| کد مطلب: ۱۳۹۰۹

ارزیابی کارشناسان از سیاست خارجی ایران در سال ۱۴۰۲ و چالش‏‌های ۱۴۰۳:

احیای برجام همچنان چالش اصلی است

با نگاه به سال ۱۴۰۲، آنچه بیش از موضوعات دیگر به چشم می‏خورد و تحولی که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و کشورهای خاورمیانه که جهان را در نزدیک به ۶ ماه گذشته درگیر کرده، جنگ غزه است که از ۱۵ مهر (۷ اکتبر) و متعاقب عملیات نظامی حماس علیه اسرائیل آغاز شد. حمایت از فلسطین، حفظ امنیت ایران و فاصله از کانون بحران و کنترل دامنه جنگ و جلوگیری از افزایش تنش سه رویکرد سیاست خارجی تهران را در ماه‏های گذشته تشکیل می‏دهد. ماه‏های نخست سال ۱۴۰۲ اما برای ایران روزهای خوش ازسرگیری روابط با عربستان سعودی پس از ۷ سال بود که موجب شد تا تهران بار دیگر به تکاپو برای تحقق هدف تاریخی ازسرگیری روابط با مصر بیفتد؛ هرچند تا امروز موفق به دستیابی به آن نشده است. در بررسی و ارزیابی آنچه در سال ۱۴۰۲ گذشت و آنچه در سال جدید چالش اصلی سیاست خارجی ایران خواهد بود، از چند تن از اساتید، کارشناسان و دیپلمات‏های پیشین پرسیدیم:

۱. با نگاه به ۴ جهت جغرافیایی همسایگان ایران شامل منطقه قفقاز، حوزه خلیج‌فارس، همسایگان شرقی و غربی، سیاست خارجی ایران در سال ١۴٠٢ را چگونه می‌بینید؟

 

برجام و کاهش تنش مهمترین چالش‌های سال آینده است

حسن بهشتی‌پور کارشناس سیاست خارجی:دولت آقای رئیسی تلاش‌هایی را در زمینه توسعه روابط با همسایگان صورت داده است اما آنچنان که باید و شاید موفق نبوده چراکه هرچند دولت اولویت خودش را توسعه روابط با همسایگان گذاشته که کار بسیار درستی است اما امکانات لازم را برای تحقق این شعار ندارد؛ واقعیت این است که کشورهای همسایه ما هرکدام به دلایل مختلف تحت تاثیر تحولات مختلفی بودند که شرح آن‌ها بسیار طولانی است اما به‌طور خلاصه، در دو کشور مهم همسایه یعنی افغانستان و عراق اساساً دست دولت بسته است و نقشی در سیاستگذاری ندارد و این نیروی قدس سپاه و نیروهای مسلح هستند که تصمیم می‌گیرند و وزارت خارجه ما تصمیم‌گیرنده در موضوع این دو کشور نیست. البته دستگاه دیپلماسی ما در واقع مجری سیاست‌هاست اما کارشناسان در تحلیل شرایط نقش تعیین‌کننده‌ای دارند. در هر صورت روابط با پاکستان با تنش بزرگی روبه‌رو شد که به خیر گذشت اما آنچنان که باید روابط تهران و اسلام‌آباد در دوره جدید بهبود پیدا نکرد. با کشورهایی همچون ترکمنستان، آذربایجان و ارمنستان شاهد تحولی نبودیم و پیشرفتی صورت نگرفته است؛ هرچند گام‌های خوبی برداشته شده است. روابط آذربایجان با ایران هم تحت تاثیر کشورهای ثالث قرار دارد به این معنا که اسرائیل، ترکیه و آمریکا نقش قابل‌توجهی در این حوزه دارند؛ بنابراین اینکه مشکلات با باکو را تنها به گردن دولت بیندازیم، کار درستی نیست. با ترکیه همچنان درگیر مسائل اقتصادی هستیم و هنوز نتوانسته‌ایم ابعاد جدیدی را ایجاد کنیم. در خصوص شورای همکاری خلیج‌فارس هم روابط با عربستان بهبود پیدا کرده است اما هیچ قدمی رو به جلو برداشته نشده است.

 

مناقشه هسته‌ای و تنش‌زدایی در منطقه

جاوید قربان‌اوغلی دیپلمات سابق: در ارزیابی کارنامه سیاست خارجی، نگاه تفکیکی و جزیره‌ای کارساز نیست و نمی‌تواند تصویری واقعی از شرایط و جایگاه کشور در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای را به نمایش بگذارد. نگاه واقع‌بینانه باید مبتنی بر جایگاه کشور در عرصه بین‌المللی دستاوردهای کشور در حوزه امنیت، توسعه‌یافتگی(در مقایسه با دیگر کشورها)، بهره‌مندی مردم از سطح بایسته زندگی و برخورداری از رفاه است. این شاخص‌ها نمایانگر کارآمدی سیاست خارجی است. شوربختانه باید اذعان کرد که کشور کارنامه موفقی در این حوزه نداشته و نمی‌توان از آن دفاع کرد. البته برای همه کشورها همسایگان و منطقه‌ای که واحد سیاسی در آن قرار دارد، از اهمیت بیشتری و از اولویت بالاتری برخوردار است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. در یک ارزیابی گذرا متأسفانه با واقعیت‌های تلخی روبه‌رو هستیم. وجهه ایران در جهان به شدت تخریب شده، ارزش پول ملی به شدت کاهش یافته و اعتبار پاسپورت کشورمان در پایین‌ترین سطح قرار دارد. کشورهای همسایه ما به سرعت در مسیر توسعه پرشتاب قرار دارند که در آینده‌ای نه‌چندان دور مشکلاتی جدی را برای ما فراهم خواهد کرد. هرچند هم اکنون نیز شاهد برخی عواقب آن هستیم که یکی از آثار آن جذب نیروهای نخبه و متخصص کشور است. بر کسی پوشیده نیست که نخبگان و متخصصان سرمایه‌های ارزشمند‌تر از نفت برای آینده ایران هستند. روابط با اروپا در بدترین شرایط از زمان پیروزی انقلاب قرار دارد. بحران هسته‌ای که امید می‌رفت با توافق برجام به نقطه قابل اطمینانی رسیده و روابط ما با کشورهای جهان را بهبود بخشد، تحریم‌ها را لغو و تعامل اقتصادی با کشورهای جهان را عادی کرده و سرمایه‌گذاری خارجی در کشور را فراهم کند، متاسفانه در شرایط بن‌بست قرار گرفت که هنوز هم ادامه دارد. در رابطه با سوال شما، متاسفانه سال گذشته حوادث مرزهای شرقی علی‌الخصوص موشک‌پرانی به پاکستان که با اقدام متقابل اسلام‌آباد روبه‌رو شد، تلخ‌ترین رخداد کشور در چهار دهه گذشته رقم خورد. حادثه حمله موشکی ایران به پایگاه یک گروه تروریستی با واکنش بسیار تند پاکستان روبه‌رو شد، تحولی نامیمون که از زمان استعمارزدایی شبه‌قاره هند و تاسیس پاکستان در روابط تهران-اسلام‌آباد بی‌سابقه بود.

در رابطه با دیگر همسایه شرقی، سیاست مبهمی در پیش گرفته‌ایم که برنده این رویکرد، طالبان است که با گذشت بیش از دوسال از مشروعیت بین‌المللی برخوردار نیست و تقریباً هیچ کشوری این گروه افراطی را به رسمیت نشناخته است. ما امتیازات سیاسی و کنسولی فراوانی را به حاکمان کابل می‌دهیم و تقریباً هیچ امتیاز دندان‌گیری حتی در مورد متحدان طبیعی خودمان در این کشور به دست نیاورده‌ایم. موضوع مناقشات گاه و بیگاه مرزی، مسئله سهم ‌حق‌آبه هیرمند نیز همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و به نتیجه ملموسی نرسیده است. وضعیت تقریباً مشابهی را در جنوب کشور داریم. به رغم بهبود روابط با عربستان که با مساعی جمیله چین به ثمر نشست، ولی مناقشات منطقه‌ای در محیط عربی و حضور نیروهای نیابتی ایران در آن که عربستان نسبت به آن معترض است، نمی‌توان با قاطعیت از فضای با دوام و قابل اتکا در روابط تهران - ریاض سخن گفت. می‌دانیم که تحولات سیاسی با متغیرهای متعددی قابلیت چرخش‌های ۱۸۰ درجه‌ای دارند. عربستان به دلیل برنامه بلندپروازانه ۲۰۳۰ فعلاً ترجیح می‌دهد با ایران که از نظر آنها قدرت تخریبی نیرومندی دارد، از در آشتی در آید و در عرصه سیاسی برنامه صلح ابراهیم و عادی‌سازی با اسرائیل را بدون هزینه سنگین سپری کند که جنگ غزه مانع آن شد. در غرب کشور هم با اینکه پس از چند دهه مهمترین دشمن ایران از میان برداشته شده و دولتی همسو با ایران روی کار آمد، ولی به دلیل شرایط داخلی عراق و وجود گروه‌های مختلف قومی و ایدئولوژیک و خصوصاً رویکرد گروه‌های نزدیک به ایران در مورد آمریکا، بغداد را هر روز بیشتر از روز قبل تحت فشار و «انتخاب» قرار می‌دهد که یقیناً به نفع ایران نیست. نمونه‌های متعددی را می‌توان بر این مدعا گواه گرفت که حرف‌های اخیر مسئولین عراقی از ده‌ها مورد است. به نظرم مسیر حرکت ما در عراق نباید به‌گونه‌ای باشد که اولاً آنها را بیشتر به سمت اعراب سوق دهد و دیگر اینکه بغداد را در دوگانه انتخاب ایران یا آمریکا قرار دهد. در قفقاز نیز ایران باید سیاست حکیمانه‌تری در پیش گیرد. اتفاقات سفارت آذربایجان در تهران ضربه سنگینی به روابط دو کشور زد. در جنگ قره‌باغ سیاست ما نسبتاً واقع‌گرایانه بود ولی این جنگ هنوز به پایان نرسیده. تصور می‌کنم ایران نیازمند بررسی عمیق‌تری نسبت به رویکرد خود در قفقاز است به‌خصوص اینکه هنوز پوتین نقش پدرسالارانه‌ای را در این منطقه ایفا می‌کند.

 

رفع تحریم و تنش‌زدایی با اروپا و آمریکا

قاسم محبعلی دیپلمات سابق: واقعیت این است که به جز برقراری روابط دیپلماتیک با عربستان، تغییری چشم‌گیر در مناسبات ما با همسایگان صورت نگرفته است و به قول معروف اینکه روند جدیدی ایجاد شده باشد، به چشم نمی‌خورد. در خصوص عربستان نیز تنها روابط برقرار شده و سیاست‌های ریاض نسبت به تهران تغییر چندانی نکرده و سیاست‌های گذشته هم از سوی شورای همکاری خلیج‌فارس و هم از سوی عربستان ادامه دارد و البته موضوعات جدیدی از جمله میدان گازی آرش نیز به موارد گذشته اضافه شده است که ریاض آن را در کنار موضوع جزایر سه‌گانه قرار داده است و در بیانیه‌ها به آن می‌پردازد و در خصوص مسئله هسته‌ای نیز همان مواضع پیشین را دارد. در این میان در حوزه همسایگان شاهد تحولاتی از جمله موضوع تنش با پاکستان بودیم که برای اولین بار در تاریخ، دو کشور علیه یکدیگر حمله نظامی صورت دادند و این یک مسئله جدیدی بود. در حوزه آذربایجان، افغانستان و عراق هم چالش‌های جدی داشتیم و اتفاق جدیدی هم رخ نداده است. لذا به نظر نمی‌رسد که در مجموع پیشرفت چندانی صورت گرفته باشد و توافق‌های نهادینه‌شده بین ایران و همسایگانش به امضا رسیده باشد. در خصوص بازگشایی سفارت آذربایجان در ایران نیز گشایش جدیدی به‌‌رغم تماس‌های متعدد صورت نگرفته است و یکی از چالش‌های ما روابط گسترده باکو با اسرائیل است و تهران معتقد است اسرائیل از خاک این کشور برای جاسوسی علیه ایران استفاده می‌کند.

 

بهبود روابط با همسایگان و تنش‌زدایی منطقه‌ای

علم صالح استاد مطالعات خاورمیانه دانشگاه ملی استرالیا: معتقدم ایران دو دهه بسیار پرتنش و پرمنازعه‌ای در مرزهای اطراف خودش شاهد بود و توانست این تنش‌ها و منازعات را تا حدود زیادی با موفقیت پشت سر بگذارد و به عبارتی جنگ‌هایی که در مرزهای شرقی، غربی، جنوبی در این مدت پیش آمده بود، نتوانست به‌صورت مستقیم گزندی به کشور وارد کند. بدون شک بخشی از این موفقیت به دستگاه دیپلماسی ایران برمی‌گردد و امری است که تمام جوانب سیاسی، امنیتی و دیپلماسی را در برمی‌گرفت. حال پس از اینکه تا حدود زیادی می‌توان گفت ایران از این مرحله خطرهای منطقه‌ای عبور کرده است، می‌توان انتظار داشت که دستگاه دیپلماسی با غیرامنیتی کردن دیدگاه خودش، تمرکزش و محوریت کارش را بر روی موفقیت‌های سیاسی و اقتصادی بگذارد. به عبارت دیگر حال که تهدید خارجی تا حدود زیادی رفع شده، دستگاه دیپلماسی می‌تواند از دیپلماسی اقتصادی استفاد کند تا نتایج موفقیت‌آمیز منطقه‌ای خود را با بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی کشور ترجمه کند. این امر می‌تواند با مراودات سیاسی هدفمند، برای تهران بسیار مفید باشد. این امر به خصوص، با در نظر گرفتن تغییراتی در سه سطح باید صورت بگیرد؛ ما در سطح جهانی تغییراتی را در توازن قوا شاهد هستیم و می‌بینیم که قدرت‌های نوظهوری روی کار آمده‌اند که ایران می‌تواند از آن‌ها به‌عنوان جایگزینی برای غرب استفاده کند. با عضویت در سازمان‌هایی همچون شانگهای و بریکس، این امر محقق می‌شود اما البته این نباید به‌عنوان تنها رویکرد تهران باشد. مطمئناً تهران باید بتواند یک توازن رابطه با طرف غربی هم داشته باشد و این را حتماً باید مدنظر قرار دهد که غرب یک بازیگر واحدی نیست و در بلوک غرب، کشورهایی هستند که ایران بتواند با آنها رابطه مناسب و خوبی داشته باشد. در سطح منطقه‌ای ایران سال جاری توانست روابطش را با عربستان عادی کند اما حال امری که دستگاه دیپلماسی می‌تواند مدنظر قرار دهد فراتر از بهبود روابط با کشورهای همسایه است که این روابط را تعمیق ببخشد و این تعمیق می‌تواند به دیپلماسی اقتصادی کمک کند تا بیش از پیش اهداف و مصالح مشترک ایجاد کند و در نهایت با یک بازی برد- برد سیاست‌های استراتژیک تهران را غیرامنیتی کند و منافع ملی برای کشور داشته باشد.

 

بند غروب برجام چالش بزرگی است

ساسان کریمی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران: سیاست خارجی ایران که نوعاً از نظر سیاستگذاری و اصول ثابت است اما در عین حال واقعیت این است که در حال حاضر به دو علت دیپلماسی و سیاست خارجی ما به اندازه کافی چابک و کارآمد نیست: یکی استیلای موضوع تحریم و در انزوا گذاشتن ایران توسط ایالات متحده و حالا اروپا و دیگری فقدان تحرک و احیاناً کارآمدی لازم در رأس وزارت امور خارجه. به نظر من وزارت امور خارجه در سطح بالای خود دچار نوعی سردرگمی و عدم شناخت و تحرک لازم برای هرگونه اصلاح وضعیت نامطلوب کنونی کشور در محیط بین‌المللی و حتی منطقه است. اگر به موضوعات مختلف به‌خصوص در شمال (مانند موضوعات راه‌های مواصلاتی چین به اتحادیه اروپا) و جنوب (سرمایه‌گذاری‌ها و پیشرفت‌های اعراب در حوزه‌های مختلف و نقش‌آفرینی ایشان به‌خصوص قطر در معادلات بین‌المللی و منطقه‌ای سطح بالا) بنگریم، متوجه نوعی نیاز اساسی به اصلاح سیاستگذاری خارجی خود خواهیم بود. جمهوری اسلامی ایران نباید در دام امنیتی‌سازی و تحمیل انزوایی بیفتد که لااقل ایالات متحده و اسرائیل برای آن سیاستگذاری و عمل کرده‌اند. نوع سیاست خارجی ما در دو سال گذشته، ابتلا به درد انفعال از یک سو همچنین خطای شناختی در موضوع روسیه و رویکرد آن در معادلات مربوط به ما بوده است.

 

۲. دیپلماسی ایران را در قبال جنگ غزه که عملاً ۶ ماه پایانی سال را به خود اختصاص داد، چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

حسن بهشتی‌پور کارشناس سیاست خارجی:سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به‌صورت کلان درگیر مسئله جنگ در غزه شده و بخشی از این سیاست تنها مرتبط با وزارت امور خارجه است و باقی حوزه‌ها به سپاه قدس مرتبط است و به نظر می‌رسد ما به معنای واقعی کلمه در برابر عمل انجام‌شده قرار گرفتیم، به این معنا که عملیات حماس در ۷ اکتبر با ایران هماهنگ نشده بود و خودش تصمیم گرفت و خودش اجرا کرد. اینکه ما چگونه با این عملیات و تحولات بعد آن برخورد کردیم موضوع بسیار مهمی است؛ ایران تلاش کرد که از طرفی سیاست تبیینی خودش را در قبال فلسطین دنبال کند و از سوی دیگر نیز مداخله‌ای در این جنگ نداشته باشد. یکی از انتقادها به دستگاه دیپلماسی ایران این است که چرا در موضوع مطرح کردن جنایات اسرائیل در دادگاه بین‌المللی لاهه نقشی ایفا نکرد که این موضوع به نگاه غلط جمهوری اسلامی ایران به سازمان‌های بین‌المللی برمی‌گردد که معتقد است این سازمان‌ها تحت سیطره آمریکا و اسرائیل هستند. کاری که آفریقای جنوبی انجام داد نشان می‌دهد که می‌شود جنایات اسرائیل را مستند کرد و دنیا می‌فهمد یک مرجع قضایی شناخته‌شده بین‌المللی بر اینکه جنایات جنگی در غزه انجام شده است، صحه می‌گذارد. معتقدم ایران سعی کرد حمایت سیاسی و دیپلماتیک گسترده داشته باشد اما خودش را نسبت به حرکت و اصل اقدام حماس بری کند. البته در بخش مربوط به رسانه هم سعی کرده تا جنایات اسرائیل را افشا کند.

 

جاوید قربان‌اوغلی دیپلمات سابق: نمی‌خواهم وارد زمینه‌هایی که جنگ فاجعه‌بار غزه را رقم زد، شوم. تحلیل‌های متعدد و متفاوتی در این باره وجود دارد. در مظلومیت قضیه فلسطین و سبوعیت رژیم کودک‌کش اسرائیل نمی‌توان تردید کرد. درست است که تل‌آویو برنامه‌ای مدون برای گسترش شهرک‌سازی، ترور هدفمند رهبران جهادی فلسطین، عدم اجرای توافقات اسلو و به‌طور کلی با ایده دودولتی که مورد پذیرش جهانی است، مخالفت قطعی دارد، ولی تردید دارم که تکیه تنها بر عنصر «مقاومت» راه‌حلی قابل‌قبول در سطح جهانی باشد. خصوصاً اینکه درست یا غلط بسیاری از کشورهای با نفوذ جهان که بازیگران اصلی مناقشه دیرپای خاورمیانه هستند، بسیاری از گروه‌های جهادی و مقاومت را در زمره گروه‌های تروریستی گنجانده‌اند. با همه اینها، ارزیابی من از رویکرد ایران در جنگ غزه «مثبت، عاقلانه و در جهت منافع ملی» است. من سهم و نقش رهبری را در جلوگیری از تبدیل جنگ غزه به باتلاقی برای ایران مهم و تعیین‌کننده ارزیابی می‌کنم. هشدار جدی ایشان در آغازین روزهای جنگ تمایلات جنگ‌طلبانه برخی نظامیان را مهار کرد. از یاد نبریم که این افراد با شعارهای پوچی مانند «گفته بودیم که می‌آییم» درصدد تحمیل هزینه‌های سنگین به کشور بودند. کاری که اسرائیل به‌طور جدی دنبال آن بود تا پای ایران را به جنگ غزه بکشاند و جهان و خصوصاً آمریکا و بخشی از اروپا را وارد درگیری با ایران نماید.

 

قاسم محبعلی دیپلمات سابق: در روزهای نخست مواضع تندی از سوی مقامات صورت گرفت و شاید این خوش‌بینی وجود داشت که عملیات حماس وضعیت را به نفع آنچه جبهه مقاومت می‌خوانیم، تغییر دهد اما به نظر نمی‌رسد آن دیدگاه محقق شد و حالا وضعیت به نسبت هفته‌های اول تغییر کرده و ایران هم به کشورهایی پیوسته است که خواهان آتش‌بس فوری و ارسال کمک‌های بشردوستانه هستند. در روزهای نخست تهران از جنگ همه‌جانبه علیه اسرائیل حمایت می‌کرد و وزیر امور خارجه ما هم از ساعت صفر سخن می‌گفت اما حالا تهران نیز خواهان آتش‌بس و پایان جنگ است. همچنین در عراق نیز گروه‌هایی که غرب آن‌ها را وابسته به ایران می‌داند، حملات خود علیه مواضع آمریکایی را متوقف کرده‌اند. در حال حاضر تنها حوزه‌هایی که ممکن است باعث گسترش دامنه جنگ شود یکی از جنوب لبنان است که اسرائیل تهدید کرده جنگ زمینی را آغاز خواهد کرد و بعدی مسئله دریای سرخ و عملیات‌های انصارالله یمن است. ایران در این حوزه هم مواضع تند خود را کنار گذاشته است و به سمت منطقی شدن میل کرده است.

علم صالح استاد مطالعات خاورمیانه دانشگاه ملی استرالیا: گذشته از جوانب انسانی جنگ غزه که یک فاجعه‌ای است که منطقه را به شدت تحت تاثیر قرار داد و ما حال با خاورمیانه‌ای روبه‌رو هستیم که مطمئناً احتیاج به یک بازبینی جدیدی دارد، اما اگر از دیدگاه استراتژیک بخواهیم به موضوع نگاه کنیم، هرآنچه در ۶ ماه اخیر اتفاق افتاده کاملاً به نفع تهران بوده و ایران و آمریکا توانستند به‌خوبی و با عقلانیت این تنش را مدیریت کنند که این نتیجه رایزنی‌های غیرمستقیم است و دستگاه دیپلماسی باید این مسیر را ادامه دهد تا منجر به اتفاق‌های خارج از کنترل نشود که دو طرف هم در ذهن ندارند. از بعد دیپلماتیک مطمئناً دستگاه دیپلماسی باید امکان گفت‌وگو را با طرف‌های مقابل به‌ویژه آمریکا داشته باشد و از این شرایط برای بهبود بخشیدن به روابط خود با کشورهایی همچون عربستان بهره ببرد که این امر می‌تواند در نهایت نه‌تنها ایران را به کشورهای منطقه نزدیک کند و وجهه مداخله‌گرایانه‌ای که از تهران ساخته شده را کنار بگذارد، بلکه با این کار بتواند از وابستگی این کشورها به آمریکا بکاهد و شکاف بیشتری میان آن‌ها ایجاد کند.

 

ساسان کریمی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران: به نظر نمی‌رسد که جمهوری اسلامی ایران چه در موضوع خودِ جنگ، چه در رایزنی‌های بعدی دست برتری داشته است. فعالیت‌های وزیر خارجه ما بیش از هر چیز وجه نمادین داشته است. در شرایطی که شاهدیم که کشور کوچک و مهمی در چنین بزنگاهی چه نقشی را در رایزنی‌ها و غیره برای خود ایجاد کرده است و به‌رغم اینکه حتی رهبران حماس رسماً در پناه آن زندگی می‌کنند، هیچ‌گونه اتهام و امنیتی‌سازی و فشاری را هم تحمل نمی‌کند، آنچه از جناب وزیر و معاونان کم‌فعالیت‌شان شاهدیم از جنس حداقلی و بسیار قدیمی است. امروز حتی بسیار کمتر از آنچه در اوائل دولت می‌دیدیم شاهد فعالیت معاونان وزارت امور خارجه هستیم. گویی در ابتدا با فشار بر مواضع و رویکردهایی کوفته می‌شد که امروز با گذشت اندکی زمان برای خود ایشان واضح شده است که عملیاتی و واقعی نیستند. بنابراین نتیجه چیزی جز از دست دادن اعتمادبه‌نفس و بروز انفعال از کارگزار نخواهد بود.

 

۳. چالش اصلی سیاست خارجی کشور در سال ١۴٠٣ چیست؟

 

حسن بهشتی‌پور کارشناس سیاست خارجی:همچنان موضوع برجام و کاهش تنش با کشورهای غربی را مهمترین چالش سیاست خارجی می‌دانم به این معنا که حداقل در دوره آقای رئیسی مشخص شد این تفکر که بدون مناسبات با غرب می‌توانیم کار خودمان را پیش ببریم، امکان‌پذیر نیست. اساساً این ایده خوب نیست که فکر کنیم رابطه با اروپا و آمریکا به معنای وابستگی است و این تئوری کاملاً غلط است و همچنین اینکه فکر کنیم بدون رابطه با غرب می‌توانیم مشکلات‌مان را حل کنیم در عمل جواب نداده است. بنابراین بهترین کار این است که باز هم از برجام شروع کنیم که سندی بود که ما توانستیم پس از ۴۰ سال از طریق آن با غرب به یک توافق و چارچوب برسیم. هرچند این نگرانی وجود دارد که ترامپ مجدداً روی کار بیاید اما همچنان این سند که می‌گویند مرده است می‌تواند مبنای ما برای حل و فصل مشکلات با غرب باشد. 

 

جاوید قربان‌اوغلی دیپلمات سابق: مهمترین چالش ایران در سیاست خارجی را در چند محور می‌دانم. اول، پایان بخشیدن به مناقشه هسته‌ای. با توجه به تحولات داخلی آمریکا و احتمال بسیار زیاد ورود مجدد دونالد ترامپ به کاخ سفید، ضروری است که سیاست‌سازان کشور با استفاده از عقل منفصل شخصیت‌های سیاسی، کارشناسان خبره و آشنا با جهان راهبردی را برای این تحول مهم و تاثیرگذار بر کشور تدوین نمایند. قطعاً اسرائیل از روی کار آمدن ترامپ استقبال خواهد کرد و احتمالاً از هم‌اکنون در حال تدوین برنامه کار با اوست. حضور تیم افراطی قبلی مانند پمپئو و.. در کنار ترامپ برای ایران فاجعه‌بار خواهد بود.

دوم، تدوین راهبردی منطبق با منافع کشور در تعامل با آمریکا. وقتی از تعامل سخن می‌گوییم نباید فوری آن را مترادف با برقراری روابط با واشنگتن تلقی کرد. بارها گفته‌ام که ما در مورد افغانستان و عراق با آمریکا گفت‌وگو کردیم و در واقع برای از سر راه برداشتن طالبان اول و رژیم بعثی صدام وارد تعاملی جدی و تاثیرگذار با آمریکا شدیم. با چنین سابقه‌ای قطعاً تعامل با بزرگترین قدرت جهان برای دفع شر، آن هم برای منافع ملی از ضروریات انکارناپذیر است. گزاره معروف «کشورها دوستان و دشمنان دائمی ندارند» گزاره کاملاً درستی است. این منافع کشورهاست که نقشه راه و راهبرد روابط با کشورهای دیگر را ترسیم می‌کند.

سوم، راهبرد ایران در جنگ اوکراین چالش سوم ایران در سطح بین‌المللی است. جنگ ‌اوکراین ضربه مهلکی به روابط ایران با اروپا وارد کرد. برای چهار دهه سیاست ایران در رابطه با غرب مبتنی بر بهبود و توسعه روابط با غرب بدون آمریکا بود. جنگ اوکراین متاسفانه باعث احیای هژمونی آمریکا بر اروپا شد.

نکته آخر در این خصوص که به نظرم چالشی درونی است تعیین حدی برای تاثیر ایدئولوژی بر سیاست داخلی و خارجی کشور است. تصور می‌کنم ورود در این حوزه مهم، گره‌های بسیاری را در سیاست خارجی ما می‌گشاید. مثال ساده آن راهبرد ایران در قبال اسرائیل است. ملاحظه و درک درستی گزاره «تعیین تکلیف مناقشه دیرپای خاورمیانه از طریق رفراندوم» در مقایسه با گزاره غیرقابل قبول نابودی اسرائیل در منطق روابط بین‌الملل کار چندان دشواری نیست. به نظرم وقت آن رسیده که ما پس از چهل‌وپنج سال در عرصه بین‌المللی به زبان قابل فهم و درک اکثریتی سخن بگوییم. جنگ غزه برای فلسطینی‌های مظلوم فاجعه‌بار بود ولی توجه داشته باشیم همین جنگ ضربه حیثیتی سنگینی را به رژیم غاصب صهیونیستی وارد کرد. اقدام آفریقای جنوبی نزد دیوان بین‌المللی کیفری با استقبال و حمایت بسیاری از کشورهای حتی غربی روبه‌رو شد. در چنین شرایطی امتزاج مقاومت که حق طبیعی فلسطینی‌هاست با دیپلماسی هوشمندانه حامیان واقعی فلسطین قطعاً اسرائیل را وادار به اتخاذ تصمیمات سخت خواهد کرد که گامی بلند به نفع فلسطین است.

 

قاسم محبعلی دیپلمات سابق: مشکل اصلی امروز ما تحریم‌ها و مناسبات متشنج با اروپا و آمریکاست و تا زمانی‌که این مسائل حل نشود، روابط ما با سایر کشورها، چه از نظر سیاسی، چه اقتصادی و چه امنیتی به حالت عادی بازنخواهد گشت. موضوع بعدی نیز سیاست خاورمیانه‌ای جمهوری اسلامی ایران است که این دو حوزه به شدت به هم وابسته هستند و تا وقتی این دو برای تامین امنیت ملی و منافع ملی به سرانجام نرسد، این چالش که سال‌های گذشته نیز بود تداوم خواهد داشت و تاثیرش را بر اقتصاد و مسائل دیگر می‌گذارد. البته شاید انتظار می‌رفت مناسبات ما با چین و روسیه در شرایط اقتصادی کشور تاثیر داشته باشد که به نظر می‌رسد چشم‌اندازی نداشته باشد و مسائل شانگهای و بریکس هم موضوعات انحرافی بود که تاثیری بر مسائل کشور نداشتند.

ساسان کریمی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران: ما در هجده ماه پیش رو چهار مقطع حساس را به‌عنوان بستر موضوعات محوری سیاست خارجی‌مان می‌بینیم:

فروردین تا آبان سال پیش رو که انتخابات ایالات متحده خواهد بود، از فردای انتخابات تا تشکیل دولت در اواخر دی‌ماه 1403، از تشکیل دولت جدید آمریکا تا انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در خرداد 1404 و از انتخابات ایران تا مهر 1404 که غروب نهایی برجام و برداشته شدن دائمی همه قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ماست؛ دستاورد مهم و استثنایی برجام که در زمان مذکور نهایی می‌شود. مهمترین وجه کار سیاست خارجی ما می‌بایست حراست از غروب نهایی برجام در اکتبر 2025 باشد. خصم‌های ما طبعاً در حال اجرای پروژه‌هایی هستند که ما را هر چه بیشتر امنیتی‌سازی کرده و در نتیجه فضا را به سمتی ببرند که در آن زمان زیر میز زده و موضوع را به نحو دیگری پیش ببرند و از این لغو همیشگی قطعنامه‌های شش‌گانه جلوگیری کنند. واقعیت این است که این غروب مهمترین و اساسی‌ترین مقطع و بزرگترین دستاورد آن است که به هر حال به دست آمده است. امروز وظیفه‌ی حفظ آن و مراقبت از خراب نشدنش بر زمره‌ی سکانداران کنونی وزارت امور خارجه است.

سرنوشت ملت از این غروب تأثیر مشخصی به خود می‌گیرد و بنابراین نباید با اهمال و تصورات غیرواقعی از معادلات به سمت آن رفت. انفعال کنونی سطح بالای وزارت امور خارجه ابتلای اصلی ما در این حوزه است. باید توجه کنیم که به هر حال ما با رئیس‌جمهور دوره دومی (و آخری) در ایالات متحده روبه‌رو خواهیم بود که مشخصاً در دومین دور، رئیس‌جمهورهای آمریکا با قاطعیت بیشتری تصمیم می‌گیرند و سیاست خارجی مورد نظرشان را اجرا می‌کنند. بنابراین به نظر می‌رسد ما شاهد افزایش فشار در حوزه‌های تحریمی و به‌خصوص نفتی و مالی باشیم. به‌خصوص اگر ترامپ بر سر کار بیاید، کار چه در مقاومت و چه در هر گونه ایجاد گشایش بسیار دشوارتر خواهد شد. بنابراین می‌بایست از حالا سیاست‌سازی حرف‌ها و کارشناسی، نه الزاماً توسط افرادی کادری، صورت بگیرد، بلکه در برهه دو ماهه میان انتخاب رئیس‌جمهور تا تشکیل دولت در واشنگتن بسیار تعیین کننده است. می‌بایست از تمام ظرفیت‌ها در آن دوره زمانی استفاده کرد.

 

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار