

بازدارندگی ابعاد مختلفی دارد. بازدارندگی نظامی، بازدارندگی اقتصادی و عوامل متعدد در بازدارندگی وجود دارد. وقتی از یک رویارویی نظامی صحبت می‌کنیم، قطعاً بازدارندگی نظامی از بیشترین اولویت برخوردار است. اما مطمئناً امنیت مردمی، مشروعیت و محبوبیت یک حکومت و وضعیت خوب اقتصادی می‌تواند یک کشور را در موقعیت بهتری برای بازدارندگی قرار دهد.

اما در شرایط کنونی ایران با طرف‌هایی مواجه است که خودشان سبب و عامل مشکلات اقتصادی کشور هستند. آمریکا با تشویق اسرائیل سیاست‌های تحریمی علیه ایران در پیش گرفته‌است که عامل بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی ایران است. اما مطمئناً مشروعیت و محبوبیت مردمی یک عنصر بنیادین در بازدارندگی نظامی است. کسانی که دنبال بازدارندگی نظامی هستند باید به این فکر باشند که در مواردی که خطر خارجی وجود دارد باید تمام تلاش‌شان را بر جلب نظر مثبت مردم نسبت به سیاست‌ها و رفتارهای داخلی‌شان معطوف کنند. نباید به هیچ وجه از امر مشروعیت و محبوبیت در بازدارندگی غفلت کرد.

‌به نقش توانمندی اقتصادی در بازدارندگی اشاره کردید. اساساً چه ارتباطی میان بازدارندگی و تاب‌آوری وجود دارد؟

اینکه یک طرف تا چه اندازه بتواند فشار را تحمل کند، خودش بخشی از تعریف بازدارندگی است. فشارهای اقتصادی، امنیتی و نظامی در نهایت می‌تواند برای یک مقابله امنیتی تعیین‌کننده باشند. یکی از استراتژی‌های بازدارندگی ایران نسبت به اسرائیل این است که اسرائیل را تحت فشار طولانی‌مدت و فرسایشی قرار بدهد تا بتواند در درازمدت اسرائیل را فرسوده کند و قدرت اسرائیل را از بین ببرد.

در یازده ماه گذشته اسرائیل ضربات متعدد امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی دریافت کرده‌است و در برابر ایران در یازده ماه گذشته هزینه آنچنانی برای سیاست‌های منطقه‌ای‌اش پرداخت نکرده‌است. ترور شدن چند نفر به هیچ وجه ضربات راهبردی محسوب نمی‌شود، بلکه ضربه‌های تاکتیکی امنیتی هستند، اما به صورت راهبردی تعیین‌کننده نتایج رودررویی نیستند. ایران تا به حال دست‌کم در سه دهه گذشته حمله مستقیم نظامی از سوی کشور خارجی تحمل نکرده‌است، چه از سوی اسرائیل و چه از سوی آمریکا. این می‌تواند یک دستاورد مثبت در مقوله بازدارندگی در طولانی‌مدت محسوب ‌شود.

ایران تاوان مالی فوق‌العاده‌ای هم در ۱۱ ماه گذشته پرداخت نکرده‌است، تحریم‌های ایران مربوط به قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است و لااقل در چارچوب جنگ غزه، ایران متحمل تشدید فشار اقتصادی نشده‌است. حتی شاید بتوان گفت که به‌رغم تحریم‌ها ایران با بالاتر رفتن قیمت نفت، ممکن است به لحاظ اقتصادی از تنش در منطقه اندکی هم انتفاع اقتصادی ببرد. تصور من این است که این اسرائیل است که هزینه‌های گزافی می‌دهد و البته بزرگ‌ترین هزینه اسرائیل از بین رفتن مشروعیت سیاسی و اخلاقی، تضعیف حیثیت بین‌المللی و متهم شدن به جنایت جنگی، نسل‌کشی، آپارتاید و اشغال‌گری است.

تمام این مسائل در یازده ماه گذشته به صورت رسمی علیه اسرائیل مطرح شده‌است و در دادگاه‌های بین‌المللی و سازمان ملل متحد مطرح شده و در حال رسیدگی است. اینها ضرباتی نیست که یک هویت سیاسی به راحتی بتواند از آنها در کوتاه‌مدت خلاصی پیدا کند. جدای از اینها هزینه‌های هنگفت نظامی باعث شده‌است که به اقتصاد اسرائیل هم ضربات زیادی وارد شود.

اسرائیل منابع نامحدودی در اختیار ندارد و نهایتاً مجبور است که از ذخایرش هزینه کند و در درازمدت نمی‌تواند چنین ضرباتی را تحمل کند و در نهایت قدرتش تحلیل می‌رود و مجبور می‌شود که در عملکردش تجدیدنظر کند. چراکه هنوز اسرائیل یک راهبرد مشخص برای خروج از این جنگ نشان نداده‌است و نهایتاً با توجه به هزینه‌های غیرقابل تحملی که پرداخت می‌کند، مجبور است برای حفظ موجودیتش استراتژی مشخصی را تنظیم کند که بتواند از این جنگ به هر نحوی خارج شود.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار